< فهرست دروس

درس تفسیر استاد علم الهدی

تخصصی سیاسی- اجتماعی

89/11/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 کارویژه های عام دولت
 بحث در کارویژه های دولت بود. یکی از کارویژه های عام دولت مقابله با تهدیدات داخلی است چون امنیت جامعه هم از خارج و هم از داخل تهدید می شود .
 گاهی یک تقابل با یک نظام حاکم،از خارج بوجود می آید که این تقابل با یک نظام حاکم از خارج است که تهاجم خارجی است و مقابله با آن جهاد است و پیرامون آن در آیات جهاد بحث کردیم .اما گاهی از اوقات مقابله با تهدیدات داخلی است که برخی از تهدیدات جامعه از داخل است ،مثل جریان اپوزسیون که از داخل بوجود آمده یا بوسیله ی نفوذ جریان های داخلی تهدید از داخل بوجود می آید که این مسئله از نوع جهاد نیست چون در مسئله ی جهاد مقابله با صورت جنگ و برخورد و رویاروی ی خشن است اما در مقابله با تهدیدات داخلی شگرد های مختلف لازم است که گاهی اوقات ممکن است که شگرد مقابله با تهدید داخلی سرکوبی و برخورد مسلحانه باشد یا برخورد خشن یا غیر اینها.اما به هر حال وظیفه ی دولت مقابله با هر چیزی است که باعث تهدید داخلی میشود.
  تهدیدات گاهی امنیت اجتماعی یا مدیریتی جامعه را تهدید می کنند .گاهی برخی تحرکات در جامه صورت می گیرد که به امنیت جامعه ربطی ندارد اما به امنیت مدیریت جامعه بر می گردد به هر حال نوع تهدید داخلی از نوع تهاجم خارجی نیست .
 ما در این مورد در اندیشه ی سیاسی اسلام آیاتی در قرآن داریم که جوری برنامه را معین می کنند که مقابله با تهدید داخلی یک اصل است و با راهکار معین شده است و این مقابله و وظیفه جزء کارویژه های عام دولت است که در قرآن بدان اشاره شده است .
 اما این تعیین دو خصوصیت دیگر دارد هم نوع راهکار مقابله با تهیدد داخلی را معین می کند هم تقریبا معین می شود که نوعتهدید داخلی از چه نوعی است که چگونه ممکن است این تهدید صورت بگیرد .
 لذا در آیاتی که ما که در اینجا برای سند کارویژه ارائه می دهیم ،باید به این نکات توجه کنیم :
 مسئله ی اصل کارویژه ی دولت و برخورد با تهدید داخلی .
 راهکار برخورد و نوع برخورد با این تهدید.
 نوع تهدید داخلی هم برای ما روشن شود که با چه شگرد و کیفیت انجامی می گیرد.
 آیاتی که دال بر اصل وظیفه می کند :آیه ی 4سوره ی منافقون است که مسئله ی نفاق را به عنوان یک تهدید بیان می دارد و شما آیات سوره ی منافقون را از اول سوره در نظر بگیرید که :
 وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ ( المنافقون : 4 )
 دراین آیه وضعیت نفاق را تعریف می کند و می رسد به این که بعد از تبیین نوع نفاق و وضعیت آنها در آخر جمله ی آیه ی 4 می فرماید :هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ.در این آیه که هم العدوّ که با ضمیر منفصل جمله ی اسمیه شروع شده است که این هم دال بر تاکید است که اینها دشمن هستند یعنی دشمن موکد هسند .چون دشمنی دشمن در داخل بیشتر اثر می گذارد از دشمنی دشمن در خارج و هم دال بر شبه انحصار می کند که توضیحش را خواهیم داد.
