لطفاً شرحي براي سفرهاي چهارگانه ملاصدرا بيان فرماييد.

مكتب فلسفي ملاصدرا كه معروف به حكمت متعاليه است، از لحاظ روش شبيه مكتب اشراقي است، يعني به استدلال و كشف و شهود توأماً معتقد است، ولي از نظر اصول و استنتاجات متفاوت است. از اين رو مي توان آن را مخلوطي از عرفان و فلسفه دانست. صدرالمتألهين از جمله كارهايي كه كرد اين بود كه به مباحث فلسفي كه از نوع سلوك فكري و عقلي است، نظام و ترتيبي داد، شبيه آنچه عرفا در سلوك قلبي و روحي بيان كرده اند.

عرفا معتقدند كه سالك الي الله با به كار بستن روش عارفانه چهار سفر انجام مي‌دهد:

1ـ سفر من الخلق إلي الحق؛ در اين مرحله كوشش سالك اين است كه از طبيعت عبور كند و پاره اي عوالم ماوراي طبيعي را نيز پشت سر بگذارد (دل از ماديات بكند و پرواز نمايد) تا به ذات حق واصل شود و ميان او و حق تعالي حجابي نباشد.

در اين سفر تمامي مراحل تهذيب نفس و رسيدن به تقواي كامل بايد طي شود و به عدالت كامل برسد.

2ـ سفر بالحق في الحق؛ ‌اين مرحلة دوم است. پس از آن كه سالك ذات حق را از نزديك شناخت، به كمك خود او به سير در شئون و كمالات و اسماء و صفات او مي پردازد.

3ـ سير من الحقّ‌ إلي الخلق؛ در اين سير،‌ سالك به خلق و ميان مردم بازگشت مي كند امّا بازگشتنش به معناي جدا شدن و دور شدن از ذات حق نيست، يعني با تقواي كاملي كه دارد، به سوي خلق و به ميان مردم مي آيد، در حالي كه ذات حق را با همه چيز و در همه چيز مي بيند.

4ـ سير في الخق بالحق؛ در اين سير و سفر،‌ سالك به ارشاد و هدايت مردم به دستگيري از آنان و رساندن شان به حقّ مي پردازد، در حالي كه خود انساني كامل است و مردم را هدايت مي كند.

ملاصدرا(ره) مسائل فلسفه را (به اعتبار اين كه فكر نوعي سلوك ذهني است) به چهار دسته تقسيم كرد:

1ـ مسائلي كه پايه و مقدمه مبحث توحيدند و در حقيقت سير فكر ما است از خلق به حق (كه امور عامة فلسفي است).

2ـ‌ مباحث توحيد و خداشناسي و صفات الهي (سير بالحق في الحق)

3ـ مباحث افعال خداي تعالي و عوالم كلّي وجود (سير من الحق الي الخق بالحق)

4ـ مباحث نفس و معاد (سير في الخلق بالحقّ)

كتاب اسفار اربعه كه به معناي سفرهاي چهارگانه است، ‌بر اساس همين نظام و ترتيب است. ملاصدرا كه سيستم خاصّ‌ فلسفي خودش را حكمت متعاليه نام نهاد، فلسفة مشهور و متداول،‌ اعم از اشراقي و مشّايي را فلسفه عاميه يا فلسفه متعارفه خواند.[1]

[1] شهيد مطهري، آشنايي با علوم اسلامي،‌ منطق و فلسفه، ص 157.