< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد احمد عابدی

97/07/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بیان شیخ مفهوم شرط

مقـدمـه: در این جلسه، ابتدا توضیحی در باب عبارت مکاسب در معنای شرط ذکر مینماییم، سپس یک معنای دیگر برای شرط بیان مینماییم؛

توضیح عبارت شیخ در مکاسب و پاسخ آن: مرحوم شیخ ابتدا میفرماید شرط دو معنای عرفی و یک معنای ادبی و یک معنای فلسفی دارد. سپس توضیحی در مقام جمع بندی بحث میدهد و میآورد: خلاصه آن مطالبی که ذکر نمودیم این شد که معنای فلسفی و ادبی ارتباطی با بحث ما ندارد و فقط دو معنای لغوی یا عرفی باقی میماند، یکی این که شرط معنای حدثی داشته باشد (شرط کردن) و دیگر هم این که شرط معنای جامد داشته باشد (ما یَنتَفی المشروط، بِإنتفائه). این دو معنا، معانی حقیقی شرط هستند. اگر در یک روایتی، کلمهی شرط به کار رفت و قرینهای به یکی از این دو معنا داشتیم، آن معنا را اخذ مینماییم، اما اگر قرینهای نبود، کلام مجمل میشود.

پاسخ این فرمایش شیخ اینست که در روایات حتی یک مورد یافت نشده است که شرط به معنای دوم باشد. بنابراین با وجود این که معنای دوم صحیح است، اما در روایات هر وقت شرط بدون قرینه بود، به معنای اول است و اجمال ندارد.

 

بعد شیخ یک مطلبی دارد و میفرماید: "و ظهر أيضا أن المراد بالشرط في قولهم ص: المؤمنون عند شروطهم هو الشرط باعتبار كونه مصدرا إما مستعملا في معناه أعني إلزاما على أنفسهم و إما مستعملا بمعنى ملتزماتهم و إما بمعنى جعل الشي‌ء شرطا بالمعنى الثاني بمعنى التزام عدم شي‌ء عند عدم آخر و سيجي‌ء الكلام في ذلك."[1] وقتی میگویند المومنون عند شروطهم، مقصود چیست. شیخ میفرماید: "المومنون عند شروطهم" یک جملهی خبری به داعی انشا است، یعنی مومن باید نزد شرطش باشد. المنون عند شروطهم را میتوان به سه صورت معنا نمود:

     معنای لغوی (یا عرفی) اول را دارد؛

(یعنی شرط مصدر باشد (معنای حدثی) و به معنای الزام باشد. طبق این صورت معنای روایت این گونه میشود که مومن نزد تعهدات خود (الزامات خود) میباشد. یعنی چیزی که خود الزام و تعهد ایجاد میکند مانند قسم یا نذر و ...)

     معنای مجازی دارد؛

(یعنی شرط را به معنی اسم مفعول بگیریم، یعنی مومن نزد ملتزمهای خود است (نه این که نزد الزامهای خود باشد) یعنی مومن کسی است که آن مواردی که به عهدهی او است و به گردن او گذاشته شده و خود او نیز این موارد را پذیرفته است، وفادار است.)

     معنای حقیقی دوم را دارد؛

(یعنی شرط به معنای حقیقی جامد خود باشد، یعنی المومنون عند شروطهم به این معنا است که مومن نزد تعهدی است عدم مشروط، عند عدم شرط؛ یعنی مومن کسی است که متعهد است به این که هرگاه شرط نباشد، مشروط هم نیست.)

نتیجهی این مباحث این میشود که اگر معنای اول و دوم را بپذیریم، قول مشهور میشود که میفرمایند عمل به شرط واجبِ تکلیفی است و اگر کسی به شرط وفا نکرد، حاکمیت او را ملزم به انجام شرط مینماید. اما اگر معنای سوم را بپذیریم، این فرمایش شهید اول میشود که میفرماید عمل به شرط واجب نیست، فقط این که اگر کسی که علیه او شرط شده است، به شرط عمل نکرد، طرف مقابل خیار فسخ دارد، اما نمیتوان او را اجبار کرد.

لیکن ما به استناد این که معنای سوم در روایات به کار نرفته است، ما معتقدیم معلوم نیست فرمایش شهید اول درست باشد. (که شرط وجوب تکلیفی ندارد و فقط یک حکم وضعی دارد.)

نکتهی آخری هم که در مکاسب آمده است اینست که در برخی روایات این گونه آمده است که "مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ فُضَيْلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا الشَّرْطُ فِي الْحَيَوَانِ قَالَ ثَلَاثَةُ أَيَّامٍ لِلْمُشْتَرِي الْحَدِيثَ."[2] شخصی به امام عرض کرد خیار در باب معاملات حیوان چیست؟ امام(علیه السلام) فرمود سه روز است. (یعنی خیار حیوان سه روز است.) امام در این روایت، شرط را به معنای خیار اخذ نموده است.

آن چه روشن است این است که سه روز، خیار محسوب نمیشود. زیرا سائل سوال میکند خیار چیست، امام میفرماید: سه روز. سه روز میئانیم که مدت خیار است. اگر سائل میپرسید مدت خیار در حیوان چیست؟ در این صورت امام بفرماید سه روز، که مشکلی نیست. اما وقتی شخص تعریف خود خیار را میطلبد نباید گفت سه روز! و باید بگوییم خیار در سه روز است، یعنی سه روز، ظرف خیار است. به این جهت باید قائل شویم روایات مجاز هستند و حقیقت نیستند.

اما احتمال دارد که بگوییم که روایت این گونه نیست که شیخ خوانده است، بلکه امکان خوانش روایت به صور دیگری نیز متصور است.

 

نظر آیت الله خوئی در مورد معنای شرط: اما آیت الله خوئی معنای جدیدی برای شرط ذکر نموده است. ایشان معتقد است شرط تنها یک معنا دارد و آن هم این که شرط همیشه (چه اط نظر لغت، عرف، مجاز و ... یک چیز است و آن) به معنای ربط، ارتباط و عقد (گره زدن) دو چیز است. و این ربط یا ارتباط بین دو شیئ به سه صورت است:

     گاهی ربط دو چیز به صورت تکوینی است مانند علت و معلول یا سبب و مسبب و ...

     گاهی ربط دو چیز به صورت جعلی است، اما این ربط جعلی بدین صورت است که وقتی جعل ایجاد شد، دیگر این دو چیز به صورت حقیقتاً و واقعا مرتبط با یکدیگر هستند مانند این که اگر شارع بگوید وضو شرط نماز است، اصل این جعل، یک نوع انشاء قراردادی است. اما بعد از گفتن شارع، این که بدون وضو نماز باطل است، دیگر شرعی نیست، بلکه عقلی است. یعنی عقل میگوید اگر بین وضو و نماز رابطهی شرط و مشروطی است، دیگر وقتی شرط نبود، مشروط هم دیگر وجود نخواهد داشت.

     گاهی هم این گونه است که هم جعل اعتباری باشد و هم ارتباط جعلی باشد مثلا کسی میگوید من اعتبار میکنم این منبر با این فرش مرتبط هستند و ربط هم به صورتی است که اگر فرش نباشد منبر نیست و اگر منبر نباشد فرش نیست. در چنین صورتی هم اصل جعل اعتباری است و هم ربط آنها اعتباری است.

سپس آیت الله خوئی میفرماید در تمام موارد شرط یک معنا دارد و آن هم ربط است و روایات را نیز باید به همین معنا توجیه نمود.

حسن فرمایش آیت الله خوئی این است که وحدت معنا همیشه بهتر از اشتراک معنوی یا اشتراک لفظی است. اما اشکالی که نسبت به ایشان وجود دارد این است که مطلق ربط به معنای شرط نیست. یعنی خیلی ربطهایی وجود دارد که به آن شرط گفته نمیشود مانند علت و معلول. یعنی هیچ کس علت را شرط ایجاد معلول نمیداند.


[1] . كتاب المكاسب (للشيخ الأنصاري، ط - القديمة)، ج‌2، ص: 519.
[2] . وسائل الشيعة / ج‌18 / 11.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo