< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد احمد عابدی

96/07/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اعلام به عیب

 

مقدمهبحث در مورد این بود چیزی را می خواهد بفروشد، بایستی اعلام به عیب کند. حالا اگر عیب را اعلام کرد، بیع قطعا درست است، حال اگر واجب است اعلام کند و کتمان عیب هم حرام است، حال اگر اعلام نکرد و کتمان نمود و جنس را فروخت، آیا بیع صحیح است و یا خیر؟ کلام در باب حکم وضعی است. به عنوان نمونه آب در شیر ریخت و شیر را فروخت، آیا بیع درست است؟ یا مثلا ابریشم و غیر ابریشم را قاطی کرده و فرش بافته، سپس با اسم فرش ابریشم فروخته، آیا بیع صحیح است؟ و آیا پولی که بابت این معامله دریافت کرده است حلال است یا حرام؟

 

فتوای اهل سنتهر چهار مذهب اهل سنت (حنبلی، حنفی، مالکی و شافعی) به جز ابوداود ظاهری که قائل به بطلان بیع است، بالاتفاق معتقدند شخصی که کتمان عیب کرده است، مرتکب حرام شده است، اما بیع او صحیح است. ایشان برای ادعای خود دو دلیل ذکر نموده اند:

1. روایتی در صحیح بخاری از ابوهریره از پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که کسی که حیوان را تصریه[1] کرد، مشتری نگاه میکند مصلحت خودش چیست، اگر دوست داشت می تواند بیع را امضا کند، و اگر تمایل نداشت (می تواند معامله را فسخ کند و حیوان را پس بدهد، اما) در مقابل شیری که دوشیده است، یک صاع خرما به بایع بدهد. اهل سنت به دلیل روایت، حکم به صحت بیع می کنند، چون این که از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده که می فرماید مشتری خیار دارد، خیار فرع بر عیب است.

2. غش در معامله حرام است و منهی عنه است، و نهی هم دلالت بر فساد می کند، اما یک مرتبه نهی به ذات عمل می خورد، در این چنین موردی عمل فاسد است. اما گاهی نهی به عامل می خورد و نه به عمل. در چنین فرضی عمل باطل نیست. مثلا شخصی در نماز به اجنبیه نگاه کند، در اینجا نگاه نهی شده است و حرام است، اما نماز باطل نیست، چون نهی به عمامل خورده و نه به عمل. اما اگر مثلا در زمین غصبی نماز می خواند، شارع از نماز نهی نموده، فلذا نماز باطل است. به همین دلیل اهل سنت معتقدند بیع صحیح است، چون شارع فرموده غش نکن، اما نفرموده نفروش. فلذا غش حرام است، اما بیع صحیح است.

 

فتوای امامیه

در میان فقهای شیعه سه نفر قائل به عدم صحت بیع هستند، لیکن باقی فقها حکم به صحت بیع کردهاند. مقدس اردبیلی و شهید ثانی در مسالک الافهام و مرحوم صاحب جواهر(رحمه الله علیهم) فرمودهاند اگر شخص کالای معیوبی را فروخت و عیبش را اعلام ننمود، بیعش باطل است.

 

نظریهی صاحب جواهر(ره)

مرحوم صاحب جواهر در کتاب شریف خود مطلبی را در این باره آورده است که قابل تأمل است، ایشان می فرماید:"أما الخفي فيجب الإخبار به، وإلا كان غشا وتدليسا، بل ينبغي بطلان البيع في نحو شوب اللبن بالماء، لأن المبيعَ المقصودَ غيرُ معلومِ القدر للمشتري"ایشان می فرماید به علت این که مقدار حقیقی مبیع برای مشتری روشن نیست، بیع باطل است. سپس در ادامه می فرماید نظر شیخ طوسی در کتاب خلاف هم همین گونه تنزیل شده است، و بعد نظر شیخ را نقل می کند، و می فرماید:"و عليه نُزِّلَ ما عن الخلاف: من باع شيئا و به عيب، لم يبينه، فقد فعل محظوراً وكان للمشتري الخيار."در حالی که در فتوای شیخ طوسی می بینیم که ایشان ذکر فرموده که مشتری خیار دارد، و همین خیار داشتن مشتری نشان دهنده ی صحت بیع است، سپس در ادامه در همین صفحه می فرماید:

"نعم، هو كذلك في مزج اللبن، ولعل كلامهم في غيره. ثم على الوجوب، فالظاهر صحة البيع، لأن النهي عن أمر خارج، بل لا يبعد ذلك حتى في اللبن الممزوج"[2]

ایشان می فرماید ممکن است نظر عدم صحت بیع در مورد شیر ممزوج با آب باشد، سپس فرموده بنا بر نظریه ی وجوب اعلام، ظاهر صحت بیع است. زیرا نهی از غش خارج از خود بیع است، فلذا بیع صحیح است، حتی ممکن است در لبن ممزوج هم بیع صحیح باشد.نتیجتاَ همانگونه که دیده می شود، نظر صاحب جواهر هم مشخص نیست، ایشان ابتدا مدعی بطلان بیع شد، سپس احتمال قوی صحت بیع را داد.

 

نظریه ی امام خمینی(ره)

امام خمینی(ره) در مورد صحت بیع میفرماید: "و كيف كان، لا وجه لبطلان البيع على فرض كون ترك الإعلام غشّاً؛ ضرورة أنّه محرّم نفسي، لا ينطبق على البيع حتّى خارجاً، مع أنّه لو كان منطبقاً عليه أيضاً، لم يوجب بطلانه، و لا حرمته."[3]

غش یک عمل است و بیع یک عمل دیگر است و غش بر بیع منطبق نیست، حتی اگر قائل شویم هر دو یکی هستند، باز بیع نه حرام است و نه باطل است. زیرا نهی از غش، نهی نفسی است. و اگر بخواهیم این نهی مفید فساد معامله باشد، باید نهی ارشادی باشد و ارشاد به فساد داشته باشد، در حالی که این گونه نیست.

 

نظریه ی سید یزدی(ره)

مرحوم سید یزدی در حاشیه مکاسب در مورد فساد و یا عدم فساد چنین بیعی میفرماید: "ثمّ إنّ في مورد صدق الغش و الحكم بالحرمة لا ينبغي التأمّل في عدم فساد المعاملة، لأنّ الحرمة نفسية لا إرشادية غيرية"[4] ایشان در مقام بیان این است که در مواردی که غش صدق می کند و حکم به حرمت هم میکنیم، شکی در این نیست که معامله فاسد نیست، و بلکه صحیح است، دلیل هم اینست که نهی از معامله، نهی نفسی است و نهی غیری نیست، اگر نهی شارع مرادش این باشد که پولی را که می گیری مالک نیستی، این نهی غیری است و دلالت بر فساد معامله دارد. مثلا موقعی که از ربا و یا فروش خمر نهی می کند، مرادش اینست که آن پولی را که می گیری مالک نیستی، یعنی معامله باطل است. اما اگر شارع می فرماید این کار را نکن مفسده دارد، مرادش این است که این کار حرام است، اما باطل نیست. مرحوم یزدی در ادامه کلام مقدس اردبیلی مبنی بر بطلان بیع را نقل می کند: "عن الأردبيلي قدّس سرّه الحكم بفسادها قال لورود النهي عن هذا البيع فيكون المغشوش منهيّا عن بيعه كما أشير إليه في رواية قطع الدينار و إلقائه في البالوعة معلّلا بقوله ع حتى لا يباع بشي‌ء فيه غش و لأنّ نفس البيع غش منهيّ عنه" و سپس در رد فرمایش مقدس اردبیلی می فرماید: "فيه أنّ النّهي متعلّق بأمر خارج لا بالمعاملة" نهی خارج به امر خارج تعلق گرفته که همانا غش باشد، و نهی به معامله نیست و در نتیجه معامله صحیح است.

 


[1] . تصریه عبارت است از اینکه صاحب حیوان شیرده، آن را چند روزى ندوشد تا پستانش پر از شیر گردد، سپس آن را براى فروش عرضه و به مشتری بى‌اطّلاع از واقعیت چنین وانمود کند که حیوان، بسیار شیرده است و در نتیجه آن را گران‌تر از قیمت واقعى خود بفروشد.
[2] . جواهر الكلام، جلد 23، صفحه 246.
[3] . كتاب البيع (للإمام الخميني)، ج‌5، ص138.
[4] . حاشیه‌ی مکاسب، جلد 3، ص176.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo