درس تفسیر استاد علم الهدی
تخصصی سیاسی- اجتماعی
90/07/07
بسم الله الرحمن الرحیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ( الأنفال : 1 )
بحث ما در بارهی مدیریت اقتصادی کشور به عنوان کارویژهی عام دولت بود .در مقام تحلیل این مطلب به آیهی مبارکهی سورهی حدید رسیدیم و گفتیم عدالت اجتماعی اصل اقتصادی در جامعهی اسلامی است و این عدالت اجتماعی صرفا با مدیریت نظام حکومتی قابل اجرا و قابل تامین است و مباحث کلی اش بحث شد .
عدالت اجتماعی برحسب آنچه توضیح داده شد بر سه مولفه استوار است که تا این سه در جامعه جریان نیابند عدالت ظاهر نمی شود :
- تمام افراد از حداقل سطح کفاف در زندگی برخوردار باشند، سطح کفاف مسئلهی عدم نیاز افراد در مسئلهی خوراک و پوشاک و مسکن در هر خانواده است در محیط جامعه هر کسی باید بتواند حداقل زندگی اش را تامین کند و اگر توسعه داشت بحث دیگری است اما از صحنهی کفاف نباید کسی عقب بماند .
- .منشا تبعیض درآمدها از امتیازهای قانونی در فرصت ها بوجود میآید، تفاوت ها وتبعیضی که در درآمدها است و براساس آن میخواهند زندگی شان را تفاوت بدهند براساس استعدادات فکری و جسمانی و سایر استعادادها باشد، بر اساس توانمندی های فردی باشد و امتیاز قانونی باعث تفاوت و تبعیض در درآمدهای افراد نشود، و اگر شخصی که فلان موقعیت را دارد این فرد بتواند از یک سری فرصت ها استفاده نماید که نتیجه اش در آمدش با دیگران تفاوت یابد این خلاف عدالت است که این به اصطلاح معروف رانت خواری میگویند، که از منابع کلی در آمدی بیشتر بهره مند شوند اگر کسی بخاطر اینکه وابستگی به جایی دارد و قوانین را جوری تنظیم کند که او بیشتر بهره ببرد خلاف عدالت اجتماعی است .
- حق نیازمندان و قشر آسیب پذیر در مال اغنیاء باید پرداخت شود وفی اموالکم حق معلوم للسائل و المحروم، تمام حاصل اموال نباید در اختیار شخص قرار گیرد و لذا یکی از تمایزات عمیق ما از سایر گروه های اقتصادی این است که مثلا در اقتصاد سرمایه داری هر کس مالک درآمد خود است اما در اسلام هر کسی مالک در آمدش نیست که تمام در آمدش را در اختیار خانواده اش قرار دهد و در یک حدی که قرار گرفت دیگران در این درآمد سهیم میشوند اگر این موضوع در یک جامعه محقق شد عدالت اجتماعی محقق میشود و الا فلا .
چیزی که ما بحث داریم این است که :در مدیریت اقتصاد اسلامی تحقق این سه مولفه با دخالت دولت است و الا این مولفه ها ایجاد نمی شوند .دولت باید نظارت کند در مدیریت اقتصادی مخصوصا منابع طبیعی درآمد را باید مدیریت نماید .چرا که بدون نظارت و اجرای مدیریت کامل دولتی این مولفه ها اجرا نمی شوند .
لذا مدیریت دولت در مسائل اقتصادی جامعه در دو بخش باید انجام گیرد: یکی در بخش منابع درآمد است که اصولا این منابع باید در اختیار دولت باشد و دولت مدیریت کندش مخصوصا منابع طبیعی در آمد .دومی تنظیم مناسبات اقتصادی بین افراد است که باید با دولت باشد که در این صورت عدالت حاصل میشود .
لذا طبق سورهی حدید مدیریت اقتصاد شامل :
- منابع طبیعی درآمد .
- تنظیم مناسبات اقتصادی میشود .
آیاتی که دلالت میکنند که منابع طبیعی عدالت در اختیار دولت است سه آیه هستند:
- یک آیه در سورهی انفال آیه 1
- آیهی غنیمت در آیه 41 انفال
- سوم آیه فیئ در سورهی حشر است
که حاصل آنها این است که منابع طبیعی در آمد باید در اختیار دولت باشد .
آیه اول :
يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ( الأنفال : 1 )
انفال جمع نفل است که بمعنی زیادی است .نماز نافله بدلیل زاید بودن بر فریضه است که اینها زاید بر واجبات اند، نفل بمعنی زیادی است و این زیادی در حوزهی اقتصاد مصادیقی پیدا میکند و مرحوم راغب در مفردات نفل را بمعنی هو الغنیمه بعینها .
عینِ غنیمت، نفل است. غنیمت یعنی در آمد، در اینجا دو معنی برای نفل آمده یکی مفهومی و یکی مصداقی، معنی مصداقی هوالغنیمه بعینها، بعین درآمد لذا خود درآمد را افراد مالک میشوند و اما منبع درآمد جایی است که مستقیما محل درآمد است .
مصادیق انفال قُلَل جبال و ... بودند و در زمان نزول قرآن چیز دیگر نبوده است اما بمعنی نفل که بمعنی زیادی و غنیمت درآمد و منبع درآمد گفته میشود انفال توسعهی بسیاری در کشور دارد لذا کل منابع دست نخوره انفال است مثل: معادن، جنگلها، هر منبع درآمدی که در آن انسانی کار نکرده باشد و براثر کار شخصی ایجاد نشده است انفال است .
در جامعه هر چیزی که تحقق و وجودش تحققش بدست انسان نباشد از انفال است، قبلا تنها قلل جبال را گفته بودند اما الان مسائل دیگری هم بار شده است لذا منابع اولیهی درآمد بیشتر شدهاند الان معادن و سنگ از کوها ها و ... ایجاد میشود .
لذا انفال دو معنی دارد :
- هر چیزی که زاید بر دسترنج مردم باشد .
- هر چیزی که منبع در آمد است .
مالک منابع طبیعی درآمد و یا منابعی که تحققشان با سعی نباشد و اگر کسی بخواهد از اینها منابع داشته باشد این فرد حق این کار را ندارد .برخی گمان کردند که این آیه دو بحث دارد یکی مربوط به انفال و دیگری بحث خارج از انفال است اما نظر حقیر بر این است که همهی آیه مربوط به انفال است.
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ
فَاتَّقُوا اللَّهَ : اگر مال خدا و رسول شد دیگر دست بردن پذیرفته شده نیست، لذا افراد حق کاوش و کنکاش در انفال بدون اجازه را ندارند .
وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ
لذا افراد با سود جویی و منفعت طلبی سعی در استفادهی بیشتر دارند و لذا بینشان اختلاف میشود مثل چوبِ جنگل و اصلحوا مال این است که بین خود را اصلاح کنید .
وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ
از این مدیریتی که خدا در انفال قرار داده است اطاعت کنید، البته این فرض بر پذیرش حاکمیت خدا و رسول است اما جایی که این حاکمیت پذیرفته شده نباشد در این صورت از تحت این مسائل خارج است
إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ
اگر به لفظ جمع آمده مال جامعهی دینی و ایمانی است که مالک و مدیر در منابع در آمدی خدا و رسول اند و باید از ایشان اطاعت کرد ولذا اتقوا الله یعنی خودتان تجاوز به منابع در آمدی نباشید .
در این صورت احکام کلی هستند و این احکام کلی مناسبتشان در مورد انفال است و اول باید اینها اجرا شوند .
می خواهیم بگوییم که مورد اولی و برجستهی این احکام کلی خود موضوع آیه است که مسئلهی انفال است و احکام دیگر در مورد مدیریت حکومت منابع طبیعی درآمد است .
آیهی دوم:
آیهی دیگری که دلالت میکند که مدیریت منابع در آمدی با دولت است آیهی غنیمت است 41 مال سورهی انفال که در این آیه خداوند تبارک و تعالی میفرماید:
وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آَمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ( الأنفال : 41 )
در مورد این آیه مفسرین عامه و هل سنت میگویند این آیه مال غنائم جنگی است چرا که در آیه 39 خداوند تبارک و تعالی میفرماید :
وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ( الأنفال : 39 )
يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ، سیاق این آیات مربوط به جهاد است که حتی لا تکون فتنه است که اینها منکر خمس هستند در غیر غنائم قائل به عدم خمس هستند در حالیکه نص آیه خلاف این است چرا که : ما در صورتی میتوانیم از اصل استفاده کنیم که نص مشتبه باشد، سیاق آیه که تفسیر نمی شود زمانی که آیه شفاف باشد مشکلی برای تفسیر نیست و نوبت به اصل نمی رسد که منکر خمس شوند: انما غنمتم من شیئ مِن در اینجا من بیانیه است که بمعنی هر چیزی که شما غنیمت گرفتید که نقطهی گسترش انما غنمتم است که اصل غنیمت است غنیمت بمعنی بهره است و بمعنی غنائم جنگی نیست حقیقت عرفی داریم که معنی غنیمت، غنیمت جنگی است اما معنی لغوی اش عام است .لذا حمل معنی عام غنیمت در مصداق خاص جنگی که سیاق آیه است خلاف است چرا که سیاق مورد را اثبات میکند اما ما در هیچ معنی نمی توانیم بصرف سیاق آیه، معنی را به آیه ای استناد بدهیم .
لذا بصرف اینکه آیه در قتال است مقصود از غنیمت، غنیمتِ جنگی نمی شود چون مفهوم غنیمت خاص است چرا که من شی آمده است که هر طور درآمد داشته باشید، مصرف خمس دارد .
در آیات الاحکام بحث میشود که معنی فقهی درآمد در خمس چیست ؟
یک نکته در اینجا وجود دارد که هر درآمدی در اینجا خمس نیست درحالیکه مازاد معونهی کار را استفاده میکنیم و اگر از درآمدش، از معونه اش،از خرجش اضافه آمد از آن باید خمس دهد و خمس مال تمام شغل ها است آیه دال بر این است که که هر درآمدی خمس دارد نه اینکه از معونه سال خمس باید پرداخت شود.
در خمس قشری باید اداره شوند که نیازمندند که شامل همه یتاما و مساکین و ابن سبیل و ....ذی القربی میشود .اما اصل خمس مال لله و للرذسول است .
سوال :
خمس مال تمام درآمد است اما چرا میگویند برای مازاد بر معونهی سنه ؟
جواب :
چون در زمان ائمه (علیهم السلام)حکومت غصب شد، مالک خمس ائمه (علیهم السلام) هستند،روایت از امام معصوم (علیه السلام)داریم که :
فما کان لله و للرسول و لذی القربی، نحن ذوی القربی و الیتاما یتامانا و المساکین مساکیننا و ابن السبیل ابناء سبیلنا.
مالک خمس ائمه بودند که نحن ذوی القربی غیر ائمه مالک خمس نمی شدند اما فرمودند که :نحن ابحنا لشیعتنا، که ائمه خمس را به شیعه مباح کردند که از این کیفیت هر چه از خمس بخورند اشکال ندارد اما اگر در ظرف یک سال اضافه آمد باید حق ائمه را بدهند .
نسبت به 20% مالک نمی شویم و در هر درآمد ما مالک 80% در آمدیم و ملک ذی القربی است، خمس به عین تعلق میگیرد و به ذمه وقتی تعلق میگیرد که دستگردان شود، چون خمس در تمام جزئیات مشاع است که در هر قسمت آن خمس و حق امام تعلق پیدا میکند.
وقتی برای خمس دستگردان کرد خمس از عین به ذمه تعلق میگیرد، امام (علیه السلام)می فرماید اگر به این نیت دستگردان کند که تنها بخاطر اینکه از پرداخت طفره برود، خمس از ذمه مجددا به عین تعلق میگیرد که در عین نمی تواند تصرف نماید .
ائمه(علیهم السلام) فرمودندکه نحن ابحنا لشیعتنا که از مال ما بخورند و استفاده کنند و زندگی شان را با مال ما بچرخانند اما اگر اضافه آمد خمس ما را بدهید، ومصرف اصلی اش لله و للرسول و ذی القربی، خمس مال سید نیست، مرحلهی دوم است، یتاما و مساکین و ابن سبیل باید توسط ائمه کفالت کنند و زندگی شان را تامین نمایند فما زاد فعلیناو ان نقص فعلینا، اگر از این ها اضافه آمد بر میگردد به خود امام و اگر کم آمد ما باید تامینشان کنیم .تمام خمس سهم امام است .
حتی فتوای امام بودکه کسی حق استفادهی سهم سید بدون اجازهی مرجع ندارد چون کل پول مال الله و رسول و ذی القربی است .در هر درآمدی 20% مال الله شد لذا مدیریت در آمد و منابع درآمدی باید با این نظر بشود لذا حاکمیت غیر الله را رد میکنیم .لذا مدیریت در آمد با الله است .
آیه سوم :
آیه فیئ است که مدیریت منابع در آمدی مال حکومت است :
مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ
( الحشر : 7 )
شان نزول آیه :
شان نزون این آیات مال بنی نضیر بود که در قبائل از قبایل یهود بودند و در مدینه زندگی میکردند که بعد جنگ اُحُد، به مکه رفتند و با کفار قریش قرار داد بستند که پیامبر(صلی الله علیه و آله) را بکشند و قریش پول کلان به آنها بدهد .از پیامبر(صلی الله علیه و آله) خواستند که محمد بیا و اختلاف مارا حل نما!، جبرئیل گفت که این توطئه است و از بین راه پیامبر(صلی الله علیه و آله) برگشت و ایشان فرمود که رئیس این قبیله باید از بین برود و این فرد یک برادر رضاعی داشت و او گفت که من برادرم را میکشم مهدورالدم است، و او را صدا زد و در نخلستان او را کشت و جسدش را انداخت و رفت، پیامبر (صلی الله علیه و آله) دستور داد که این قبیله را محاصره کنند، چون میدانستند که چه کاری کردند و عبدالله بن ابی گفت که شما مقاومت کنید و ما حمایتتان میکنیم .پیامبر(صلی الله علیه و آله) گفت که شما یا باید هر چه دارید بگذارید و بروید و یا مردان کشته میشوند و زنان اسیر میشوند، اینها دور تا دور مسکنشان را نخلستان قرار داده بودند و از داخل میتوانستند بیرون را ببینند، پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند که نخل ها را آتش بزنند که بعضی را نگه دارند، اینها تسلیم شدند و اینها از خانه و زندگی و ... خارج شدند و همه چیز را گذاشتند و رفتند به شام برخی میگویند که به سمت خیبر رفتند، مسلمانان فکر کردند که این غنائم جنگی است، ما افاء الله .........این فیئ است چون بدون خونریزی بدست مسلمانان افتاده و مسلمانان کاری نکردند کل این اموال به پیامبر تعلق دارد و کسی حق تصرف ندارد، كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ لذا به این استناد، فدک فیئ بوده است و حق گرفتند و غصب آن را نداشتند و پیامبر(صلی الله علیه و آله)آن را به حضرت زهرا (سلام الله علیها)دادند .در تفسیر آیه فیئ در تفسیر این آیه آمده که :اعط فدکا فاطمه که جبرئیل داده است این نحله است نه ارث، اما این شامل فدک نمی شود و نحله بوده است .
در اینجا محل شاهد ما كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ، فیئ مال خدا و رسول است منشا درآمد، ثروت از آن خداوند متعال و رسول خدا است و مسلمانان اختیاری در این رابطه ندارند لذا نباید بصورت ثروت متداول و دست به دست ثروتمندان قرار گیرد .
نتیجه :
فیئ، غنیمت و انفال دالّ بر این است که حکومت اسلامی باید در این منابع مدیریت کند و تمام منابع تحت مدیریت اسلامی است .بحث مدیریت در تنظیم مناسبات اقتصادی در جلسه آتی ان شاء الله.