< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد احمد عابدی

96/02/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ارش

مقدمه

دومین مسقط از مسقطات خیار عیب، عبارت از تبری بایع است. که اگر بایع تبری کرد، هم ارش ساقط میشود و هم رد ساقط میشود. و این مسئله تقریباً اجماعی است.

شیخ طوسی در خلاف، و ابن زهره در غنیه و علامه حلی در تذکره، بر این که در صورت تبری بایع، خیار ساقط میشود، ادعای اجماع کردهاند. اما باید بین عیب قبل العقد و عیب بعد العقد فرق گذاشت. هم چنین باید بین تبری بایع از مطلق عیب و تبری بایع از عیب خاص، فرق قائل شد. فلذا این مطلب را با توجه به ادله باید بررسی کرد. ادله هم چند مورد بود:

 

دلیل اول: اجماع

اگر دلیل مسئله، اجماع باشد، اجماع دلیل لبی است و قدر متیقن اجماع هم عیوب قبل العقد است و شامل عیب بعد العقد (عیب بعد العقدی که در ضمان بایع باشد و خسارتش به بایع بخورد) نمیشود.

 

دلیل دوم: لا ضرر

اگر دلیل ما لاضرر باشد، یعنی اگر کسی بگوید اصل در هر عقدی لزوم است، مگر در عقدی که مبیع معیوب باشد که در این صورت لاضرر اثبات خیار میکند. لاضرر فقط در جایی اثبات خیار میکند که ضرر مستند به شرع باشد. اگر بایع تبری از هر عیبی نمود، این جا دیگر خیار عیب ساقط میشود. بلکه باید بپذیریم اصلاً خیار عیبی وجود ندارد که بخواهد ساقط شود. زیرا لا ضرر در این موارد جاری نیست. یعنی مطلقا خیار ساقط میشود.

اما سابقاً بیان نمودیم شرط تمسک به لاضرر این است که فقها در آن ضرر به لاضرر تمسک نموده باشند و در بحث تبری از عیوب، هیچ فقیهی تمسک به لاضرر نکرده است.

 

دلیل سوم: شرط ارتکازیاگر کسی دلیل خیار عیب را شرط ارتکازی بداند، یعنی بگوید اصل در هر عقدی لزوم است، مگر در جایی که شرط سلامت کرده باشند. علامه حلی هم فرموده بود: اطلاق عقد، مقتضی سلامت مبیع است.

بنابراین هر کس چیزی را میخرد، به زبان بی زبانی میگوید این کالا سالم باشد. حال اگر بایع تبری از عیوب نمود، دیگر شرط سلامت وجود ندارد و دیگر خیار وجود ندارد. بعباره اخری اطلاق عقد میگوید مبیع باید سالم باشد و اگر سالم نبود، مشتری خیار دارد. یکی از مقدمات حکمت هم این است که هر کلامی که القاء به عرف میشود، باید ببینند قرینهای بر خلاف دارد یا ندارد. وقتی به عرف میگویند کسی چیزی را فروخت، و بعد نیز خودش تصریح کرد اگر عیبی دارد من مسئولیت ندارم، در این صورت دیگر عقد اطلاق ندارد و وقتی عقد اطلاق نداشت، دلیلی بر خیار عیب نداریم که ببینیم ساقط میشود یا خیر.

 

دلیل چهارم: روایات خاصهدر باب این مسئله دو دسته روایت داریم:

دستهی اول: روایاتی که به طور مطلق اثبات خیار عیب کرده است.

در مورد این روایات دو نظر وجود دارد:

 

نظر اول (شیخ انصاری): روایات فراوانی داریم که دلالت بر این دارد که هر کس چیزی را خرید و مبیع معیوب بود، مشتری خیار عیب دارد. شاید کسی بگوید این روایات اطلاق دارد (این روایات میگوید مشتری خیار عیب دارد، چه بایع تبری کرده باشد، چه تبری نکرده باشد.) بعباره اخری این روایات ادلهی لفظی هستند، و در مورد ادلهی لفظی باید اطلاق آن گرفته شود. و ظاهراً چنین استدلالی درست است.

 

نظر دوم (استاد عابدی): اما درست این است که این روایات، گرچه دلیل لفظی هستند اطلاق ندارند. زیرا ارتکاز عرف این است که وقتی مشتری خیار عیب دارد که بایع تبری نکرده باشد. و این روایات همه القاء به عرف است. (یعنی امام معصوم(علیه السلام) با عرفی صحبت میکند که چنین چیزی در ذهن آن است.) طبق این نظر، مقدمات حکمت در این روایات تمام نیست و این روایات اصلا اطلاق ندارد، و وقتی روایات اطلاق نداشت، نتیجه این است که فقط مشتری در صورتی خیار دارد که بایع تبری نکرده باشد و در صورت تبری کردن، دلیلی بر خیار نداریم.

 

دستهی دوم: روایاتی که در خصوص تبری، وارد شده است.

 

اگر روایات دستهی اول اطلاق داشته باشند، روایات دستهی دوم آنها را قید میزنند. اما اگر روایات دستهی اول اطلاق نداشتند، نیازی به دستهی دوم روایات نیست، و اصلا دلیلی بر خیار عیب، در صورت تبری نداریم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo