< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

96/10/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: موافقت التزامیه

 

مقدمه

بحث در مورد موافقت التزامیه بود، این که آیا هر تکلیفی غیر از موافقت عملی، به موافقت التزامی و اعتقادی نیاز دارد یا خیر. نظر امام خمینی را نیز در مورد عدم نیاز به موافقت التزامیه ذکر نمودیم، حال ادامه نظر امام را بیان مینماییم.

 

نظر امام خمینی(ره) و نقد آن

امام خمینی میفرماید اعتقادات بر چهار قسم هستند:

قسم اول: اعتقاداتی که باید با استدلال عقلی اثبات شود و نقل در آن ها هیچ نقشی ندارد؛ مانند اثبات توحید، اثبات صفات خداوند متعال و اثبات نبوت عامه.

قسم دوم: اعتقاداتی که ضرورت دین اسلام و ضرورت هر دینی هستند؛ مانند اعتقاد به بهشت و جهنم.

قسم سوم: بخشی از اصول الدین که با قرآن و روایات متواتر اثبات میشود؛ مانند نبوت خاصه و امامت.

قسم چهارم: بخش دیگری از اصول الدین که اگر خبر واحد مفید علم یافتیم، آن ها اثبات میشود، و در غیر این صورت اثبات نمیشود مانند سوال شب اول قبر و نکیر و منکر.

 

نظر حضرت استاد عابدی(حفظه الله): هر تقسیمی یک ملاک تقسیم میخواهد یعنی وقتی گفته میشود اصول دین (اصول اعتقادی) چهار دسته است، از چه جهتی چهار قسمت است؟ احتمالا در نظر امام این بوده است که اصول الدین از جهت طریق اثبات چهار قسم است. (از طریق دلیل عقلی، یا ضرورت دین، یا قرآن و خبر متواتر و یا خبر واحد)

اشکال این تقسیم بندی که توسط امام خمینی صورت گرفته، این است که برخی از اقسام با یکدیگر تداخل دارند، مانند قسم دوم و قسم سوم که با یکدیگر تداخل دارند، زیرا ضروری دین را قرآن یا خبر متواتر بیان نموده است. یا به عنوان نمونه، در قسم چهارم اگر مراد امام خمینی، خبر واحد غیرمحفوف به علم است، چنین خبر واحدی مفید علم نیست و در اصول الدین هم کاربرد ندارد، زیرا انسان در اصول الدین باید علم و اعتقاد داشته باشد، و خبر واحد موجب علم نمیشود و هر چه موجب علم نباشد، موجب اعتقاد نمی شود. اگر هم منظور امام خمینی خبر واحد محفوف به علم باشد، که داخل در خبر واحد متواتر میشود. (انتقادهای دیگری نیز به امام خمینی وارد است که استاد آنها را بررسی نمودند، لیکن به جها پرهیز از طولانی شدن، از نقل آن پرهیز نمودیم.)

مطلب بعد این که یک چیزهایی صفات نفسانی است مانند محبت، بغض، کینه، عداوت و .... اگر علت و سبب این صفات نفسانی وجود داشت، این صفات نیز وجود دارند، و اگر علت و سببش نبود، این صفات وجود نخواهد داشت، مثلا نمیتوان کسی را مجبور کرد که دیگری را دست بدار، یا از دیگری متنفر باش و هکذا... حال چه وقتی انسان به خدا علاقه مند میشود، مثلا وقتی اسان بداند روحش مجرد است و خدا نیز مجرد است، این شباهت میتواند سبب ایجاد علاقه به خدا میشود و یا این که بداند نعمات از خداست، یا بداند خدا قوی است، یا بداند خدا عالم است و ....، امام خمینی از این مطلب نتیجه گرفته است که اعتقاد قلبی مانند محبت و بغض و کینه و ... قابل الزام نیست، و اگر اسبابش وجود داشت، موجود میشود و اگر نبود ایجاد نمیشود. اگر کسی بخواهد به چیزی علاقه پیدا کند، باید علم پیدا کند، اگر کسی هم بخواهد اعتقاد و محبت به خدا پیدا کند، باید علم پیدا کند، نتیجتاً امام میفرماید اعتقاد داشتن قابل تکلیف نیست و نمیتوان به کسی گفت علاقه داشته باش، یا علاقه نداشته باش.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo