< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

98/07/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اقل و اکثر ارتباطی

 

مقـدمـه: کلام در باب اقل و اکثر ارتباطی بود که اگر اصل تکلیف معلوم است، مثلا می دانیم نماز واجب است، اما نمیدانیم وجوب به اقل تعلق گرفته است مثلا نماز بدون سوره یا وجوب به اکثر یعنی نماز با سوره تعلق گرفته است. آخوند فرمود اینجا عقلا مجرای احتیاط است، اما شیخ فرمود عقلاً مجرای برائت است.

 

تبیین برائت عقلی: تا اینجا هم ما تقویت نمودیم که نظر آخوند صحیح است و عقلا باید احتیاط نموده و اکثر را انجام داد. زیرا انحلال علم اجمالی که آخوند فرمود برای ما قابل تصور نیست. چون اقل اگر مستقلاً واجب است (مثلا ده جزء واجب است) معنایش این است که شارع مقدس، اقل را به صورت استقلالی نگاه کرده است، اما اگر اکثر واجب باشد، شارع مقدس اکثر را در ضمن اقل نگاه کرده است؛ یعنی اقل به صورت آلی مد نظر شارع بوده است (نه استقلالی) و جمع بین آلی و استقلالی غیرممکن است.

 

تبیین برائت نقـلی از منظر کفایه: آخوند در کفایه میفرماید وقتی بین اقل و اکثر ارتباطی مردد بودیم، اکثر مشکوک است و شارع مقدس یا حدیث رفع، آن اکثر را برداشته است.

آخوند میفرماید: ان قلت که حدیث رفع چیزی را رفع میکند که جعل و رفع آن به دست شارع باشد. اما اگر چیزی جعل شرعی نداشت، حدیث رفع آن را بر نمیدارد. جزء بودن سوره یک امر عقلی است زیرا جزئیت، شرطیت، مانعیت و .. امور عقلی هستند که وضع و رفع آنها به دست شارع نیست. بعباره اخری حدیث رفع در مورد شک در جزئیت جاری نمیشود و هر وقت شک نمودیم چیزی جزء نماز هست یا خیر، اصاله البرائه جاری نمیشود.

آخوند میفرماید درست است که جزئیت به دست شارع نیست، ولکن منشأ انتزاع جزئیت به دست شارع است. مثلا شارع نمیتواند بگوید رکوع جزء نماز است اما میتواند بگوید نماز با رکوع و سجود و تشهد بخوانید. از این عبارت عقل میفهمد رکوع جزء نماز است. یا مثلا شارع نمیتواند بگوید وضو شرط نماز است زیرا اینها امور عقلی هستند که وضع و رفع آنها تکوینی است. و اگر شارع بخواهد جزئیت سوره را بردارد باید منشأ انتزاع سوره را بردارد و وقتی این کار را کرد، جزئیت سوره هم برداشته میشود.

دوباره آخوند در کفایه در مقام مستشکل میفرماید الان که کار خیلی خراب شد، یعنی دیگر نماز واجب نیست. زیرا اگر شارع بخواهد منشأ انتزاع را بردارد، باید امر به صلاه را بردارد و اگر امر به صلاه را بردارد یعنی اگر در سوره شک دارید، بقیه را هم نخواستیم.

باز خود آخوند پاسخ میدهد و میفرماید حدیث رفع مانند استثنایی بر اقیموا الصلاه است. یعنی اقیموا الصلاه الا سورهای که شک دارید. پس نتیجتاً باقی نماز واجب است.

 

نقد فرمایش آخوند: ولکن اینجا شک و شبهه در فرمایش آخوند زیاد است. آخوند در جاهای دیگر کفایه حواسش به فرق جهل و اضطرار بوده است اما اینجا فرق نگذاشته و خلط بحث شده است. ما یک حدیث در مورد "رفع ما لا یعلمون" و "ما اضطرو الیه" داریم، اما دو مطلب را باید جدا نمود. گاهی انسان چیزی را شک دارد و جهل دارد و گاهی به چیزی اضطرار دارد. اگر کسی نمیدانست سوره واجب بود یا نه، اینجا حدیث رفع جاری میشود و میگوییم سوره واجب نیست، اما بقیش واجب است. اما اگر کسی مضطر بود به این که سوره را نخواند، در این صورت بقیه را هم باید نخواند و رکوع و سوره هم واجب نیست.

به عنوان مثال فرض کنیم کسی مضطر بود که قرص بخورد، آیا باقی روز را باید امساک بکند یا خیر؟ پاسخ اینست که باقی اجزا هم نیاز نیست و واجب نیست و میتواند باقی روزه خود را بخورد.

آخوند در ما نحن فیه اشتباهاً تصور کرده مانند اضطرار که یک جزء برداشته شود باقی اجزاء هم برداشته شود اینجا هم همان گونه است، در حالی که در جهل و نسیان این گونه نیست. و این خلط بین اضطرار و غیر اضطرار است.

 

برائت و احتیاط عقلی و نقلی: مطلب دیگر اینست که آیا اصل این مطلب درست است که بگوییم وقتی سوره را شک داریم عقلا جای احتیاط و نقلا جای برائت است. برخی مانند مرحوم نائینی و یا آیت الله خوئی فرمودهاند اگر عقلاً جای احتیاط است نقلاً هم جای احتیاط است و برعکس. و نمیتوان عقل و نقل را تفکیک نمود. (خلافاً للکفایه)

گاهی کسی از راه غرض میخواهد وارد شود، مثلا کسی بگوید شارع مقدس غرضی داشته است، اگر کسی اقل را انجام دهد، شک دارد غرض شارع ادا شده است یا نه؟ و باید اکثر را هم انجام دهید. این همان احتیاط است.

حدیث رفع هم همین گونه است وقتی میفرماید: "رفع ما لا یعلمون." یعنی تکلیفی که ثبوت آن نمیدانیم برداشته شده است. اما در ما نحن فیه سقوط است نه ثبوت. اگر شک در ثبوت داریم، جای برائت است (رفع ما لا یعلمون)، اما اکر میدانیم تکلیف ثابت شده است، فقط نمیدانیم با این عملی که من انجام دادم ساقط شده یا نه، اینجا مجرای احتیاط است. یعنی هم عقلا و هم نقلا مجرای احتیاط است.

راه دیگر برای این که بگوییم اینجا، جای احتیاط است (نه برائت) اینست که در ما نحن فیه بین اطلاق و تقیید شک داریم. وقتی نمیدانیم سوره واجب است یا خیر، یعنی ما نمیدانیم این رکوع یا سجودی .ا واجب است با سوره همراه باشد یا نه. در واقع وقتی در سوره شک داریم، در رکوع و سجود هم شک داریم. یعنی نمیدانیم رکوع مقید به سوره وظیفه ما است یا مطلق رکوع وظیفه ما است. یعنی شک داریم آن باقی اجزاء مطلق هستند یا مقید هستند و شک ما بین اطلاق و تقیید است.

وقتی بین اطلاق و تقیید در رکوع و سجود شک داریم، باید بحث را روی مطلق و مقید ببریم. حال آیا در مطلق و مقید برائت جاری میشود یا خیر؟ مثلا میدانیم چیزی واجب است اما نمیدانیم مطلق است یا مقید.

روشن است که در مطلق، برائت جاری نمیشود. زیرا برائت میخواهد زحمت و کلفت و مشقت یک چیزی که سخت است را بردارد، در حالی که مطلق اصلا سختی ندارد و به معنای آزاد و رها است. در مورد مقید هم باید گفت مقید همیشه کلفت و مشقت دارد و برائت هم در آن جاری میشود و میتوانیم برائت جاری کنیم و بگوییم قید نیست. اما اگر نسبت بین مطلق و مقید، نسبت عدم و ملکه باشد، وقتی که در مقید برائت جاری شد و مقید را کنار زدیم، مطلق ثابت میشود. یعنی وقتی ملکه منتفی شد، عدم ثابت میشود. اما اگر نسبت بین مطلق و مقید نسبت تضاد و ضدین باشد. با نفی یک ضد، ضد دیگر ثابت نمیشود. یعنی وقتی ما ثابت کردیم این دیوار سفید نیست، ثابت هم نمیشود که سیاه است. زیرا ممکن است قرمز باشد. با نفی مطلق، مقید ثابت نمیشود و بالعکس.

پس در صورتی که ضدین باشد با نفی یکی دیگری ثابت نمیشود اما اگر عدم و ملکه یا نقیضین باشند، با نفی یکی دیگری ثابت میشود.

 

نظر آیت الله خوئی در مسئله: افرادی مانند آیت الله خوئی معتقدند که اگر مطلق و مقید ضدین باشند، اطلاق ثابت نمیشود، پس باید احتیاط کنیم و سوره را بخوانیم. اگر هم بگوییم مطلق و مقید عدم و ملکه هستند و ما برائت از مقید جاری نمودیم، و گفتیم مقید برداشته شده است، از نفی تقیید اگر اثبات اطلاق کنیم، اصل مثبت میشود که باطل است. یعنی اگر بگوییم چون این چیز مقید نیست، پس مطلق است. این اصل مثبت است و حجت نیست. مثلا بگوییم رکوع مقید به سوره نیست، پس رکوع مطلق است. چنین اصلی چون مثبت است حجیت ندارد.

اما فرمایش آیت الله خوئی هم صحیح نیست و محل اشکال است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo