< فهرست دروس

درس تفسیر استاد علم الهدی

تخصصی سیاسی- اجتماعی

90/08/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 هدایت اولین کار ویژه‌ی خاص دولت اسلامی :
 بحث در باره‌ی کارویژه های خاص دولت اسلامی بود، اولین کارویژه‌ی خاص دولت اسلامی عبارتست از هدایت، در مقام استدلال، در اندیشه‌ی اسلامی مسئله‌ی هدایت بعنوان وظیفه و مسئولیت دولت و حکومت است ، قبل از استشهاد به قرآن اثبات لزوم آن(هدایت) بوسیله‌ی استدلال عقلانی لازم است . بعد از استدلال عقلانی وارد بحث تفسیر آیات قرآنی می‌شویم.
  ما یک بحثی درباره‌ی ماهیت جامعه‌ی دینی داشتیم و گفتیم که براساس جامعه‌ی لیبرالیسم جامعه، رستوران است چون اندیشه‌ی لیبرالیسم براساس انسان شناسی امانیسم است و این انسان شناسی مبتنی بر مادی گری است که نتیجه اش این است که بالاتر از انسان رتبه ای وجود ندارد و بالاترین چیز، انسان است و لذا انسان برای انسان است . و زندگی انسان عبارتست از جریان مدوّر و مکرّر و این زندگی ظرفی است 80 ساله که بشر در این ظرف زندگی می‌کند و این زندگی جریان راکد و ایستا است و انسان در این بستر قرار دارد و باید تمام توانمندی ها و استعدادات و قدرت فکر و اندیشه و نیروهای جسمانی خود را در استخدام خواسته ها و نفسانیات خود در این عرصه‌ی زندگی بکارگیرد .در این اندیشه انسان برای انسان است و انسان توده ای است از امیال و گرایشها و لذائذ و رفاه.
 با این تقسیمِ‌امانیسم، زندگی هم یک دوره‌ی مکرر 80 ساله است و انسان در طول این دوره به دور خود می‌چرخد و جریان زندگی متوقف و ایستا است و انسان در طول زندگی باید خوش گذرانی کند تا این دوران بگذرد و در این زندگی، جامعه بعنوان ابزار و ظرفی که انسان در آن زندگی می‌کند است جامعه در حکم مهمان خانه و رستوران است و مدیریتش، رستورانی است .
 در این رستوران انواع لذائذ و اختیارات و خوراک و پوشاک و شهوتها وجود دارد و هر چه توسعه در این جامعه باشد جامعه ترقّی اش بیشتر است و هر چه وسایل نفسانیات کمتر باشد آن جامعه عقب افتاده تر است و توسعه‌ی جامعه بر این اساس است .
 جامعه در تفکر اسلامی :
 اما در اسلام، جامعه در واقع مَرکَبی است برای زندگی، و زندگی مبتنی بر انسان شناسی الهی است که این انسان شناسی مبتنی بر هستی شناسی توحیدی است و در این هستی شناسی، انسان پدیدار اراده و حکمت است و اراده و حکمت، انسان را برای هدفی آفریده است و انسان موجودی هدفمند است و لذا در عرصه‌ی زندگی باید به نقطه‌ی هدفی برسد و انسانیت نقطه‌ی آخر نیست و رتبه ای بالاتر از انسان نیز وجود دارد که آن خداست و لذا براساس سیر موجودات که از رتبه‌ی دانی به عالی در حرکتند، انسان هم رتبه ای دارد که زندگی انسان سیری است برای رسیدن و تعالی به نقطه‌ی هدفی، و نقطه‌ی هدفی انسان، خداگونه گی است و در حدیث قدسی چنین عبارتی داریم که :
 عبدی اطعنی حتی اجعلک مثلی کما انا حیٌّ لا اموت، فاجعلک حیاً لا تموت و کما اِنّی اذا اردتُ اَن اقولَ لیشیئٍ کن فیکون، لجعلتُکَ کذلک .
 این خداگونه شدن هدف پیدایش انسان است یعنی زندگی انسان مدوّر نیست بلکه زندگی انسان یک جریان طولی است و سیری است برای رسیدن و نقطه‌ی هدف انسان مسیر تعالی را مشخص می‌کند و چون جامعه بستر است و مهمان خانه نیست، زندگی حرکت و جامعه مرکب برای رسیدن به هدف زندگی محسوب می‌شود .
 لذا ائمه‌ی اطهار (علیهم السلام) در روایات هر کجا به بحث جامعه می‌رسند جامعه را به مرکب تعبیر می‌کنند .
 و در حدیث معروف امر به معروف و نهی از منکر پیامبر ص، ایشان جامعه را به کشتی تشبیه می‌کنند که شما که در کشتی سوار می‌شوید اگر در کشتی یک دیوانه بخواهد کشتی را سوراخ نماید، شما به دیوانه اجازه نمی دهید که کشتی را سوراخ کند، یعنی جامعه تشبیه به کشتی شده و همانگونه که کشتی در حرکت است زندگی در جامعه زندگی نیز در حرکت است .همچنین در خطبه‌ی حضرت زهرا س وقتی که در صدد تشبیه جامعه‌ی اسلامی هستند آن را به ناقه تشبیه می‌کنند :
 و الله لو تکافوا عن ضمام نبذه رسول الله لاطلقه و لصار بهم سیرا سجعا لا یکرم خشاشه و لا یعتتب راکبه و لاوردهم منهلا نمیرا ...........
 اگر مردم از شخصی که رسول الله ص ضمام ناقه را بدستش داده بود دست بر نمی داشتند آن کس ضمام را می‌گرفت و طوری آن را سیر می‌داد که سرنشینانش به زحمت نمی افتادند و بینی ناقه هم زخم نمی شد . (لایکرم خشاشه)
 در این حدیث شریف حضرت زهرا س جامعه را به ناقه تشبیه می‌کند و خصوصیات تحت ولایت بودن مردم را می‌گویند که مورد بحث ما نیست .
 حضرت جامعه را به ناقه تشبیه می‌کنند که جامعه در حال تحرک و تعالی است و ظرفش یا ناقه است و یا مرکب و یا کشتی و یا هواپیما و لذا ما در فرهنگ قرآن برای جامعه‌ی دینی که تحت انبیا و اولیای حق است عنوان امّت را کردیم که بحث مفصلی در باب امت داشتیم با توجه به اینکه بسیاری از عزیزانی که الان حضور دارند در 4سال قبل تشریف نداشتند اجمالا بحث را مجددا عرض می‌کنیم :
 از نظر جامعه شناسی برای جامعه نام هایی قائل می‌شوند که برمبنای ملاک هایی است که معیار تشکّل و تجمع در آن جامعه محسوب می‌شود: برخی از این عناوین چه بزبان عربی یا سایر زبانها را ذکر می‌کنیم :
 اولین عنوان تجمع اجتماعی :قبیله :
 اولین واحد اجتماعی، واحد قبیله بود چون در زمان های اولیه، انسانها دور هم جمع شدند بدلیل ترس از گرسنگی، تشنگی، حیوانات درّنده، بلایای طبیعی، تهاجمات و... بوده است، لذا برای ادامه‌ی زندگی مجبور شدند کنار هم زندگی کنند که همدیگر را کمک کنند و محل زندگی شان را بالای دره ها انتخاب کرده بودند که از سه طرف از قلّه محاصره شده باشد، و درهای خانه شان به طرف دره باز می‌شد که اگر حیوان و جانور و دشمنی به آنها حمله کرد او را می‌دیدند و دسته جمعی به یکدیگر کمک کردند لذا به اینها قبیله (هم قبله) می‌گفتند، درهای خانه شان به یک طرف باز می‌شد.
 عنوان دوم :طائفه:
 طائفه از ماده طواف است، منابع انسانهای اولیه جهت تولید و اقتصاد :کشاورزی و دامداری بود و انسانها نیاز به کشاورزی داشتند به همین دلیل اطراف چشمه ای را برای خود انتخاب می‌کردند و اطراف این چشمه و چاه آب می‌گشتند، طائفه از ماده طواف است که این افراد در حال طواف در اطراف یک چاه آب بودند .
 عنوان سوم: ملت:
 واحد سوم اجتماعی ملت است، چون اینها از یک نژاد و یک پدر بودند و باهم زندگی می‌کردند، و چون هم نژاد و همزاد بودند ملت می‌گفتند، به این مناسبت اسم ملت را انتخاب کردند .
 عنوان چهارم امت :
 در فرهنگ قرآن واحد اجتماعی امّت نامیده است : وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا [1] ، كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ [2] ، این محور اندیشه‌ی دینی است چون امت از ماده‌ی اَمَّ است که در لغت بمعنی قَصَدَ است، جامعه قاصد می‌شود که در این جامعه 2 عنصر وجود دارد :
  1. عنصر هدف
  2. عنصر حرکت
 اگر برای این جامعه حرکت و هدفی نباشد امت معنی ندارد، علت اینکه این واژه انتخاب شده بخاطر این بود که اجتماع در جریان اندیشه‌ی دینی یک مرکبی برای حرکت است که جامعه در حال حرکت است و امت بمعنی انسانهای هم هدف و هم قصد است که در حرکت یکی هستند و اینها امت محسوب می‌شوند و اگر واحد اجتماعی در فرهنگ جامعه‌ی دینی امت است این امت یعنی جامعه‌ی هم هدف و هم حرکت . هدایت جامعه هم به سمت هدف است .
 لذا کارویژه‌ی خاص دولت اسلامی هدایت است چون اگر هدایت نباشد جامعه نمی تواند به آن مقصد برسد و وقتی که یک جریانی مدیریت جامعه را بدست می‌گیرد در کنار توسعه‌ی سیاسی و.... در کنار تامین منابع اقتصادی باید این دستگاه مدیریت جامعه، جامعه را به سمت هدف هدایت کند .
 جامعه‌ی لیبرالیستی در منطق اسلام محکوم است و در اسلام امت داریم که آیاتی که در باره‌ی امت نیز وجود دارد که دو نمونه از آن را ابتدای بحث اشاره کردیم. برای بطلان و محکومیت جامعه‌ی لیبرالیستی به دو آیه استشهاد می‌کنیم آیات 17و18 سوره رعد :
 أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَدًا رَابِيًا وَمِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ ( الرعد : 17 )
 لِلَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنَى وَالَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ أُولَئِكَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسَابِ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ( الرعد : 18 )
 در آیه 17 خداوند ضرب المثلی در مقام تشخیص حق علیه باطل و زندگانی حق و باطل ذکر می‌نماید :
 أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً، خدا از آسمان آبی را نازل کرده است که تولید سیل می‌کند فسالت، سیلاب آن آبِ وادیه‌هایی است که به اندازه‌ی همان دامنه های کوه هستند و این دامنه ها به درّه ها ختم می‌شوند .
 این آبها که از آسمان نازل می‌شوند تمام دامنه را پر می‌کنند، و به اندازه‌ی اودیه این آب سیلان پیدا میکند و سیل تشکیل می‌شود .
  فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَدًا
 این سیل یک کف هایی را حمل می‌کنند که یک کفها بالای آب هستند، (هر چه سَبُک است روی آب و هر چه سنگین است زیر آب می‌رود)، و زبد یعنی کف، رابیا یعنی طائفا یعنی کف هایی که می‌چرخند و روی موجهای سیل می‌چرخند و اگر از هواپیما نگاه کنید تنها کف ها را می‌بیند نه آب را .
 وَمِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ :
 مجموعه فعالیتهای صنعتی که در آنها آتش دمیده می‌شود، ( چیزهایی که آتش در آنها دمیده می‌شود) و شما از فلزات آب شده فلزات زینت آلات و متاع تهیه می‌کنید، مثل طلا و نقره، و برخی هم متاع می‌شوند مثل آهن و مس و سرب و...
 خدا مجموعه ای از فعالیتهای انسان را در یک نقطه آورده است که انسان هم از نظر جسمی و فکری و درونی، فعالیت می‌کند.
 در صنعت نیروی انسانی بیشتر به فعالیت می‌افتد تا کشاورزی، چرا که در کشاورزی بیشتر کارها با منابع طبیعی است با فعل و انفعالات طبیعی کشاورزی صورت می‌گیرد و کار انسان در رویش گیاهان کمتر است از فعالیت انسان در صنعت، از زمانی که فلز را از معدن خارج می‌کنند و بعد در آتش ذوب می‌کنند و بعد زینت آلات می‌سازند بخش عمده کار فعالیت انسانی است .
 لذا می‌توان گفت که خداوند متعال در این آیه با عبارت وَمِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ صنعت را مطرح کرده است .
 تمام این کار ها و تجهیزات وامکانات که گفتیم بیشتر از کشاورزی توسط انسان صورت می‌گیرند، یک زَبَد و کفی هستند مثل کف سیل، تمام اینها، اینچنین اند .
  كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ:
 خداوند این چنین حق و باطل را مثال می‌زند :
 فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاءً
 کف بصورت سرریز از بین می‌رود .
 جفاف القدر، یعنی دیگ وقتی که سرمی رود، سر رفتن دیگ را جفاف القدر می‌گویند .
 وَأَمَّا مَا يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ:
 آنچه در سیل به مردم نفع می‌رساند، به زمین فرو می‌رود و سفره‌ی آب زیر زمینی می‌شود و مقداری که از آب در سد ها باقی می‌ماند و سفره را تشکیل می‌دهد از این انسانها بهره برداری می‌کنند، خدا حق و باطل را اینچنیین مثال می‌زند، باطل در سرریز از بین می‌رود و حق آن است که باقی می‌ماند.
 کلام راغب اصفهانی می‌گوید :
  باطل هم همینطور است، الباطل لقیت الحق وهومما لا ثبات له عند الفحص عنه، وقتی که از او بررسی و تحقیق کنید از او ثباتی نمی بینید، اما حق ریشه و ثبات دارد .
 پیامبر ص فرمودند:
 ان للباطل جوله و للحق دولت، جوله الباطل ساعه، و دوله الحق الی الساعه، باطل جولان دارد چرا که زبدا راویا، چون کف روی سیل جولان دارد، باطل جولان دارد اما حق دولت پایدار دارد که در عمق فطرتها نفوذ می‌کند، جولان باطل یک ساعت است اما دولت حق چون در عمق نفوذ دارد تا قیامت باقی می‌ماند، مثالی است که خدا برای حق و باطل می‌زند .
 عمده‌ی مطلب درآیه‌ی 18 است که :
 كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ ( الرعد : 17 )لِلَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنَى وَالَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ أُولَئِكَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسَابِ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ( الرعد : 18 )
 کسانی که دعوت خدا را پذیرفته‌اند و ایمان آورده‌اند، کسانی که لم یستجیبوا له، کسانی که خدا را اجابت نکرده‌اند، اگر در زمین هر چه باشد برای اینها باشد و مثله معه باشد و دو برابرش کنید تمام اینها را فدای همین زندگی می‌کنند، أُولَئِكَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسَابِ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ
 در آنجا خدا می‌فرماید: وَمِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ
 آن فعالیت ها و صنایعی که ایجاد می‌کنید کف است . خدا جامعه‌ی غیر دینی را تبیین می‌کند چون انسان برای انسان لذائذ و نفسانیات است و هرچه از نفسانیات است صرف امور نفسی اش می‌کند و در نقطه‌ی مقابل جامعه‌ی غیر دینی جامعه‌ی دینی است که انسان به این نتیجه یم رسدکه حق این است که تمام اینها زبدا راویا است که انسان های طرفدار حق زندگی را استخدام می‌کنند برای چیزی که برایشان می‌ماند تمام هنر ها و صنعت ها و امکانات فکری و تجهیزات را در مسیر حرکت و رسیدن به هدف استخدام می‌کنند برای نقطه‌ی تعالی، این می‌شود امت برای اینکه این امکانات زندگی مادی این جهان، در جهت تعالی و رسیدن به هدف مدیریتی استخدام شوند،برای این کار لازم است که اول انسانها هدایت شوند که تمام زندگی را طوری حرکت کنند که در مسیر تعالی قرار گیرند لذا امت، امام می‌خواهد که اداره اش کند، و تجربه های سیاسی لیبرالیستی و جوامع مدرنیته بدرد آن جوامع(اسلامی) نمی خورد و با آنها نمی توانیم جامعه را اداره کنیم با مدیریت یک رستوران نمی توانیم یک کشتی را مدیریت کنیم، کشتی ناخدا و مدیریت می‌خواهد، امت مثل کشتی است که جامعه و امت است باید به نقطه‌ی هدفی برسد و نقطه‌ی هدفی کشتی و رسیدن به هدفش با ناخداست و لذا کارویژه‌ی خاص دولت در امت اسلامی هدایت است این از نظر استدلال که در مبانی سیاسی گفتیم .
 این آیه شریفه آیه 17 و18 سوره‌ی رعد ثابت کننده این است که برای مدیریت، امت باید تمام امکانات زندگی که عبارتست از صنایع و فراورده های عقل انسان و فکرش همه را استخدام در مسیر تعالی کند،طوری سیاسیت را مدیریت کند که به انسانها که سرنشین کشتی هستند کمک کند و آنها را به مسیر تعالی برساند.
 لذا در اسلام توسعه نداریم تعالی داریم و این الگوی غربی که توسعه است اگر در جامعه‌ی دینی بیاید مارا بیچاره می‌کند از اول انقلا ب در دولت سازندگی و اصلاحات توسعه را خواستند اداره کنند، توسعه‌ی سیاسی و اقتصادی با الگوی غربی یک تبر بود که درخت را زخمی از دو جانب زدند، چون الگوی غربی مال امت نیست.
  لذا ما در مبانی مدیریتی دینی ضربه خوردیم که یک سری جریانهای سرمایه داری اینها به آلاف و الوف رسیدند و به جان جامعه افتادند و در مقابلش فقرا فقیر تر شدند .
 یکی از وزرای سازندگی گفت که آقای نوربخش که مرده است گفت که شما بروید و مقداری از عصاهای برقی تهیه کنید چون الگوی توسعه‌ی اقتصادی این است که مردم به تنگ می‌آیند و قیام می‌کنند و شما باید امکانات داشته باشید که مردم را سرکوب کنید، مابرای نجات مردم فقیر آمدیم بعد بیاییم اینها را سرکوب کنیم، که اگر الگوی توسعه ایجاد شود یک سری عوامل ثروت بوجود می‌آیند و بقیه‌ی فقرا را باید بزنیم که مقام رهبری جلوی این را گرفته‌اند که توسعه‌ی جهشی نمی خواهیم اگر تدبیر رهبر نبود می‌شدیم جنبش وال استریت .
 در امت تعالی داریم توسعه نداریم توسعه مال جامعه ای است که اصل و معیارش فقط همزیستی و خوشگذرانی است و در جامعه دینی تعالی مطرح است و این تعالی امت هدایت لازم دارد .
 اولین آیه هدایت که کارویژه‌ی خاص دولت است در سوره‌ی واللیل است .
 آیات اولین کارویژه‌ی خاص دولت (هدایت)
 در آیه 12و13 سوره لیل :
 إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَى ( الليل : 12 )وَإِنَّ لَنَا لَلْآَخِرَةَ وَالْأُولَى ( الليل : 13 )
 برما است هدایت، علی دال بر وجوب است یعنی هدایت برما واجب است این هدایت که خدا می‌فرماید هدایت با همه‌ی ابعادش است که شامل هدایت تکوینی و تشریعی می‌شود، و ان علینا للهدی، در قرآن خداوند متعال در برخی جاها با ضمیر متکلم مع الغیر معرفی می‌کند و کارها را با این ضمیر نسبت می‌دهد، و در برخی جاها با متکلم وحده سخن می‌گوید، انا خلقنا السماوات و الارض، ما آسمانها و زمین را آفریدیم، خلقت را با مع الغیر نسبت می‌دهد .اما انی انا الله لا اله الا انا، جایی که بیان تبیین وحدانیت ذات اقدس است و خداییِ‌خدا و الوهیت و ربانیت او مطرح است اینجاها مثل انا ربکم را با ضمیر متکلم وحده بیان می‌کند، اما جایی که مسئله‌ی انجام کارهایی است که در آنجا قدرتها توانمندی ها ابزار مختلف بکار می‌افتد و تمام این قدرت ها مبداش خداست خدا بعنوان جمع توانمندی ها و ابزار مطرح است می‌فرماید : انا خلقنا السموات و الارض چون ابزار و اسباب در این خلقت بکار رفته است، تا این موجودات بوجود آمده‌اند، اما تمام این اسباب به خدا بر می‌گردد و سلسله‌ی علل به خدا بر می‌گردد اما چون خداوند با ابزار این کارها را انجام داده است و چون همه‌ی آنها منسوب به خودش است با جمع آنها خودش از ضمیر متکلم مع الغیر استفاده می‌کند .
 ضمیر متکلم مع الغیر و وحده در این دو جا که گفتیم بکار می‌روند :
 أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آَدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ ( يس : 60 )|وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ ( يس :61 )
 در اینجا (بحث ما )هم می‌فرماید: ان علینا للهدی، وظیفه‌ی هدایت ر ا خدا برخودش قرار داده است و بر تمام دستگاهها و مظاهری که مجری هدایت هستند و یکی از مظاهرِ خدا حاکمیت خداست و امام مظهر حاکمیتِ الله است و همانطوری که بر خدا هدایت واجب است بر مظهر حاکمیت خدا که معصوم است نیز هدایت واجب است لذا خداوند متعال می‌فرماید :که ان علینا للهدی، علت وجوب هدایت این است که عود و بدء موجودات با ماست و عودش با ماست لذا هدایتش هم با ماست، موجودات در حال حرکت هستند و حرکت لازمه‌ی ذاتی اش هدایت است، اینکه عودی دارد پس بدءش هم در حرکت است، ان لنا الآخره و الاولی معنی اولی و آخرت این است که بینش حرکت است و هر حرکتی لازمه اش هدایت است، حرکت،علت وجوب هدایت است، خداوند متعال در واقع در این آیه به بیان سبب و علت هدایت می‌پردازد و این هدایت برخدا و مظاهر خدا واجب است که یکی از این اسباب که مظهر حاکمیت الله، معصوم است و دولتی است که با امامت معصوم ایجاد می‌شود لذا کارویژه‌ی خاص دولت در اسلام در اندیشه‌ی سیاسی اسلام هدایت است بدلیل این آیه و سایر آیاتی که در جلسه‌ی بعد استشهاد می‌کنیم .


[1] وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ( البقرة : 143 )
[2] كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آَمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ( آل عمران : 110 )

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo