درس خارج فقه آیتالله مجتبی تهرانی
کتاب الطهارة
89/10/27
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث ما راجع به این مسأله بود که آیا استعمال ثانوی و مجدّد ماء مستعمل در رفع حدث اکبر جایز است یا خیر. بالأخره به این نتیجه رسیدیم که برای اثبات جواز استعمال چنین آبی، نیاز به دلیل نداریم و همان آیات و روایات عامّی که در باب طهارت و مطهِّریّت ماء وارد شده، برای اثبات این مطلب کافی است. مثلاً آیه «وَ أَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُوراً»
[1]
بیان میکند که مائی طهور، یعنی آبی مطهِّر نازل شده است. ما قبلاً درباره این عمومات بحث کردهایم، لذا از تفضیل آن میگذریم.
عدم نیاز به ارائه دلیل خاصّ برای اثبات جواز استعمال ماء مستعمل
پس کسانی که قائل به جواز استعمال ماء مستعمل هستند، برای اثبات مدّعای خود نیازی به دلیل خاصّ ندارند. امّا کسانی که قائل به عدم جواز هستند، باید برای اثبات این قول، دلیل بیاورند. ما تک تک ادلّه آنها را مطرح کردیم. چه اجماع منقولی که بیان کرده بودند و چه روایاتی که دراینباره مورد استناد آنها قرار گرفته بود. عرض کردیم که این ادلّه برای اثبات مقصود آنها کافی نیست؛ بلکه از بعضی روایاتی که در این باب مطرح کرده بودند، جواز استعمال چنین مائی را برداشت کردیم.
حکم چکیدن قطراتی از ماء مستعمل به داخل ظرفی که آب غسل در آن وجود دارد
در انتهای جلسه گذشته، عرض کردم که فقط یک مسأله در این بحث باقی میماند که این مسأله در تحریر نیامده، ولی در عروةالوثقی آمده است. و من به دلیل مورد ابتلاء بودن، آن را مطرح میکنم.
فصلی را که مرحوم سیّد(رضواناللهتعالیعلیه) در عروة درباره ماء مستعمل آورده، با این مسأله آغاز شده که «لا إشكال في القطرات التي تقع في الإناء عند الغسل و لو قلنا بعدم جواز استعمال غسالة الحدث الأكبر».
[2]
ایشان میفرماید بر فرض اینکه ما قائل شدیم استعمال ماء مستعمل در رفع حدیث اکبر جایز نیست، اگر قطراتی از ماء غسل در ظرفی که ماء در آن وجود دارد چکید، استعمال ماء درون ظرف برای رفع حدث ثانیاً اشکال ندارد. مثلاً اگر مشغول غسل بودیم، و وقتی سر و گردن را غسل میدادیم، قطراتی از این آب داخل ظرف چیکد، اشکالی ندارد که از آن ماء برای غسل طرف راست و چپ استفاده کنیم. علّت اینکه ایشان این مسأله را مطرح کرده این است که مرحوم علّامه(رضواناللهتعالیعلیه) در «منتهی» همین فرع را مطرح کرده و فرمودهاند که این فرع محلّ خلاف است. مرحوم آقای حکیم هم در مستمسک به این مسأله اشاره میکنند.
مرحوم شیخ انصاری(رضواناللهتعالیعلیه) هم در کتاب «طهارة» صورتی از این فرع را مطرح کردهاند که لازم است من اصل فرع را به طور کلّی توضیح دهیم تا این مطالب هم روشن شود.
ما درباره آبی که به داخل ظرف بر میگردد، دو تصویر میتوانیم ارائه دهیم:
صور محتمل درباره برگشتن ماء مستعمل به ظرف
تصویر اوّل: همین صورتی است که در عروة مطرح شده؛ یعنی قطراتی از غسل، داخل ظرف آب بچکد. تصویر دوم: صورتی است که شیخ انصاری مطرح کردهاند که بحث بازگشت غساله به داخل ظرف است. ابتداءً در مورد صورت اوّل باید عرض کنم که این صورت در مسأله وضو بسیار مورد ابتلاء است. کسانی که امام جماعت هستند میدانند که درباره این مورد زیاد سؤال میشود که اگر دو نفر در حال وضو گرفتن هستند و قطراتی از آب وضوی یکی از آنها، بر دست دیگری بریزد، آیا وضوی شخصی که آن قطرات بر دست او ریخته، باطل است یا خیر؟ من این مثال را عرض کردم تا در این فرع، از ذهنیّت گرایی خارج شویم و در عالم واقعیّت بحث کنیم.
آیا این شخصی که آب بر روی دستان او ریخته شده است، میتواند قصد کند آن آبی که در رفع حدث اصغر استعمال شده بود و بر دستان او ریخته، جزء آب وضوی خودش حساب شود و بر آن دست بکشد یا خیر؟ البتّه مصبّ بحث آقایان راجع به غسل است، ولی من مدار بحث را خیلی وسیعتر کردم.
ولی به طور کلّی تمرکز بحث ما روی قطرات است، که باید ببینیم وضع این قطرات چگونه است و ادلّه درباره این قطرات، چه حکمی دارند.
در اینجا باز هم لازم است مطلبی را که در ابتدای بحث عرض کردم تذکّر دهم:
کسانی که قائل به عدم جواز استعمال ماء مستعمل هستند، باید برای اثبات مدّعای خود دلیل بیاورند و کسانی که قائل به جواز هستند، نیازی به ارائه دلیل ندارند، بلکه همان عموماتی که اثبات مطهِّریّت ماء میکرد، برای آنها کافیست. لذا ما میرویم سراغ دلیل کسانی که قائل به عدم جواز هستند و ادلّه آنها را بررسی میکنیم تا ببینیم این ادلّه برای اثبات مدّعای آنها کافیست یا خیر.
البتّه مرحوم سیّد فرموده بودند که بر فرض پذیرش قول عدم جواز، باز هم استعمال این قطرات اشکالی ندارد، که این فرمایش، حرف دیگری است که باید آن را هم مورد بررسی قرار دهیم.
بررسی ادله قائلین به عدم جواز استعمال ماء مستعمل
دلیل اوّل: از جمله ادلّهای که قائلین به عدم جواز استعمال ماء مستعمل در رفع جنابت مطرح کردهاند، اجماع است. به دو دلیل میتوانیم بگوییم که این اجماع مخدوش است:
دلیل اوّل این است که ما اجماع را دلیل تعبّدی میدانیم و در صورتی آن را حجّت میدانیم که کاشف از سنّت معتبر باشد. امّا اجماعی که شما نقل کردهاید، علاوه بر اینکه اجماع منقول است، از جهت دیگر هم مخدوش است و آن جهت این است که اگر در مقام ادلّهای وجود داشته باشد که فقهاء به آن ادلّه استثناء کرده باشند، اجماع دیگر کارایی ندارد و ما باید به همان ادلّهای که مستند فتوای مفتیان است تمسّک کنیم. در اینجا هم، روایاتی وجود دارد که قائلین به عدم جواز از آن روایات برای اثبات مطلب خود استفاده کردهاند. لذا ما باید سراغ همان روایات برویم و به اجماع کاری نداریم. یعنی ما باید مستند فتوا را مورد بررسی قرار دهیم.
دلیل دوم برای خدشه در این اجماع این است که بگوییم ما اجماع قدما را حجّت میدانیم و در ما نحن فیه، میان خود قدما اختلاف نظر وجود دارد. مرحوم سیّد مرتضی قائل به جوازند، ولی مرحوم شیخ طوسی قائل به عدم جواز هستند. لذا ما میان قدما، اجماعی بر عدم جواز نداریم. این مطالب، هر کدام برای خودش قابل طرح و بحث است.
امّا اگر ما پذیرفتیم که هیچ دلیلی برای اثبات قول عدم جواز وجود ندارد مگر اجماع و پذیرفتیم که همه قدما قائل به عدم جواز هستند و بر این مطلب اجماع دارند، یعنی بر فرضی که این اجماع را اجماع معتبری بدانیم، آن وقت باید ببینیم که معقد و مصبّ این اجماع چیست و آیا شامل ما نحن فیه هم میشود یا خیر؟ لذا میرویم سراغ معقد اجماع تا ببینیم با بحث منطبق است یا خیر. مصبّ و معقد اجماع، ماء مستعمل در رفع حدث جنابت است. سؤال ما این است که آیا اگر چند قطره از ماء غسل در اناء بچکد، میتوان ماء درون اناء را، ماء مستعمل در رفع حدث اکبر نامید؟ آیا این مصبّ و معقد اجماع، بر این ماء درون اناء صدق میکند؟ یعنی بر فرض که همه این اشکالاتی که بر اجماع وارد شده را کنار گذاشته و گفتیم سلّمنا، امّا آیا مصبّ اجماع بر ما نحن فیه صدق میکند؟ ما با هر دلیلی که مواجه میشویم، آن دلیل یک موضوع دارد و یک حکم. هرجا حکم بخواهد بیاید، باید موضوع آن احراز شود. در مورد این اجماع هم موضوع حکم، ماء مستعمل در رفع حدث اکبر بود که باید بگوییم بر این آب درون اناء صدق نمیکند. بنابراین حکم به عدم جواز استعمال هم در مورد ماء درون اناء صدق نمیکند.
دلیل دوم: لذا وقتی اجماع نتوانست عدم جواز را اثبات کند، باید سراغ دیگر مستندات آنها برویم که عبارت از روایات است. در بین روایات، آن روایتی که از نظر متنی قوی بود، روایت «عبداللهبنسنان» است که حدیث سیزدهم باب نهم از ابواب مضاف میباشد، و ما هم در گذشته، این روایت را مطرح کردیم: «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسّلام) قَالَ: لَا بَأْسَ بِأَنْ يُتَوَضَّأَ بِالْمَاءِ الْمُسْتَعْمَلِ- فَقَالَ الْمَاءُ الَّذِي يُغْسَلُ بِهِ الثَّوْبُ- أَوْ يَغْتَسِلُ بِهِ الرَّجُلُ مِنَ الْجَنَابَةِ- لَا يَجُوزُ أَنْ يُتَوَضَّأَ مِنْهُ وَ أَشْبَاهِهِ- وَ أَمَّا [الْمَاءُ] الَّذِي يَتَوَضَّأُ الرَّجُلُ بِهِ- فَيَغْسِلُ بِهِ وَجْهَهُ وَ يَدَهُ فِي شَيْءٍ نَظِيفٍ- فَلَا بَأْسَ أَنْ يَأْخُذَهُ غَيْرُهُ وَ يَتَوَضَّأَ بِهِ».
[3]
قائلین به عدم جواز، ضمیر«اشباهه» را به مجرور قبلی که همان جنابت است، برگردانده بودند و بنابراین قائل به این مطلب شدند که آبی که برای رفع جنابت و حیض و نفاس و امثال آن استفاده شده است را نمیتوان استعمال کرد.
البتّه با توجّه به این روایت، هم استعمال ماء مستعمل در رفع حدث جایز نیست و هم استعمال ماء مستعمل در رفع خبث.
ما در مورد این روایت، همان حرفی را که راجع به اجماع زدیم، بیان میکنیم. میگوییم موضوع این روایت چیست؟ موضوع این روایت، ماء مستعمل در رفع حدث اکبر و اشباهه است. بنابراین اگر بخواهیم حکم به عدم جواز استعمال ماء ظرفی که چند قطره از ماء غسل در آن ریخته بدهیم، باید ماء مستعمل، بر آب آن ظرف صدق کند، در حالیکه این انطباق و صدق وجود ندارد.
همان حرفی را که راجع به موضوع اجماع زدیم، در مورد این روایت هم میگوییم و عرض میکنیم که اگر به عرف مراجعه کنیم، میبینیم که عرف به واسطه چکیدن آن چند قطره از ماء غسل در درون ظرف، به آب درون ظرف نمیگوید ماء مستعمل در رفع حدث جنابت.
اگر هم شکّ بکنیم که به واسطه چکیدن آن چند قطره، ماء درون ظرف جزء ماء مستعمل به حساب میآید یا خیر، باز هم نمیتوان حکم به عدم جواز استعمال آن آب را داد؛ چون باید موضوع حکم عدم جواز احراز شود و با شکّ، این موضوع احراز نمیشود؛ یعنی وقتی شکّ در موضوع کردیم، دیگر نمیتوان حکم را جاری و مترتّب کرد. یعنی حدّاکثر بحث این است که بگوییم در احراز موضوع شکّ میکنیم که در این صورت باز هم، جریان حکم منتفی است.
پس دلیل روایی اوّل همین حدیث بود که ما عرض کردیم موضوع آن قابل انطباق بر ما نحن فیه نیست. یعنی بر فرض اینکه ما نسبت به «احمدبنهلال» هم چشمپوشی کنیم، باز این اشکال وجود دارد؛ چون ما با توجّه به وجود او در سند روایت عرض کردیم که این روایت سند ندارد و عدّهای هم از همین راه سند، به این روایت خدشه وارد کرده بودند. لذا با این روایت نمیتوان عدم جواز را اثبات کرد.
البتّه در مقابل این روایت، صحیحهای وجود دارد که دلالت بر جواز میکند. در حدیث اوّل همین باب نهم از ابواب ماء مضاف آمده است: «عَنِ الْفُضَيْلِ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسّلام) عَنِ الْجُنُبِ يَغْتَسِلُ فَيَنْتَضِحُ مِنَ الْأَرْضِ فِي الْإِنَاءِ فَقَالَ لَا بَأْسَ، هَذَا مِمَّا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ».
[4]
روایت ششم هم همین مطلب را بیان میکند: «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ شِهَابِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسّلام) أَنَّهُ قَالَ: فِي الْجُنُبِ يَغْتَسِلُ فَيَقْطُرُ الْمَاءُ عَنْ جَسَدِهِ فِي الْإِنَاءِ وَ يَنْتَضِحُ الْمَاءُ مِنَ الْأَرْضِ- فَيَصِيرُ فِي الْإِنَاءِ إِنَّهُ لَا بَأْسَ بِهَذَا كُلِّهِ».
[5]
لذا ما دقیقاً روایاتی داریم که اگر این قطرات در ظرف آب غسل بچکد، اشکالی ایجاد نمیکند. پس نه تنها دلیلی که بر عدم جواز وارد شده برای اثبات مطلب کافی نیست، بلکه ما دقیقاً در مقابل آن ادلّه، روایاتی داریم که دلالت بر جوزا استعمال ماء مستعمل میکند.
البتّه راجع به این دو روایت اشکال وارد شده که این روایات مربوط به طهارت از خبث است و نه طهارت از حدث. یعنی با توجّه به عباراتی که در روایت آمده است، «عَنِ الْجُنُبِ يَغْتَسِلُ فَيَنْتَضِحُ مِنَ الْأَرْضِ فِي الْإِنَاءِ»، مشخص میشود که مشکل و سؤال سائل، اصلاً در ارتباط با ماء مستعمل در رفع حدث جنابت نیست؛ بلکه مشکل او این است که ماء نجس به آب ظرف او اصابت کرده است. یعنی جنبی که در سؤال مطرح شده، داشته رفع نجاست خبثیّه میکرده و نه رفع حدث جنابت. لذا این روایات از مصبّ بحث ماء مستعمل در رفع حدث جنابت، خارج است.
ما عرض میکنیم تعبیری که در روایت آمده، «یغتسل» است، و این تعبیر به این معناست که آن فرد جنب، در حال غسل است و نه رفع خبث. حتّی بر طبق این تعبیر، میفهمیم که آن آب مورد استعمال، پاک بوده است. به دلیل اینکه کسی با آب نجس غسل جنابت نمیکند. این تعبیر «يَغْتَسِلُ فَيَنْتَضِحُ مِنَ الْأَرْضِ فِي الْإِنَاءِ» یعنی از همان آبی که برای غسل استعمال میکرده، قطراتی به زمین پریده و در داخل ظرف آب چکیده و حتماً آن قطرات پاک بوده است. چون کسی با آب نجس غسل نمیکند. لذا طهارت آن ماء مفروض است. بنابراین سؤال اصلی سائل، در مورد ماء مستعمل در رفع حدث جنابت بوده و او میخواسته بداند اگر از این ماء مستعمل، در ظرف آب او بچکد، آیا میتواند از آب آن ظرف استفاده کند یا خیر؛ پس جای این نیست که احتمال بدهیم روایت در مورد ماء مستعمل در رفع نجاست خبثیّه است.
بله، یک بحث که در آینده به آن میپردازیم و در تحریر هم وجود دارد، راجع به غساله است که آیا غساله پاک میباشد یا خیر که فقهاء هم شدیداً دراینباره اختلاف دارند. در آن بحث، همین مطلبی که به عنوان اشکال در این روایت مطرح شد، مورد بحث قرار میگیرد.
روایاتی هم وجود دارد که درباره ترشّح قطراتی که با نجاست خبثیّه برخورد کرده، بحث میکند. مثلاً یک روایت، حدیثی است که در همین باب نهم از ابواب ماء مضاف آمده. روایت «عمربن یزید» که به عقیده ما سند آن هم معتبر نیست؛ چون «معلّیبنمحمّد» در آن وجود دارد. در این روایت آمده است که: «عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسّلام) أَغْتَسِلُ فِي مُغْتَسَلٍ يُبَالُ فِيهِ- وَ يُغْتَسَلُ مِنَ الْجَنَابَةِ- فَيَقَعُ فِي الْإِنَاءِ مَا يَنْزُو مِنَ الْأَرْضِ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ».
[6]
در این روایت، سائل در جایی که در آن بول میکردهاند، رفته است که غسل کند و بعد قطراتی از ماء غسل او، به روی زمینی که محلّ بول کردن بوده، برخورد کرده و به داخل ظرفی که ماء غسل او در آن وجود داشته است چکیده است.
در این روایت بحث نجاست خبثیّه مطرح شده، امّا در صحیحه «فضیلبنیسار» این طور نیست. بلکه در آن روایت، طهارت ماء مفروض است؛ چون دارد با آن ماء غسل میکند.
البتّه من قبلاً راجع به این روایت بحث کردهام و باز هم به آن خواهیم پرداخت و جواب این سؤالی که سائل مطرح کرده است را خواهیم داد.
[1] . سوره مبارکه الفرقان ،الآية: 48
[2] . العروة الوثقى (للسيد اليزدي)؛ ج، ص: 47
[3] . وسائل الشيعة؛ ج:1، ص: 215
[4] . همان؛ ص: 211
[5] . همان؛ ص: 212
[6] . همان؛ ص: 213