< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

98/07/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اقل و اکثر در اجزای تحلیلی

 

مقـدمـه: بحث در اقل و اکثر ارتباطی بود. آن چه تا الان بیان شد در مورد اقل و اکثری بود که هر کدام از اقل و اکثر یک وجود خارجی مستقل داشتند مانند شک در سوره. الان بحث در اقل و اکثر ارتباطی در اجزاء تحلیلی (عقلی) است. یعنی بحث در جایی است که مشکوک وجود خارجی مستقل نداشته باشد.

 

ذکر چند مثال: به عنوان مثال کسی میداند کفارهای به گردن او است و باید عبد آزاد کند، اما نمیداند مطلق رقبه یا عبد مومن مد نظر است. یعنی اصل برده معلوم است اما شک دارد باید مومن باشد یا خیر. آیا در اینجا میتوان اصالت البرائت جاری نمود یا خیر؟ و بگوییم ایمان شرط نیست و اصل بر عدم است یا خیر؟

     یا شک در تعیین و تخییر، اگر دو مرجع تقلید وجود دارد، یا این دو مساوی هستند یا احدهمای معین اعلم است (نه این که یکی از این دو اعلم است) یعنی نمیدانیم مخیر در تقلید هستیم یا باید از این شخص بالخصوص تقلید کنم. آیا در اینجا اصالت البرائت میتوانیم جاری کنیم و بگوییم تعیین لازم نیست و مخیر هستیم یا خیر؟

     یا مثلا کسی میداند قربانی کردن یک حیوان بر او واجب است، اما نمیداند آن حیوان باید گوسفند باشد (معیناً) یا هر حیوانی قربانی کند کافی است؟

     یا مثلا در نماز شخص نمیداند نماز به صورت مطلق واجب است یا ستر در لباس واجب است. در اینجا نماز بدون ساتر و نماز با ساتر یک چیز است اما شخص شک دارد نماز با ستر عورت واجب است یا نه؟[1]

 

تبیین منطقی بحث: به صورت منطقی هم این گونه طرح مسئله مینماییم که اگر امر بین جنس و فصل دایر شد، جنس بدون فصل است اما هر جا فصل هست، جنس هم هست. مثلا شخص نمیداند تکلیف به حیوان تعلق گرفته یا به حیوان ناطق؟ یعنی به فصل (ِ ناطق) شک داریم. الان فصل ناطق، یک جزء تحلیلیِ عقلی است. به این موارد اجزاء تحلیلی[2] گفته میشود. در اینجا بحث اقل و اکثر ارتباطی است اما این اقل و اکثر به تحلیل عقلی است و در خارج چیزی جابجا نمیشود.

 

اجزاء تحلیلی در نظر اصولیون: این مطلب را آخوند به عنوان یک تنبیه مطرح نموده است اما افرادی مانند امام خمینی و آیت الله خوئی و... این بحث را اصل قرار دادهاند. آقای آخوند نظرشان اینست که اگر شک ما بین عام و خاص باشد، در اینجا باید سراغ احتیاط برویم. یعنی خاص را انجام بدهیم (و عام را ترک کنیم)؛ اگر هم کسی مانند آیت الله خوئی بگوید اینجا مجرای برائت است باید به عام عمل کنیم (نه خاص).

اگر شک بین مطلق و مقید بود (مثلا نمیدانیم یک عبد باید آزاد کنیم یا یک عبد مومن آزاد کنیم) اینجا مجرای برائت است (یعنی یک عبد آزاد کنیم خواهه مومن باشد یا کافر).

اگر هم شک بین مطلق و مشروط بود. مثلا نمیدانیم واجب به صورت مشروط واجب است (مثل نماز با ستر عورت) یا به صورت مطلق واجب است، در اینجا طبق نظر آخوند مجرای برائت است یعنی اتیان به واجب مطلق مجزی است.

 

انحلال علم اجمالی: بازگشت بحث اجزاء تحلیلی عقلی، به این مسئله است که آیا انحلال علم اجمالی به علم تفصیلی و شک بدوی ممکن است یا خیر؟ مثلا اگر کسی بپذیرد اصل نماز واجب است ولی ستر عورت مشکوک است، در اینجا انحلال علم اجمالی اتفاق میافتد. یعنی میدانیم مطلق واجب است (صلاه) در آن جزء عقلی هم شک داریم. یا میدانیم غذا دادن به یک جاندار واجب است، اما نمیدانم جاندار آدم مد نظر است یا غیر آدم. تمام این موارد انحلال است.

اگر کسی انحلال را بپذیرد یا انحلال را نپذیریم ولی بگوییم هر چیزی کلفت و مشقت دارد برائت در آن جاری میشود اما چیزی که مشقت ندارد حتی اگر شک هم داشته باشیم، برائت جاری نمیشود. علت هم اینست که حدیث رفع منت است و منت برای جایی است که سختی باشد وگرنه اگر کاری آسان باشد که منت ندارد.

اگر کسی انحلال و کلفت و عدم کلفت را بپذیریم معلوم میشود چه موقع باید قائل به برائت شویم و چه موقع قائل به برائت نمیشویم.


[1] . مثال در سوره، تفاوتی که با اینجا دارد این است که سوره وجود مستقلی دارد اما در ستر عروت، نماز تغییری نمی‌کند.
[2] . یعنی اجزاء عقلی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo