درس خارج فقه استاد احمد عابدی
96/09/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اختلاف درباره عیب
پیش درآمدبحث اختلاف بایع و مشتری هم در باب خیار عیب است هم در سایر خیارات، لیکن به طور خاص در خیار عیب مطرح است. در اختلاف بایع و مشتری هم در باب خیار عیب، چهار بحث مطرح است:
اختلاف بایع و مشتری در اصل خیار[1]
اختلاف بایع و مشتری در سبب خیار[2]
اختلاف بایع و مشتری در مسقط خیار[3]
اختلاف بایع و مشتری در اعمال خیار[4]
مقدمهی اول
از قدیم در فقه مطرح است که در اختلاف بایستی مدعی از منکر تمیز داده شود تا دانسته شود چه کسی بایستی بینه بیاورد و چه کسی باید قسم بخورد. در باب قضا چند راه برای تفکیک مدعی از منکر وجود دارد:مدعی کسی است که تُرِکَ لو تَرَک.مدعی کسی است که قولش مخالف ظاهر است بر خلاف منکر.مدعی کسی است که قولش مخالف اصل است بر خلاف منکر.فلذا وقتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: " البینه علی المدعی"، مدعی می شود موضوع، و حکم این موضوع هم می شود: "البینه علیه" یا این که می فرماید: "الیمین علی منکر"، منکر موضوع می شود، و حکم آن هم اینست که قسم به گردن او است.از سابق هم گفته شده است که تشخیص موضوع موکول به عرف است، مثلا عرف باید تشخیص دهد که این مایع خون است یا خیر؟ و این وظیفه ی مجتهد است. فلذا در این جا هم تشخیص مدعی و منکر بر عهده ی عرف است، فلذا این تشخیص یک امر شرعی نیست. سه راهی هم که برای تمیز مدعی از منکر مطرح شده است نیز اصطلاحاتی است که فقها برای تشخیص این امر عرفی درست کرده اند، و در حقیقت هیچ کدام ملاک نیست، و ملاک اینست که عرف در هر دعوایی بگوید کدام طرف مدعی و کدام طرف منکر است. برخی مواقع مدعی یک طرف است، در حالی که هر سه راه ذکر شده توسط فقها، دیگری را مدعی می داند. بنابراین نتیجتاً بایستی بپذیریم که شرع ضابطهی تشخیصی برای تمیز مدعی از منکر بیان ننموده است، و تنها این که مدعی باید بینه بیاورد را بیان نموده است. اما این که چخ کسی مدعی است را باید از عرف یا کیفیت اقامه ی دعوا در دادگاه اخذ نماییم.
مقدمهی دوم
در هر دعوایی بایستی نفس کلام و ادعای طرفین دعوی را مورد بررسی و دقت قرار داد. نه اینکه مقال و سرانجام قضیه را مورد دقت قرار دهیم.[5] و بایستی ظاهر کلام را اخذ کند، و هدف و غرض متبایعین یا متنازعین نباید مد نظر و مورد دقت قرار گیرد و ملاک باشد؛ بلکه خود مصب دعوا[6] مد نظر باید قرار بگیرد. ممکن است یک پرونده به صورتی مطرح شود که یک طرف مدعی و دیگری منکر باشد، اما همین پرونده در روند قضایی به گونه ای مطرح شود که جای مدعی و منکر عوض شود. یعنی ابتدائاً یکی مدعی است و دیگری منکر، اما در اثنا بررسی و مطرح نمودن ادعاها، جای مدعی و منکر عوض شود.
به عنوان نمونه: زمانی مشتری می گوید کالایی که از شما خریدم معیوب بود، و بایع می گوید معیوب نبود. در اینجا طبق دعوی مطرح شده، مشتری مدعی است و بایع منکر است. همین دعوا به صورت دیگر این گونه است که بایع می گوید این پولی که از شما گرفته ام(ثمن)، مِلک من است، در مقابل مشتری می گوید من عقد را فسخ کرده ام و آن پول، ملک شما نیست. این همان دعوا است، اما به صورتی که جای مدعی و منکر در رویهی قضایی تغییر نمود. فلذا به همین دلیل است که باید خود کلام طرفین را مد نظر قرار داد، نه اینکه غرض و هدف کلام آن ها را مورد مداقه قرار داد.
مقدمهی سوم
گاهی انسان در حکم و در قضاوت چیزی به دستش می رسد که حرام است. (در جلسات آتی مطرح و تکمیل خواهد شد.)