 توضیح : اگر یک دشمن از خارج داشتی چگونه برخورد می کنی ؟باید با اینها موضع بدتری اتخاذ گردد .از اینها باید ترسید:فاحذرهم .چون در مقابله با دشمن اگر نترسی و اعتنا نمی کنی و از همان عدم اعتنا ضربه می خوری. مثلا اگر یک بچه 5 ساله مقابله با یک جوان 25 ساله کند اصلا فرد 25 ساله آن بچه را دشمن حساب نمی کند و تمام حرکات مشت و لگدش را خاراندن بدنش می بیند .نفاق که مجهز به تجهیزاتی نیست برخلاف دشمن خارجی که هر نظامی و هر مدیریتی در صدد مقابله با آن بر می آید و برخلاف دشمن داخلی که امکان دارد که جریان داخلی در مقابلش تحرکی نکنند اگر چه بدون تجهیزات است امکان دارد اثری بگذارد که کوبنده تر و خسران آور تر از دشمن خارجی باشد در 2 جمله ی اول ذات مقدس پروردگار معین می کند که اینها دشمن هستند و باید از اینها بترسید و خدا اینها را بکشد و تا کجا دشمنی می کنند! که افکیک معنای دشمنی مرموز است یعنی هر نوع دشمنی را افک نمی گویند بلکه افک بمعنی عداوت خاص در مقابله عداوت عام است کهفانا یوفکون،انّا معین کننده ی عمق مبارزه چقدر است انّا اسم برای ظرف مکان است که با جمله ی تعجب یا جمله ی استفهام که در مقام تعجب است بیان کننده ی این مطلب است که عمق عداوت و افک را می گوید که تا کجا نفوذ دارند.
  این آیه اصل وظیفه ی برخورد با تهدیدات داخلی را معین می کند .ما غیر از این آیه آیات دیگری داریم که در شکل این آيه نیستند اما در این آیه خداوند تبارک و تعالی میزان و اصل رویارویی را معین می کند.بقیه آیات هم راهکار برخورد مبارزه با تهدید داخلی است و هم نوع تهدید و مقابله با تهدید داخلی را معین می کنند .
 هر جریانی در جامعه ی دینی یا بعبارتی هر نوع تهدید داخلی ،نوعی نفاق است .یعنی اینکه ذات مقدس پروردگار می گوید که هم العدو فاحذرهم ،ضمیر منفصل که مبتدا قرار گرفته است دارای معنی شبه انحصار نیز می باشد بدین معنی است دشمنی داخلی از نوع نفاق است که این ها دشمن هستند یعنی هر نوع عداوتی که از داخل جامعه باشد نفاق است این عداوت و تهدید داخلی از نوع نفاق است به هر شکلی که می خواهد باشد چون در درون جامعه ی ما یک شهروند شماره ی یک و یک شهروند شماره ی دو داریم .برخلاف برخی متفکران که به تاثیر تفکرات لیبرال دموکراتی هستند و می گویند که ما شهروند شماره ی دو نداریم همه شهروندان شماره ی یک هستند و فرقی بین مردم نیست برخلاف ایشان ما در جامعه ی اسلامی شهروند شماره ی دو هم داریم شهروند شماره یک مسلمانان هستند، غیر از مسلمانان و هر کس تحت حمایت مسلمانان باشد شهروند شماره ی دو هستند و از خیلی از امتیازات بهره ای ندارد چون احکام ذمه مال برخی از افراد است و در این احکام تفاوت هایی موجود است . ما در جامعه ی اسلامی شهروند شماره ی دو داریم .اگر عنصری در جامعه ی اسلامی مسلمان باشد شهروند یک است و اگر کافر ذمی است و بر اساس قواعد و مقرراتی تحت حمایت است شهروند دو است .
 مسلمان بر اساس تکلیف اسلامی اش ،خودش را مکلف به اطاعت و حمایت از جامعه ی اسلامی می داند چه بر اساس اعتقاد شیعی که قائل به نظام ولایی باشد چه سایر مذاهب که نظام شورایی و خلافت را قبول دارند بهر حال در نظام خلافت و ولایی و شورا اطاعت از حاکم یک واجب شرعی است و باید مردم به دستورات حاکم عمل کنند اگر شیعه است اطاعت از ولایت واجب شرعی است که نباید از این واجب تخلف شود . یک عنصری که در صدد مقابله با این نظام بر آمده و در پوشش شهروند شماره ی یک این کار را انجام می دهد ،منافق می شود. پس هر تهدید داخلی بر علیه نظام اسلامی از نوع نفاق است و لذا نمی توان یک تهدید داخلی پیدا کرد که از نوع نفاق نباشد ،به هر حال منافق از پوشش اسلامی استفاده می کند که از امنیت استفاده کند و ضرر بزند و خداوند متعال در باره ی وی می فرماید:هم العدو که تاکیدی شبه انحصار استفاده ی مشود .
 در سایر آيات ،هم نوع تهدید معین می شود و هم راهکار مقابله باتهدید. مثل آیه :193 بقره [1] که بهمین مضمون در سوره انفال در آیه 39 [2] داریم که تفاوتشان در یک کلمه است (و یکون الدین لله- و یکون الدین کله لله)
 آیه در سیاق آیات جهاد آمده که بهمین مناسبت قبلا تاحدی بحث شده است .در این آیه خداوند متعال می فرماید :
 قاتلوهم که با این کفار بجنگید تا فتنه را از بین ببرید لیکون الدین لله که همه ی دین مال خدا باشد .
 یک بخش از آیه مال حدود جهاد است که قبلا بحث کردیم که مقابله با دشمن تا کجاست : تا جایی که تهدیدشان از بین برود اگرچه از درون به اسلام نگرویده است اما همین که تهدیدشان از جامعه ی اسلامی از بین رفت مقاتله کفایت است و اگر از جنگ دست برداشتند دیگر نباید بجنگید .فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ عداوتی نباید داشته باشید مگر بر ظالمین .
 ما در چند آیه داریم که خداوند متعال از ظالم تعبیر نموده است که اینها مقابله با نظام مشروعه می کنند. اما معنی لغوی ظالم عبارتست از اینکه :
 ظالم به کسی گویند که متجاوز است و در جامعه به حق سیاسی خود قانع نباشد. یا کسی می گویند که به مبانی اجتماعی که در آن زندگی می کند تجاوز کرده است و از حد خود خارج شده است و لذا او ظالم است.
 حتی لا تکون فتنه ، آیه مربوط به جهاد است مربوط به تهدید داخلی نیست،اما ما از کلمه ی فتنه استفاده می کنیم که مقابله با تهدید داخلی است نه تهاجم خارجی به این بیان که تهدید داخلی از نوع فتنه است اما برای اثبات آن لازم است که اصل معنی فتنه را روشن کنیم بعد روشن می شود که در این آیه پیش بینی شده است که جنگ دشمن با ما گاهی رویارویی علنی است و یا بصورت شبکه ای و داخلی و زیر زمینی می انجامد که ذات مقدس خداوند در قرآن مسلمانان را به نوع تحرک دشمن آشنا می کند و نکته ی دوم از شان نزول آیات برای ما از نظر زمان بسیاری از مطالب را روشن می سازد .پس باید هم شان نزول و هم معنی فتنه را روشن سازیم تا معلوم گردد آیه در صدد تهدیدات داخلی است:
 خداوند متعال در چه زمانی می فرماید : و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه ؟ چون قسمت عمده ی سوره ی بقره مدنی است حتی برخی قائلند همه ی بقره مدنی است و این آیه مربوط به سال های اولیه ی حکومت مدینه است .که با ید مسلمانانی تشکیل امت دادند، بجنگند همان مسلمانانی که تا به امروز سابقه ی سیاست نداشتند و مسئله ی سیاست برایشان مطرح نبوده . در عرب زندگی قبائلی مرسوم بوده است و بین قبائل یا مراوده بوده است و یا جنگ که به هم می پریدند و این که رئیس قبیله با سیاسیت اداره نماید، نبوده است و مسئله ی دو قبیله یا مراوده بوده ، یا براساس قرارداد یا تعهد یا قسم و یا بین آنها یا جنگ بوده و عداوت، و جایی که عداوت بوده اینها می جنگیدند که اموال هم را غارت کنند و زنان و فرزندانشان را اسیر می کردند ما چیز دیگری بنام سیاست نداشتیم و مسلمانان مدینه هم تجربه ی دیگری غیر از اینها نداشتند .
 اینکه دشمن در یک مقابله به جایی برسد که یک جریان نفوذی در بین جامعه ی مسلمین ایجاد کند که جنگ را از علنی به شبکه ی زیر زمینی تبدیل کند نه سابقه داشته است و نه تجربه اش را داشته اند.
 اما آیات قرآن فقط برای آن عربها در آن زمان که نازل نشده است بلکه برای تنظیم جریانهای سیاسی در تمام زمانها نازل شده ، و برای آنها هم هشدار بوده که علاوه بر جنگ های علنی یک دشمنی های داخلی هم هست .
 مسئله ی بعد در این است که نوع نفاقی که در نظام اجتماعی ،حکومتی اسلام اتفاق افتاده است، از کی بوجود آمد و چند نوع نفاق داشتیم :
 یک بحثی در بین مفسرین مطرح بوده و مرحوم طباطبایی هم آن را مطرح کردند این است که نفاق از مکه بوجود آمده است یا در مدینه بوجود آمد ؟
 برخی قائلند که نفاق در مدینه بوجود آمد و ما در مکه نفاق نداشتیم چون در مکه انگیزه ای برای نفاق برای مردم بوجود نمی آمد چون در مکه مسلمانان را سرکوب می کردند و لذا نیازی به کسب اطلاعات وخرابکاری و عملیات زیر زمینی نداشت چون مسلمانان مطلب پنهانی نداشتند و از طرفی در صدد مقابله ی علنی با کفار را نداشتند و پیامبر (ص) صرفا به عبودیت خدای واحد دعوت می کردند ومردم را به دوری از بت ها ترغیب می کردند ، دعوت پیامبر(ص) صرفا علنی بود و در صدد برخورد فیزیکی با کفار نبود و الا یک سرکوبی از کفار قریش برعلیه مسلمانان بصورت جنگ شکل می گرفت.پس می بینیم جریان نفاق در مکه نبود و در زندگی مسلمانان در مکه فقط سرکوبی بوده است ، نفاق در مدینه شکل گرفت و عامل ش سه چیز بود:
 اولین منافق عبد الله ابن ابی ابن سلول است که نفاق او جزء اولین دسته ی نفاق هاست و او بدین دلیل منافق شده که: مردم مدینه اگر در قبیله شان مسلمان نمی شدند بایکوت می شدند مثلا اگر یک نفر یا دو نفر اسلام نمی آوردند و مسلمان نمی شدند ،سرکوب می شدند. مثل عبد الله ابن ابی که از این دسته بود که اسلام نداشت و از پیامبر(ص) خوشش نمی آمد و شروع به خرابکاری می کرد و در هر خرابکاری بر علیه پیامبر(ص) شرکت می کرد و اظهار مسلمانی کرد که سرکوب نشود و اولین نفر بود به این انگیزه منافق شد.
 انگیزه ی دوم نفاق این بود که افراد مقهور قدرت اسلام شده بودند ، مثل نفاق کفار قریش که بعد فتح مکه بسیاری از کفار این طور شدند . وقتی در فتح مکه کفار شکست خوردند و پیامبر(ص) بر مکه مسلط شدند. عده ای از این کفار اسلام آوردند که قائل به حقانیت اسلام نبودند .
 سومین انگیزه ی نفاق فرصت یابی بود که عده ای برای فرصت های حکومتی در نظام اسلامی در زمان پیامبر(ص) و بعد پیامبر(ص) مسلمان شدند .
 این جریان های نفاق گاهی به تحریک دشمنان خارجی بودند، شاید در آن زمان مقابله و رویارویی و عداوت بصورت منافقانه وجود نداشت چون قبیله ها می جنگیدند و نیازی به عامل نفوذی نبود که از داخل ترغیب کند و حملات بیابانی بود و از این صحبتها نبود و بعد ها این مسائل بوجود آمد.
 خداوند برای مردم فرموده : و قاتلوهم حتی لاتکون فتنه بدین معنی که با شکست ظاهری مقابله ی شما تمام نمی شود مثل برخی از جنگ ها که صرف عقب نشینی را بعنوان شکست تلقی می کردند ،جنگ و مقاتله آنجا نباید تمام نمی شود،قاتلوهم حتی لاتکون فتنه یعنی منتها الیه جنگ شما این است که فتنه را از بین ببرید که فتنه عبارتست از این که جریانی که در داخل بوجود می آید و این فتنه ای که در جامعه است چه بسا در تداوم جنگ و جهاد بیرونی باشد ،فتنه اصولا جریان داخلی است .چون فتنه ،از فتنه الذهب گرفته شده است که در صحاح اللغت این طور مطرح می کنند که یک آتشی را روشن می کنند و طلا را در آتش قرار می دهند، لتنظر ما جودته.تا بتوانی بفهمی عیارش چقدر است .
 فتنه آن آتشی است که زرگر در آن کوره طلا قرار می دهد و آن دمیدن در این کوره فتنه است و جریان هایی که در جامعه بوجود می آید ،بمثابه ی دمیدن در آتش کوره ی زرگر است که عیار طلا را روشن می کند. این جریان ها استعدادها و باطن و زمینه های منفی افراد را به فعلیت می رساند مانند ناخالصیهای طلا. لذا فتنه یک جریانی است که در داخل بوجود می آيد. روایتی از پیامبر خواهیم آورد که فتنه جریان داخلی است.
 نقطه‌ی هدفی فتنه چیست ؟
 نقطه‌ی هدفی تنها این نیست که سلطه‌ی اقتصادی یا سیاسی برای ارباب فتنه بوجود بیاید،بلکه مننتها الیه جریان فتنه،براندازی دین و نظام اسلامی و برگرداندن مسلمانان به آئین بت پرستی قبلی شان است .چون خداوند منّان در سوره ی بقره آیه 217 می‌فرماید:
 يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآَخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ( البقرة : 217 )
 در اینجا وقتی که می فرماید وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا،افراد در مقاتله وقتی به فتنه متوسل می شوند که بخواهند شما را از دینتان برگردانند.
 چون شاید در یک مقاتله و رویارویی امکان دارد دشمن پیروز شود که در صورت پیروزی سلطه ی سیاسی اقتصادی پیدا کند اما جایی که دشمن مقاتله را ادامه می دهد ،و در ادامه ی مقاتله از جریان های داخلی استفاده می کند علتش برگرداندن شما از دین اسلام است چون با جنگ علنی نتوانست این کار را انجام دهد از نبرد داخلی استفاده می کند.
 چون بحث آیه قتال است و یسئلونک سوال از قتال است که آیا در ماه حرام بجنگید یا خیر؟
 این که افراد را از شهر بیرون کنند یا حرمت مسجد را بشکنند یا صد از سیبل خدا کنند همه از جنگ در ماه حرام بدتر است منتهی بعد می فرماید وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ در وسط جنگ بحث فتنه را مطرح می کند که در جریان جنگ، آدم کشی مطرح است اما آن فتنه ای که در جریان قتال بوجود می آید بدتر از آدم کشی است چون هدف از فتنه و منتهی الیه آن برگرداندن شما به دین قبلی است لذا فتنه از قتل بدتر است و علامه می فرماید :علت اینکه فتنه از قتل بدتر است چون :القتل انهدام الحیاة الدنیویه و الفتنه انهدام الدارین و الحیاتین .در فتنه از بین رفتن دو دار است اما در قتل از بین بردن زندگی دنیا است چون فتنه برای برگرداندن به دین است که این برگرداندن از دین با رویارویی انجامی نمی شود لذا از طریق فتنه وارد می شوند چون دنباله ی قتال جریان فتنه در داخل است و هدفش براندازی دین است و برگرداندن آن را باید در ادامه ی این رویایی بیاوریم که مشخصات فتنه را بیشتر معلوم می کند .


[1] وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ( البقرة : 193 )
[2] وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ . انفال39

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo