< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

96/09/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نظر امام خمینی در قرب الی الله

 

مقدمه

اولین مطلبی که در مقام تبیین آنیم اینست که قرب الی الله به چه معنا است. این که برخی نیت ها به صورت قرب الی الله مطرح میشود چه معنایی دارد. در کفایه این عنوان به صورتهای متعددی معنا شده است. حال تلاش مینماییم معنی قرب الی الله را مشخص نماییم.

 

نظر امام خمینی(ره) در قرب الی اللهامام خمینی می فرماید قرب الی الله و بُعد از خدا دو معنا دارد:

گاهی به این معناست که موجوداتی که کمالات بیشتری دارد به خدا نزدیکتر است و موجودی که کالاتش کمتر است از خدا دورتر است، بعباره فلسفی، عقل اول (باطن رسول خدا) از همه به خدا نزدیکتر است. هر موجودی نیز که کمالات را کمتر دارد نسبت به خدا بعیدتر است. خدای متعال علم مطلق است، پیامبر اکرم علمش به خدا نزدیک تر است، پس پیامبر اقرب ترین موجود به خدا است. این معنای قرب به خداست. طبق این معنا هیولای اولی (که سر مرز وجود و عدم نشسته است) از همه نسبت به خدا دورتر است.

معنای دیگر قرب به خدا و بعد از خدا، این است که هر موجـودی در هر مرتبهای که هست، به واسطهی عبادات و به واسطهی اخلاق چقدر کمالات کسب میکند. مثلا موجودی را فرض کنید که درجهی وجودی بالایی ندارد، اما عبادات زیادی دارد یا جامع فضائل اخلاقی بالاتری است، چنین موجودی قرب به خدا دارد. و هرکس که معصیت و تجری بیشتری دارد از خدا دورتر است.

 

امام خمینی فرموده است مرحوم آخوند مطلبی را از فلسفه شنیده ولی درست متوجه نشده است و نادرست به کار برده است. آن مطلب هم این است که در فلسفه گفته میشود: الذاتیُ لایُعَلَل. بعباره اخری هر غذایی که بخواهد شور باشد، باید نمک داشته باشد، اما نمک که برای شور بودن نیاز به چیز دیگری ندارد. فلذا اگر غذایی شور باشد میتوان پرسید چرا شور است، اما نمیتوان پرسید چرا نمک شور است. زیرا اگر شور نباشد نمک نیست، و شوری برای نمک ذاتی است.

مرحوم آخوند با عنایت به این مطلب فلسفی در کفایه آورده است، گناه کردن ذاتی کفار است. شخص کافر ذاتیاش این است که گناه کند، انسان مومن هم ذاتیاش این است که کار خوب نماید و ذاتیُ شئِ لم یک معلاً، ذاتی شی هم علت بردار نیست. امام خمینی معتقد است این برداشت مرحوم آخوند، نوعی خلط مبحث است، زیرا این فرمایش مرحوم آخوند متضمن جبر است، زیرا مومن باید مومن باشد و کفار هم باید کافر باشند، و پیامبران هم برای هدایت نیامدهاند، بلکه برای اتمام حجت بر کفار آمدهاند. مومن حتی اگر پیامبر نبود باز هم مومن بود، فقط حضور پیامبر سبب فایدهی بیشتری برای مومن است. ولی درست مطلب این است که وجود ذاتی خداوند است، فقط هم در مورد خداوند این گونه است. بنابراین ذاتی واجب الوجوب، وجود است. اما ذاتی ممکن الوجود، ماهیت است. این که گفته میشود ذاتی علت نمیخواهد یعنی ماهیت علت نمیخواهد و مجعول نیست و نتیجتاً ماهیت اعتباری است. و اصالت برای وجود است، و ماهیت چیزی نیست که ما بخواهیم خالق و علتش را بیابیم، بلکه ماهیت یک اعتبار ذهنی و بازی ذهن است. و وجود مجعول است، اگر وجود ممکن الوجودی باشد. و این که ذاتی علت نمیخواهد یعنی هر چیزی ماهیت است، اعتباری است و هر چه اعتباری است نه اثری میپذیرد نه اثری میگذارد و این هیچ ارتباطی با این ندارد که ذاتی مومن خوبی کردن و ذاتی کافر بدی کردن است.

سپس امام خمینی فرموده است: هر چیزی که وجود است و از نوع ممکن الوجود است علت میخواهد و قابل تغییر هم هست. سعادت و شقاوت نوعی وجود و هستی هستند. سعادت مطلقا علت میخواهد (وقتی میگوییم فلانی آدم خوبی است، باید بیان شود چرا آدم خوبی است و به چه دلیل آدم خوبی شده است.) اما شقاوت دو معنا دارد:

شقاوت اگر به معنای عدمی باشد، علت نمیخواهد؛ مانند این که ما قدرت نداریم پشت سر خود را ببینیم (عدم البصر)، یا ما قدرت نداریم کرهی زمین را بلند نماییم (عدم القدرت).

شقاوت اگر به معنای وجودی باشد، خود باز به دو دسته تقسیم میشود:

شقاوت اعتقادی، مانند این که شخصی شیعه نیست، یا کسی شقاوت در اخلاق دارد مثلا ترسو یا بی عفت است و ...شقاوت افعالی، مانند خوردن مال حرام، فریب دادن دیگران و ....

شقاوت وجودی، علت میخواهد. زیرا وجود اصالت دارد و جعل به آن تعلق میگیرد و وجود ممکن الوجودی، علت میخواهد. نتیجتا این که دلیل شقاوت وجودی اموری مثل خوردن غذای شبهه ناک (که اختیاری انسان است)، انعقاد نطفهی حلال و یا نطفهی حرام، انعقاد نطفه در محل پاک و یا ناپاک، وراثت، محیط و ..... است که باعث میشود اعتقاد و افعال شخص را درست و یا خراب شوند و تمام این موارد اختیاری است. پیامبران برای این آمدهاند که هشدار دهند چه عملی انجام بدهیم و چه عملی انجام ندهیم تا این موارد درست شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo