< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد احمد عابدی

96/01/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسقطات

مقدمهکلام در باب مسقطات خیار عیب بود.

(حضرت استاد عابدی، در این جلسه وجه تشابه تعداد حالات خیار عیب و حکم آنها را با جلسهای که امام جواد(علیه السلام) در آن جلسه، بیش از سی هزار حکم را بیان نموده اند، مقایسه نموده و امکان وجود چنین مجلسی را تایید فرمودند. فلذا توصیه مینماییم برای استفادهی بیشتر از این جلسه، اصل فایل صوتی را استماع فرمایید.)

 

نظر شیخ انصاری، علامه حلی و آیت الله خوئی در زوال عیب دوم و اعادهی خیار

شیخ انصاری مسئلهای را در این بحث مطرح نموده است، آن هم این که اگر عیب دوم که در دست مشتری حادث شده بود، زائل شد، آیا خیار (نسبت به عیب قدیم) بر میگردد یا بر نمیگردد؟ شیخ انصاری میفرماید: مقتضای اصل اینست که در سقوط خیار فرقی بین زوال و بقای عیب نیست. یعنی وقتی خیار ساقط شد، دیگر بر نمیگردد. زیرا دلیلی اصلا بر ثبوت (مجدد) خیار نداریم. سپس عبارتی را از تذکره نقل میفرماید که علامهی حلی نیز همین را میفرماید، اما در ادامه شیخ ذکر میکند که علامه حلی در کتاب تحریر، خلاف این مطلب را فرموده است. (یعنی علامه در یک جا موافق و در یک جا خلاف این نظر است.)

احتمالاً این که علامه فرموده است خیار باقی است به این دلیل بوده که اگر مشتری مبیع را با عیب دوم برگرداند، بایع ضرر میکند و به خاطر "لاضرر" قائل میشویم که مشتری حق فسخ ندارد، و چون فرض بر این است که خیار باقی است و عیب دوم هم زائل شده است، و اگر مشتری فسخ کند، بایع ضرر نکرده است، بنابراین میتوان گفت خیار باقی است.

آیت الله خوئی هم فرموده است این بستگی دارد که دلیل ما بر سقوط خیار چه چیزی باشد، اگر دلیل ما صحیحهی زراره باشد، این صحیحه میفرمود اگر حدثی حادث شد، خیار ساقط میشود، فرقی هم نمیکرد که حدث باقی باشد، یا زائل شده باشد. اما اگر دلیل ما مرسلهی جمیل باشد، این مرسله میفرمود ملاک این است که عین باقی است یا باقی نیست، در فرض ما هم با زوال عیب، عین باقی است، پس حق فسخ دارد. در پایان آیت الله خوئی نتیجه گرفته است از ان جایی که مرسلات اصحاب اجماع اعتبار ندارد، در نتیجه مرسله را کنار میگذارد.

 

نقد نظر شیخ و آیت الله خوئی و نظر مختار حضرت استاد عابدی

اولاً این که شیخ انصاری فرمود مقتضای اصل این است که خیار نداشته باشد، مراد شیخ از مقتضای اصل، استصحاب لزوم عقد است. (مقتضای عقد، اصاله اللزوم (اصل لفظی) و استصحاب (اصل عملی) لزوم است.) میگوییم وقتی عیب دوم حادث شد، مشتری دیگر خیار نداشت، وقتی عیب دوم زائل شد، شک میکنیم مشتری خیار دارد یا ندارد، استصحاب بقای لزوم مینماییم.

ثانیا پاسخ آیت الله خوئی اینست که صحیحهی زراره، اشاره به حدث داشت، و مرسلهی جمیل اشاره به قیام بعین شیئ داشت. و این دو همان گونه که سابقاً گفتی تعارضی با هم ندارد. بلکه این دو روایت از باب مجمل و مبین است، حدث مجمل است، و مرسلهی جمیل مبین است و میفرماید مراد از حدث این است که قائماً بعینه نباشد، و چون فقها در طول تاریخ، تلف و عدم تلف را مطرح نمودهاند، مشخص میشود به مرسله اعتماد کردهاند، پس ملاک قیام بعینه، و عدم قیام بعینه است. و ملاک حدوث حدث نیست. اگر چیزی عیب دومی پیدا کرد و عیب دوم زائل شد، عرفاً صدق میکند که بگوییم عین هنوز قائماً بعینه است و تلف نشده است و نتیجتاً خیار باقی است و مشتری حق فسخ دارد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo