آيا دربارهء مداحان اهل بيت آيه اي يا حديثي موجود است كه بيانگر مقام آنان باشد؟

امام صادق عليه السلام فرمود: .(1)

مرحوم مجلسي بابي راتحت عنوان

امام صادق عليه السلام فرمود: .(2)

حسن بن جهم مي گويد: از امام رضاعليه السلام شنيدم : هر كس دربارهء ما شعري بسرايد و ما را مدح كند, خداوند شهري در بهشت كه وسيع تر از دنيا باشد, براي او بنا كند.(3)

باز امام صادق عليه السلام فرمود: .(4)

ابوطالب قمي مي گويد: نامه اي به امام نهم , حضرت امام محمد تقي عليه السلام نوشتم و در آن اشعاري را دربارهء پدرش امام رضا عليه السلام سرودم و از او خواستم اجازه دهد آن ها رابراي مردم بخوانم . حضرت در گوشهء نامه نوشت : بسيار كارخوبي كرده اي . خداوند به تو جزاي خير دهد. براي من و براي پدرم شعرهاي حزن انگيز و مرثيه بخوان .(5)

امام صادق عليه السلام به فضيل فرمود: آيا جلسه مي گيريد و سخنراني و گفت گو دربارهء فضائل اهل بيت داريد؟ گفت :آري . حضرت فرمود: اين مجالس را خيلي دوست دارم . در آن جلسات امر ما را زنده نگه داريد. خدا رحمت كند كسي كه امر ما (ولايت اهل بيت ) را زنده كند. اي فضيل ! هر كس كه ما را ياد كند يا نامي از ما نزد او برده شود و به اندازهء بال مگسي اشك بريزيد, خداوند تمام گناهان او را مي آمرزد.(6)

ابوعمارهء شاعر خدمت امام صادق عليه السلام رسيد. حضرت به او فرمود: اي ابوعماره ! دربارهء امام حسين عليه السلام اشعاري برايم بخوان . مي گويد: شروع به شعر خواندن كردم . حضرت گريه كرد, آن قدر كه صداي گريهء حضرت از دور شنيده مي شد. بعد فرمود: اي ابوعماره ! هر كس دربارهء امام حسين عليه السلام شعري بخواند و پنجاه نفر يا سي نفر يا بيست نفر يا دونفر و يا حتّي يك نفر را بگرياند, جزاي او بهشت خواهد بود.(7)

زيد شحّام مي گويد: من و جماعتي از كوفيان در محضر امام صادق عليه السلام بوديم . جعفربن عفّان وارد شد. حضرت به او احترام كرد و او را نزد خود جاي داد. سپس فرمود: اي جعفر! شنيده ام دربارهء امام حسين عليه السلام شعر مي سرايي ومي خواني . گفت : بله . حضرت فرمود: بخوان . مي گويد: خواندم و حضرت و اطرافيان , بر حسين عليه السلام گريستند. بعدامام عليه السلام فرمود: اي جعفر! واللّه ملائكهء مقرّب خدا در اين جا جمع شده اند و اشعار تو را شنيدند. آنان نيز بر حسين عليه السلام ريستند و خداوند ترا بيامرزد.(8)

ابوهارون مكفوف مي گويد: بر امام صادق عليه السلام وارد شدم . به من فرمود: شعر بخوان . برايش خواندم . حضرت فرمود: نه , همان طور كه مرثيه مي خواني بخوان . من با صداي بلندمرثيه خواندم . حضرت گريست و باز فرمود: بيش تربخوان . باز خواندم . حضرت با صداي بلند گريه كرد و زنان نيز گريستند. سپس فرمود: اي ابوهارون ! هر كس درباره ءحسين عليه السلام مدح و مرثيه بخواند و ديگران را بگرياند, بهشت براي او واجب مي شود.(9)

دعبل خزاعي مي گويد: بر مولايم علي بن موسي الرضا7در ايّام محرم وارد شدم . ديدم حضرت ناراحت حزين است و اطرافيانش نشسته اند. وقتي كه مرا ديد, فرمود: خوش آمدي , اي دعبل ! دوست دارم اشعاري بخواني , زيرا اين ايام , روزهاي حزن و اندوه ما اهل بيت است . اي دعبل ! هر كس بر مصيبت هاي ما اهل بيت بگريد يا بگرياند, اجر و مزداو بر خدا است . هر كس قطره اي اشك بريزد, با ما محشور خواهد شد و هر كس بر مصيبت هاي حسين عليه السلام بگريد,خداوند گناهان او را مي آمرزد.

سپس حضرت بلند شد و پرده اي زد و زنان پشت پرده نشستند و فرمود: اي دعبل ! براي حسين عليه السلام مرثيه بخوان .تو ياور ما و مدح كنندهء ما هستي . پس تا مي تواني از ياري ما كوتاهي نكن . دعبل مي گويد: گريه كردم و اشك چشمانم جاري شد و اشعار را سرودم .

افاطم لو خلت الحسين مجدلاً و قدمات عطشاناً بشطّ فرات

اذاً لطمتِ الخدّ فاطم عنده و أجريتِ دمع العين في الوجنات (10)

پـاورقي 1.بحارالانوار, ج 26,ص 229

پـاورقي 2.همان , ص 231

پـاورقي 3.همان .

پـاورقي 4.همان , ص 232

پـاورقي 5.همان .

پـاورقي 6.همان , ج 44 ص 282

پـاورقي 7.همان .

پـاورقي 8.همان , ص 283

پـاورقي 9.همان , ص 287

پاورقي10.همان , ج 45 ص 257