< فهرست دروس

درس تفسیر استاد علم الهدی

تخصصی سیاسی- اجتماعی

90/10/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 ادامه‌ی کارویژه‌ی اظهار دین :
 يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ ( التوبة : 32 )
 هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ ( التوبة : 33 )
 بحث ما در باره‌ی کارویژه های خاص دولت بود گفتیم دومین کار ویژه‌ی خاص دولت عبارتست از اظهار دین در این مورد دو آیه را که 32و33 از سوره‌ی توبه را مورد بحث قرار دادیم که بحث ما در این آیات ناتمام ماند و قرار شد که این ها را ادامه بدهیم .
 در آخر بحث روایتی از امام صادق( ع ) در مورد این آیه خواندیم :گفتیم مرحوم صدوق از ابو بصیر نقل کرده است، که صحیحه و مسند است :
 قال قال ابو عبدالله (علیه السلام) فی قول الله عزوجل: هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ، فقال والله ما نزل تاویلها بعده! ولا ینزل تاویلها حتی یخرج القائم، فاذات خرج لم یبق کافر بالله و لا مشرک بالامام الا کره خروجه حتی لو کان الکافر فی بطن صخرهٍ قالت یا مومن، فی بطنی کافر، فاکسرنی لاقتله .
 قسم به خدا هنوز تاویل این آیه نازل نشده و نازل نمی شود تا وجود امام زمان ظهور نمایند .که ترجمه‌ی مطلب کاملا مشخص است این روایت می‌گوید که ظهور دین منحصر است بوسیله‌ی وجود امام زمان تحقق یابد و بعضی از علما به این روایت استناد می‌کنند که اظهار دین تا زمان ظهور امام زمان برکسی لازم نیست چون هر چقد ر ماسعی کنیم در اظهار دین بخاطر این روایت نمی توانیم اظهار دین کنیم .اما آیا این صحیح است؟ چون تحقق قطعی اظهار دین در زمان ظهور است، می توان این حرف را زد که دیگر ما هیچ سعیی نکنیم؟
 ظاهراً نمی توانیم این حرف را بزنیم، ما یک ظهور دین داریم و یک اظهار دین، ظهور دین: لیظهره علی الدین کله که حاکمیت دین در جهان باشد تحققش مربوط به زمانِ امام زمان(عج) است و تا قبل از آن لیظهره علی الدین کله، نداریم اما این بمعنی این نیست که کسی وظیفه ندارد، چرا که شهادت ائمه(علیه السلام) و قیام سید الشهدا (علیه السلام) و جریانات عاشورا و اسارت اهل بیت(علیه السلام) برای اظهار دین بود، و مخالفت با علماء از سوی رژیم ها و حکومت ها برای اظهار دین بود لذا با این توضیح اگر اظهار دین لازم نباشد همه این ها بیخود بوده است !
 روایت دال بر این نیست که اظهار بر کسی واجب نیست روایت می‌گوید که ظهور مال زمان ظهور است، پس اظهار برای همه واجب است که برای اظهار همه باید قیام کنند .
 اما این اظهار دین که بر همه واجب است بشرطی است که اگر مسلمانان در صورت جمعی تشکیل حکومت دادند بر حکومت اظهار دین لازم است .
 اما اینکه اظهار دین تکلیف جمعی است یا فردی ؟ این را ثابت می‌کنیم که مسئله‌ی جمعی است اگرچه افراد بطور فردی وظیفه دارند، اما تکلیف اصلی با جمع است و حکومت .
 یک بحث داریم در آیه‌ی اول که :
 يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ ( التوبة : 32 )
 در آیه‌ی بعد می‌فرماید ولو کره المشرکون
 سوال :
 چرا در یک آیه ولو کره المشرکون است و در یکی کافرون ؟آیا صرفا بخاطر جلوگیری از تکرار این چنین آمده است ؟
 جواب :
 مسئله‌ی کراهت از اظهار دین علی الدین کله مسئله‌ی کراهت مشرکین است و مسئله‌ی تکمیل و تتمیم نور خدا مورد کراهت کافرین است، کافرین در موضع گیری و مقابله با دین بنای براندازی دین را دارند که دین را از اصل برکنند تا عنوان دین نباشد .
 تفسیر :ولو کره الکافرین:
  آنها در زمان انبیا با ادعای نبوت مخالفت می‌کردند، انبیا می‌گفتند که ما رسول خداییم اینها می‌گفتند که ماالرحمن؟ خداکیه؟ حرفشان این بود که: با اینکه چیزی با نام خدا بیاید و جریانی با نام خدا در قبیله شان باشند مخالفت می‌کردند واین جریان کفار بود، وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ . اینها می‌خواهند که جریان توحید باقی نباشد، مسئله‌ی این ها اینکه موسی(علیه السلام) پیغمبر خدا باشد و نباشد نبود، فرعون می‌گفت:
 فَقَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى ( النازعات : 24 )
 وَنَادَى فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قَالَ يَا قَوْمِ أَلَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَهَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِي مِنْ تَحْتِي أَفَلَا تُبْصِرُونَ(الزخرف:51 )
 یعنی با قدرتی که ورای قدرت خودش مطرح شود مخالف بود، که ملک مصر مال من است و خدایی غیر من نیست و وحشتی که خودش داشت به بقیه منتقل می‌کرد و می‌گفت :
 قَالُوا إِنْ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ يُرِيدَانِ أَنْ يُخْرِجَاكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِمَا وَيَذْهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلَى( طه : 63 )
 موسی و هارون می‌خواهند شما را از سرزمین خودشان با جادو خارج کنند، این مشکل خود فرعون بود که اگر مسئله‌ی ای بنام خدا مطرح شود او نمی تواند در مصر حکومت کند .
 ولو کره المشرکین:
 اما در مسئله‌ی اظهار دین این چنین نیست، مشرکین می‌خواهند که مسئله‌ی عبودیت و بندگی باشد اما دنبال دینی هستند که بتوانند با امیال و نفسانیات خود وفق دهند و لذا مشرکین دنبال التقاط بودند با اصل خدا مخالف نبودند از اینکه یک مرامی بیاید و تمام منافعشان را از بین ببرد و آنها بخواهند تحت تاثیر آن باشند مخالف بودند، می خواستند که با آن جریان مطامع‌شان را دنبال کنند، در هر ملتی و قومی شرک از التقاط شروع شده است در عین این که متدین و دیندار بودند چیزهایی خارج از این دین را در دین داخل کردند و یا مسائلی از دین را تحریف کردند، تا به جایی رسیده اند که برای خدا شریک قائل شدند .
 مشرکین نمی خواهند که اسلام با تمام خصوصیاتش برهمه‌ی جریانات دنیا غالب شود، چون اگر اسلام با همه‌ی ویژگی هایش در دنیا حاکمیت پیدا کند تمام مسائل اسلام با مطامعشان قابل تطبیق نمی شود لذا کراهت دارند که دین حاکم شود، اما خدا را پذیرفتند و عبودیت خدا را پذیرفتند و کراهت با حاکمیت دین دارند .
 برای اینکه جریان دین را با دلخواه های خود حاکم کنند از التقاط به شرک رسیدند در حالیکه کراهت کافرین با اصل دین است .
 همیشه شرک زاییده‌ی ادیان است و شرک از دل ادیان بیرون آمده است از دل امت انبیاء اینها مشرک می‌شدند علت مشرک شدنشان بخاطر این بود که به نتیجه می‌رسیدند که احکام این دین با مطامع و منافعشان سازگار نیست لذا یک بخش را تحریف می‌کردند و یک بخش را که مطابق میل و مطامعشان بود را وارد دین می‌کردند لذا اظهار دین موجب کراهت مشرکین است، مشرکین قائل به التقاط می‌شوند، امام(ره) که فرمودند منافقین از کفار بدترند بخاطر این بوده است که منافقین کسانی هستند که از دل دین خارج شدند،
 وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ
 مشیت پروردگار خلاف اراده‌ی آنها تحقق یافته است با توجه به اینکه مشیت خدا خلاف اراده شان است خدا نورش را حفظ می‌کند، کافر می‌خواهد اسم خدا نباشد لذا کافر است، اما خواسته‌ی مشرکین این دین است و دین دست ساز خودش و التقاطی خودش را می‌خواهد .
 مشکل ما با منافقین این بود که اینها مشرک بودند و کسی قبول نمی کرد که اینها مشرک بودند، و جوانان مردم را زیر پوشش می‌بردند و در مقاطع مختلف ضربه می‌زدند، اگر هزاران نفر کشته شوند که مردم بفهمند که اینها مشرکند می‌ارزد، امام(ره) می‌فرماید: منافقین از کفار بدتر هسند، اینها زیر پوشش دین، شرک می‌ورزند، و لو کره المشرکون بخاطر اظهار دین است .
 شرک در مدافعین ظاهری انقلاب اسلامی :
 منافقین اول انقلاب که مشرک بودند می‌گفتند: بنام خدا و بنام خلق قهرمان ایران . در کنار خدا، اندیشه‌ی دیگری قرار دادند که اسم آن را اسلام می‌گذاشتند، اگر ما از جای دیگر حرف دیگری بیاوریم و بگوییم این هم خداست این هم حرف خداست این التقاط است و به شرک می‌انجامد .
 مصداق بعدی حزب کارگزاران هستند که سخنگوی این حزب اعلام کرد(مرعشی) که من لیبرال دموکرات مسلمانم، واین بنظر ما شرک است، چون ابعاد حاکمیت مال الله است لا حکم الا لله، لیبرال دموکرات میگوید حاکمیت مال مردم است، اگر کسی حق حاکمیت را که مال خداست به مردم نسبت بدهد می‌شود مشرک است، اگر لازمه‌ی حرفش را می‌داند که نجس است اگر دست تر به او بزنید نجس می‌شود. إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ [1] ،اگر نمی داند که چه می‌گوید، ان شاء الله پاک است و مشرک نیست، اگر من گفتم که غیر از خدا خدایی هست کارنداریم که عمامه بالای سر داشته باشم یا نه، مشرک می‌شوم. لازم نیست که مشرک شاخ و دُم داشته باشد حاکمیت منحصرا حق انحصاری خداست و اگر دیگری را حق انحصاری خدا بدهیم می‌شود مشرک، پس علت لو کره المشرکون این است که اصل چنین برنامه ای مخالفش مشرکین اند .
 آیه‌ی دوم در رابطه با اظهار دین:
 به آیه‌ی 13 شورا می‌رسیم :
 شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ ( الشورى : 13)
 دنباله اش را کار نداریم، بحث ما تا ولا تتفرقوا فیه است:
 استشهاد ما در أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ، صدر آیه شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ....است، اینجا اولا ماهیت دین در صدر آیه معین شده است صدر آیه مسئله‌ی آنچه بر انبیاء دیگر توصیه و سفارش شده است که از اولین پیامبران در این آیه که نوح(علیه السلام) است و آخرین که عیسی(علیه السلام) است یعنی ای پیامبر که بر تو قرآن نازل شده است دین دو بخش است یک بخش آنچه که وصی به نوحا..........و یک بخش هم که اوحینا الیک.
 صدر آیه دال بر تکمیل دین اسلام است، یعنی سایر ادیان کسر داشتند که شرع لکم من الدین ماوصی ........
 شریعت هایی که بر نوح(علیه السلام) و موسی(علیه السلام) و عیسی(علیه السلام) و ابراهیم(علیه السلام) نازل کرده در این دین هستند بعلاوه‌ی و الذی اوحینا الیک. اگر این دین همان ادیان قبلی بود والذی احینا الیک لازم نداشت!، بنابراین صاحبان شریعت که موسی(علیه السلام) و عیسی(علیه السلام) و ابراهیم(علیه السلام) و ... هستند شریعتشان به صراحت این آیه در اسلام وجود دارد بعلاوه‌ی این که در این دین چیز اضافه هم دارد که :والذین اوحینا الیک است .
 بحث در مقام تکلیف است که أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ که دین را اقامه کنید مراد اظهار دین است، و این یک تکلیف است یک تکلیف جمعی، اقیموا الدین را خداوند متعال به جمع می‌گوید، در اقامه‌ی دین یا به بنده می‌گوید که شخصا در مقام تکلیف فردی اقامه‌ی دین کن، و یا به انجام احکام دین بصورت جمعی، اما در این آیه: ان اقیموا الدین، ال آن ال عهد است که دینی که خدا برای شما تشریع کرده است اقامه کنید که همه‌ی بخشهایش تکالیف فردی نیست، بخشی از آنهم تکالیف جمعی است .
 اقیموا الدین یعنی تشکیل حکومت در جامعه‌ی اسلامی لازم است، مثل حکومتی که پیامبر(صلی الله علیه و آله) تشکیل دادند.
 کسانی که قائلند که در زمان غیبت تا زمان ظهور نباید حکومت تشکیل داد مخالف این آیه‌ی شریفه هستند.
 اقامه‌ی دین یک بخش دارد که تکالیف فردی است مثل نماز و روزه و عدم انجام حرام و یک بخش از اقامه‌ی دین احکام جمعی است و حدود الهی، اگر قرار است که دولت و حکومت الهی نداشته باشیم چطور می‌توانیم اقیموما الدین داشته باشیم،آیا می‌توانیم بگوییم اقیموا الدین مال یک زمان است و یک زمان نیست، 1107 سال از زمان غیبت گذشته است، از زمان هجرت 1400 و خورده ای گذشته است در 260 سال فقط تکلیف اقامه‌ی دین داشتیم؟ اما 1170سال تکلیف اقامه‌ی دین نداریم؟ شاید چند هزار سال دیگر هم گذشت، آیا می‌شود در بخش اعظم زمان اقامه‌ی دین تعطیل شود ؟آیا تخصیص اکثر نیست؟
 خوداین آیه دلالت دارد بر اینکه اقامه‌ی دین در تمام زمان ها لازم است، بر دولتی که بتواند حدود الهی را اقامه کند، لازم است لذا تنها حکومت بنام دین، مظهر اجرایی حق الله است و باید از مسیر خدا تعیین شود، خود پیامبر(صلی الله علیه و آله) از ناحیه خداست و هر حاکمی باید از نظر خدا تعیین شود چرا که مظهر اجرایی خدا از غیر خدا تعیین نمی شود.
 برخی قائلند که بنام دین هر جائر و فاسقی در راس حکومت باشد اشکال ندارد، اما شیعه می‌گوید که حاکم مظهر الهی حق الله است، مظهر اجرایی حق الله است و باید مثل پیامبر(صلی الله علیه و آله) معصوم باشد. و الا مظهر الله و حاکمیتش نیست .
 اقیموا الدین وجوب تشکیل دولت اسلامی در هر زمان برای اجرای احکام جمعی دین است
 وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ:
 یک اختلاف شدید بین نظر مفسرین است که این دین، دین اسلام مقصود نیست، گفته اند که مقصود از این دین مشترکاتی که ادیان باهم دارند اقامه کنید و این آیه دلالت دارد که ما با اهل کتاب متحد شویم بخاطر اختلافاتی که بین ما در مبانی و احکام است با یکدیگر مقابله نکنیم و لاتتفرقو ا یعنی مشترکات را اقامه کنیم و بخاطر این که هر کدام یک دین دارید از هم جدا نشوید و خطاب آیه به مسلمانان است و اهل کتاب است که برخی از مفسرین بزرگ سنی و برخی از شیعه هم به این نظریه قائل شده اند .
  أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ :
 هر چه خدا به موسی(علیه السلام) و عیسی(علیه السلام) وصیت کرده در دین ما وجود دارد که واوحینا الیک یعنی همان ما وصی به موسی(علیه السلام) است، ما وصی به عیسی(علیه السلام) است، که تمامش یکی است که یک مشترکاتی است بین این ما وصی الی موسی و .... و اوحینا الیک یعنی همان ها، و اقیموا الدین یعنی مشترکات شرایع یعنی اصول و را اقامه کنید و لا تتفرقو ا که متفرق نشوید که متاسفانه برخی این عقیده را دارند اما این با صدر آیه با سوره‌ی آل عمران و مومنون نمی سازد .
 علامه طباطبایی(ره) مخالف است و قائلست که آیه در مقام تبیین دین است نه مشترکات، که عرض می‌کنیم
 قبل از اینکه نظریه ایشان را بگوییم لا تتفرقو ا را معنی کنیم :
 أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ :اقیموا الدین یعنی همه‌ی دین را اقامه کنید ولاتتفرقو فیه، یعنی در مقام اقامه‌ی دین متفرق نشوید و تکلیف همه‌ی شما است، نه اینکه یک عده اقامه‌ی دین کنند و یک عده ای نیایند و لا تفرقوا فیه هم تکلیف فردی است و هم تکلیف جمعی، اقیموا الدین و لا تتفرقوا یعنی کار همه‌ی شماست، در اظهار دین همه‌ی شما باید شرکت داشته باشید این یک تکلیف فردی و جمعی است علاوه بر اینکه فرد فرد شما اقامه‌ی دین می‌کنید، جمع شما هم باید اقامه‌ی دین کنند .
 اگر جمع بخواهد این کار را بکند یعنی کار ویژه‌ی دولت است که اظهار دین یعنی کارویژه‌ی دولت و در اقامه‌ی دین پراکنده نشوید که کار جمعی و فردی است، اگر کار جمعی است که امت اسلام باید انجام دهد می‌شود کارویژه‌ی خاص دولت .
 اگر کار جمعی شد کارویژه‌ی خاص دولت می‌شود چون تمام کارویژه های خاص دولت اظهار دین و اقامه‌ی دین می‌شود .
 وظیفه‌ی جمعی معیشتی همه‌ی مردم در همزیستی شان می‌شود کارویژه‌ی عام دولت، وظیفه‌ی خاص در امور دین هم می‌شود کارویژه‌ی خاص دولت، و اقامه و اظهار دین یک معنی دارند، و متفاوت نیستند.


[1] يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ( التوبة : 28 )

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo