< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

91/11/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: عدم الاغما شرط وجوب زکات؟

شرط دوّم وجوب زکات فطره بعد از تکلیف، عدم اغما بود یعنی مکلّف باید در زمان حلول هلال شوال،در حال اغما نباشد و اگر مکلّف در حال اغما باشد دادن زکات فطره بر او واجب نیست و بهوش آمدن بعد از این زمان در طول زمان أدای زکات یعنی بعد از طلوع فجر یا زوال شمس«بنابر مبانی»موجب اعاده وجوب بر وی نمی شود؛ این رای، نظر مشهور فقها از جمله سیّد ماتن بود که گذشت در مقابل این قول، نظریه صاحب مدارک قرار دارد مبنی براین که اگر بعد از هلال شوال، مکلّف از حال اغما درآید دادن زکات فطره بر او لازم است. همانگونه که اگر کسی خواب باشد و بعد از هلال شوال از خواب بیدار شود بدون خلاف، دادن زکات فطره بر او واجب است.

در تایید این نظریه گفته شده که بین حکم وضعی و تکلیفی تفاوت وجود دارد و مواردی که ممکن است حکم تکلیفی به سبب مانعی منتفی شود در عین حال حکم وضعی می تواند باقی باشد مثلاً ممکن است حکم تکلیفی مقیّد به وقت خاص باشد و در صورت انتفای شرایط در آن زمان خاص، حکم تکلیفی منتفی شود اما دینی که بر ذمّه آدمی ثابت می شود چون از جنس حکم وضعی است، مادامی که از دین خارج نشود و برائت ذمّه پیدا نکند حکم ثبوت دین باقی خواهد بود، در ما نحن فیه أوّل هلال حکم تکلیفی با اغما ساقط می شود اما حکم وضعی که ثبوت زکات فی الذمّه است موقوف به أوّل وقت نیست حتی اگر در تمام طول مدّت در حال اغما باشد باز هم زکات بر ذمّه او ثابت خواهد ماند.

بنابه نظر أستاد اگر اجماعی که صاحب جواهر و دیگران در نفی زکات از مغمی علیه، إدّعا کرده اند ثابت باشد فنعم الوفاق وما هم اجتهاد در قبال نص نمی کنیم اما وجود چنین اجماعی معلوم نیست؛ غایة الامر به عبارت «نفی الخلاف» یا «لم اجد فیه خلافا» وارد شده است که دلالت بر اجماع مطلق ندارد و یارای کشف از قول معصوم را هم ندارد، لذا می گوییم در طول مدّتی که إخراج زکات فطره واجب است،

هرگاه این شخص از حال اغما خارج شد زکات فطره بر او واجب می شود اگرچه أوّل وقت در حال اغما باشد مثلاً اگر بعد از فجر روز عید از حال اغما خارج شود و بنابر مبنا، هنوز زمان وجوب أدای زکات فطره باقی باشد موظّف به پرداخت خواهد بود، همانگونه که اگر کسی دو ساعت مانده به غروب از حیض پاک شود با آن که در هنگام زوال در حال حیض بوده است ولی طهارت در زمان باقیمانده سبب می شود که نماز ظهر وعصر براو واجب باشد؛ در آخر عبارت هم أستاد می فرماید: «هکذا الکلام فی النوم» یعنی تمام این سخنانی که در اغما گذشت در نوم هم ثابت است.

بیان أستاد اشرفی : سؤالی که در فرمایش بزرگان جای تأمّل دارد آن که آیا اغما و نوم واقعا از یک سنخ اند؟ در مجلس بازدیدی که در نجف مرحوم سیّد عبد الله شیرازی از مرحوم والد ما داشتند در خلال صحبت، ایشان به ضرس قاطع آن ها را از جنس واحد می دانستند.باید دید اغما واقعا مثل خواب است یا مثل جنون می باشد؟برخی با جنون آن را مشابه دانسته اند زیرا در اغما هم مثل جنون، عقل زائل می شود و تکلیف هم از هر دو ساقط می شود.در مقابل مرحوم صاحب مدارک و شیرازی و أستاد، شاید بتوان إدّعا کرد بین فقها إرسال مسلم است که اغما مثل جنون است. به نظر پزشکان هم مغمی علیه مثل مرده می ماند یعنی اغما مثل کما است و با خواب تفاوت روشنی دارد.حال اگر اغما را مثل نوم ندانیم فرمایش أستاد که حکم هر دو را یکی گرفته است دونه خرط القتاد.

بعض معاصرین در اینجا فرمایش جالبی دارند که به نقل از شیخ انصاری و محقّق همدانی در کتاب الصلاة مستند و مستظهر است: ایشان می فرماید گرچه بین فقها این مسأله مسلم است که اگر شرطی إعتبار داشت باید در طول زمان مشروط، این شرط استدامه داشته باشد مثلاً اگر بگوییم زکات، به فقیر تعلق دارد باید در طول زمان این صفت باقی باشد و اگر کسی در أوّل سال فقیر باشد و بعد از مدّتی غنی شود، گرفتن زکات بر او حرام است؛ یا استطاعت نسبت به وجوب حج در جایی معنا دارد که مکلف، از أوّل زمان فعلی شدن وجوب حج تا زمانی که بازگشت به وطن می کند در حال استطاعت باقی بماند، لذا است که اگر کسی به مدینه مکرمه رفت و در آنجا همه أموالش را سرقت کردند وقدرت ادامه سفر را تا به انتها از دست داد حجش را به عنوان حجة الإسلام نمی پذیرند و فقها قائل به اعاده چنین حجی هستند.

با این مقدّمه گوییم: این که عدم الاغما را شرط زکات فطره بدانیم در صورتی است که این شرط در طول مدّت وجوب باقی باشد لذا اگر فرض کردیم مکلف، أوّل وقت در حال اغما باشد اما دو ساعت بعد این حال ازو زائل شود و بهوش آید، علی القاعده باید گفت که زکات بر او واجب نیست زیرا شرط عدم الاغما در أوّل وقت منتفی بوده و همان کافی است که زکات ازو رفع شود و هوشیاری بعدی هم فایده ای در اعاده وجوب زکات نخواهد داشت.

در جواب گفته اند بین شرط شرعی و عقلی تفاوت است در شرائط شرعی این استدامه شرط در بقای مشروط است مثل استطاعت در حج، اما در شرائط عقلی عقل می گوید کسی که مغمی علیه است چون دارای عقل و شعور نیست امر به وجوب زکات فطره ازو ساقط است و امر به او توجه نمی کند زیرا فعلیت بعث و انزجار موکول به درک و شعور و عدم اغما است و وجوب زکات فطره به مغمی علیه، توجه ندارد اما معلوم نیست در شرایط عقلی هم استمرار شرط، لازم باشد تا به بقای مشروط، منجر شود و اگر هم اجماعی در زمینه دوام شرط برای دوام مشروط وجود داشته باشد در شرایط شرعیه است نه در شرایط عقلیه، لذا اگر به فرض أوّل وقت مغمی علیه باشد گرچه مانعی از توجه زکات به مغمی علیه ایجاد شده است اما با نفی اغما و بهوش آمدن مکلف، شرط وجوب تکلیف یعنی هوشیاری، مهیا گشته و وجوب زکات مسجل می گردد.

نکته قابل توجه آن که در مورد وجوب بعد از آغاز وقت، لازم نیست که امر جدیدی بیاید تا وی را مکلّف به أدای زکات کند زیرا همانگونه که در مثال حیض، اگر طهارت بعد از ابتدای اذان و دخول وقت رخ دهد، نیاز به امر جدیدی برای اثبات وجوب نماز نیست در اینجا هم مغمی علیه بهوش آمده بایستی با همان امر اول، به دادن زکات همت گماشته و مقتضای وجوب زکات فطره به همان امر أوّل در هنگام حلول ماه شوال، آن است که چنین دینی الی الابد بر ذمّه او وجود دارد.

نکته دیگر آن که در بحث قضای زکات فطره بین نوم با اغما فرقی وجود دارد زیرا قضا نیازمند امر جدید است و وجود چنین امری در مورد مغمی علیه منتفی است و در صورت شک می توان أصل برائت را در مورد او جاری ساخت چرا که أصل مفهوم فوت که قضا بر مدار آن می گردد در مورد نائم معنا دارد، کسی که در خواب است و زمان تکلیف بر او گذشته و به اتمام می رسد ملاک تکلیف در مورد او صدق می کند اما خواب مانع از فعلیت این تکلیف است و در أوّلین زمان بعد از بیداری، فوت فریضه در مورد این مکلّف دارای ملاک صادق بوده و لزوم قضا بر او مسجل و قطعی است اما در مورد مغمی علیه یا مجنون که در طول زمان وجوب، در آن حال باقی هستند ملاک تکلیف بر ایشان صدق نکرده و فوت فریضه هم بر آن ها صادق نیست لذا بعد از تغیر حالت به هوشیاری یا عقل، نیازی به قضای تکالیف فوت شده ندارند.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo