من مي دانم خدا هست ولي در برخي مواقع برايم شک پيش مي آيد با اين که مي دانم خدايي هست لطفا علت آن را بيان کنيد؟ |
قبل از پرداختن به پاسخ، لازم است اين نكته را يادآور شويم كه «شك و ترديد مقدمهاى براى رشد و كمال فكرى است». بنابراين از بروز آن نبايد نگران بود. |
شك و ترديد انگيزهاى است كه موجب تلاش فكرى مىشود و آدمى را از نقاط تاريك، به وادى نور و روشنايى سوق مىدهد. پس بايد از اين انگيزه استقبال كرد و در جست و جوى راه كارهاى مناسب جهت حل مشكلات بود. البته اگر آدمى تسليم ترديدها بشود و براى رسيدن به حقيقت تلاش نكند، بديهى است كه در گرداب اوهام و ترديدهاى خويش غرق خواهد شد. |
بنابراين از بروز اين حالت ـ كه تقريبا مسألهاى متناسب با سن شماست ـ نگران نباشيد و با برنامهاى منظم و حساب شده، به رفع ترديدها و كشف حقيقت بپردازيد. |
مىدانيد كه فطرت آدمى حقيقت طلب است و تا آن را نيابد، آرام نمىگيرد. به گفته مولوى |
كز نيستان تا مرا ببريدهاند از نفيرم مرد و زن ناليدهاند |
سينه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگويم شرح درد اشتياق |
هر كسى كو دور ماند از اصل خويش باز جويد روزگار وصل خويش |
آدمى آن روز آرام مىگيرد كه جرعهاى از زلال حقيقت بچشد و حلاوت آن را در دل خويش احساس كند. حال چگونه بايد حركت كرد تا اين ترديدها برطرف شده و جاى خود را به اطمينان بدهد. به گفته بزرگان براى كشف حقيقت و وصول به آن، دو كار لازم است. |
جوانان معمولاً در اين سنين درباره مسائل مختلف از جمله اعتقادات و باورهاى دينى خود دچار ترديد مىشوند و در صدد پيدا كردن دلايل منطقى و پشتوانه قابل قبولى براى آنها هستند. آنان مىخواهند نظام فكرى و اعتقادى خود را تجديد بنا كنند و به آن استحكام فزونتر بخشند .از آن جا كه گاه گمان مىكنند باورهاى دينىشان بر تقليد مبتنى است، تصميم به اصلاح آن مىگيرند و مىكوشند با تحقيق و موشكافى درباره آنها به ثبات فكرى دست يابند؛ چنين ترديدهايى كه فرد را به تحقيق وا مىدارد به مرحله يقين و علم مىرساند، خوب و پسنديده است؛ ولى به شرط آن كه همزمان با پديد آمدن آن، شخص به دنبال پاسخ باشد و در ترديد باقى نماند. |
شك توقفگاه خوبى نيست؛ اما اگر آغاز حركت باشد، نيكو و شايسته است. اگر ترديدهاى شما از اين قبيل است، نگران نباشيد. بكوشيد با مطالعه و پرسيدن از استادان و كارشناسان، جنبه اعتقادى و فكرى خودرا تقويت كنيد و با عمل به دستورهاى دينى(مثل نماز و عبادات ديگر) و پايبندى بيشتر به آنها، ايمان خود را مستحكم سازيد. |
اگر ترديدهاى شما وسواس گونه است؛ يعنى بدون اختيار و به طور مكرر مطالبى به ذهنتان خطور مىكند - و قادر به قطع آن نيستيد - و شما را از فكر كردن درباره چيزهاى ديگر باز مىدارد، اختلالى است كه بايد درمان شود. اين اختلال اصطلاحاً «وسواس فكرى» نام دارد. در ذهن مبتلا يان به اين اختلال افكارى بيهوده، شرم آور يا وحشتناك به وجود مىآيد و در چرخهاى بىپايان پيوسته تكرار مىشود. |
اگر ترديدهاى شما درباره باورهاى دينى از نوع وسواس فكرى است، نيازمند پىگيرى و تلاش بيشترى است و توصيه مىشود با مشاورهاى حضورى با يكى از كارشناسان در اين زمينه(روانشناسان بالينى) به حل آن بپردازيد. در عين حال در اين نوشتار كوتاه نكاتى چند را به عرضتان مىرسانيم، اميد است مفيد و مؤثر واقع شود. در ابتدا لازم است به آثار و پيامدهاى سوء اين نوع افكار و تفكرات وسواسگونه توجه فرماييد و سپس با انجام راهكارهاى ارائه شده در جهت رهايى از آن گام برداريد. بخشى از پيامدهاى سوء وسواس فكرى عبارت است از |
1. اتلاف عمر |
2. حواس پرتى و ناتوانى در تمركز حواس |
3. بازماندن از كارهاى اصلى مانند تحصيل علم و مطالعه |
4. سست شدن باورهاى دينى |
با توجه به زيانهاى ياد شده با رعايت دستورالعملهاى زير قاطعانه به حل مشكل بپردازيد |
1. تلقين به خود تلقين كنيد من به اصول فكرىام كاملاً ايمان دارم و مىتوانم ترديدهايم را رها كنم. |
2. تغيير حالت هرگاه ترديد به سراغ شما آمد، مشت خود را محكم به زمين بكوبيد و با گفتن ذكرى مثل «لاحول و لا قوة الا بالله» تغيير حالت داده، از آن افكار رهايى يابيد و بىدرنگ به كارى مشغول شويد يا به موضوعى ديگر بينديشيد. |
3. به مچ دستتان كش نازكى ببنديد؛ هرگاه افكار ترديدآميز به ذهنتان آمد و شما را رنج داد، كش را بكشيد و رها كنيد. با احساس دردى شديد كه به شما دست مىدهد، از آن افكار خارج خواهيد شد. |
4. زمان خاصى، مثلاً ساعت304 تا 454 بعداز ظهر، را به چنين افكارى، اختصاص دهيد و هر گاه در طول روز ترديد به سراغ شما آمد، به خودتان بگوييد زمان چنين افكارى فلان ساعت است. در آن زمان مشخص به ترديدها فكر كنيد و در طول زمان به تدريج(مثلاً روزى يك دقيقه) از زمان اختصاص داده شده بكاهيد تا به صفر برسد. |
|
|