< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

97/11/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دلیل عقلی برای برائت

مقـدمـه

کلام در باب تعارض بین قاعدهی قبح عقاب بلابیان و قاعدهی وجوب دفع ضرر محتمل بود.

 

تحریر محل نزاع

بحث در این است که در مانحن فیه (شبههی بدویه) مصداق قاعدهی اول است یا مصداق قاعدهی دوم میباشد؟ به عنوان مثال ما نمیدانیم فلان چیز پاک است یا نجس است، یا نمیدانم حلال است یا حرام است؛ حال بگوییم به سبب قاعدهی قبح عقاب بلابیان، خوردن این چیز حلال است یا بگوییم دفع ضرر محتمل واجب است و این چیز ضرر اخروی دارد و خوردنش حرام است؟ یک قاعده نتیجهاش برائت میشود و نتیجهی قاعدهی دیگر، احتیاط میشود. حال در شبههی بدویه باید قائل به برائت شویم یا قائل به احتیاط شویم؟

 

نظر مرحوم آخوند در مسئله

مرحوم آخوند در کفایه فرموده است، در شبههی بدویه، مجرای قاعدهی قبح عقاب بلابیان است. وقتی قاعدهی اولی را جاری نمودیم، یقین داریم دیگر ضرری در کار نیست. موضوع قاعدهی دوم هم دفع ضرر محتمل بود و الان هم یقین داریم دیگر ضرری وجود ندارد. به بیان دیگر آخوند معتقد است قاعدهی اول، رافع موضوع قاعدهی دوم است، فلذا قاعدهی اول بر قاعدهی دوم مقدم است.

 

دفع یک شبهه

البته کسی نباید بگوید اگر قاعدهی دوم را جاری کنیم، نوبت به قاعدهی اول نمیرسد، زیرا قاعدهی دوم میگوید هر جا ضرر محتمل باشد، دفع آن واجب است و باید احتیاط کرد و در شبههی بدویه، ضرر محتملی وجود ندارد.

توضیح مطلب اینست که یکی از این دو قاعده مطلق است و دیگری مقید است (و این دو قاعده مثل هم نیستند.) قاعدهی قبح عقاب بلابیان مطلق است و هیچ قیدی ندارد، اما قاعدهی وجوب دفع ضرر محتمل مقید است و قید آن هم اینست که احتمال ضرر، منشأ ضرر میخواهد و بی دلیل انسان احتمال ضرر نمیدهد. به عنوان مثال در شبههی محصوره در اطراف علم اجمالی، همیشه انسان احتمال ضرر میدهد که این کاسه نجس است یا آن کاسه نجس است، یا در مواردی که یک تکلیفی را شارع فرموده است، اما آن تکلیف اجمال و اهمال دارد، در اینجا احتمال ضرر وجود دارد. منشأ ضرر اینست که تکلیفی وجود دارد اما مجمل است، اما اگر جایی اصلاً تکلیف وجود ندارد، اصلا احتمال ضرر هم در کار نیست. یا شاید یک تکلیفی باشد، اما تکلیف به ما نرسیده است. زیرا مراد از قاعدهی قبح عقاب بلابیان، قاعدهی "قبح عقاب بلابیانِ واصلٍ الی المکلف" است. قاعدهای که قید و شرط ندارد جاری میشود و دیگر نوبت به قاعدهی مقید نمیرسد.

نتیجه این که دلیل عقلی بر برائت درست است و نوبت هم به فرمایشات اخباریین نمیرسد.

 

نظر آیت الله سبحانی

آیت الله سبحانی در کتاب المحصول صفحهی 395، بحثی را مطرح نموده با این موضوع که اگر کسی تجسم عمل را بپذیرد که صحیح است، یک اشکالی پیش میآید که قبح عقاب بلابیان جاری نمیشود، زیرا عقاب در آخرت به دو صورت است، گاهی عقاب به اینست که سوال میشود چرا این کار را کردی و مواخذه میکنند، در اینجا دفع ضرر محتمل واجب است، اما اگر کاری بود که ارتباطی با امر و نهی شارع ندارد اما در قیامت، تجسم عمل دارد. به عنوان مثال در قیامت کسی که غیبت کرده مانند گرگ میشود یا اگر اهل شهوت باشد مانند خوک محشور میشود، زیرا این مواردی است که خداوند نهی کرده است. اما اگر چیزی را خداوند امر یا نهی نکرده است، یعنی بیان در مورد آن وجود ندارد، اما تجسم عمل دارد. در این صورت این موارد بیان نشده و تکلیف هم ندارد (مانند اثر وضعی) اما عقاب دارد.

سپس خود آیت الله سبحانی در جواب این مسئله میفرماید تجسم عمل، مسلم و قطعی است و آیه و روایت بر ان دلالت دارد. اما حدود و ثغور این تجسم عمل را شرع بیان نفرموده است، فلذا به مقداری که دلیل داریم میپذیریم و بقیه را نمیپذیریم. بعباره اخری تجسم عمل فقط در تکالیف شرعی است و هر چیزی تجسم عمل ندارد، به دیگر بیان، تجسم عمل فقط در اطاعت و معصیت است.

نتیجهی این نظر در مانحن فیه اینست که قبح عقاب بلابیان فقط مربوط به تجسم عمل در اطاعت و معصیت است. اگر هم غیر اطاعت و معصیت بود (یعنی تکلیف و بیان نبود) عقاب نیست و تجسم عمل هم نخواهد بود.

 

نقد فرمایش آیت الله سبحانی

ولکن فرمایش آیت الله سبحانی به نظر ما صحیح نیست، زیرا اولاً شخصی مانند شیخ عباس قمی با این که با مباحثی چون مباحث فلسفی و این گونه مباحث مخالف بود و فقط آیات و روایت برای او ملاک بود، در کتاب سفینه البحار چند بار تکرار میکند که حتی خود مسجد هم تجسم عمل دارد، با این که در مسجد اصلا بحث اطاعت و معصیت نیست و اصلاً مسجد یک شیئ خارجی است. سپس مرحوم قمی به نقل از علامه مجلسی در بحارالانوار آورده که اصلاً مشکل آیات و روایت را نمیتوان حل کرد، مگر این که بگوییم هر چیزی یک صورت غیبی دارد.

در قرآن شریف نیز این آیه به خوبی استفاده میشود، آیهی آخر سورهی یس میفرماید: "فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ"[1] یعنی هر چیزی حتی فرش ملکوت و صورت غیبی دارد. یا آیهی دیگری که میفرماید: "إِنْ مِنْ شَيْ‌ءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ"[2] یعنی هر چیزی نزد خداوند خزینهای دارد.

این دلایل به همراه روایات دلالت بر این دارد که هر چیزی یک صورت غیبی دارد، فقط باید فرق بگذاریم بین این که صورت غیبی به معنای عذاب و عقاب است یا خیر. نه این که بگوییم در مواردی تجسم عمل هست و در مواردی تجسم عمل نیست و نه این که بگوییم در مواردی مواخذه میکنند و در مواردی تجسم عمل را میدهند؛ این موارد درست نیست.

باید بگوییم قبح عقاب بلابیان میگوید عقاب بدون بیان و تکلیف نیست. اما عقاب تجسم عمل است و گاهی این تجسم عمل زجرآور است (که عقاب میشود) و گاهی هم تجسم عمل زجر آور نیست (که عقاب نیست). به عنوان مثال اگر انسان در قیامت گربه محشور شود زجر میکشد اما اگر گربه در قیامت گربه محشور شود، زجر نمیکشد.[3]

 


[3] "و اذا الوحوش حشرت".

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo