چگونه مى‏توان ثابت كرد آرامش درونى پيامد ازدواج اسلامى است؟ منابع لازم را براى تحقيق در موضوع معرفى كنيد.

در سوره روم بيان شده است: از نشانه‏هاى خدا اين است كه همسرانى از جنس خودتان آفريد تا در كنار آن‏ها آرامش يابيد. (1) اين سكون و آرامش از چندين منظر قابل بررسى است:

اوّلا آرامش به گونه كلى و مطلق بيان شده است، يعنى اين نوع سكون و آرامش براى هر يكى از مردان و زنانى كه به ازدواج روى مى‏آورند و با جنس مخالف تشكيل خانواده دهند، وجود دارد، چه ازدواج مسلمان باشد يا غير مسلمان و بنابر اين دليلى وجود ندارد كه آيه را براى مسلمانان يا كسانى كه به طريق اسلامى ازدواج كرده‏اند، تخصيص دهيم.

دوم: مسئله سكون و آرامش با آن چه در برخى ديگر از آيات الهى به نام آرامش قلب و اطمينان بيان شده (كه با ذكر و ياد خداوند حاصل مى‏شود) متفاوت است.

هر يك از زن و مرد با نقصى و نيازى كه به طرف مقابل دارند تنها در صورتى به سكون مى‏رسند كه ازدواج محقق شود. در غير اين صورت هيچ گاه نقص و نياز بر طرف نخواهد شد، نيز فشارى كه از ناحيه نياز جسمي و روحى احساس مى‏كنند، بر طرف نشده و آن‏ها را دچار تشويش و اضطراب مى‏كند، تنها در صورت به هم پيوستن زوجين و بر طرف نمودن نياز جسمى و روانى همديگر است كه به آرامش دست مى‏يابند، خواه مؤمن باشند يا كافر.

اما از نگاه ديگر تنها با ياد خداوند است كه انسان به آرامش برتر و اطمينان قلب دست مى‏يابد. بر اين اساس ازدواج بر مبناى دينى و اسلامى معنايى ديگرى مى‏يابد. در اين نگاه ازدواج صرفاً ارضاى غريزه جنسى نيست، انسان مى‏تواند در اين جا از نياز خود به جنس مقابل، متوجه نيازمندى خويش شده و از دام خود خواهي و خودپرستى نجات يابد و در قدم بالاتر متوجه موجود بى نياز مطلق شود، يعنى كسى كه انسان را موجود نيازمند قرار داد تا مغرور به خويشتن نشود، انسانى كه نيازمند به موجودى مانند خود است و تنها در وصال و رسيدن به او مى‏تواند، به سكون و آرامش دست يابد، چگونه به موجود بى نياز مطلق كه همه چيز از او است، نيازمند نباشد؟! در اين منظر كه ذكر و ياد خدا را به همراه دارد، به آرامش برترين يعنى اطمينان قلب دست مى‏يابد. سكون و آرامش در ازدواج از نگاهى ديگر نيز قابل بررسى است.

از آن جا كه نياز جنسى يكى از قوى‏ترين نيازهاى انسان است، مى‏توان با ازدواج موفق اين غريزه سركش را مهار و كنترل كرد، اگر انسان ازدواج نكند، دچار تشويش خاطر مى‏شود، در نتيجه تعادل رفتارى خود را از دست خواهد داد، نتيجه عدم تعادل، اضطراب و نبود آرامش است يكى از مهم‏ترين عوامل ناآرامى در جوان، نداشتن همسر است. وجود همسر سازگار مهم‏ترين عامل آرامش بخش است، البته براى كاهش و فرو نشاندن شهوات راه هايى وجود دارد، از جمله روزه گرفتن و پرهيز از غذاهاى مقوى و شهوت انگيز، ولى اين راه‏ها موقتى است و انسان را به آرمش كامل نمى‏رسانند هم چنين تنها ارضاى شهوت به انسان آرامش نمى‏بخشد، بلكه همسر نوعى دوست و همدم است، پس آرامش بخشى او چند برابر و دو سويه است. (2)

راز ديگر آرام بخشى ازدواج در اين است كه موجب تقويت جنبه‏هاى روحى و روانى است، بهبود وضع روحى و روانى به آرامش فرد منجر مى‏شود. آرامش بخشى همسر در روان‏شناسى و تجربه به اثبات رسيده است، ساپنيگتون مى‏گويد: افراد متأهل از لحاظ روانى و جسمانى نسبت به افراد مجرد كاركرد بهترى دارند، احتمالاً به خاطر حمايت دوجانبه‏اى كه در ازدواج به چشم مى‏خورد. (3) محيط گرم و روح افزاى خانواده، امنيت خاطر افراد را بيشتر مى‏كند و تكيه گاه مطمئنى براى ايجاد آرامش خواهد بود. نكته ديگر آن است كه ازدواج موفق، ايجاد دوستى و رابطه عميق عاطفى بين زن و شوهر است. هر انسانى در طول زندگى خود به همدم و همراز و محرم اسرار نيازمند است، محرمى كه بتواند نزديك فرد بوده و در طول زندگى همراهى اش كند و هنگام اضطراب و گرفتارى‏ها آرامش بخش او باشد. اين مهم فقط از ناحيه همسرى مهربان و دلسوز تامين مى‏شود، اگر چه دوستان نيز مى‏توانند چنين اثرى را داشته باشند، اما همسر فداكار نزديك‏ترين فرد به انسان است. نمونه چنين ايثارگرى‏ها را فقط ميان زن و شوهر مى‏توان ديد. همچنين مردان به طور مستقيم در جامعه با ناملايمات كارى و مشاغل سخت روبرو هستند، از اين جهت مى‏طلبد هنگام بازگشت به خانه با كانون گرم و عاطفه‏مندى روبرو شوند كه بيش از هر چيزى آرامش بخش باشد، نياز به امنيت خاطر، احتياج به معاشرت، نياز به درد دل، به تشويق و تمجيد نيز مقبوليت و جلب توجه، نياز به محبت، اگر به درستى و به موقع ارضا نشوند و از جاده اعتدال خارج گردند، (افراط و تفريط) زيان‏هاى فراوانى را در زندگى فردى و اجتماعى پديد مى‏آورند، محبت كردن و محبت ديدن، تعادل روانى زن و مرد را فراهم مى‏سازد.

نكته آخر: ازدواج منشأ حفظ و نگه دارى شخص از انحرافات و بزهكارى‏هايى است كه مى‏تواند در دوران عزبگى به سراغ او آيد. زندگى در حال تجرد با خطرات ناخواسته‏اى همراه مى‏شود. كشيده شدن به سمت انحرافات اخلاقى، نتيجه مجرد زيستن است، زيرا مجرد چون آرامش نخواهد داشت هيچ گونه مسئوليتى را نسبت به خود و ديگران احساس نخواهد كرد، همين مسئله موجب مى‏شود فعاليت و انرژى خود را در مسائل انحرافى صرف كند، به همين دليل است كه پيامبر گرامى (ص) فرمود: «عزب‏ها (افراد مجرد) برادران شياطين هستند». (4)

نقش آرامش بخشى ازدواج كه در يك كلمه »لتسكنوا«(سوره روم آيه 21) آورده شده است، در عمل ديده مى‏شود، متأهلان كمتر به ناسازگارى‏هاى اجتماعى و بيمارى‏هاى روانى، از جمله خودكشى و انحرافات جنسى دچارند، در صورتى كه بين مجردان فراوان‏تر است. (5) منابع مختلفى در اين زمينه وجود دارد كه به بعضى از آن اشاره مى‏شود:

1 - ازدواج، دكتر پاك نژاد.

2 - اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، (ج 2)، نوشته دكتر پاك نژاد

3 - بهداشت ازدواج، دكتر صفدر صانعى

4 - همسران برتر، دكتر غلام رضا افروز

5ـ جوان و آرامش روان به كوشش علي نقي فقيهي.

پي نوشت ها:

1 - روم (30) آيه 21.

2 - جوان و آرامش روان، به كوشش على نقى فقيهى، ص 135.

3 - همان، ص 136.

4 – بحارالانوار، ج 100، ص 221.

5 - شهيد پاك نژاد، اولين دا نشگاه و آخرين پيامبر، ج21، ص 79.