< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

91/11/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فطره بر هاشمی فقط از معیل هاشمی/عیال حاضرو غائب/ فطره سربازان

سخن این بود اگر شخصی عائله اش سادات و خود معیل غیر سیّد باشد آيا می توان فطره آن ها را به سادات پرداخت یا خیر؟ مرحوم سیّد ماتن می فرماید مدار بر شخصی است که زکات را می دهد یعنی اگر معیل، هاشمی باشد می تواند فطره را به هاشمی بدهد و اگر غیر هاشمی باشد نمی تواند، و در این میان هاشمی و غیرهاشمی بودن، معال، دخلی ندارد.

مباحثی چند پیرامون این مسأله: بحث اول آیا این مسأله اختصاص به زکات مال دارد یا در زکات فطره هم جاری است؟ مرحوم

صاحب جواهر ره در ج15ص412 إحتمال داده اند که مسأله پرداختن زکات غیر هاشمی به هاشمی که ممنوعیت دارد ممکن است مختص به زکات مال داشته باشد. ایشان به عبارتی از روایت زید شحام إستناد می کنند، إبتدا نص روایت:

«عَنْ أَبِي أُسَامَةَ زَيْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِي عَبْدِ أللّه  قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الصَّدَقَةِ الَّتِي حُرِّمَتْ عَلَيْهِمْ فَقَالَ هِيَ الزَّكَاةُ الْمَفْرُوضَةُ وَ لَمْ يُحَرَّمْ عَلَيْنَا صَدَقَةُ بَعْضِنَا عَلَى بَعْضٍ».[1]

ألبتّه این أصل روایت در وسائل الشیعه می باشد اما نقلی که در کلام صاحب جواهر است چنین اضافه ای دارد:«هی الزکاة‌ المفروضة المطهرة للمال» یعنی زکاتی که بر بنی هاشم حرام است اختصاص به زکات مالی دارد که زکات، موجب تطهیر آن است و ربطی به زکات فطره که زکات بدن و برای حفظ سلامت بدن می باشد ندارد چرا که قبلاً گفته ایم که زکات فطره عمدتا برای سلامت آدمی از خطرات مرگ و...تشریع شده است.

اما این روایت إستدلال با دو إشکال مواجه است: أوّل إشکال سندی به مفضل بن صالح ابی جمیله، که توثیق نشده بلکه قدح به وصف کذاب دارد. دوّم آن که گفتیم این عبارت در هیچ یک از کتب حدیثی موجود نیست فقط جواهر این روایت را با این عبارت نقل می کند که إحتمالا از قلم شریف ایشان سهوی سر زده است. پس همان حکمی که در زکات هست که زکات واجب اعم از زکات مال و بدن می باشد و گرفتن هر دو بر بنی هاشم از جانب غیر بنی هاشم حرام است. علاوه بر آن که زکاتی که أوّل در إسلام تشریع شده بود زکات بدن بود و بعد از ثروتمندی اعراب زکات مال تشریع شد.پس وجهی برای انصراف عبارات صدقه و زکات در روایات به زکات مال نیست.

بحث دوّم: در پاسخ به سؤال این مسأله ، مرحوم صاحب حدائق در ج12 از ص317 تا ص319 این بحث را آورده است و از جواز دادن فطره معال هاشمی که معیل غیر هاشمی فطره اش را می پردازد دفاع می کند ملخص کلام وی بدین قرار است: معیل اگر خودش بنی هاشم نبود نمی تواند زکات خودش ر ابه بنی هاشم بدهد اما اگر عیال او هاشمی هستند زکات آن ها را می توان به هاشمی پرداختو این کار مطابق قاعده است زیرا چنین فطره ای هاشمی اضافه می شود مثلاً می گویند زکات این پسر یا این دختر که هاشمی هستند و از آنجا که زکات به آن ها إنتساب دارد دادن این زکات منتسب به هاشمی به دیگر هاشمی مجاز است ولی خود معیل حق ندارد زکات شخصی خودش را به هاشمی بدهد.

بعد هم نظر خود را با سه روایت به عنوان شاهد این برداشت موکد می کند اولی روایت معتب «اعط عن عیالنا الفطرة» دوّمی صحیحه حلبی«صدقة الفطرة‌علی کل راس من أهلک» و سوّمی از ابن بزیع« آن ها فطرة‌العیال » بنابر این سه روایت،فطره هرکس به خود او منتسب می باشد پس صدقه این بچه های هاشمی تحت تکفل غیر هاشمی، از آن خود این فرزندان است که ألبتّه مأمور پرداخت آن، جناب معیل می باشد. شاهد دیگر آن که در روایت دیگری بدین مضمون آمده است که زکات فطره، برای دفع خطر از فرزندان و عیال است لذا باید سعی شود که زکات بدن آن ها داده شود تا تک تک آن ها بدین وسیله از خطر مرگ مصون شوند و در عافیت بسر برند. در پایان کلام خویش می فرماید چون در این مسأله نصی در کلام نداریم لایترک الإحتیاط و الله العالم.

إشکال مرحوم أستاد خوئی به صاحب حدائق: اضافه فطره به عیال یا کل راس من أهلک، از قبیل اضافه زکات به شعیر و حنطه و انعام و... است مثل این که می گوییم زکات گندم من امسال این مقدار است. وقتی زکات اضافه به مال می شود این اضافه تشخص و خصوصیّتی برای این مال ایجاد نمی کند و زکات مال هماره به صورت مطلق،واجب است حال از هر نوعی از انواع نه گانه می خواهد باشد.اضافه کردن زکات هم به زوجه و پسر و دختران هاشمی ارزشی ندارد، مهم کسی است که مأمور به پرداخت زکات است و تکلیف بدو تعلق گرفته است و باید از مالش این زکات را خارج کند،‌اگرچه فلسفه تشریع این حکم،‌برای دیگری باشد و نفعش برای دیگری باشد ولی در عین حال إعتبار به مأمور پرداخت زکات یعنی معیل است که باید إخراج کند و در ذمّه خود او این زکات واجب شده است.

گاهی گفته می شود که زکات واجب کفایی است مثلاً در مورد عیال موسر و معیل فقیر، گفتیم که بعید نیست بر عیال زکات فطره خودش، واجب باشد یا اگر مضیفی فقیر است وضیف غنی،‌بعید نیست که بر ضیف واجب باشد.پس بعید نیست که زکات فطره از قبیل واجب کفایی باشد و بر معیل و عیال هر دو واجب باشد و همانطور که در واجبات کفایی اگر یکی ادا کند از دیگری ساقط می شود در اینجا هم بگوییم بر عیال هاشمی و معیل غیر هاشمی زکات فطره در عرض هم، واجب است اگر این واجب را عیال هاشمی بدهد می تواند به هاشمی بپردازد واگر معیل غیر هاشمی دهد نمی تواند به هاشمی بدهد.

و فیه: قبلاً نقد واجب کفایی بودن فطره به عرض رسید و گفته شد اگر تکلیف معیل و معال، در عرض هم باشند باید معال هم بتواند ابتدائا فطره را پیش از معیل،‌ادا کند ولی اتفاق است که فطره، ابتدائا وظیفه معیل است و اگر معیل، فقیر بود و علی المبنی قائل به ثبوت فطره شدیم، این حکم بر ذمّه معال غنی قرار می گیرد.

«مسالة8: لا فرق في العيال بين أن يكون حاضرا عنده و في منزله أو منزل آخر أو غائبا عنه‌ فلو كان له مملوك في بلد آخر لكنه ينفق على نفسه من مال المولى‌ يجب عليه زكاته..».

ترجمه: در عيال فرقی نيست كه حاضر باشد نزد او و منزل او يا منزل ديگر يا غايب باشد، پس هر گاه غلام يا كنيز او يا زن يا فرزند او سفر باشند و نفقه از مال او باشد، بايد خودش فطره‌ى آنها را بدهد چنانكه اگر خودش در سفر باشد و نفقه‌ى عيالات خود را گذارده باشد كه صرف خود كنند فطره‌ى آنها را بايد خودش بدهد. بلى، اگر كسان او در نفقه‌ى ديگرى باشند، فطره‌ى آنها بر او نيست چه منفق، غنى باشد و فطره‌ى آنها را بدهد يا نه؛ اگر چه در فطره‌ى زوجه و مملوك كه در نفقه‌ى ديگرى باشند و منفق فقير باشد يا آن كه فطره‌ى آنها را ندهد، أحوط آن است كه شوهر و مولى بدهد. و هم چنين اگر آنها در نفقه‌ى او باشند و نه در نفقه‌ى ديگرى كه فطره‌ى آنها بر او نيست لكن أحوط آن است كه او فطره‌ى زوجه و مملوك خود را بدهد.

این مسأله به چند نکته اشاره دارد:

أوّل: فرقی نمی کند که عیال در منزل حاضر باشد یا نباشد اگر حضور هم نداشته باشد دادن زکات عیال بر معیل واجب است.روایت صریحی از جمیل در این جهت نقل شده است:

«عن أبي عبد اللّه  «قال: لا بأس بأن يعطي الرجل عن عياله و هم غيّب عنه، و يأمرهم فيعطون عنه و هو غائب عنهم»[2]

همانگونه که در صحیحه معتب هم امام صادق  به خادم خود امر کردند که از تمام عیال ایشان فطره را بپردازد. مضافا بر این که أدلّه ای که زکات را بر من یعول لازم می دانست فرقی بین عیال حاضر و غایب نگذاشته است.

دوّم: اگر فرض کردیم که عیال نفقه اش بر غیر واجب باشد مثل این که زوجه به منزل پدر رود و عیال آن ها در این یک هفته محسوب شود بر عهده معیل همی شگی یعنی زوجه تکلیفی نیست و معیل موقت یعنی پدر زوجه باید فطریه دخترش را بپردازد زیرا أوّلاً زکات بر معیل لازم است و ثانیا «لا ثنی فی الصدقة»«قبلا توضیح آن گذشت».

سوّم: اگر کسی که غیر معیل دائمی است ولی وظیفه دارد که زکات فطره را به خاطر عیلولت موقت، بپردازد«مثال بالا» و ازین کار سرباز زند تکلیفی بر عهده معیل أصلی نیست چون تکلیف ابتدائا ازو ساقط و متوجه به مضیف شده است و اگر این مضیف نپردازد، تکلیف از ذو العیال همی شگی، یعنی زوج این خانم، ساقط می باشد.

چهارم: اگر بر فرض، زکات فطره زوجه و مملوک به خاطر عیلولت، بر عهده دیگری باشد، إحتیاط در أدای خود معیل أصلی یعنی زوج و مولا می باشد. این مطلب در صحیح عبد الرحمن بن حجاج و موثقه اسحاق بن عمار«که بارها خوانده ایم»اشاره شده بود که فطره زوجه و مملوک بر عهده زوج ومولا است ولو این که در خانه آندو نباشند. ألبتّه ما با توجه به روایات دیگر این امر را حمل بر استحباب کردیم.

زکات فطره سربازان بر عهده کیست؟ جندی و شرطه یا نیروی انتظامی و نظامی، چند قسم اند قسمی اجیرند مثل پاسبانها که اجیر دولت اند یا اجیر شخص یا سازمانهای خصوصیّ می باشند مثل محافظ یک تاجر یا نگهبان أموال بانک خصوصیّ که در قبال دریافت مزد به این کار مبادرت میورزد.در این قسم که به استخدام درآمده یا اجیر می باشند مثل بنا یا خیاط میمانند و خود غنی بالقوه بوده و زکات فطرشان بر خودشان واجب است ألبتّه اگر معیل باشند یا مستقّل در زندگی باشند چرا که صاحب مالند و غنی بالقوه ، و اگر فرزند خانواده و معال پدر خود می باشند طبعا بر عهده پدرشان است.

قسم دوّم بعضی از سربازانی که در خانه های افسران خدمت می کنند مثل زمان شاه که رده های بالا،حق داشتند یک سرباز را در أمور شخصی خود بکار گیرند. ایندسته بی شک جزء خادمین خانه می باشند و بر أساس روایت اسحاق بن عمار، فطره خادم بر عهده مخدوّمش می باشد.

قسم سوّم سربازانی که در پادگانها کار می کنند یا برای تعلیم و تدریب رفته اند یا جنگی برپا شده است که در می دان جنگ می جنگند،‌اینها نه اجیرند نه در حقیقیت معیل اینها دولت است، اینها در حقیقت مثل صحیحه عبد الرحمن بن الحجاج است که اگر کسی به صورت موقت،‌متکفل خرج کسی باشد و هر از چندی به او نفقه ای برای گذران زندگی بدهد ولی به حد عیلولت نرسد، برو واجب نیست که فطریه این افراد را بدهد. و از آنجایی که این افراد کماکان، عیال خانواده خودشان هستند و انفاق غذا و لباس و پول مختصر از جانب دولت به حد عیلولت نمی رسد فطرشان بر عهده معیل که خانواده خودشان باشد واجب می باشد.

باری ما را با بحث صغروی، کاری نیست و حکم کبروی مسأله چنین است: هرجا عیلولت صدق کند یجب الفطرة علی العیال و الا فلا.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo