< فهرست دروس

درس تفسير استاد علم الهدی

88/09/12

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

إنّ الله یأمر بالعدل و الإحسان وإیتایِِِِِ ذی القربی وینهی عن الفحشاء والمنکر والبغی یعظکم لعلّکم تذکّرون «90» وأوفوا بعهدالله إذا عاهدتّم ولاتنقضوا الأیمان بعد توکیدها وقد جعلتم الله علیکم کفیلا إنّ الله یعلم ما تفعلون « سوره نحل/90 و 91 »

آخرین آیه ای که در رابطه با عهد (رابط بین دولت ومردم ) مورد بحث و بررسی قرار می دهیم آیه «91» سوره نحل است و البته چون تناسب این آیه با آیه قبل می باشد لذا مطلب را از آیه «90» تفسیر می کنیم .

بنا بر اینکه عهد عبارت است : ازپیمانی که خداوند بصورت فطری بین مردم و خودش برقرار کرده ومحورآن عهد ، پیمان بر توحید است و یکی از ابعاد توحید ، انحصار حاکمیت برای خداست .

این آیه مبارکه « آیه 90» در مقام بیان ساختار اجتماعی یک جامعه ی مدینه ای فاضله است که هم رویکرد عامه ( اهل تسنن) وهم رویکرد خاصه (شیعه) در این آیه تقریبا هماهنگ است به استثناء نکته ای که موجب تمایز بین این دو رویکرد می شود .

سید قطب در تفسیر( فی ظلال القرآن ) نکته ای را در مورد این آیه می گوید که عین همان نکته ای است که مرحوم علامه طباطبایی آن را در تفسیر شریف المیزان بیان فرموده است .

قبل از ورود به تفسیر این آیه لازم است نکته ای تذکر داده شود:

علیرغم اینکه معنای لغوی جامعه ی مدنی شامل نظام اجتماعی هر جامعه ای می شود که مبتنی بر قانون ، نظام وتشکیلات است و با اینکه قدما هم این اصطلاح را استعمال کرده اند و اصطلاح مدینه فاضله مربوط به افلاطون، سقراط و فلاسفه یونان است و در تعابیر فارابی هم وجود دارد ولی در اصول سیاسی، اصطلاح جامعه مدنی یک اصطلاح علمی است و معنای لغوی ندارد .

جامعه مدنی اصطلاحی است برای جامعه ای که مبتنی بر اصول لیبرال دموکراسی باشد ودر جامعه شناسی سیاسی جامعه ی مدنی را توضیح داده اند و لذا ما نمی توانیم بگوییم جامعه اسلامی همان جامعه مدنی است، می توانیم بگوییم جامعه ای توده ای است چون اصطلاح جامعه ی مدنی و اصطلاح جامعه ی توده ای ، مخصوص جامعه ای است که مبتنی بر ارزش ها و مبانی لیبرال دموکراسی است لذا اگر کسی از جامعه اسلامی تعبیر به جامعه ی مدنی بکند این تعبیر اشتباه است . البته برخی از افراد وقتی به خاطر بکار بردن اصطلاح جامعه ی مدنی ، به آنها اعتراض شد. گفتند منظور ما از جامعه ی مدنی همان جامعه ی مدینه فاضله ی حضرت رسول اکرم (ص) است چون اولین جامعه اسلامی که تشکیل شده درمدنیه پیغمبر (ص) است پس ما به جامعه اسلامی بگوئیم جامعه مدنی که این یک حرف باطلی است و ما نمی توانیم این حرف رابزنیم چون جامعه ی مدنی معنای اصطلاحی پیدا کرده واصولی دارد که یکی از آن پلورالیزم اجتماعی است که ما بر مبنای عقاید دینی پلورالزم اجتماعی را قبول نداریم یکی از اصول دیگر آن مشارکت سیاسی بر اساس تحزب است در صورتی که ما مشارکت سیاسی را تکلیف فرد فرد جامعه می دانیم اینها یک سلسله بحث هایی است که در جای خود باید برای آن بحث کنیم که اصلا جامعه مدنی غربی که همان جامعه ی مبتنی بر اصول لیبرال دموکراسی است از نظر ما درست نیست . ولذا دیگرنمی توانیم این اصطلاح را در یک معنای لغوی، آنهم با آن تعبیر خاص خودمان استعمال کنیم.

این مثل این است که مثلا مسیحیان اصطلاح ولایت فقیه را بگذارند برای حکومتی که کلیسا یا اساتید دانشگاه آن را تشکیل بدهند چون ولایت فقیه یعنی ولایت عالم ، بنابراین هرکس بعنوان عالم ودانشمند در جامعه مسئولیت پیدا کرد مسئولیتش ولایت فقیه می شود ،این درحالی است که ولایت فقیه ،یک اصطلاح است برمبنای اعتقادات ومبانی فقهی شیعیان و لذا نمی شود ولایت فقیه را در یک معنای لغوی استعمال کرد زیرا معنای اصطلاحی پیدا کرده و اصولی دارد .

اما پیرامون جامعه اسلامی که یک جامعه ای مبتنی بر نظامندی ، قانون مندی و تشکیلاتی است . هم رویکرد سید قطب وهم رویکرد مرحوم علامه طباطبایی (ره) در آیه یکی است وهر دو نفر می گویند: جامعه اسلامی یک جامعه ای که نظامند باشد و بخواهد این جامعه یک همزیستی مسالمت آمیز آمیخته با فضایل اخلاقی و عوامل پیشگیری از تجاوز و جرم رادر بین مردم ایجاد بکند این جامعه باید این اصول را داشته باشد. باید عدل داشته باشد باید احسان داشته باشد ایتاء ذی القربی داشته باشد و فقر ، فحشاء ،منکر و فساد در همچنین جامعه ای نباشد.

جامعه ای که درآن همزیستی سالم ، آنهم آمیخته با یک امنیت کامل و فراگیر و بستر سایر فضایل اخلاقی در این جامعه تشکیل بشود ، جامعه ای است مبتنی براصولی که در این آیه شریفه آمده (إنّ الله یأمر بالعدل و الإحسان وإیتایِِِِِ ذی القربی وینهی عن الفحشاء والمنکر والبغی )

ذات مقدس پروردگار یک اصول مثبته ای را در یک جامعه دستور می دهد که آن اصول در 3 عنصر خلاصه می‌شود .

عنصر اول : عدل

عنصر دوم : احسان

عنصر سوم : ایتاء ذی القربی

اما در تفسیرعدل و احسان باید گفت ،هم در تفسیر المیزان وهم در تفسیر فی ظلال مطالب جالب و جامعی وجود دارد : عدل واحسان دو اصلی است که در ایجاد همزیستی سالم، بین افراد جامعه ،فوق العاده مؤثر است یعنی از یک طرف بایستی عدل در جامعه حاکم باشد ( وعدل به دو معنا آمده « وضع کل شیع موضعه» ، « اعطاء کل ذی حق حقه» تساوی و اینکه هر کسی در جامعه بایستی در جای خودش قرار بگیرد.) در واقع معنای اصلی عدل در جامعه به هر دو معنای گفته شده باید حاکم باشد .اگر هر دو معنا از عدل در یک جامعه اجرا شد این اصل اول همزیستی سالم در یک اجتماع بر اساس همه اندیشه های سیاسی است .

و از طرفی احسان هم باید باشد. این احسان از آن نکات وعناصری است که در یک جامعه اسلامی وجود دارد وخدا امر می کند زیرا اگر بنا باشد که ما بخواهیم در یک اجتماع اعطاء ذی حق حقه را داشته باشیم و حق هر کسی را به او بدهیم در اینجا یک عده از افراد به خاطر موقعیتشان یا برخی مسایل دیگر،حقی در برخی شئون اجتماعی ندارند یا حقی در مسائل اقتصادی ندارند .اینها دستشان خالی می ماند وامکانات زندگی ندارند به این علت گاهی ازاوقات در آن جامعه، امنیت وآرامش وبسترلذت فراهم نمی شود و لذا در کنار عدل ، احسان نیز باید وجود داشته باشد .

اگر در یک جامعه ای فقط عدل بود اما احسان نبود این جامعه ، جامعه ی سالمی نیست یعنی این جامعه را نمی شود جامعه ی انسانی نامید چون در این جامعه هر کس بر حسب فعالیت و استعدادی که دارد مستحق یک حقی است و حق خودش را می گیرد اما یک عده بخاطر فقدان استعداد و توانمندی استحقاقی ندارند و حقی به آنها تعلق نمی گیرد . حال این افراد چگونه باید زندگی کنند؟ پس در کنار عدل، احسان نیز لازم است در غیر این صورت اصلا همزیستی سالم وآمیخته با محبت و مهربانی در جامعه شکل نمی گیرد لذا (إنّ الله یأمر بالعدل و الإحسان وإیتایِِِِِ ذی القربی) و ایتاء ذی القربی همان نکته ای است که موجب تمایز بین رویکرد عامه (اهل تسنن) و خاصه ( شیعه) در این آیه می شود .

ابتدا ایتاء ذی القربی را، هم علامه طباطبایی وهم سید قطب مثل هم معنا کرده اند اما بعد علامه طباطیایی (ره)بر اساس روایتی از امام محمد باقر (علیه السلام ) تفسیری می کند که این دو رویکرد از یکدیگر متمایز می شود .

ایتاء ذی القربی : یعنی نظام اجتماعی استحکامش از استحکام نظام خانواده گی است و جامعه ای مستحکم است کا در آن خانواده ها دارای استحکام باشد ، زیرا محکمترین اصل اولیه عقد و قرارداد اجتماعی در خانواده است و بعد این عقد محکم که در میان خانواده ها برقرار شد به استحکام انعقاد یک جامعه ی چند میلیونی منتهی می شود یعنی اگر چنین استحکامی درخانواده ها نباشد در جریان انعقاد جامعه نیز استحکام وجود ندارد ولذا استحکام جامعه از استحکام خانواده هاست.

مثلا درجامعه ای که یک نفر نسبت به همسر، فرزندان و بستگانش بی مسئولیت باشد در آن جامعه انعقاد مستحکم ارتباطات و عواطف اجتماعی برقرار نمی شود .

و به اقرار همه اندیشه های سیاسی ، محور انعقاد اجتماعی ،عواطف می باشد . زیرا آنچه که افراد جامعه را به یکدیگر وابسته می کند عمدتا عواطف است یعنی قراردادها در شکل قراردادی خودش قدرت ایجاد انسجام و وابستگی بین افراد جامعه را ندارد . وجود عواطف است که به قراردادهای اجتماعی روح می دهد وبه انعقادات اجتماعی استحکام می بخشد و کانون عاطفه هم خانواده است لذا ایتاء ذی القربی در کنار عدل و احسان عنصرسومی برای انسجام اجتماعی است چون اگر در جامعه ای قانون ،عدل را پیاده کرد و احسان وجود نداشت و همچنین اگر قرارداد اجتماعی انسانها را وادار به احسان در کنار عدل نمود اما عواطف وجود نداشت این اجتماع ، انسجام مستحکم پیدا نمی کند و انعقاد اجتماعی مستحکم نمی شود . چون انعقاد اجتماعی زمانی مستحکم می شود که عواطف باشد و کانون عاطفه هم خانواده می باشد.

در نتیجه ایتاء ذی القربی به عنوان یک عنصر سومی در کنار عدل و احسان عامل استحکام و انسجام اجتماعی قرار گرفته است . البته در اینجا ما تفسیری داریم که مقصود از ایتاء ذی القربی، ایتاء ذی القربای پیغمبر (ص) است، نه مسئله عواطف خانواده گی و روایتی از امام باقر (ع) که تفسیر عیاشی ذیل این آیه ،روایت را آورده عن سعد عن أبی جعفرعلیه السلام « إنّ الله یأمر بالعدل و الإحسان وإیتایِِِِِ ذی القربی » قال : یاسعد إنّ الله یأمر بالعدل وهو محمد (ص) ، و الإحسان ، و هو علی (ع) و ایتاء ذی القربی و هو قرابتنا ،امرالله العباد بمودتنا و ایتائنا، و نهی هم عن الفحشاء و والمنکر من بغی علی اهل البیت ودعا الی غیرنا .

این روایت در مقام تعبیراین است که عدل ،اقتضاء می کرد خداوند به جهت هدایت و ارشاد مردم ، دین را بوسیله پیامبر نازل کند اما احسان بر مردم کرد یعنی غیرازارائه طریق بوسیله پیغمبر (ص)، ایصال الی المطلوب را بوسیله امیرالمومنین علی علیه السلام قرارداد.البته این روایت چون از محل بحث ما خارج است به تحلیل آن نمی پردازیم .

اما عمده شاهد ما در این روایت ، اصل ایتاء ذی القربی است که حضرت فرمودند: ایتاء ذی القربی هو قرابتنا ودر قرآن هم ما آیه هایی داریم دال بر اینکه ذی القربی اهل بیت پیغمبر(ص) هستند مثل آیه خمس «و اعلموا أنّما غنمتم من شیءٍ فأنّ لله خمسه وللرّسول و لذی القربی و... سوره انفال آیه 41» در این آیه و روایاتی که در تفسیر ذی القربی آمده ذی القربی، اهل بیت پیغمبر (ص)می باشند . پس ایتاء ذی القربی بر حسب این روایت اگر اعطاء حق اهل بیت پیغمبر (ص) باشد، اینجا باید گفت جامعه ای با عنصر عدل و احسان زمانی محقق می شود که حق اهل بیت پیغمبر(ص) به آنها داده شود و اولین حق اهل بیت، ولایت و رهبری آنان است . پس این ولایت و رهبری اهل بیت پیغمبر (ص) در انسجام اجتماعی دخالت دارد چون ایتاء ذی القربی اعطاء حق اهل بیت پیغمبر (ص) است و اعطاء حقشان به این است که ما رهبری ،ولایت و امامت آنها را بپذیریم و قبول کنیم که این نقطه امتیاز رویکرد شیعه به این آیه نسبت به رویکرد عامه (اهل تسنن) به این آیه می باشد .

علامه طباطبایی(ره) در تفسیر شریف المیزان اول ایتاء ذی القربی را در همان معنای لغوی که سید قطب هم به آن متذکرشده ، بیان و مطرح می کند اما بعد بر اساس روایاتی که ما از اهل بیت (ع) داریم ایشان فرموده اند منظور از ایتاء ذی القربی همان اهل بیت پیغمبر(ص) است و اگر ما ذی القربی را اهل بیت پیغمبر(ع) بگیریم این خودش ثابت می کند که امامت و ولایت اهل بیت (ع) عنصری است در کنار عدل و احسان که جامعه را منسجم می کند و جامعه ای که تحت رهبری اهل بیت (ع) نباشد این جامعه اگرعدل و احسان هم داشته باشد . بازآن جامعه ، انسجام پیدا نمی کند.

حضرت فاطمه زهرا (ص) فرمودند: «و طاعتنا نظاما للملّة و إمامتنا أماناً من الفرقة» یعنی خداوند برای سامان یافتن امت پیروی ما را وبرای امنیّت از پراکندگی ، امامت ما را قرار داد . حال اگر در جامعه بوسیله قانون ، عدل و احسان را پیاده کردید ولی در این جامعه ولایت اهل بیت نبود در آن جامعه افتراق حاکم است یعنی چیزی که دلها را به یکدیگر ارتباط می دهد ولایت اهل بیت پیغمبر (ع) است که اگر این مورد دلها را به هم مرتبط نکرد و از درون قلبها ،افراد جامعه با محوریت اهل بیت (ع)با همدیگر یکی نبودند در آن جامعه افتراق حاکم است و اتحاد ممکن نیست.

نکته : در اوایل انقلاب اسلامی ایران ، رئیس جمهوروقت آمریکا(کارتر) نامه ای می نویسد به رییس سازمان جاسوسی سیا ودر آن نامه سازمان سیا را سئوال و استیضاح کرده بود که 25 سال نیروهای شما در ایران پایگاههای اطلاعاتی احداث و تنظیم کرده بودند و به همه جزئیات کشور و مردم آگاه بودید ولی نتوانستید چنین انفجار انقلاب را در مردم پیش بینی کنید ودر نامه با لحن خیلی تندی اشاره کرده بود، که نکند در سایر نقاط دنیا هم سازمان شما این گونه عمل کرده است ! این نامه در رسانه های عمومی دنیا هم منتشر گردید اما چون درایران، آن زمان روزنامه ها و رادیو و تلویزیون در اختیار چپ گراها (که درون آنها منافقان و کمونیست ها و...) بود و نیروهای انقلابی و اصول گرا هم هنوز بر اوضاع مسلط نبودند لذا نامه را منتشر نکردند و در داخل کشور فقط روزنامه اطلاعات آنهم در صفحه ی آخر خود در کادر کوچکی این نامه و پاسخ آن را آورده بود .

جواب نامه ای را که رئیس سازمان سیا به رییس جمهور آمریکا داده بود این است :

درست است که ما 25 سال در ایران بودیم و از تمام خصوصیات و جریانات این کشور و طبقات مردم اطلاع داشتیم و از هر گونه ایجاد وحدتی که بین اقشار و گروه های مردم بر علیه سیاستهای ایالت متحده آمریکا می شد جلوگیری می کردیم و به اندازه لازم وکافی میان آنها اختلاف ایجاد کرده بودیم اما یک نکته ای را ما پیش بینی نمی کردیم و برای هیچ دستگاه اطلاعاتی هم قابل پیش بینی نمی باشد این است که یک آدمی را که 13 سال از کشور بیرونش کردیم ، تمام سر شاخه های ارتباطی او را در کشور شناسایی و سرکوب کردیم ، تمام هوادارانش یا کشته شدند یا در زندان ها گرفتارشدند، همه ارتباطات او را هم به داخل کشور قطع کردیم ، حتی داشتن عکس او و بردن اسمش غیر قانونی و جرم بود و در عین حال این فرد با یک قلم و یک کاغذ با اینکه فاقد تمام امکانات ارتباطی هست 35 میلیون (تعداد جمعیت آن زمان ایران) دل انسان را با هم پیوند بدهد و اینها را یکی کند و انقلاب بوجود بیاورد . این برای ما قابل پیش بینی نبود وبرای هیچکس هم قابل پیش بینی نیست.

و این همان چیزی است که خداوند دراین آیه می فرماید: « إنّ الله یأمر بالعدل و الإحسان وإیتایِِِِِ ذی القربی » یعنی امامت و رهبری ذی القربای پیغمبر (ص) عامل اصلی انسجام یک جامعه است و همین طور است که در خطبه حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا (س) آمده که «و طاعتنا نظاما للملّة و إمامتنا أماناً من الفرقة»

این بر اثر رویکرد شیعه از این آیه است و در نقطه مقابل هم بایستی مفاسد در جامعه ریشه کن شود و ینهی عن الفحشاء والمنکر و البغی یعظکم خدا شما را موعظه می کند لعلکم تذکرون .

البته در مفردات این آیه بحث زیاد است اما چون بحث ما خصوص تفسیر آیات سیاسی است وتفسیرعمومی آیات نیست به بررسی مفردات آیه نمی پردازیم . بعد از اینکه این آیه در واقع عناصر تشکیل دهنده یک جامعه منسجم و یک جامعه فاقد مفاسد اخلاقی و اجتماعی را بیان می کند . خداوند می فرماید که :« وأوفوا بعهدالله إذا عاهدتّم ولاتنقضوا الأیمان » شما به عهد خدا وفا کنید وقتی که با خدا عهد بستید این وفای به عهد خدا ، در واقع رابط بین مردم و حاکمیت است .

عهدی که با خدا بستید در واقع این بود که حاکم فقط خدا باشد و حاکمیت خدا را پذیرفتیم و هیچ حاکمیت غیر خدا را قبول نکنیم . این عهد رابط بین مردم با خدا بود . وجود یک جامعه‌های اینچنینی که حائز تمام عناصر اولیه انسجام باشد و فاقد تمام مفاسد اخلاقی و اجتماعی باشد . متوقف است بر « وأوفوا بعهدالله إذا عاهدتّم » نمی گوید به آن عهد، عمل کنید بلکه می گوید بر آن عهد با خدا وفا دار باشید ، وفا کردن به عهد خدا اینست که شما با خدا پیمان فطری بستید که توحید را قبول کنید و موحد باشید و عنصر توحید ، شناخت یک حاکمیت است و آن هم فقط حاکمیت الله می باشد ان الحکم الا لله .

« ولاتنقضوا الأیمان بعد توکیدها » قسمها را بعد از اینکه تاکید کردید آن قسم ها را در رابطه با آن عهد ، نقض نکنید «بعد توکیدها» بعد از این که اون عهد را خودتان در زندگی تاکید کردید .« وقد جعلتم الله علیکم کفیلا ». شما با این قسمی که خوردید خدا را بر خود کفیل قرار دادید « إنّ الله یعلم ما تفعلون » وخدا می داند که بعد شما چه می کنید .

ابتدا در این آیه «91» نکات ارتباطی جمله ها را می گوئیم بعد وارد تفسیر آن می شویم .

« وأوفوا بعهدالله إذا عاهدتّم » این جمله بعد از آیه ای که جامعه ی فاضله ی مدینه اسلامی را تصویر کرده ، که در آن جامعه عناصراصلی انسجام اجتماعی (عدل ،احسان و ایتاء ذی القربی ) وجود دارد ، آمده است .

«ایتاء ذی القربی» را چه به معنای عامش (لغوی) یا به آن معنای خاصش (که تفسیر اهل بیت پیغمبر(ع) از معنای ایتاء ذی القربی است ) بگیریم. در واقع «ایتاء ذی القربی» مؤید «آیه اوفوا بعهد الله» می باشد .

از اینجا به بعد رویکرد شیعیان و اهل تسنن از یکدیگر جدا می گردد . اهل تسنن آیه «اوفوا بعهد الله اذا عاهدتم ...» را دنباله ی همان آیه قبل گرفته اند به این صورت که در یک جامعه عهدها و پیمان ها مورد وفا قرار بگیرد و کلمه عهد الله را که اضافه کلمه عهد به خداوند است را نادیده گرفته اند و می گویند منظور عهدها و پیمان های اجتماعی و قراردادهای معاملاتی که قسم بخدا می خورید وآن را تأکید می کنید ، نقض نکنید و شما با قسم خوردن خدا را کفیل بر خود قرارداده اید یعلم ما تفعلون و خدا هم می داند که شما دارید چه کار می کنید .

و اگر تخلف کنید شما را عذاب می کند . (عامه) این آیات را اینگونه معنا کرده اند .

اما مفسرین شیعه ،تفسیر صحیح قطعی از وجود امام معصوم (ع) دارند.

« وأوفوا بعهدالله إذا عاهدتّم » عهد خدا اینجا معلوم است که چیست .چون عهد خدا محورش توحید است و یک عنصر توحید ، شناخت یک حاکمیت است و آن هم حاکمیت الله است . که این مبدا مشروعیت حاکمیت و سلطه در نظام اسلامی است.که در آیات متعدد قبلا بیان گردید .

بنابراین حاکمیت حق و عهد خداست و وفای به عهد خدا هم اعتقاد و التزام به حاکمیت خداوند است ورد کردن هرحاکمیتی غیر از حاکمیت الله می باشد . بعد می گوید « ولاتنقضوا الأیمان بعد توکیدها »قسمها را بعد از تاکیدش نقض نکنید. روایات متعددی ازتفسیر اهل بیت (ع) درباره این آیه موجود است که در کتاب شریف البرهان ج 4 ص 479 بیان گردیده، آمده که امام (ع) در روایتی می فرمایند: آیه « ولاتنقضوا الأیمان بعد توکیدها » شأن نزولش مربوط به قضیه غدیر خم می باشد .

اما به روایت حذیفة بن یمان شأن نزول این آیه مربوط به حدیقه بنی نجار می باشد . داستان حدیقة بنی نجاراین است که یک باغ یا باغچه ای بود از باغستانهای اطراف مدینه و مربوط به قبیله ی بنی نجار که یک رابطه ی فامیلی با پیامبراکرم (ص) داشتند، بود. حضرت عبدالمطلب از قبیله بنی نجاربا یک زنی ازدواج کرده بود که خداوند متعال ازآن زن حضرت عبدالله پدر بزرگوار حضرت رسول اکرم (ص) را به حضرت عبدالمطلب داد.

مادربزرگ پیغمبر اکرم (ص) از قبیله بنی نجار بود و اتفاقا علت اینکه قبر حضرت عبدالله در مدینه هست همین است که حضرت عبدالله از سفر شام بر می گشت به مدینه که رسیدند آنجا مریض شد چون دایی های حضرت عبدالله در قبیله بنی نجار بودند ایشان را برای مداوا و پذیرایی درمدینه نگاه داشتند. که البته مریضی ایشان شدید شد و در جوانی در همانجا (مدینه) از دنیا رفتند. ولذا قبر حضرت عبدالله در مدینه است.

قبیله بنی نجار به خاطر رابطه ی فامیلی که با پیامبر داشتند وقتی که پیامبر(ص) به مدینه آمدند در بین سایرقبایل برای خودشان یک امتیازی قایل بودند که از اقوام قدیمی پیغمبر (ص) هستند .و مادربزرگ پیامبر(ص) از قبیله بنی نجار بود . این قبیله یک باغچه ای داشتند و آن حدیقه محل اجتماع (پاتوق ) جوانان و مردان قبیله بنی نجار بود. حذیفه نقل می کند که یک روز به همراه تعدادی ازمسلمانان از جمله حضرت علی (ع) خدمت پیامبر(ص) داخل حدیقه بنی نجار بودیم که یک مرتبه وحی بر پیامبر(ص) نازل شد بعد از آن پیامبر (ص) فرمودند : الان جبرئیل بر من نازل شد و دستور داد هر کس از مسلمانها امروز می خواهد داخل این حدیقه شود بایستی دو سلام کند . یک سلام به من بعنوان رسول خدا (ص) ویک سلام به علی (ع) به عنوان امیرالمومنین ، بعد حذیفه نقل می کند که پیامبر به من و آن مسلمانهایی که در داخل باغچه بنی نجار بودیم دستور دادند که شما هم بروید بیرون و دو مرتبه وارد شوید و به علی (ع) به عنوان امیرالمومنین سلام کنید . حذیفه می گوید ما از حدیقه خارج شدیم و دوباره وارد شدیم و به علی (ع) به عنوان امیر المومنین سلام کردیم بعد پیامبر به من فرمودند : که حذیفه تو بیرون از باغچه بنشین وهرکس خواست وارد باغچه شود، طبق فرمان وحی باید دو سلام بگوید . یک سلام به من به عنوان رسول خدا (ص) و یک سلام به علی (ع) به عنوان امیرالمومنین و بگوید السلام علیک یا امیرالمومنین .

حذیفه می گوید طبق دستوررسول اکرم (ص) من درب باغچه نشستم و در آن روز ازمسلمانها کمتر کسی بود که به حدیقه بنی نجار نیامده باشد و هر کس می خواست وارد حدیقه شود من دستور پیامبر را به اومی گفتم ،وقتی وارد می شدند بعد از سلام به پیامبر (ص) می گفتند السلام علیک یا امیر المومنین و این آیه « ولاتنقضوا الأیمان بعد توکیدها » آنجا نازل شد. ومرحوم علامه امینی (ره) در کتاب شریف الغدیر مسانید شیعه را درباب نزول این آیه در حدیقه بنی نجاربیان کرده و سندهای روایت عامه در کتب شان که از غیر حذیفه ، ازکسانی که در آنجا بودند و این روایت رانقل کرده اند آورده . شیعیان این روایت را از حذیفه نقل نموده اند ، در منابع اهل تسنن هم از حذیفه نقل گردیده و هم از غیر حذیفه نقل کرده اند البته در بعضی روایات که در کتاب شریف البرهان از امام صادق (ع) نقل شده که ایشان فرمودند : که السلام علیک یا امیر المومنین (ع) در روز غدیر خم تکرار شده و روایتی آمده که قضیه السلام علیک یا امیرالمومنین (ع) در غدیر خم بوده و وقتی هم که همه آمدند و گفتند السلام علیک یا امیر المومنین (ع) دو نفر آمدند و گفتند یا رسول الله (ص) این دستور از پیش خودت است یا از جانب خداوند نازل گردیده است؟ که ما باید به عنوان امیرالمومنین به علی (ع) سلام کنیم . پیامبر(ص) فرمودند : من الله و من رسوله (بعد این آیه نازل شد) چون اول برخی اعتراض کردند ویا می گفتند اگر از جانب خداست ما می پذیریم . در این مورد چندین روایت نقل شده مثلا مرحوم سید هاشم بحرانی در تفسیر البرهان (ذیل تفسیر این آیه) روایتی آورده است که علی بن ابراهیم قمی نقل می کند که پدرش نقل نموده که قال حدثنی ابی (پدرم نقل کرده که ) رفعه قال : قال ابوعبدالله (ع) لما نزلت الولایة و کان من قول رسول الله بغدیر خم سلموا علی ، علیٍ بإمرة المومنین در غدیر خم پیامبر(ص) دستور داد که به علی به عنوان امیر المومنین سلام کنند.

فقالا من الله أو من رسوله : دو نفر پرسیدند که آیا این دستور از جانب خداست یا از خودت می باشد یا رسول الله

فقال : اللهم نعم حقا من الله و من رسوله فقال : انه امیرالمومنین و امام المتقین و قاعد الغرالمحجلین یقعده الله یوم القیامه علی الصراط فیدخل اولیائه الجنه و یدخل أعدائه النار و أنزل الله عزوجل « ولاتنقضوا الأیمان بعد توکیدها وقد جعلتم الله علیکم کفیلا إنّ الله یعلم ما تفعلون » یعنی : قول من الله و رسوله ثم ضرب لهم مثلا فقال ولاتکونوا کالتی نقضت غزلها من بعد قوة انکاثا تتخذون ایمانکم دخلا بینکم

چندین روایت دیگر نیز در تفسیر این آیه داریم که شأن نزول آیه، جریان ولایت امیرالمومنین علی (ع) می باشد.

بنابراین ، این روایت تناسب دارد با «« وأوفوا بعهدالله إذا عاهدتّم » وفا کنید به عهد خدا یعنی شناخت حاکمیت الله ، که مظهر اجرایی حاکمیت الله ، امامت امیرالمومنین است پس آیه دقیقا مشخص می کند که جامعه ای منسجم ، جامعه ای است که در آن جامعه وفای به عهد خدا می شود با محوریت توحید و شناخت حاکمیت الله و اجرای این وفای به عهد هم به امیرو ولی بودن حضرت غلی (علیه السلام) برای مومنین است .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo