< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

91/11/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مدار وجوب فطره بر غروب شب فطر/زکات فطره عیال بر معیل

موضوع وجوب فطره و مدار اجتماع شرایط بر غروب روز آخر ماه رمضان و شب أوّل شوال، می باشد از همین رو سیّد ماتن فرموده اند:

«مسألة1: إذا ولد له ولد أو ملك مملوكا أو تزوج بامرأة قبل الغروب من ليلة الفطر أومقارنا له وجبت الفطرة عنه إذا كان عيالا له و كذا غير المذكورين ممن يكون عيالا و إن كان بعده لم تجب نعم يستحب الإخراج عنه إذا كان ذلك بعده و قبل الزوال من يوم الفطر».

اگر کسی در روز آخر ماه رمضان مالک عبدی شده است یا تزویج با همسری کرده و یا فرزندی به دنیا آورده باشد در صورتی که آن ها عیال وی بشمار روند – باید فطره آن ها را بدهد.ولی اگر عیال او بشمار نروند مثل این که دختری را به همسری خود درآورد ولی اصطلاحا دوران عقد باشد و دختر در شب أوّل شوال، نانخور پدر به حساب آید دراین صورت، بر شوهر دادن فطره همسر، لازم نیست. پس اگر همسری داشته باشد که جزء عیال او بشمار رود دادن زکات بر زوج معیل لازم است.

دلیل این مسأله هم ، همان أدلّه ای است که قبلاً خواندیم از جمله صحیح عمر بن یزید که زکات فطره من یعول را لازم می دانست. علاوه مشهور فقها از روایت عمار بن موسی ساباطی، إستفاده کرده اند که اگر همه شرایط مثل عقل و بلوغ و ولادت و إسلام عیال در آخرین لحظات رمضان حاصل شود فطره بر معیل لازم است واگر هریک از این شرایط در آن زمان مفقود و بعد از غروب شوال، حاصل شود دادن فطره دیگر بر عهده عیال واجب نخواهد بود؛

اما سیدنا الأستاد فرمودند که این روایت، اشتراط وجوب فطره به غروب روز آخر رمضان یا به تعبیر دیگر اشتراط درک شهر رمضان را مخصوص به دو طایفه، قرار داده است: یکی مخصوص بچه ای که به دنیا بیاید و دوّمی کافری که به إسلام درآید. این دو گروه اگر درک رمضان کنند زکاتشان بر معیل واجب است و اگر بچه، شب بعد از غروب، به دنیا آید یا کافر در این زمان، مسلمان شود زکات فطره بر معیل، لازم نیست. در نظر ایشان مثال باقی شرایط از جمله ضیافت و عقل و بلوغ فرزند مثال کسی است که دو ساعت بعد از زوال ظهر، شرایط تکلیف برو ثابت شود، بی تردید خواندن نماز ظهرین در این صورت برو واجب خواهد بود.« نظر أستاد قبلاً مورد نقد واقع شد و عمومیت تعلیل برای همه شرایط به اثبات رسید».

با سخنان فوق، وضعیت ضیف هم روشن می شود: یا ضیف را به عنوان یکی از موارد عیال، فطره اش را بر مضیف،‌ واجب می دانیم که همان دو مبنای فوق در زمان ضیافت و عیلولت، در آن هم جاری می شود. یا آن که مثل صاحب جواهر عنوان ضیف را عنوان مستقّلی در کنار عیال، قرار می دهیم، در این صورت باید اقتصار کرد بر خصوص مورد نص، مورد نص صحیحه عمر بن یزید بود که شخصی بر مضیف وارد شده «فیحضر یوم الفطر» یعنی ضیف از قبل غروب شوال و در جزئی از ماه رمضان، در خانه مضیف بوده و ضیافت تا ‌روز فطر هم ادامه پیدا کرده است. حال اگر به این قائل شدیم که ضیف عنوان مستقّلی در کنار عنوان ضیف است پس با توجه به صحیحه فوق، در مورد ضیف گوییم:

وجوب زکات فطره ضیف بر مضیف، اختصاص دارد به جایی که ضیف از قبل غروب رمضان، در مهمانی مضیف بوده و این ضیافت تا روز عید هم باقی بماند. لذا اگر ضیف، شب عید فطر وارد شود یا تا صبح روز عید،‌نزد مضیف نماند از مورد صحیحه عمر بن یزید خارج شده و داخل تحت اطلاقاتی است که فرمود زکات فطره بر هر مرد وزن و صغیر و کبیر و... واجب است این مبنا با روایتی که صاحب وسائل از شیخ طوسی به نقل از خلاف، نقل می کند تعارضی ندارد، روایت از این قرار است:

«روی اصحابنا ان من اضاف انسانا طول شهر رمضان و تکفل بعیولته لزمته فطرته»[1]

چرا که روایت مرسله بوده و در کتب إستدلالی و حدیثی شیخ نیز ردی از این روایت نمی توان یافت.و اگر روایت دارای أصلی در نزد شیخ بود بی گمان،‌آن أصل مورد اشاره قرار می گرفت.

«مسألة2: كل من وجبت فطرته على غيره سقطت عن نفسه و إن كان غنيا و كانت واجبة عليه لو انفرد و كذا لو كان عيالا لشخص ثمَّ صار وقت الخطاب عيالا لغيره و لا فرق في السقوط عن نفسه بين أن يخرج عنه من وجبت عليه أو تركه عصيانا أو نسيانا لكن الأحوط الإخراج عن نفسه حينئذ نعم لو كان المعيل فقيرا و العيال غنيا فالأقوى وجوبها على نفسه و لو تكلف المعيل الفقير بالإخراج على الأقوى و إن كان السقوط حينئذ لا يخلو عن وجه».

ترجمه: هر كسى كه فطره‌ى او بر ديگرى باشد از خودش ساقط است، هر چند غنى باشد. و هم چنين اگر عيال كسى بود و وقت وجوب، عيال ديگرى شود كه فطره‌اش از آن كس ساقط و بر عهده‌ى آن ديگر است. و در سقوط فطره از خود، فرق نيست بين آن كه كسى كه بر او واجب است بدهد يا عمداً يا نسياناً ندهد لكن در صورتى كه ندهد أحوط آن است كه خودش بدهد. بلى، اگر فقيرى عيال بار باشد و عيالش غنى باشند، اقوى آن است كه بر خود عيالات واجب است فطره‌ى خود را بدهند هر چند معيل فقير به تكلّف بدهد بنا بر اقوى اگر چه سقوط از خود آنها در اين صورت خالى از وجه نيست.

این مسأله دارای چند بخش است:

بخش أوّل: عیال معیل یا ضیفی که وارد خانه مضیف شده است زکاتش بر معیل یا مضیف واجب است، این وجوب در صورتی که معیل و مضیف فطره را بدهند بلا إشکال از عیال و ضیف، ساقط می باشد مثلاً پدر و مادری که در منزل هستند جزء عیال حساب می شوند، ولو این که خودشان غنی هم باشند اگر زکات را پسر بدهد از مادر و پدر ساقط می شود.

دلیل: در روایات خواندیم که بر معیل دادن فطره عیال لازم است و بر مضیف دادن فطره ضیف، بر أساس صحیحه عمر بن یزید :«الفطرة واجبة علی کل من یعول». با یک بار دادن فطره توسط معیل یا مضیف، این واجب، إمتثال شده و موجبی برای تکرر فطره نیست.

لایقال: دلیل داریم که بر هر انسانی دادن زکات فطره واجب است؛

فانه یقال: درست که چنین دلیلی به صورت مطلق داریم ولکن این اطلاق، با دلیلی که زکات فطره را بر معیل لازم می داند تقیید می خورد و در این جهت فرقی نیست که عیال غنی باشد یا نباشد.همچنین این مطلق با دلیلی که زکات فطره ضیف را بر مضیف واجب می شمارد، تقیید میخورد؛خواه آن که ضیف غنی باشدیا فقیر، در هر صورت دادن بیش از یک زکات فطره، واجب نیست که این زکات در مورد ضیف و عیال به نص روایاتی که خواندیم، بر عهده معیل و مضیف است.

بخش دوّم: اگر کسی در وقت وجوب فطره یعنی غروب شوال، عیال غیر باشد مثل این که دختری که همسر دیگری است، قبل از غروب شوال، به خانه شوهر برود در این صورت فطره بر عهده معیلی است که در زمان غروب شوال،‌ عهده دار عیلولت آن عیال بوده است، چرا که مدار در فطریه به عیال زمان تعلق وجوب فطره یعنی أوّل غروب ماه شوال است،‌بنابر این اگر أوّل غروب، عیال یا ضیف کسی شد مدار بر همان زمان است و عیال و ضیف بودن فرد در روزهای قبل نزد عیال و مضیف دیگر، اعتباری ندارد چون عیلولت در زمانهای سابق در زمانی بوده که هنوز وجوب فطره فعلی نشده بود و مدار در این مسأله بر عیلولتی است که أوّل غروب شوال،

تحقّق یابد.

بخش سوّم: اما اگر زکات فطره عیال یا ضیف را معیل یا مضیف نپردازد، مرحوم سیّد می فرماید: چه این که ترک عصیانا باشد یا نسیانا، در هر دو صورت زکات از عیال یا ضیف، ساقط می باشد، زیرا تکلیف زکات فطره شخص، متوجه مضیف و معیل شده است حال اگر مضیف و معیل انجام وظیفه نکرده باشند بر ضیف وعیال دادن فطره لازم نیست به همان وضوحی که اگر کسی عصیان ورزد و نماز ظهرش را نخواند این تکلیف بر عهده فرزندش منتقل نمی شود. در مانحن فیه هم یک دلیل وجوب زکات فطره عیال بر من تعول یا ضیف برمضیف داریم و این تکلیف واحد علی الفرض به معیل یا مضیف تعلق دارد و اگر او عصیان کند یا فراموشش شود بر ضیف و عیال، دادن فطره واجب نخواهد بود.

ان قلت: بنابر اطلاق أدلّه وجوب فطره، دادن زکات بر هر مکلفی واجبست، اطلاق این تکلیف مقیّد شده به جایی که شخص عیال یا ضیف دیگری باشد که در این صورت بایستی مضیف یا معیل، فطره آندو را ادا کنند.حال اگر عصیان یا نسیان کرده و فطره را ندهند باز به اطلاقات وجوب فطره مراجعه و نتیجتا پرداخت را بر شخص ضیف یا عیال در صورت تمکّن لازم می دانیم

قلت: وقتی اطلاقات وجوب پرداخت زکات بر هر مکلفی تقیید به مورد عیال و ضیف می شود و این تکلیف متوجه به معیل و مضیف می شود یعنی همان تکلیف واحد بر ذمّه مضیف و معیل،‌مستقرّ شده و از آنجا که تکلیف دیگری در کار نیست راهی بر ترتب و رجوع تکلیف به عیال در صورت تمرد معیل نیست؛ مگر این که به دو تکلیف فطره، قائل شد که یکی بر معیل و دیگری بر عیال است و لم یقل به احد.نتیجه آن که در مورد فطریه، یک تکلیف بیش نداریم که ابتدائا متوجه بر همه مکلفین است و در حال ضیافت و عیلولت، این تکلیف به مضیف و معیل، توجه پیدا می کند و در صورت عصیان یا نسیان،این تکلیف به دیگری توجهی پیدا نمی کند.

آری دو مورد هست که در صورت عصیان مکلّف أصلی، تکلیف متوجه به مکلّف تبعی می شود: یکی در واجبات کفایی که اگر میتی را أهل میت به عنوان مکلفان أصلی تجهیز ننمودند بر هر مسلمانی به عنوان مکلّف تبعی واجبات کفایی واجب است که متصدی کفن و غسل و دفن میت بشود.توجه داریم که این مورد بر مانحن فیه صدق نمی کند زیرا وجوب فطره، کفایی نیست چرا که در صحیحه عمر بن یزید فرمود:« الفطرة‌واجبة‌علی کل من تعول..». و در أصول فقه خوانده ایم که مقتضای اطلاق صیغه امر، وجوب عینی تعیینی نفسی است. اگر مولا بفرماید جئنی بزید یعنی أوّلاًتکلیف نفسی است مقدّمه تکلیف دیگری نیست؛ دوّم مخیر بین آوردن زید و عمرو نیستی و فقط باید زید را بیاوری؛ سوّم این امر، وجوب عینی دارد زیرا اگر وجوب کفایی داشت مولا باید می فرمود که:« یجب علی کل من عبیدی ان یجیئوا بزید..». در مانحن فیه هم امر شده به این که من یعول باید سثزکات فطره را بدهد اسمی از دیگران نبرده است پس وجوب عینی است نه کفایی و در صورت عصیان معیل، این واجب بر گردن عیال، نخواهد آمد.

دوّم: در قتل خطائی خدای متعال می فرماید که قاتل باید دیه مقتول را به صاحبان مقتول بپردازد: «ودیة مسلمة الی أهله» ولی در عین حال تفریغ ذمّه این تکلیف قاتل، بر عهده عاقله می باشد پس أصل وجوب متوجه به قاتل، اما تفریغ ذمّه متوجه به عاقله می باشد. حال این امر هم در فقه مسلمست که اگر عاقله به دلیلی از دادن دیه به خانواده مقتول،‌سرباز زنند، بر خود قاتل، تفریغ ذمه، لازم آید.

با رجوع به ما نحن فیه سؤال می کنیم که حال آیا ما نحن فیه مثل قتل خطائی است که تکلیف بر عهده عیال یا ضیف باشد اما تفریغ ذمّه بر معیل یا مضیف؟ یا آن که وجوب فطره ابتدائا بر عهده معیل و مضیف قرار گرفته است؟ اگر ابتدائا وجوب فطره بر عیال و ضیف آمده باشد لکن تفریغ ذمّه بر عهده معیل و مضیف باشد، ما هم قبول داریم که اگر عصیان کنند و ندهند باید خود عیال و ضیف، فطره شان را بپردازند اما با رجوع به مقتضای ظاهر نصوص، مشاهده می کنیم که این تکلیف ابتدائا متوجه خود مضیف یا معیل شده است و هیچ ربطی به ضیف و عیال ندارد.

نتیجه: سخن سیّد ماتن درست است که اگر معیل و مضیف، فطره را عصیانا نداد بر عهده ضیف و بر عهده عیال، وجوب فطره نخواهد بود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo