< فهرست دروس

درس تفسیر استاد علم الهدی

تخصصی سیاسی- اجتماعی

89/12/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 بحث در مقابله با تهدیدات جامعه‌ی اسلامی بود .

 با توجه به ساختار جامعه‌ی اسلامی ما در آیات قرآنی 4 تعبیر داریم که بصورت اصطلاح در تهدیدات داخلی مطرح هستند.

فتنه . بغی . فساد فی الارض . معادات با خدا و رسول است.

 این 4 اصطلاح است اما معادات مخصوص تهدیدات داخلی نیست .

 در قرآن 4 اصطلاح داریم که مخصوص جامعه اسلامی و تشکیلات داخلی است ، و طبق صحبتهای قبل معلوم شد که تهدیدات داخلی بسیار عمیق تر و مهمتر از تهدیدات خارجی است و این مسئله را می‌توان بوضوح در طول تاریخ دریافت .

 پیامبر اکرم (ص)با اینکه تنها بودند و مسلمانان در مقابل مشرکین کم بودند تهدیدات خارجی نه تنها باعث تضعیف جامعه‌ی اسلامی نشدد بلکه جامعه‌ی اسلامی در مقابل تهدیدات خارجی توسعه بسیاری پیدا کرد اما تهدیدات داخلی مانند خروج رهبری از مسئله‌ی اصلی که هر جریان ناهلی بتواند بر مردم مسلط بشود اسباب و عواملش داخلی بودند و مسئله به اینجا کشیده شده که جوامع الان در اندیشه های خود متفق نیستند و رهبری واحدی که متصل به مبانی اسلام و قرآن باشد ندارند ، و این ریشه در مسائل داخلی دارد

 از میان 4 رکن داخلی ما در باره‌ی فتنه صحبت کردیم .

 اولین بغی است که در قرآن بغی را در کنار فحشاء و منکرات قرار داده یکی در( الأعراف : 33 )خداوند می‌فرماید :قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ

 در این آیه شریفه بغی بغیر حق در کنار اثم است که فواحش و اثم و بغی در نهایت شرک به خدا همه در کنار هم هستند .همچنین در آیه 90 نحل می‌فرماید:إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ.

 که وقتی که شما منهی عنه خدا: فحشا و منکر و بغی قرار دارد که مسئله‌ی اجتماعی آنها مسئله‌ی بغی

است و در آیه 90 سوره نحل ماموربه خداوند سه چیز است : عدل و احسان و ایتاء ذی القربی که عنصر اجتماعی ماموربه در این میان مسئله‌ی عدل است .پس معلوم است که بغی در نقطه‌ی مقابل عدل است عدل ماموربه اجتماعی و بغی منهی عنه اجتماعی است .

بغی به چه معنی است ؟

 مفردات راغب بغی را اینچنین معنی می‌کند که :

البغی طلب التجاوز الاقتصاد فیما یتحری تجاوزه او لم یتجاوزه

 بغی طلب تجاوز اقتصاد [1] است همین که قصدش را داشته باشد چه تجاوز بکند یا نکند این بغی است خط میانه در هر جامعه ای میزان عدل آن جامعه است .انسانها حدود و حقوقی دارند که حدود و حقوق شان خط میانه است که از هر طرف تجاوز کند بغی است .البته بغی بمعنی تجاوز کردن نیست بلکه تجاوز کردن ظلم است .

تفاوت بغی و ظلم:

 بغی و ظلم تفاوتشان در این است که :وقتی که انسانی اراده می‌کند از حد خود بیشتر خواسته باشد و تجاوز از حد خود کند بغی است و زمانی که به بیش از حق خود مسلط شد این ظلم است بغی نقطه‌ی اراده‌ی ظلم است ،ظلم از یک حق اجتماعی شروع می‌شود تا به دزدی و تجاوز به نوامیس ختم می‌شود اگر کسی عُرضه‌ی این کار را ندارد اما اقدام برای تجاوز از حق کرده این اقدام کننده می‌شود باغی چه بتواند مسلط شود یا نتواند خود این اقدام مصداق بغی می‌شود .

 واژه‌ی فارسی مقابل بغی زیاده خواهی

است که البته بغیر حق باشد اگر بحق باشد اشکالی ندارد مثل کسی که به حق توسعه‌ی اموال خود را بکند.

اقسام بغی :

 بغی گاهی در حوزه‌ی فردی است اما به هر حال جزء شئون اجتماعی است چه انسان در مقابل یک نفر بیشتر از حقش را بخواهد یا در عرصه‌ی جمع این تجاوز را بکند .بغی از یک نفر شروع می‌شود تا به کل اجتماع ختم شود به هر دو باغی می‌گویند .

 خداوند در سوره‌ی اعراف سه چیز را در ردیف شر ک قرار داده بغی و اثم و فواحش

هم ردیف شرک به خدا قرار دارد چون انسانی که خدا را محقّ به قدرت و عبودیت مطلق می‌داند این سه کار را انجام نمی دهد،فحشاء نمی کند:یعنی دنبال فساد اخلاقی نمیرود بصورت علنی که متجاهر به فسق باشد که فحشا باشد [2] . اثم را مرتکب نمی شود یعنی :انسانی که در خط گناه و معصیت جوری قرار بگیرد که مطیع پروردگار نباشد و برنامه‌ی روزانه اش معصیت خداوند باشد که این عادت را اثم می‌گویند و در نهایت بغی بغیر حق را انجام نمی دهد که این سه تا هم ردیف شرک است که انسان موحد این کار ها را نجام نمی دهد .

 در رابطه با بغی باید بگوییم هر کدام از آیات مربوطه به آن خصوصیاتی دارند که 33در سوره‌ی اعراف خصوصیتش این است که بغی مرادف شرک قرار گرفته است و در آیه 90 سوره نحل :نقطه‌ی مقابل عدل قرار گرفته است .

وظیفه‌ی ما در مقابل این بغی چیست ؟

 نظام حکومتی باید با بغی مقابله کند و با آن بجنگد که در سورهی شورا 42 کاملا مشخص است :إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

 اگر بخواهیم سبیل در این آیه را معنی کنیم بمعنی سلطه است چون راغب می‌فرماید سبیل عبارتست :از هر راهی به سوی هر هدفی :ویستعمل السبیل لکل ما یتوسل به الی شیئ خیرا کان او شرا و یعبر به عن المحجه

[3]  یعنی گاهی اوقات سبیل بمعنی روش و جریان و کیفیت راهکار تعبیر به سبیل می‌شود .و هر چیزی که برای انسان وسیله بشود برای رسیدن به چیزی، سبیل است .خود سبیل بمعنی راه است .وقتی بنا شد که یک نظامی بخواهد یک جامعه را مدیریت کند نیاز به سلطه برای مدیریت بر آن جامعه دارد و در غیر اینصورت آن جامعه مدیریت نمی شود .

لن یجعل الله للکافرین علی المسلمین سبیلا

یعنی سلطه . :إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ،

سبیل بمعنی سلطه‌ی مقتدرانه است اعمال سلطه‌ی مقتدرانه در نظام اسلامی در دو جا است یکی در مورد ظلم

و دیگری در مقابل بغی

.مدیر اسلامی سلطه را نباید در غیر این دو مورد استعمال نماید.

 این آیه شریفه غیر از اینکه موقعیت اجرایی دولت را معین می‌کند با انما که از ادات حصر است معلوم می‌کند که اعمال قدرت در جامعه‌ی دینی کجاست ،محور در جامعه‌ی دینی برای نظام مدیر قدرت و اقتدار نیست یعنی با اقتدار مدیر نباید مدیریت کند بلکه باید با عشق و ولایت اداره نماید .پیامبر (ص)در روز غدیر هنگام تعیین امیر المومنین(ع) بعد از جمله‌ی معروف من کنت مولا ه فهذا علی مولاه

فرمودند :اللهم وال من والاه و عاد من عاداه

. مسئله‌ی محبت و دوستی و دشمنی با ولی امر مطرح شد که عامل اجرای ی مدیریتِ مدیر، ارتباط عاطفی مردم در مقابل ولایت و رهبری است یعنی این راهکار اصلی حکومت و جامعه‌ی اسلامی است اقتدار عامل مدیریت در جامعه‌ی اسلامی نیست برخلاف سایر حکومت ها که با اقتدار حکومتشان را پیاده می‌کنند در جامعه‌ی اسلامی اقتدار کاربردش در جامعه‌ی دینی در مورد ظالم و باغی است :إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

 افرادی که در یک جامعه‌ی دینی به مرد م ظلم می‌کنند از یک گرانفروشی کوچک هست تا چپاول و آدم کشی همه ظلم است اما یک عده هستند که باغی هستند که تن به مقررات اجتماعی نمی دهند و غیر از آنچه که قانون برایشان معین کرده طلب می‌کنند که کاربرد اقتدار مال این افراد است که قدرت در مقابله با بغی باید استفاده گردد که بعنوان تهدید قطعی داخلی با آن مبارزه می‌کنند .

 در سوره شوری آیه 33و سوره نحل آیه 90 موقعیت بغی را شناختیم .

اصطلاح سوم فساد فی الارض :

 که در آیه 204 سوره بقره :تا 207 مربوط به این است.

وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللَّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ|( البقرة : 204 )

وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ|( البقرة : 205 )

وَإِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ|( البقرة : 206 )

وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ|( البقرة : 207 )

 یک تقابل بین این آیا ت هست که این دو مصداق در برابر هم قرار گرفته اند :من الناس من یعجبک....... در مقابل من الناس من یشری نفسه ...........قرار گرفته است .

مصداق من الناس من یعجبک:

 برخی از مردم وقتی که در مورد زندگی دنیا حرف می‌زنند از بس از زهد و کناره گیری دنیا حرف می‌زنند شمارا تعجب فرا می‌گیرد اما خدا می‌داند که در دل آنها چه می‌گذرد اما این افراد در دل چیزی دارند و در ظاهر چیز دیگری را بیان می‌کنند قر آن می‌گوید :هو الدّ الخصام

او از سرسخت ترین دشمنان خداست .

مصداق :وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ:

 آیه 207 می‌گوید که برخی از مردم جان خود را فروختند و خداوند به عبادش مهربان است .

شان نزول آیات 204و207:

 در برخی از تفاسیر داریم که شان نزول این آیه 204ابن ملجم است و برخی می‌گویند که دومی است که اینها کسانی هستند که تظاهر به ظلم می‌کردند اما دنیا را بخاطر دنیا ترک کرده بودند( ترک الدنیا للدنیا )که دنیا ابزار رسیدن به دنیا است و آیه 207 روایات زیادی داری که که در شان امیر المومنین(ع) است که در لیله المبیت وقتی امیر المومنین (ع)در جای پیامبر(ص) خوابید تا پیامبر(ص) به هجرت برود و وقتی که آمدند که پیامبر(ص) را تکه تکه کنند از هر قبیله ای یک نفر برای شرکت در قتل پیامبر آمده بودند که خون ایشان در میان قبائل گم شود که بنی هاشم نتوانند از قاتل انتقام بگیرند و وقتی امیر المومنین(ع) در جای او خوابید این آیه نازل شد که من الناس من....

 در زمان معاویه معروف بود که من الناس من یعجبک مال دشمن علی(ع) است و من الناس من یشتری .......در شان علی (ع)است که این در تفاسیر اهل تسنن نیز وارد شده است حتی وقتی درباره امیرا المومنین (ع)بین صحابه بحث می‌شد طرفداران امیرالمومنین(ع) به این آیه استدلال می‌کردند و هیچکس منکر این قضیه نبود این از فضائل متفق همه‌ی فرق اسلامی است با وجود این یک روز معاویه ثمره ابن جندب را خواست که بیا در مسجد بگو که این آیه که من الناس من یشری .......مال قاتل علی است و من الناس من یعجبک .....مربوط به علی است اگر تو به این شهادت بدهی صد هزار دینار به تو می‌دهم صد هزار مثقال طلا بوده است که ثمره بن جندب حاضر نشد و معاویه دویست هزار دینار قرار داد و ثمره امتناع ورزید و بعد سیصد و در نهایت چهارصد هزار مثقال طلا که ثمره بن جندب قبول کرد و در مسجد دمشق این را گفت که این آیه در رابطه با فلان است . البته در کربلا هم تنها صحابه‌ی رسول الله که در سپاه عمر سعد بود ثمره بن جندب بود که هشتاد نود سال عمر کرد .آوردند وسط لشکر وقتیکه جوان نصرانی(وهب کلبی) آمد مامورین عبید الله آمد ند و گفتند که کسی که از حسین دفاع می‌کند نصرانی است و مخالف حسین صحابه‌ی رسول الله است .

 اگر (من الناس من یعجبک

) بر جامعه مسلط شد و برگشت و باطن خودش را بروز داد این شخص

وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ(البقرة :205 )

 از تمام قدرتش برای فساد در زمین استفاده می‌کند شاهد ما در شان نزول این آیه و آیه قبل نیست .مفسد فی الارض را خداوند در این آیه با یک آیه معین می‌کند کسی یهلک الحرث و النسل است که درصدد هلاکت حرث و نسل است

  مقصود از حرث اقتصاد است (که حرث بمعنی زراعت است در زمان نزول مبدا تولید و سرمایه‌ی اقتصادی مبتنی بر جریان کشاورزی بوده است)

  مفسد فی الارض کسی است که آدم کشی راه بیاندازد یا کاری انجام دهد که خلاف زندگی اقتصادی و معیشتی مردم باشد البته در یک حدیث از امام صادق در کتاب برهان آمده که منظور از حرث دین

است یعنی هر کس که در صدد اهلاک دین باشد، یا براندازی نسل بر آید و در جامعه بخواهد یک نسلی را بر اندازی کند و بکشد و افراد خانه را بکشد و قتل عام کند یا اینکه شاهرا بالسیف آمده و اهالی شهر و روستا را می‌خواهد از بین بببرد یا می‌خواهد مبدا اقتصادی و معیشتی مردم را از بین ببرد مثلا یک فعالیت اقتصادی کرده است که بر خلاف و در صدد از بین رفتن اقتصاد مردم است مثل شرکت های هرمی و رانت خواری و انحصاری اقتصادی که برانداز یی می‌کنند دزدی از ثروت عمومی است که کاری کند که ثروت اقتصادی مردم تمام شود به تمام این افراد مفسد فی الارض می‌گوییم ،و الله لا یحب الافساد .خدا فساد را دوست ندارد و اهلاک اقتصاد مردم یا قتل عام تبار .وظیفه عمومی مقابله با این شخص است که یک تهدید است بر علیه جامعه که تهدید داخلی است.

 مساله بعد که در اینجا است :مصداق فساد فی الارض تروریست

این کار را انجام می‌دهد که در مقام اهلاک نفس هستند که مصداق صریح مفسد فی الارض است که وظیفه‌ی اصلی جامعه اسلامی مقابله با آنهاست.

[1] (اقتصاد بمعنی میانه روی است )

[2] (عدم تجاهر به فسق جنسی را فحشا نمی گویند)

[3] (راهکار)

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo