< فهرست دروس

درس تفسیر استاد علم الهدی

تخصصی سیاسی- اجتماعی

91/11/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 آیه پنجم: يَا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فىِ الْأَرْضِ فَاحْكُم بَينْ‌َ النَّاسِ بِالحْقّ‌ِ وَ لَا تَتَّبِعِ الْهَوَى‌ فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدُ بِمَا نَسُواْ يَوْمَ الحْسَابِ. [1]
 مقصود از خلافت، به قرینه عبارت « فاحکم بین الناس »، حاکمیت إلهی است. و بر حسب نص این آیه، حضرت داود، مظهر حاکمیت الله است. و لذا خلیفة الله نامیده شده.
 پس اگر خلیفه، جانشین خداوند متعال در حاکمیت است. بنابراین حرفی که لیبرال دموکراتها و أهل تسنن و برخی شیعیان روشنفکر می گویند- حاکمیت مخصوص خداست؛ و آنرا به مردم بخشیده. پس هر طور مردم تصمیم گرفتند، همان ملاک است؛ پس ملاک حکومت و تعیین حاکم جامعه إسلامی خود مردم هستند- درست نمی باشد. زیرا؛ با توجه به وجود حرف «فاء» که دال بر تفریع است، حکم کردن و حاکم بودن متفرع بر خلیفه بودن است. خلیفه را هم خداوند متعال معین کرده. اینکه خداوند متعال به فرشتگان أمر می کند به آدم سجده کنید، به خاطر همین خلیفة الله بودن وی است. فرشته که نمی تواند حکومت تشکیل داده و به إجراء دستورات دینی بپردازد. در قسمت بعدی آیه بیشتر به این بحث می پردازیم.
 بنابراین اینکه برخی به دنبال لیبرالیسم رفته و برخی سوسیال شده اند و برخی دموکرات، به خاطر این است که آنچه خداوند متعال بر عهده بشر گذاشته است (تبعیت از مظاهر حاکمیت إلهی) را نپذیرفته اند. و خود را آشنا به مصلحت خویش دانسته، می خواهند برای خود تعیین تکلیف و سرنوشت کنند.
  در إدامه رد کلام لیبرالها و أهل تسنن و برخی از شیعیان روشنفکر می گوییم: قدرت نباید در إختیار شخص حاکم درآید. و این فرق حکومت حاکم إلهی با حکومت غیر ألله است. زیرا اگر تبعیت از هوی باشد باعث گمراهی و بی توجهی به دغدغه های مردم می گردد. زیرا تبعیت از هوی باعث دور شدن از مصالح جامعه و دور شدن از سبیل إلهی (مصلحت جامعه و مردم) می شود. أما تبعیت نکردن از هوای نفس، یعنی به مصلحت مردم کار کردن. پس در یک کلام، حاکم جامعه إسلامی نباید تابع هوای نفس باشد. و چنین شخصی است که مظهر حاکمیت الله است. و چنین شخصی را فقط خداوند متعال و یا کسی که وی به عنوان حاکم إنتخاب کرده است، می شناسد. یعنی ملاکهای چنین شخصی فقط با توجه به إنتخاب إلهی روشن می شود. این در حالی است که نظامهای دموکرات و سوسیال و لیبرال إنتخاب چنین شخصی را به ملاکهای خود ساخته، واگذار کرده اند. و لذا به گمراهی، شکست، ظلم، تعدّی و عدم رعایت مصالح مردم دچار شده اند.
 نکته ای دیگر: مفسرین گفته اند. لا تتبع الهوی از قسمت صدر آیه جدا است. و ربطی به آن قسمت ندارد. و این قسمت دوم إشاره دارد به خبطی که حضرت داود (علی نبینا و آله و علیه السلام) در حکومت بر بنی إسرائیل أنجام داد. و آن جریان إزدواج با زن عری بن حیان بود.
 در این زمینه، سه نقل داریم:
 از أهل تسنن: در تفسیر درر المنثور از أنس بن مالک اینطور نقل شده است:
 روزی داود در مناجاتش به خداوند متعال عرض کرد: قبل از من دو پیامبر بودند، که به آنها درجات والایی عطا فرمودی؛ إبراهیم که خلیل تو شد. و موسی که کلیم تو بود. خدایا فضیلتی هم به من عنایت کن. خداوند فرمود: آنها إمتحان شدند و بعد به آن درجه رسیدند. تو هم باید إمتحان شوی؟ عرضه داشت: قبول است.
 روزی در محراب کبوتری زیبا- برخی گفته اند شیطان بوده- آمد. داود برای گرفتن او به دنبالش رفت. کبوتر به سمت پنجره ای رفت که به سمت خانه عری بن حیان- از فرماندهان سپاه داود گشوده می شد. داود از پنجره با خانه وی نگاه کرده، چشمش به همسر او- که در حال إستحمام بود- أفتاد. و عاشق او گردید. داود برای اینکه به آن زن دست یابد، شوهرش را به جنگ فرستاد. و به فرمانده دیگری به نام یوآب دستور داد، وی را در مقابل تابوت سکینه [2] قرار دهد. همین کار أنجام شد. تا اینکه وی به شهادت رسید. و داود پس از إنقضاء عده زن، وی را به عنوان همسر إختیار کرد. و نتیجه این إزدواج تولد حضرت سلیمان شد.
 در آیات قبلی می خوانیم که دو فرشته به صورت دو برادر آمدند و به داود گفتند: ما دو برادریم. من یک گوسفند داشتم. و این برادرم نود و نه گوسفند دارد. و قصد دارد گوسفند من را نیز تصاحب کند. داود ناراحت شد. و فرمود: لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلىَ‌ نِعَاجِه‌. [3] آنها گفتند: تو اینقدر منصف بودی در حالی که با فرمانده سپاهت چنین کردی؟ داود فهمید که آنها فرشته اند. توبه کرد و توبه اش قبول شد.
 از تورات: داود در پشت بام خانه اش قدم می زد. تا زن عری بن حیان را دید. رفت داخل خانه و با وی زنا کرد. در حالی که همسر آن زن در جنگ بود. وقتی آثار حمل در زن ظاهر گشت، پی چاره جویی رفتند. داود کسی را به سمت سپاه فرستاد تا شوهر این زن را پیدا کند. و وی را بکشد. همین کار هم أنجام شد. سپس خداوند متعال پیامبر دیگری به نام ناسان را فرستاد و فرمود: برو به داود بگو که در إمتحان رد شده ای. داود هم توبه کرد و توبه اش قبول شد.
 از وجود نازنین آقا إمام رضا (علیه السلام): بله حضرت داود زن عری را گرفت ولی نه به آن نحو که یهود و مخالفین می گویند. در بنی إسرائیل رسم بود که اگر کسی در جنگ کشته می شد، دگر کسی زن وی را به همسری إختیار نمی کرد. خداوند متعال وحی فرستاد که زن عری را به همسری برگزینید، تا این سنت غلط شکسته شود. أما کسی حاضر نشد وی را به همسری بگیرد.
 حضرت داود برای اینکه تخلف از حکم خداوند متعال نشود، وی را به همسری إختیار کرد. و أما اینکه حضرت داود إستغفار کرد به خاطر این است که چرا وی به نفع شاکی بدون درخواست مدرک و دلیل، و به صرف علمی که داشت، حکم داد. با اینکه خلاف قضاوت نکرده بود. و وقتی یکی از آن دو خندید، حضرت داود فهمید آن دو نفر، شاکی معمولی نیستند. بلکه فرشته می باشند. فرشته گفت: داود در حکم دادن عجله کردی. و لذا حضرت داود إستغفار کرد.
 


[1] ص/سوره38، آیه26
[2] بنی إسرائیل تابوت سکینه را در جنگها در جلو سپاه قرار می دادند. زیرا این کار به آنها إنرژی معنوی خاصی می داد. و معتقد بودند، با وجود این تابوت در جلو سپاه حتما پیروز می شوند. و همیشه عده ای هم در جلو تابوت به عنوان پیشمرگ و محافظ تابوت قرار داشتند.
[3] ص/سوره38، آیه24

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo