< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد احمد عابدی

97/11/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آیا مهر جزء نکاح است یا شرط آن؟

 

مقـدمـهکلام در این مورد بود که آیا نکاح بدون مهر صحیح است یا خیر؟ بعباره اخری بحث در این بود که شرط فاسد، مفسد است یا خیر؟ و این که آیا مهر، شرط است یا شرط نیست؟ یعنی مهر مانند ثمن و مثمن است که جزء معامله باشد یا مهر مانند خیاطت یا خیار یا ... شرط در ضمن عقد است. اگر مهر جزء عقد باشد، اختلال اجزاء عقد موجب بطلان عقد است، اما اگر جزء ارکان عقد نباشد و جزء شرایط باشد، بیان نمودیم شرط فاسد مفسد نیست و در مواقعی که مهر ذکر نشود یا به شرط عدم مهر نکاح صورت گیرد، چنین نکاحی صحیح است.

 

بررسی روایات

     روایت اول

"مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ الْكِنَانِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَهْرِ مَا هُوَ قَالَ مَا تَرَاضَى عَلَيْهِ النَّاسُ."[1]

از امام(علیه السلام) در مورد مهر سوال نمودم که مهر چیست؟ امام(علیه السلام) فرمودند هر چه مردم توافق کنند مهر است.

بررسی دلالی: این روایات دلالت نمیکند که حتما باید در عقد نکاح مهر باشد، بلکه دلالت بر این دارد که اگر مهر باشد، باید به این صورت باشد.

 

     روایت دوم

"مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سُوَيْدٍ الْقَلَّاءِ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ الْحُرِّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ ع قَالَ: إِذَا تَزَوَّجَ الرَّجُلُ الْمَرْأَةَ فَلَا يَحِلُّ لَهُ فَرْجُهَا حَتَّى يَسُوقَ إِلَيْهَا شَيْئاً دِرْهَماً فَمَا فَوْقَهُ أَوْ هَدِيَّةً مِنْ سَوِيقٍ أَوْ غَيْرِهِ."[2]

وقتی مردی با زنی ازدواج میکند، آن زن برای آن مرد حلال نیست تا این که یک چیزی به این زن بدهد حتی یک درهم یا بیشتر، یا هدیه بدهد.

بررسی سندی: سند این روایت، سند خوبی است. گرچه علی بن فضال مذهب دیگری دارد اما موثق است.

بررسی دلالی: این روایت جزو روشن ترین روایاتی است که دلالت بر مهر در عقد نکاح مینماید. اما ما معتقدیم این روایت به چند دلیل دلالت بر لزوم مهر ندارد، اولاً اینکه فرمود: "أَوْ هَدِيَّةً مِنْ سَوِيقٍ أَوْ غَيْرِهِ" این یعنی قبلی هم هدیه بود که این هم هدیه است و برای پیشکش چیزی بدهد نه این که شرط باشد. ثانیاً خود شیخ طوسی که راوی این روایت است از این روایت این گونه فهمیده است که: "فَهَذِهِ الرِّوَايَةُ وَرَدَتْ‌ عَلَى‌ سَبِيلِ‌ الْأَفْضَلِ‌ فَأَمَّا أَنْ يَكُونَ ذَلِكَ وَاجِباً وَ تَرْكُهُ مَحْظُوراً فَلَا يَدُلُّ عَلَى ذَلِكَ مَا رَوَاه"[3] این روایت بر سبیل افضل (یعنی بهتر است چیزی به زن بدهند) وارد شده است اما این گونه نیست که واجب باشد و ترک آن حرام باشد.

 

     روایت سوم

"مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ النُّعْمَانِ الْأَحْوَلِ عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ تَزَوَّجَ امْرَأَةً عَلَى أَنْ يُعَلِّمَهَا سُورَةً مِنْ كِتَابِ اللَّهِ فَقَالَ مَا أُحِبُّ أَنْ يَدْخُلَ حَتَّى يُعَلِّمَهَا السُّورَةَ وَ يُعْطِيَهَا شَيْئاً قُلْتُ أَ يَجُوزُ أَنْ يُعْطِيَهَا تَمْراً أَوْ زَبِيباً قَالَ لَا بَأْسَ بِذَلِكَ إِذَا رَضِيَتْ بِهِ كَائِناً مَا كَانَ."[4]

سوال نمودم از مردی که با زنی ازدواج کرد و مهر نمود که یک سوره از قرآن یادش بدهد. امام(علیه السلام) فرمود: دوست ندارم با او همبستر بشود مگر این که سوره را به او یاد دهد و چیزی هم به او بدهد. عرض کردم: میشه یه مقدار کشمش یا خرما به او بدهد؟ امام(علیه السلام) فرمود: اگر آن زن راضی شد، اشکالی ندارد.

بررسی سندی: در این سند در وسایل آمده است: "الْحَارِثِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ النُّعْمَانِ" که طبق این درست است. اما در تهذیب و جاهای دیگر آمده است: "حارث بن محمد بن نعمان" که به این صورت این شخص اصلا معلوم نیست و روایت مجهول است.

بررسی دلالی: معنای این فرمایش اینست که مهر تابع رضایت است. عبارت "ما احب" هم کراهت را دلالت میکند. اگر هم کسی بگوید این روایت دلالت بر این دارد که باید مهری باشد، روایت ضعیف است.

 

     روایت چهارم

"وَ فِي حَدِيثِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الْمَرْأَةِ تَهَبُ نَفْسَهَا لِلرَّجُلِ يَنْكِحُهَا بِغَيْرِ مَهْرٍ فَقَالَ إِنَّمَا كَانَ هَذَا لِلنَّبِيِّ ص- وَ أَمَّا لِغَيْرِهِ فَلَا يَصْلُحُ هَذَا حَتَّى يُعَوِّضَهَا شَيْئاً يُقَدِّمُ إِلَيْهَا قَبْلَ أَنْ يَدْخُلَ بِهَا قَلَّ أَوْ كَثُرَ وَ لَوْ ثَوْبٌ أَوْ دِرْهَمٌ وَ قَالَ يُجْزِي الدِّرْهَمُ."[5]

زنی خود را به مردی میبخشد و بدون مهر با آن ازدواج کند. امام(علیه السلام) فرمود این برای پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) است و برای غیر ایشان(صلی الله علیه و آله و سلم) صلاح نیست.

بررسی دلالی: سوال سائل از مهر است و جواب امام(علیه السلام) از صیغه است.

 

     روایت پنجم

"قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع إِنَّ أَحَقَّ الشُّرُوطِ أَنْ يُوفَى بِهِ مَا اسْتَحْلَلْتُمْ بِهِ الْفُرُوجَ."[6]

سزاوارترین شرط به وفا، شروطی است که فروج را با آن حلال نمودهاید.

بررسی سندی: روایت اصلاً سند ندارد.

بررسی دلالی: در این روایت، از مهر با عنوان شرط یاد میشود. استدلال فقهی به جهت عدم سند، ممکن نیست. اما از جهت این که مهر، شرط است، این روایت به کار میآید، زیرا متن عربی است و مبین این است که در عربی به مهر، شرط اطلاق میگردد.

 

     روایت ششم

"وَ فِي الْعِلَلِ وَ عُيُونِ الْأَخْبَارِ بِأَسَانِيدِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ‌ عَنِ الرِّضَا ع فِي حَدِيثِ الْعِلَلِ الَّتِي كَتَبَ بِهَا إِلَيْهِ فِي جَوَابِ مَسَائِلِهِ عِلَّةُ الْمَهْرِ وَ وُجُوبِهِ عَلَى الرِّجَالِ وَ لَا يَجِبُ عَلَى النِّسَاءِ أَنْ يُعْطِينَ أَزْوَاجَهُنَّ لِأَنَّ عَلَى الرَّجُلِ مَئُونَةَ الْمَرْأَةِ لِأَنَّ الْمَرْأَةَ بَائِعَةٌ نَفْسَهَا وَ الرَّجُلَ مُشْتَرٍ وَ لَا يَكُونُ الْبَيْعُ إِلَّا بِثَمَنٍ وَ لَا الشِّرَاءُ بِغَيْرِ إِعْطَاءِ الثَّمَنِ مَعَ أَنَّ النِّسَاءَ مَحْظُورَاتٌ عَنِ التَّعَامُلِ وَ الْمَتْجَرِ مَعَ عِلَلٍ كَثِيرَةٍ."[7]

علت وجوب مهر بر مرد اینست که مرد باید خرج زن را بدهد و زن خود را میفروشد (پس ثمن میخواهد) مرد هم مشتری است. بیع ثمن میخواهد. نمیشود انسان چیزی را بخرد و پول ندهد. زن هم که نمیتواند معامله کند، پس باید مهر بگیرد.

بررسی سندی: سند این روایت بسیار ضعیف و بدون اعتبار است.

بررسی دلالی: این روایت میفرماید چون زن درآمد ندارد باید مهر به او بدهیم و نکاح هم خرید و فروش است. دلالت این روایت بسیار روشن است که مهر واجب است و علت وجوب را هم بیان میکند و این که مرد باید به زن مهر بدهد.

اما این روایت نیز به نظر ما قابل جواب است، ابتدا یک اشکالی وجود دارد پس جریان ازدواج حضرت پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) با حضرت خدیجه(سلام الله علیها) چه میشود، که در آن ازدواج حضرت خدیجه(سلام الله علیها)، مهر داده است؛ ممکن است گفته شود که این ازدواج پیش از اسلام بوده است که این مطلب درستی است. جواب درست این روایت اینست که اگر فرض بر صحت سند بگیریم، علت وجوب مهر بر مرد را عدم امکان معامله برای زن دانسته است، در حالی که این خلاف قرآن است، زیرا در قرآن آمده است: "وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ"[8] زن از آنچه اکتساب کند بهره‌مند میشود. مضاف بر این که روایت میفرماید زن بایع است و مرد مشتری است و معامله ثمن میخواهد، این چنین مطلبی خلاف ذهن تمام مسلمانان و غیر مسلمانان است که زن خود را بفروشد. یعنی تعلیل موجود در روایت اصلاً قابل پذیرش نیست.

 

     روایت هفتم

"مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الْكَاهِلِيِّ عَنْ حَمَّادَةَ بِنْتِ الْحَسَنِ أُخْتِ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَتْ سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ تَزَوَّجَ امْرَأَةً وَ شَرَطَ لَهَا أَنْ لَا يَتَزَوَّجَ عَلَيْهَا وَ رَضِيَتْ أَنَّ ذَلِكَ مَهْرُهَا قَالَتْ فَقَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ ع هَذَا شَرْطٌ فَاسِدٌ لَا يَكُونُ النِّكَاحُ إِلَّا عَلَى دِرْهَمٍ أَوْ دِرْهَمَيْنِ."[9]

زنی با مردی ازدواج نمود و مرد برای زن شرط نود که زن دیگر نمیگیرم و مهر تو هم همین باشد. امام فرمود این شرط فاسد است. زیرا نکاح نیست مگر با پول.

بررسی سندی: سند این روایت بسیار ضعیف است.

بررسی دلالی: یعنی چنین شرطی، مهر نمیشود. ما باشیم و این روایت، دلالت این روایت بسیار روشن است که نکاح مهر میخواهد. اما به سبب ضعف سند، آن را کنار میگذاریم.

 

     روایت هشتم

"مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ ع فِي الْمَرْأَةِ تُعْطِي الرَّجُلَ مَالًا يَتَزَوَّجُهَا فَتَزَوَّجَهَا قَالَ الْمَالُ هِبَةٌ وَ الْفَرْجُ حَلَالٌ."[10]

زنی پولی به مردی میدهد و به او میگوید با من ازدواج کن. پس مرد هم ازدواج میکند. امام فرمود: مال هدیه است و فرج حلال است.

بررسی سندی: سند این روایت ضعیف است.

بررسی دلالی: این روایت دلالت بر عدم لزوم مهر میکند. امام فرمود پولی که زن به مرد میدهد، هبه است. پس اگر مرد هم به زن بدهد هبه است. بود و نبود هبه هم تفاوتی ندارد و فرج حلال است. اما ضعف سند مانع تمسک به این روایت است.

 

از هیچ کدام از روایات این مجموعه برداشت نمیشود که مهر رکن است (جزء نکاح) و اگر نباشد عقد باطل است. اصلا هم دلالت بر وجوب ذکر مهر نیست. اگر هم باشد به عنوان شرط است و اگر شرط صحیح بود باید به آن عمل شود (یا مهر المثل یا مهر المسمی)، اگر هم عقد نکاحی خواندند که شرط ارتکازی داشت، مهر میخواهد (چون شرط است). اما اگر در چنین فضائی نباشند و در کشورهایی باشند که مرسوم نیست زوجین چیزی به هم بدهند، در این صورت هم میگوییم نکاح درست است و نیازی به مهر نیست.

 


[1] . وسائل الشيعة، ج‌21، صص: 231.
[2] . وسائل الشيعة، ج‌21، صص: 254.
[3] . تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان) ؛ ج‌7 ؛ ص357.
[4] . وسائل الشيعة، ج‌21، صص: 254.
[5] . وسائل الشيعة، ج‌21، صص: 255.
[6] . وسائل الشيعة، ج‌21، صص: 267.
[7] . وسائل الشيعة، ج‌21، صص: 268.
[9] . وسائل الشيعة، ج‌21، صص: 271.
[10] . وسائل الشيعة، ج‌21، صص: 304.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo