< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد احمد عابدی

96/08/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اعلام به عیب

 

مقدمه

بحث در این باره بود که اگر غش در معامله بود، آیا غش کننده را می توان تعزیر کرد؟ و تعزیرش به چیست؟ تعزیراتی مانند ضرب (شلاق زدن) و حبس محل اشکال نیست، و در طول تاریخ این موارد از پر استفادهترین نوع تعزیرات بوده است و این دو مورد تعزیر از مواردی است که جواز دارد. آن چه مهم است یکی تعزیر به مال است که آیا میتوان او را جریمه کرد، یا مالش را مصادره نمود، یا مال را از بین ببریم و آن را تلف نماییم. و یکی هم تعزیر معنوی که مثلا مغازه اش را تعطیل کنیم.

 

بررسی تعزیر به مالاصل اولی در مورد اموال مسلمین اینست که مال مسلمان محترم است؛

رسول الله(صلی الله علیه و آله) در حجه البلاغ فرمودند: "حُرْمَةُ مالِهِ كَحُرْمَةِ دَمِهِ" مال مسلمان مثل خون او محترم است. (همانگونه که جان مسلمان را نمی توان گرفت، مال او را نیز نمی توان گرفت.)

آیهی قرآن می فرماید: ﴿يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ إِلاّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ﴾ مال کسی را نمی توان خورد، مگر این که با تراضی طرفین باشد. یک نوع از اکل مال به باطل اینست که مال دیگری را به زور بگیرند، یا سلب مالکیت کنند، یا شخص را جریمهی نقدی کنند.

اصل اولی در اینگونه موارد، حرمت سلب مالکیت و یا محدود نمودن مالکیت اشخاص است. مانند خون که اصل اولی در آن احترام همهی دماء است. اما از این اصل اولی، مواردی استثنا شده است. که با بررسی این استثناها درصدد کشف حکم هستیم؛

آیهی قطع لینه؛ در قرآن کریم یک آیه می فرماید: ﴿مَا قَطَعْتُمْ مِنْ لِينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوهَا قَائِمَةً عَلَى أُصُولِهَا فَبِإِذْنِ اللَّهِ﴾ آنچه از درختان خرما را (که در دیار بنی نضیر) بریدید و آنچه را بر پا گذاشتید همه به امر خدا (و صلاح اسلام) بود. درخت مال است و قطع و از بین بردنش طبق این آیه جایز بوده است. (البته باید توجه داشت که طرف مقابل در این آیه، یهودیان در حال جنگ با مسلمانان بوده است که کافر حربی محسوب می شوند.)

شأن نزول: سبب نزول آیه چنین بوده که وقتى مسلمانان به زیر حصار و قلعه یهودیان بنى‌النضیر فرود آمد. بعضى از درختان را که مال و ثروت آنان بود، بریدند. اینان جزع و زارى کردند و نمى توانستند بریده شدن درخت‌هاى خود را طاقت آورند. لذا از راه طعن و سرزنش گفتند: یا محمد تو که ادعاى پیامبرى می‌کنى و می‌گوئى به خاطر اجراى عدل فرستاده شده اى. بریدن درختان برخلاف عدل بوده و بلکه از جمله فساد و خرابکارى در زمین می‌باشد. پیامبر از ابراز این سخنان دلتنگ شد و مسلمین ساده‌لوح نیز پیش خود فکر می‌کردند که شاید واقعا عمل پیامبر فسادکارى باشد. لذا اختلاف نظر از لحاظ فساد و عدم فساد این کار در بین آمد. بعضى مى گفتند: نبایستى این درختان را بریده باشند زیرا از جمله غنائم و اموال است و برخى دیگر مى گفتند: نبایستى این درختان را بریده باشند زیرا از جمله غنائم و اموال است و برخى دیگر مى گفتند چون یهودیان درخواست قطع نشدن آن را دارند بنابراین به خاطر ضدیت با خواسته هاى آنان باید درختان حتما بریده شود سپس این آیه نازل گردید.

بررسی دلالی: البته این آیه دلیل نمیشود که مسلمانان درختان را از بین بردهاند یا نه؟ زیرا پیامبر در ارسال لشگرها همیشه از قطع درخت نهی میفرمودند. همچنین آیه مانند قضیه ی شرطیه است که می فرماید اگر قطع می کردید به اذن الله بود، اما الان معلوم نیست قطع محقق شده باشد. مضاف بر این که با توجه به این که طرف مقابل در آیه کفار حربی بوده اند، فلذا این آیه نمیتواند مجوز تعزیر مالی مسلمانان باشد.

تخریب مسجد ضرار به دستور رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم)؛ در مورد مسجد دو نظر وجود دارد، یکی این که مسجد وقف است، و مال وقفی اصلا طلق ملک است، و ملک نیست. گاهی هم میگوییم مسجد ملک است، اما ملک عموم المسلمین است. به هرحال مسجد ضرار مال بود، ملکیت و مالیت داشت، و پیامبر حکم به تخریب آن کرد. به استناد این حکم پس می شود در مواردی سلب مالکیت نمود. اما در مورد این مسجد شک و شبهه زیاد است، یکی از شبهات این است که ممکن است برخی مدعی شوند، مسجد طلق ملک است، و اصلا صاحب ندارد. فلذا تخریب مسجد ضرار نمیتواند مستند حکم سلب مالکیت باشد.

اجل موسی(علیه السلام) (گوساله سامری)؛ در تاریخ نقل شده است که حضرت موسی دستور داد گوساله را سوزاندند و سلب مالکیت کرد. طبیعتا گوساله مال بود و ملکیت دارد. این مسئله یک مطلب تاریخی است. در فقه قابل استناد است، ضمن این که عبارت لنحرقنه، یک صورتش تهدید است، یعنی ممکن است فقط تهدید بوده باشد و به مرحلهی عمل نرسد. علی فرض این که قطعا هم این عمل از حضرت موسی متمشی شده باشد، باز در دین اسلام نمی توانیم به این عمل استناد نماییم.

داستان سمره بن جندب و نخل؛ پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در داستان سمره که مبنای صدور حکم لاضرر شد، به انصاری دستور دادند درخت را بکنند و جلوی صاحبش بیندازند، و این نوعی از سلب مالکیت است. و نظر به شهرتش بین فریقین، نیازی به بررسی سندی ندارد. اما از این حدیث هم این مطلب جریمه و مصادره استفاده نمی شود. زیرا در مورد درخت خرما این امکان وجود دارد، با انتقال آن و کاشت مجدد آن ثمره بدهد. اما مطلب ما معدوم نمودن قطعی کالای مغشوش است.

روایت پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)؛ پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) شخصی را به عنوان والی به شهری فرستاد، بعد مدتی این شخص با پول هنگفتی خدمت پیامبر برگشت، و گفت این مقدار خمس و وجوهات است، این مقدار هم هدایایی است که در زمان قضاوت و ولایتم در آن شهر، از مردم هدیه گرفتهام؛ سپس پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ناراحت شد و خطبه ای خواند که چرا عدهای می گویند این ها هدایایی است که به من داده شده است. اگر شما در خانه بودید و قاضی نبودید کسی برایتان هدیه میآورد؟ و بعد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) هدایا را از او گرفت. نمونه ی الانش این میشود که برای روسای ادارات هدایایی برده می شود، این هدایا برای عنوان است و برای شخص نیست. این روایت نیز از جهت شدت اشتهار در فریقین، نیاز به بررسی سندی ندارد. حال در مورد عمل پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، ممکن است از او سلب مالکیت کرده باشد، ممکن هم هست اصلا از اول برای شخص نبوده باشد.

(حضرت استاد عابدی در ادامه مثال های فراوانی از سلب مالکیت در تاریخ و روایات را بیان فرمودند.)

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo