< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

93/10/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقصود از بنی هاشم

«مسألة3: مستحقّ الخمس من انتسب إلى هاشم بالأبوة‌ فإن انتسب إليه بالأم لم يحل له الخمس و تحل له الزكاة...»[1]

نصف خمس، إختصاص به سادات دارد. سؤال آن که آیا مقصود از سادات فقط ذریه پیامبر اکرم  و سلم می‌باشند یا فرزندان بنی هاشم هم مشمول آن می‌باشند؟ سؤال دوّم آن که آیا این انتساب بایستی از طریق پدر باشد یا انتساب از طریق مادر نیز کفایت می‌کند؟

در پاسخ به سؤال أوّل در مقصود از معنای سادات، تردیدی نیست که بر أساس روایات و اجماع، خمس به أولاد و فرزندان بنی هاشم تعلّق دارد از جمله در مرسله حماد و روایات فراوان دیگر که خواهد آمد بر این مسأله تاکید شده است.

می دانیم که نسل حضرت هاشم از طریق فرزند وی جناب عبد المطلب إدامه پیدا کرد و حتّی در زمان پیامبر اکرم  غیر از جناب عبد المطلب و فرزندان ایشان نسل و ذریه ای برای هاشم باقی نمانده بود. جناب عبد المطلب هم ده فرزند از جمله عبد الله، ابولهب، عباس، ابیطالب، حمزه و... داشت، لذا خمس به همه فرزندان و نسل فرزندان عبد المطلب حتّی أولاد ابی لهب بر فرض وجود تعلّق دارد و اختصاصی به فرزندان و ذریه پیامبر اکرم  و امیر المؤمنین علی و حضرت زهرا سلام الله علیها ندارد.

اما در پاسخ به سؤال دوّم و تعلّق خمس به منسوبین از طریق مادر به جناب هاشم، بین فقهای شیعه إختلاف ست. بنابر قول منسوب به سیّد مرتضی، خمس به همه أولاد ‌هاشم اعم از منسوبین از طریق پدر یا مادر تعلّق دارد و اختصاصی به أولاد منسوب از طریق پدر به جناب هاشم ندارد: بنونا بنو أبنائنا و بناتنا بنوهن أبناء الرجال الاباعد.

برخی مثل أستاد خوئی معتقدند که مقصود سیّد مرتضی، اثبات انتساب أولاد دختر به جد مادری می باشد لذا بر أولاد دختری هم أولاد جناب هاشم صدق می‌کند و بحث سیّد مرتضی ربطی به بحث خمس ندارد.

از مدافعان مبنای تعمیم خمس بر أولاد ذکور و اناث، مرحوم صاحب حدائق است که در طی حدود ده تا دوازده ورق مفصلا به اثبات این مدعا پرداخته است.

به نظر أستاد خوئی تردیدی در انتساب فرزند دختری به پدر بزرگ مادری وجود ندارد و دلایل زیادی بر آن وجود دارد از جمله لغت و عرف بر آن صحه گذارد و احکام أولاد در نکاح و میراث در مورد فرزندان دختر نیز صادق است و در صورت فقدان فرزندان در طبقه أوّل، نوه های دختری و پسری بر أساس قاعده قرآنی:﴿ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ[2] هر دو به نسبت ارث می‌برند. روایت إمام صادق  به این عبارت:« لقد ولدنى أبو بكر مرتين»[3] بر صدق ولادت بر ذریه منتسب از طرف مادر دلالت دارد چرا که أم فروه مادر إمام صادق از طرف پدری نوه محمد بن ابی بکر و از طرف مادری نوه عبد الرحمن بن ابی بکر بود و حضرت خود را از دو طرف فوق فرزند ابابکر خلیفه أوّل می دانست ند.

روایت ذیل نیز از جمله دلائل ثابت کننده این مدعاست. در این روایت إمام موسی بن جعفر  در جواب تقاضای هارون که به دنبال دلیل قرآنی انتساب ایشان از طریق دختر یعنی حضرت زهرا سلام الله علیها به پیامبرست چنین به آیات قرآن استشهاد نمودند:

«فَقُلْتُ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسى وَ هارُونَ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَ زَكَرِيّا وَ يَحْيى وَ عِيسی، مَنْ أَبُو عِيسَى يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ لَيْسَ لِعِيسَى أَبٌ فَقُلْتُ إِنَّمَا أَلْحَقْنَاهُ بِذَرَارِيِّ الْأَنْبِيَاءِ مِنْ طَرِيقِ مَرْيَمَ ع وَ كَذَلِكَ أُلْحِقْنَا بِذَرَارِيِّ النَّبِيِّمَنْ قِبَلِ أُمِّنَا فَاطِمَةَ ع أَزِيدُكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ هَاتِ قُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ وَ لَمْ يَدَّعِ أَحَدٌ أَنَّهُ أَدْخَلَ النَّبِيُّ ص تَحْتَ الْكِسَاءِ عِنْدَ مُبَاهَلَةِ النَّصَارَى إِلَّا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ ع فَكَانَ تَأْوِيلُ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَبْناءَنا الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ نِساءَنا فَاطِمَةَ وَ أَنْفُسَنا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ »[4]

«این روایت در کتب زیادی از جمله عیون اخبار الرضا و احتجاج طبرسی و حدائق مرحوم بحرانی آمده است.»

باری تردیدی در انتساب ولد دختر به جد وجود ندارد اما عمده سخن در تعمیم تعلّق خمس بدانهاست. أستاد خوئی معتقدند در خصوص خمس، انتساب به جناب هاشم از طریق پدری لازم است. دلائل و قرائن زیر را نیز در اثبات این مدعا می توان بیان کرد:

    1. مرسله حماد که بارها طریق تصحیح سند آن را بوسیله قرار داشتن جناب حماد در میان اصحاب إجماع و همچنین شهرت فتوائی این روایت بیان کرده ایم. فراز ذیل از مرسله مستند استادست: «وَ مَنْ كَانَتْ أُمُّهُ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ وَ أَبُوهُ مِنْ سَائِرِ قُرَيْشٍ فَإِنَّ الصَّدَقَاتِ تَحِلُّ لَهُ وَ لَيْسَ لَهُ مِنَ الْخُمُسِ شَيْ‌ءٌ لِأَنَّ اللَّهَ يَقُولُ ادْعُوهُمْ لِآبائِهِمْ...» [5]

    2. روایات ذیل خمس را مختص بنی هاشم و بنی عبد المطلب دانسته و زکات را بر آن ها حرام کرده است از جمله دو روایت ذیل:

«عَنِ ابْنِ سِنَانٍ يَعْنِي عَبْدَ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  قَالَ: لَا تَحِلُّ الصَّدَقَةُ لِوُلْدِ الْعَبَّاسِ وَ لَا لِنُظَرَائِهِمْ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ.» [6]

«أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  فِي حَدِيثٍ قَالَ: إِنَّهُ لَوْ كَانَ الْعَدْلُ مَا احْتَاجَ هَاشِمِيٌّ وَ لَا مُطَّلِبِيٌّ إِلَى صَدَقَةٍ إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ لَهُمْ فِي كِتَابِهِ مَا كَانَ فِيهِ سَعَتُهُمْ»[7]

به بیان أستاد وقتی به طایفه ای در عرب إشاره شود مثل طایفه «بنی تمیم» و «بنی عدی» و «بنی هاشم» و... مقصود افرادی از آن طایفه است که از طریق پدر به آن طایفه منتسب باشند.

    3. اگر قائل به تعمیم خمس به تمام فرزندان و ذریه بنی هاشم از طریق پدر یا مادر باشیم باید خمس را متعلّق به همه شیعیان بدانیم چه آن که شیعه ای نیست مگر این که راه انتسابی از طریق مادر یا مادر بزرگ پدری یا مادری و... و به همین ترتیب اجداد بالاتر خود با جناب هاشم دارد و تعمیم ملکیّت خمس برای همه شیعیان، بعید می نماید و موجب خواهد شد که امتیاز بین خمس و زکات و فلسفه جعل هریک از بین رود.

    4. «عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ قَالَ خَطَبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِين  وَ ذَكَرَ خُطْبَةً طَوِيلَةً يَقُولُ فِيهَا نَحْنُ وَ اللَّهِ عَنَى بِذِي الْقُرْبَى الَّذِينَ قَرَنَنَا اللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ بِرَسُولِهِ فَقَالَ فَلِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ فِينَا خَاصَّةً إِلَى أَنْ قَالَ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَنَا فِي سَهْمِ الصَّدَقَةِ نَصِيباً أَكْرَمَ اللَّهُ رَسُولَهُ وَ أَكْرَمَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ أَنْ يُطْعِمَنَا مِنْ أَوْسَاخِ النَّاسِ»[8]

    5. «عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَ الْحَدِيثَ إِلَى أَنْ قَالَ: فَالنِّصْفُ لَهُ يَعْنِي نِصْفُ الْخُمُسِ لِلْإمام خَاصَّةً وَ النِّصْفُ لِلْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ أَبْنَاءِ السَّبِيلِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ الَّذِينَ لَا تَحِلُّ لَهُمُ الصَّدَقَةُ وَ لَا الزَّكَاةُ عَوَّضَهُمُ اللَّهُ مَكَانَ ذَلِكَ بِالْخُمُسِ فَهُوَ يُعْطِيهِمْ عَلَى قَدْرِ كِفَايَتِهِمْ فَإِنْ فَضَلَ شَيْ‌ءٌ فَهُوَ لَهُ وَ إِنْ نَقَصَ عَنْهُمْ وَ لَمْ يَكْفِهِمْ أَتَمَّهُ لَهُمْ مِنْ عِنْدِهِ كَمَا صَارَ لَهُ الْفَضْلُ كَذَلِكَ يَلْزَمُهُ النُّقْصَانُ.» [9]

این دو روایت نیز دلالت دارد که افراد أهل بیت یعنی کسانی که از طریق پدر به پیامبر اکرم  منتسب باشند حق إستفاده از صدقه یعنی زکات واجب را ندارند، در نتیجه کسانی که از طریق مادر به ایشان منتسب باشند حق إستفاده از زکات را دارند و طبعا حق إستفاده از خمس ندارند.

اشکال: أخص مانع از اعم نیست به این معنا که إختصاص زکات به این گروه، مانع تعلّق خمس به آن ها نمیباشد.

 


[2] . سوره نساء، سوره4، آیه11.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo