< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

97/08/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: استدلال به آیه نفر از منظر آخوند

مقـدمـه: کلام در باب دلالن آیهی شریفهی نفر بر حجیت خبر واحد بود.

 

استدلال به آیه نفر از منظر صاحب کفایه: مرحوم آخوند در کفایه فرمودند استدلال به این آیه در حجیت خبر واحد به سه طریق مختلف است:

     وجه اول و وجه دوم اینست که در آیه فرموده است ﴿"لعلهم یحذرون"﴾ یعنی متخلفین و آنها که کوچ نکردهاند، حذر نمایند. کلمهی ﴿"لعل"﴾ در قرآن:

     یا به معنی ترجی به داعی غیر امید است (چون وقتی خداوند وقتی کلمهی شاید به کار میبرد، انگیزهاش اینست که آن کار خوب است، نه این که خداوند نداند کاری انجام میشود یا خیر.) بنابراین "لعلهم یحذرون" یعنی امید است حذر کنند (نه به معنی این که شاید حذر کنند.). حذر هم به معنی ترس است، اگر علتی برای ترس وجود دارد، ترس خوب است و واجب است و اگر علتی برای ترسیدن وجود ندارد، ترسیدن حرام است. و چون آیه در مقام این است که ترس مطلوب است، باید بگوییم ترس واجب است. وقتی حذر نمودن واجب است، معنایش اینست کلام طلبههایی که درس خواندهاند و احکام را به مردم میگویند، حذر نمودن واجب میشود، یعنی عملاً مردم باید به قول ایشان ترتیب اثر بدهند و این همان حجیت خبر واحد است.

     یا به معنای غایت برای انذار است و خود انذار، غایت برای تفقه است. تفقه در دین واجب است تا شخص بتواند تبلیغ کند و تبلیغ واجب است تا حذر کنند. اگر یک چیزی غایت برای یک واجبی بود، معلوم میشود آن هدف هم واجب میشود (غایت الواجب، واجبٌ)

     وجه سوم هم اینست که اگر واجب باشد طلاب درس بخوانند و واجب باشد که تبلیغ کنند، ولی برای مردم واجب نباشد که حرف آنها را بپذیرند، درس خواند و واجب بودن تبلیغ لغو است و لغویت لازم میآید و برای این که لغویت پیش نیاید باید بگوییم حذر کردن هم واجب است.

 

سپس خود مرحوم آخوند میفرماید: ولکن این آیه دلالتی بر حجیت خبر واحد ندارد. زیرا مردم در صورتی واجب است حذر کنند، که بدانند چیزهایی که شخص درس خوانده میگوید جزو دین است. اگر مردم این مطلب را بدانند، پس خود مردم دیگر احکام خدا را میدانند و علم دارند که این حرف درست است یا غلط، و وقتی علم داشتند دیگر نوبت به خبر واحد نمیرسد.

 

نظر آیت الله خوئی در مسئله: ایشان فرمودهاند دلالت این آیه بر حجیت خبر واحد، از آیهی نبأ روشنتر است، زیرا این آیهی شریفه میخواهد تکلیف کل مردم را بیان نماید. این آیه میفرماید یا همهی مردم باید بروند احکام را یاد بگیرند، یا حرف کسی را که یاد گرفته است قبول کنند. پس آیه در مقام بیان تکلیف همهی مردم است و وقتی یک حکمی به صورت جمع ذکر شود، این حکم توزیعی است. معنای توزیعی هم اینست که مثلا ما میگوییم: طلاب در ماه محرم به تبلیغ بروند و احکام خدار ا به مردم بگویند. تمام ضمایر را در این جمله جمع بیان نمودیم. معنای این دستور هم این نیست که تمام طلبهها روی دانه دانهی مردم تبلیغ کنند، بلکه این معنایش توزیع است، یعنی هر کدام از طلبهها یک جا بروند و معنایش اینست که حرف آن طلبه برای مردم یقین آور نیست، اما در منطقهی خودش حجت است.

 

اشکالات آیت الله خوئی به دلالت آیهی نفر و پاسخ حضرت استاد عابدی: سپس خود آیت الله خوئی فرموده است: ولکن چند اشکال در اینجا مطرح شده است که اگر جواب داده شود، دلالت آیه خوب خواهد بود، و در غیر اینصورت خیر.

     اولین اشکال اینست که آیه این آیه دلالت میکند بر این که حذر واجب است یا دلالتی بر و جوب حذر ندارد؟

پاسخ اشکال اینست که اصل در هر کلامی اینست که در مقام بیان باشد، همیشه اجمال، اهمال و عدم بیان خلاف اصل است، مگر جایی که دلیل بر خلاف داشته باشیم. یعنی اگر جایی احتمال تقیه بدهیم، نباید به این احتمال توجه نماییم و بگوییم اصل بر در مقام بیان بودن است. وقتی این آیهی شریفه میفرماید: "لعلهم یحذرون" در مقام اینست که حذر نمودن واجب است و اگر چیز دیگری دخالت داشت باید آن را بیان مینمود و چون بیان نکرده معلوم میشود دخالت ندارد. بعباره اخری این یک اصل عقلایی است (در مقابل اصل عملی) که متکلم همهی مراد خود را بیان میکند.

     دومین اشکال: انذار در "لینذروا قومهم" به معنای تخویف و ترساندن است و یعنی اگر کسی حرفی را بیان میکند که خوف یا ترسی در آن است واجب است آن را بپذیریم، اما این در حالی است روات و محدثین اخباری را که نقل میکنند، معمولاً در آن خوف و ترس نیست. وظیفهی واعظ یا مفتی اینست که مردم را بترساند، اما این بر خلاف روایت است، زیرا راوی در بسیاری موارد، خودش خبری را که نقل میکند، نمیفهمد، فلذا تخویف در آن نیست.

پاسخ اشکال اینست که:

     اولاً بسیاری از این روات که میدانند چه چیزی را نقل مینمایند و این که قطعاً حجت است، بقیهی روایات هم از باب عدم قول به فصل، حجت است. یعنی وقتی روایتی که در آن تخویف هست، حجت شد، آن هم که در آن تخویف نیست، حجت خواهد بود.

     ثانیاً تمامی روایات یا به دلالت مطابقی و یا به دلالت التزامی، دارای نوعی تخویف و انذار هستند.

     سومین اشکال اینست که وقتی حذر واجب است که آن طلبههای درس خوانده، طبق تفقه در دین باشد، اما حالا اگر چیزی را نخوانده باشد و برای مردم بگویند حجت نیست. حال مردم از کجا بدانند کدام این حرفها بر مبنی تفقه است و کدام نیست. اگر بدانند که علم دارند و دیگر خبر واحد حجت نیست، اگر هم ندانند که دیگر حجت نیست.

پاسخ اشکال نیز چند چیز است:

     اولاً این که باید طبق "ضع امر اخیک علی احسنه"، باید حمل بر صحت نمود.

     ثانیاً آیه نمیفرماید انذار باید به آن چیزی باشد که تفقه شده، بلکه آیه مترتب کرده است. آیه میفرماید طلبهها بروند درس بخوانند، بعد بروند انذار کنند، و این گونه نیست که بفرماید انذارشان به درسشان و آن چیزی که خواندهاند باشد، یعنی ترتب است و این گونه نیست که تعلق در میان باشد. کسی که فقیه بود، آن چه را که میگوید حجت است، و این اعم است.

     چهارمین اشکال اینست که در این آیه کلمهی تفقه به کار رفته است، تفقه هم در باب تفعل است و باب تفعل هم دو معنای ضد هم دارد، گاهی تفقه یعنی کسی که واقعا فقیه و مجتهد شده است، گاهی هم تفقه یعنی کسی که خود را به فقه مالیده است. در این آیه، مراد از متفقه یعنی فقیه و مجتهد است و این روات و محدثین، متفقه در دین نیستند. آیه هم دستور داده کلام کسی را بپذیرید که متفقه باشد.

پاسخ اشکال اینست که ما امروز کلمهی متفقه را این گونه معنی مینماییم و در صدر اسلام معنای تفقه این نبوده است و کسی که مختصر چیزی بلد باشد، متفقه محسوب میشود. روات به همین مقدار که بدانند کلام پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) چه بوده ولو این که معنای آن را نداند، متفقه محسوب میشود. فلذا آیه میفرماید هر کس چیزی از دین بلد باشد و آن را بر کسی که بلد نیست نقل کند، حرف او حجت میشود.

طبق نظر آیت الله خوئی دلالت این آیه بر حجیت خبر واحد تمام است و اشکالات مرحوم اخوند در کفایه هم وارد نیست.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo