< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

91/03/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 

21/3/91

موضوع: استدراکات ازمسائل گذشته:

در مورد مسأله 18:گفتیم که ظاهر عبارات بسیاری از فقها مثل نهایة والمقنع وفقه الرضا والانتصار والغنیة و نسبتی که علّامه آن را به اکثر علمای ما می دهد آنست که به فقیر کمتر از نصاب اول نقدین یعنی نصف دینار یا پنج درهم نمی توان داد و بر این مطلب إدّعای اجماع شده است ،از برخی از فقها مثل سید مرتضی در انتصار وابن زهره در غنیه، به تعمیم این حکم در همه اصناف هشتگانه زکات حکم شده است اما برخی هم نصاب ثانی یعنی دو قیراط یا یک درهم را کافی دانسته اند که سلار وابن جنید بدان قائل شده اند.

روایاتی نیز در مقام گذشت از جمله دو مکاتبه که دلالت بر اعطای دو درهم یا سه درهم دارد، در مقابل این روایات صحیحه ابی ولاد وروایت معاویة بن عمار وابن بکیر دلالت بر آن دارد که حداقل بایستی پنج درهم یا نصف دینار به فقیر پرداخت، علّامه در معتبر این طائفه دومی را مقدّم داشته اند از آنرو که سخن را از امام  به صورت مستقیم واز محضر امام  دریافت کرده است و سند آن نیز، قوت دارد، در ادامه قول سید مرتضی به این که یک درهم کفایت می کند را بی مستند می شمارد و در پایان اعراض از روایتی را که مشهور نقل کرده اند مثل روایت معاویة بن عمار وابن بکیر و معارضی هم در مقابل ندارد بدعت میشمارد.اما علّامه در تذکره ابتدائا از انتصار وغنیه اجماع بر استحباب پنج درهم نقل می کند وسپس بگونه ای سخن می گوید که ظهور کلام دلالت بر تعین در پنج درهم دارد.

جواهر(15/448 449)بر تذکره اشکال می کند که این برداشت خلاف ظهور کلام همه آنان است بلکه برخی از آنها کلامشان برخلاف صراحت دارد،ایشان قول استحباب پنج درهم را قول نهایی می شمارد که با سخن سید مرتضی در جمل وابن ادریس و فاضل در تعدادی از کتبش هماهنگی دارد.ایشان بر این قول أدلّه ای چند اقامه می کند از جمله: اصل در صورت شک در وجوب پنج درهم در زکات،برائت از وجوب آنست.

اطلاق الادلة واجماع التذکرة با این قول سازگارست.

روایاتی مثل دو مکاتبه مذکوره یا سخن امام صادق  منقول از حسن بن عبد الکریم بن عتبه چنین است:

«لیس فی ذلک شیی موقت موظف» مرسل حماد هم جزء أدلّه موافق است:«لیس فی ذلک شیی موقت ولا مولف انما یصنع ذلک علی قدر ما یری وما یحضره حتّی سید فاقة کل قوم منهم.»(ب28من المستحقّین ح1و3) یا روایتی از حلبی که موصوف به حسن است از امام صادق  :« قال: قلت: له: ما يعطى المصدق؟ قال: ما يرى الامام و لا يقدر له شي‌ء»

اسکافی ومرتضی در مصریات بلکه منسوب به سلار، جملگی تقدیر زکات به فقیر را حتّی در حد یک درهم نفی کرده اند.

مقتضای جمع بین صحیحه برقی واین روایات واجماعات منقول از فقها: زکات ما فرضه الله تعالی است که در همه موارد باید حداقل پنج درهم یا نصف دینار بپردازد خواه نقدین خواه موارد دیگر زکات از فرمایش آیت الله بروجردی بر می آید که در سایر موارد نه گانه هم می توان قیمت داد اما ولو نصاب انعام کمتر از پنج درهم هم باشد به مقتضای صحیح ابی ولاد کمتر از پنج درهم ندهد ولی شهید ثانی در مسالک نکته ای فرموده که جواهر پسندیده وسید در عروه بدان قائل است:

« و التقدير بخمسة دراهم و نصف دينار يؤذن بان ذلك مختصّ بزكاة النقدين، فلا يتعدى الحكم الى غيرها و ان فرض فيه نصاب اول و ثان، و إلا لزم اخراج القيمة أو استحبابه و لا يقولون به. و قيل: يتعدى. فلا يدفع للفقير أقلّ مما في النصاب الاول أو الثاني على حسبه. و يحتمل تقدير أقلّ ما يعطى بقدر زكاة النقدين، عملا بظاهر الخبر، فيعتبر قيمة المخرج ان لم يكن من النقدين باحدهما. و هذا هو الاجود ...»

حاصل کلام ایشان آن که قید پنج درهم یا نصف دینار در روایات دلالت دارد که این تعیین حدود مختصّ به زکات نقدین است واز این حکم به موارد دیگر زکات نمی توان تعدی جست، بر تعدی وعدم تعدی دلایلی می آورد اما در پایان إحتمال اجود را چنین بیان می کند که حداقل بایستی به قدر نصاب اول زکات نقدین زکاتش را بپردازد تا به ظاهر خبر هم عمل کرده باشد در نتیجه اگر از نقدین زکات را اخراج نمی کند باید قیمت زکات اخراجی معادل پنج درهم یا نصف دینار باشد.

در آیه شریفه فرمود: ﴿صل علیهم ان صلاتک سکن لهم ﴾ راغب در مفردات صلات را چنین معنا می کند:«الصلاة قال کثیر من أهل اللغة هی الدعاء والتبریک والتمجید،یقال:صلیت علیه ای دعوت له وزکیت» و در ام الشافعی بعد از ذکر آیه گوید:«قال والصلاة علیهم الدعاء عند اخذ الصدقة منهم» ودر الدر المنثور آمده است:«أخرج ابن أبي شيبة و البخاري و مسلم و أبو داود‌ و النسائي و ابن ماجة و ابن المنذر و ابن مردويه عن عبد اللّه بن أبي أوفى قال: كان رسول اللّه  إذا أتي بصدقة قال: «اللّهم صلّ على آل فلان» فأتاه أبي بصدقته فقال: «اللّهم صلّ على آل أبي أوفى» عده ای گفته اند در مواردی چون فرستادن معاذ بن جبل توسط رسول الله ص یا عاملان زکات از طرف امیر المؤمنین برای جبایت زکوات، امری به دعا کردن برای صاحبان زکات مشاهده نمی شود لذا واجب نیست.

البته به این استدلال پاسخ داده اند که عدم ذکر، دلیل بر عدم وجوب نیست چه آن که شاید مطمئن بوده اند که دعا واجبست برای همین در اینموارد تصریح به دعا کردن نشده است.

باری دلیل قوی اثبات کننده وجوب دعا حتّی از جانب خلفای پیامبر ص وارد نشده است یا این وجوب برای خود فقیر که بالاجماع ضرورتی ندارد به طریق اولی بر ولی فقیر یعنی فقیه نیز اینکار واجب نیست و بسا این امر از مختصّات پیامبر ص بوده است.

آیا می توان به غیر از پیامبر ص با لفظ صلات دعا کرد؟

در تفسیر القرطبی بعد از آن که هریک از جواز ومنع را به گروهی از عامّه نسبت می دهد گوید:« قالوا فلا يجوز أن يصلى على أحد إلا على النبي  وحده خاصة لأنه خصّ بذلك، و استدلّوا بقوله تعالى : «لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضاً ...» و بأنّ عبد اللّه بن عبّاس كان يقول: لا يصلّى على أحد إلّا على النبي «ص»، و الأوّل أصح .... و قد روى جابر بن عبد اللّه قال: أتاني النبي  فقلت لامرأتي لا تسألى رسول اللّه  شيئا فقالت: يخرج رسول اللّه  من عندنا و لا نسأله شيئا! فقالت: يا رسول اللّه: صلّ على زوجي، فقال رسول اللّه «ص»: صلّى اللّه عليك و على زوجك»

در تفسیر فخر رازی چنین آمده است:«إنّ أصحابنا يمنعون من ذكر «صلوات اللّه عليه، و عليه الصلاة و السلام» إلّا في حقّ الرسول. و الشيعة يذكرونه في عليّ و أولاده و احتجّوا بأنّ نصّ القرآن دلّ على أن هذا الذكر جائز في حقّ من يؤدّي الزكاة فكيف يمنع ذكره في حقّ عليّ و الحسن و الحسين رضي اللّه عنهم » وی خود اعتراف دارد که این کار به صریح قرآن برای مزکّی واجبست پس بطریق اولی در حق حسنین  بی ایرادست.

در کشاف هم در تفسیر سوره احزاب آمده است:« فإن قلت: فما تقول في الصلاة على غيره «ص»؟ قلت: القياس جواز الصلاة على كلّ مؤمن لقوله تعالى :«هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ» و قوله تعالى : «وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ.» و قول «اللّهم صلّ على آل أبي أوفى» و لكن للعلماء تفصيلا في ذلك و هو أنّها إن كانت على سبيل التبع كقولك: صلّى اللّه على النبيّ و آله فلا كلام فيها، و أما إذا أفرد غيره من أهل البيت بالصلاة كما يفرد هو فمكروه، لأنّ ذلك صار شعارا لذكر رسول اللّه  و لأنّه يؤدّي إلى الاتهام بالرفض و قال رسول اللّه  من كان يؤمن باللّه و اليوم الآخر فلا يقفنّ مواقف التهم.»

این کلمات بی مایه مخالفین نشانگر آنست که این سخنان از سر عناد با شیعه گفته شده است[1] و الا آیات فراوانی بر خلاف انحصار صلات به پیامبر ص در قرآن وجود دارد. مثل این آیه شریفه که صلات را در مورد صابرین در مصائب بکار برده است:« اولئک علیهم صلوات من ربهم».

برخی دیگر خواسته اند که از آیه «إن الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه وسلموا تسلیما»استفاده منع کنند در حالی که در قرآن علاوه بر صلات دستور به تسلیم بر پیامبر ص نیز می کند واگر آیه دلالت بر انحصار صلات به پیامبر ص داشته باشد باید انحصار به تسلیم بر ایشان نیز داشته باشد ولم یقل به احد حتّی المخالف او المعاند، آیه در صدد آنست که از بی ادبی و خطاب قرار دادن ایشان به نام منع کند وربطی به مقام ندارد.

آیا بر اساس آیه شریفه دعای برای مزکّی اختصاص به لفظ صلات دارد یا از مترادفات آن نیز می توان استفاده کرد؟در کنز العرفان آمده است که از این عبارت باید استفاده کرد:« «آجرك اللّه فيما أعطيت و بارك لك فيما أبقيت» و نحوه.» اما آن چه مسلم است آن که لفظ صلات شرط نیست وهر دعائی را می توان جایگزین آن نمود زیرا صلات در لغت به معنای عام دعا کردن بکار رفته است واگر شک در تقیید صلات به این لفظ داشته باشیم مجرای اصالة البرائة می باشد.

 


[1] شیخ صدوق میفرماید یکی از مشایخ متعصب من میگوید:«اللهم صل علی محمد وحده».

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo