< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

91/02/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 

24/2/91

موضوع: حجیّت شیاع/إدّعای هاشمی بودن

بحث شیاع در اثبات هاشمی بودن: وجوهی برای اعتبار شیاع نقل شد از جمله وجه دوم از شهید ثانی ره: قیام بيّنه در مواردی مثل انساب واملاک و... متعذر یا متعسرست بخصوص آن که باید اقامه بيّنه وشهادت شهود از سر آگاهی و علم باشد لذا در روایتی از امام  نقل شده است که به خورشید اشاره کرده وفرمود اگر مثل این بود شهادت دهید.

اما آخرین دلیلی که بر حجیّت شیاع بیان شد داستان جناب اسماعیل وگفتگوی امام صادق  با او بود تفصیل آن گذشت امام  به اسماعیل فرمودند تو که از شرب خمر کسی مطلع شدی نباید اطمینان می کردی وپولت را به او میسپردی، استشهاد به این روایت در حجیّت شیاع بدین صورت است:اسماعیل یقین به شارب الخمر بودن تاجر غاصب نداشت والا طبعا به یقین خود ترتیب أثر میداد،در عین حال امام  او را مواخذه می کنند که چرا به همان شیاع غیر علم آور اعتماد نکردی و سرمایه خود باختی؛ نتیجه آن که شیاع اگر چه غیر علم آور باشد حجّت است و اعتنا وعدم اعتنای بدان می تواند منشأ مواخذه عقلا وعقاب شارع قرار گیرد.

در قبال این استشهاد، مرحوم نراقی در عوائد با نگاه دیگری بدین روایت می نگرد، در نظر ایشان این روایت دلالت بر حجیّت بيّنه دارد نه حجیّت شیاع:« أنّ الاستغراق فيه أفرادي لا جمعيّ فالمعنى كلّ مؤمن شهد عندك فصدّقه، خرج المؤمن الواحد بالدليل فيبقى الباقي.مع أن إرادة العموم الجمعي منتفية قطعاً لعدم إمكان شهادة جميع المؤمنين إلى يوم القيامة و لا جميع مؤمني عصره، بل و لا نصفهم و لا ثلثهم بل و لا عشرهم و لا واحد من ألف منهم فالمراد إمّا الاستغراق الأفرادي كما مرّ أو مطلق الجمع الشامل للثلاثة أو جميع أفراد الجموع الشامل للثلاثة المتعدي حكمه إلى الاثنين أيضا بالإجماع المركّب.و أيضا الحكم مفرّع على قوله سبحانه : «يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ.» و هو وارد في تصديق النبي  لعبد اللّه بن نفيل و هو كان واحدا.و أيضا ظاهر أنّ من أخبر إسماعيل بشرب الخمر ليس إلّا اثنين أو ثلاثة»

برای روشن تر شدن مطلب باید این بحث را در دو مقام پی جست:

اول در این که آیه شریفه لو خلی وطبعه بر چه چیزی دلالت دارد، دوم آن که استشهاد امام صادق  به آیه شریفه از چه دیدگاهی می باشد؟

اما بحث اول: آیه 60 سوره مبارکه توبه چنین است: ﴿وَ مِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيم﴾ با مراجعه به تفاسیر ذیل این آیه شریفه درمی یابیم که آیه در مورد منافقی به نام عبد الله بن نفیل(یا تعداد بیشتری به نامهای نبتل بن الحارث و عتاب بن قشیر)نازل شده است که خدای متعال بوسیله جبرئیل در نزد پیامبر ص پرده از نفاق نمامی آنها برداشت ولی با حضور او در نزد پیامبر ص وانکار آن، پیامبر ص به ظاهر حرف او را پذیرفته و از گناه او در گذشتند، وی نیز با قدر نشناسی این بزرگواری پیامبر ص را حمل بر سادگی ایشان کرد وپشت سر، ایشان را «اذن» کنایه از یک شخص دهن بین، خطاب نمود.

لذا این آیه شریفه نازل شده و ازجایگاه والای پیامبر رحمت و تساهل ایشان در مقابل منافقین کور دل دفاع کرد، در آیه شریفه، إیمان به خدا را با تعدیه به «باء»توام می کند یعنی پیامبر ص به خدا إیمان دارد وتصدیق تام وتمام به محضر الهی دارد اما إیمان به مؤمنین را با حرف «لام»متعدی می کند به این معنا که ایشان به ظاهر به گفته های مؤمنین(بلکه مدّعیان دروغین ومنافقین به ظاهر مسلمان)گوش میسپارد و سخت گیری در گفته های آنان به خرج نمی دهد. شاهد این برداشت وتفاوت إیمان رسول به خدای متعال با إیمانی که به مؤمنین دارد روایتی از تفسیر علی بن ابراهیم قمی ذیل این آیه شریفه است که فرمود:« ای یصدق الله فیما یقول ویصدقک فیما تعتذر الیه فی الظاهر ولا یصدقک فی الباطن وقوله یومن للمؤمنین یعنی المقرین بالإیمان من غیر اعتقاد»

در نتیجه از مجموع این آیه شریفه و روایت تفسیری ذیل آن برداشت می شود که خدای متعال یک صفت اخلاقی و برجسته پیامبر را مدح می کند وبه عنوان الگو برای دیگران مطرح می کند، صفت بزرگواری و تسامح وتساهل ایشان که از خطاهای مؤمنین در میگذرد وحتّی اگر از باطن امر هم آگاه باشد و از خطای کسی مطلع، به روی او نمی آورد و کرامت ورحمتش اقتضای ناآگاهی وبی اطّلاعی از أمور مردمان را دارد و به گفته های دروغ آنان در تبرئه از زشتیهایشان، ترتیب أثر می دهد که این معنا دخلی به مسأله حجیّت شهادت ندارد.

در یک کلام مفاد این آیه با روایت تصدیق مؤمن در قبال قسم پنجاه تن، برابری می کند که امام  فرمود:« كذّب سمعك و بصرك عن أخيك فإن شهد عندك خمسون قسامة و قال لك قولا فصدّقه و كذّبهم» هم این روایت، هم آیه شریفه دلالت دارند که در مقام ظاهر باید به گفته های مؤمن یا مسلمان، اعتنا کرد وقول مخالف اگر چه خبر آسمانی باشد یا قسم پنجاه تن از مؤمنین باشد مسموع نیست و در این مقام ما مأمور به ظاهر هستیم نه باطن!

اما بحث دوم: امام صادق  در این روایت، احساس مظلومیت اسماعیل را زیر سؤال می برند و طلب اجر و بازگشت مالش را از جانب خدای متعال رد می کنند، دلیل حضرت هم آنست که این فرد غاصب در میان مؤمنین به شرب خمر معروف بوده است وتو از آن با خبر بودی، اگر چه این خبر برای تو علم آور نبوده ولی باید به شیوع فسق وی در میان جامعه إسلامی ترتیب أثر میدادی، این مطلب به قدری در نزد امام  مسلم است که تمام آثار شارب الخمر واقعی را بر او بار می کنند و فراز پایانی روایت در واقع، احکام تعامل با شارب الخمر را در بردارد(عدم ائتمان، عدم پاسخ به خواستگاری وعدم قبول میانجیگری) ؛ جالب آن که امام  مستند قرآنی قبول فراگیری ومسلّم بودن خبر در میان مردم مسلمان را آیه أذُن گرفته اند، اگر چه در امر اول گذشت که آیه با توجه به سیاق وشان نزول آن، حاوی یک حکم اخلاقیست اما استناد امام  و بکار بردن آیه شریفه در حجیّت شیاع، بسا برداشتی بدیع و از اختیارات تفسیری و تاویلی امام معصوم باشد که در نگاه اول و با دید استظهاری نمی توان بدان دست یافت لذا کما قال به بعض المعاصرین بهترین دلیل بر حجیّت شیاع، استدلال امام  برای رد اسماعیل به این آیه مبارکه است.[1]

ضمناً حدیث دیگری از تفسیر برهان نقل شده است که شبیه این داستان را بین امام صادق و باقر  نسبت می دهد و از توبیخ امام باقر ع نسبت به امام صادق خبر می دهد؛ ولی این روایت از ذهن بعید می نماید وبسیار مستبعدست که امام صادقِ معصوم از خطا، از دستور پدر تخطی کند و به ضرر چنینی دچار شود لذا اتفاق واقع تاریخی همان جریان بین امام واسماعیل باید باشد. أدلّه دیگری بر اعتبار شیاع ذکر شده است از جمله روایاتی که در ابواب آداب القاضی یا ابواب شهادات ذکر شده است بدین مفاد: اگر امری معروف بین مسلمین باشد حجیّت دارد و پذیرفته می شود مگر از جانب مسلمی که محکوم به جلد(شلاق)باشد، حتّی شهادت کبوتر بازی که معروف به فسق نباشد یا زنان پرده نشینی که معروف به ستر وعفاف هستند،حجّت می باشد. دسته دیگری از روایات که حجیّت شیاع به صورت مطلق از آنها برداشت شده است روایاتی است که دلالت بر حجیّت شیاع در مورد هلال ماه رمضان دارند البته با الغای خصوصیِّت مورد می توان از آن روایات در حجیّت شیاع در ابواب دیگر فقهی نیز سود جست.ولی صاحب جواهر این روایات را مختصّ جایی می داند که شیاع رویت هلال مفید علم به رویت باشد در نتیجه استفاده از این روایات در مانحن فیه مشکل می باشد.در مجموع از این روایات نمی توان فقط شیاع مفید علم را حجّت دانست چه آن که علم خود حجّت بنفسه است از طرفی شیاعی که افاده ظن کند نمی تواند حجّت باشد زیرا«ان الظن لا یغنی من الحق شیئا» علاوه بر آن که حجیّت شیاع را بصورت مطلق از روایات نتوانستیم بدست آوریم در نتیجه فقط شیاع موجب علم عادی یا اطمینانی که بدان «ظن متاخم للعلم» گویند حجّت است و می توان با توجه به فتاوای فقها وروایاتی که در ابواب مختلف وارد شده است حجیّت این مورد را اثبات کرد. البته شاید بتوان حجیّت مطلقه شیاع را در پنج موردی که اطّلاع شهود یا اقامه بيّنه بر آنها متعذرست قائل شد مثل مناکح وذبائح ومواریث وانساب و...از مواردی که شاهد گرفتن بر آنها متعذر یا متعسرست.

نکته: شیاع در روایات ودر کلمات فقها با آن چه که امروزه به نام شایعه معروفست تفاوت دارد زیرا مقصود از شیاع،معروف شدن امری نسبت به فردی در میان مسلمانان ودر میان اهالی یک منطقه یا سرزمین است البته مردمی پاک سرشت وراست کردار که در حد توان از افک وبهتان دور و در امان باشند اما شایعه امریست که ساخته وپرداخته ذهن بدخواهان و هوس بازان ودشمنان است(گاهی ممکن است یکی در جای دیگری بکار رود)لذا اولی حجّت خواهد بود اما دومی بداهتا مطرودست.

«ولایکفی مجرد دعواه»

چه آن که هر إدّعایی نیاز به اثبات دارد و در فرض مسأله شیاع یا بيّنه یا قاعده فراش برای انتساب به بنی هاشم وجود ندارد،در نیّتجه از گرفتن خمس که قطعاً محروم می باشد. سخنی کاشف الغطا در مقام دارند حاکی از این که ایشان إدّعای بنی هاشمی بودن را در جواز گرفتن خمس کافی می دانند، صاحب جواهر به اشکال ایشان بدین وجه پاسخ گفته اند:«و فيه بحث لعدم صدق الامتثال قبل إحراز مصداق الموضوع.و أصالة صحّة دعوى المسلم فيما لا يعارضها فيها أحد لا تكفى قطعاً في فراغ ذمّة الدافع بل أقصاها عدم الحكم بفسق الآخذ لو اتفق، و القياس على الفقر مع أنّه مع الفارق لا نقول به»(16/105)

 


[1] البته از دیدگاه دیگری میتوان به استشهاد امام  به آیه شریفه نگریست :اینکه امام  با استشهاد به آیه در واقع به یک حکم عقلی تذکر میدهند یعنی آنکه در مواردیکه از احتمال شرب خمر کسی با خبر شدی، شایسته آنست که احتیاط به خرج دهی وپول خود را برای سرمایه گذاری به راحتی در اختیار او قرار ندهی واین معنای از آیه حداقل اعتماد واستماعیست که به قول شایع در میان مسلمین میتوان جست اما حجیت شیاع در همه موارد حتی جاهایی که ضرری برای فرد مخبر عنه دارد و در مرافعات بدان اهتمام ورزیدن وبر اساس آن حکم صادر کردن، وشیاع را در وزان بینه نشاندن، امری نیست که به راحتی به کلام امام صادق  قابل استناد باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo