< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

کتاب الخمس

93/12/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دومین مورد انفال: زمینهای موات
دومین مورد از انفال هرگونه زمین موات و خراب بدون صاحب می‌باشد، خواه از قبیل کویر و بیابان باشد که کسی نسبت بدان ادعایی ندارد یا آنکه ابتدا آباد بوده و مالک داشته سپس از صلاحیت کشاورزی افتاده و به خرابه ای تبدیل شده است. در اثبات این قسم از انفال به روایاتی استدلال شده است از جمله:
-صحیحه حفص: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْأَنْفَالُ مَا لَمْ يُوجَفْ عَلَيْهِ بِخَيْلٍ وَ لَا رِكَابٍ- أَوْ قَوْمٌ صَالَحُوا أَوْ قَوْمٌ أَعْطَوْا بِأَيْدِيهِمْ- وَ كُلُّ أَرْضٍ خَرِبَةٍ وَ بُطُونُ الْأَوْدِيَةِ فَهُوَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص- وَ هُوَ لِلْإِمَامِ مِنْ بَعْدِهِ يَضَعُهُ حَيْثُ يَشَاءُ[1]
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ وَ سُئِلَ عَنِ الْأَنْفَالِ فَقَالَ- كُلُّ قَرْيَةٍ يَهْلِكُ أَهْلُهَا أَوْ يَجْلُونَ عَنْهَا- فَهِيَ نَفَلٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ نِصْفُهَا يُقْسَمُ بَيْنَ النَّاسِ- وَ نِصْفُهَا لِرَسُولِ اللَّهِ ص- فَمَا كَانَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص فَهُوَ لِلْإِمَامِ.» [2] البته تقسیم نصف آن میان مردم با تملک امام نسبت به همه انفال، سازگار نیست و صاحب حدائق این روایت را محمول بر تقیه می‌داند.
-صحیحه محمد بن مسلم: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سَمِعَهُ يَقُولُ إِنَّ الْأَنْفَالَ مَا كَانَ مِنْ أَرْضٍ لَمْ يَكُنْ فِيهَا هِرَاقَةُ دَمٍ- أَوْ قَوْمٌ صُولِحُوا وَ أَعْطَوْا بِأَيْدِيهِمْ- وَ مَا كَانَ مِنْ أَرْضٍ خَرِبَةٍ أَوْ بُطُونِ أَوْدِيَةٍ- فَهَذَا كُلُّهُ مِنَ الْفَيْ‌ءِ وَ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ- فَمَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ لِلرَّسُولِ يَضَعُهُ حَيْثُ يُحِبُّ.»[3]
باری روایات این قسم فراوان است. یکی از سوالات این قسم آنکه اگر زمینی سابقا آباد بوده و مالکی داشته باشد، آیا بمجرد خراب شدن وارد انفال شده و به ملکیت امام معصوم وارد می‌شود یا علاوه بر خرابی، اعراض مالک آن هم لازمست؟ بیشتر روایات در این مقام، نسبت به قید اعراض مالک، اطلاق دارند اما موثقه اسحاق بن عمار بر لزوم اعراض مالک، در تبدیل زمین به انفال دلالت دارد: « عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِع عَنِ الْأَنْفَالِ- فَقَالَ هِيَ الْقُرَى الَّتِي قَدْ خَرِبَتْ وَ انْجَلَى أَهْلُهَا- فَهِيَ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ مَا كَانَ لِلْمُلُوكِ فَهُوَ لِلْإِمَامِ- وَ مَا كَانَ مِنَ الْأَرْضِ الْخَرِبَةِ- لَمْ يُوجَفْ عَلَيْهِ بِخَيْلٍ وَ لَا رِكَابٍ- وَ كُلُّ أَرْضٍ لَا رَبَّ لَهَا وَ الْمَعَادِنُ مِنْهَا- وَ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ مَوْلًى فَمَالُهُ مِنَ الْأَنْفَالِ[4] همچنین صحیحه ابی خالد کابلی قید اعراض مالک اول زمین را قید کرده است:« - فَإِنْ تَرَكَهَا وَ أَخْرَبَهَا - فَأَخَذَهَا رَجُلٌ مِنَ الْمُسْلِمِينَ مِنْ بَعْدِهِ- فَعَمَرَهَا وَ أَحْيَاهَا- فَهُوَ أَحَقُّ بِهَا مِنَ الَّذِي تَرَكَهَا-» [5] (البته با تامل در سیاق روایت و ورود روایت در مقام احیای زمینهای انفال، شخص اول هم مالک زمین نمی‌باشد.)

نتیجه: اگر اعراض را در تبدیل زمین خراب به انفال لازم دانستیم پس اگر در منطقه ای زلزله آید یا بر اثر طوفان به زمینها و خانه های مردم، آسیب وارد شود ولی اهالی منطقه در همان اطراف حاضر باشند اعراض ثابت نبوده و آن زمینها به انفال، تبدیل نمی‌شود.
مطلب دوم: آیا خرابی زمین و اعراض مالک و تبدیل به انفال، اختصاص به زمینهایی دارد که مالک شخصی یا عنوانی- مثل وقف برای طلاب- داشته باشد یا زمینهای مفتوحه عنوة نیز که اختصاص به مسلمانان دارد در صورت خرابی و اعراض مسلمانان از آنها تبدیل به انفال می‌شود؟ این بحث کاربرد زیادی دارد مثلا سرزمین عراق که با لشگر کشی سعد بن ابی وقاص بدست مسلمانان افتاده و در هنگام فتح به خاطر شط دجله و فرات در بیشتر نقاط آن کشاورزی رواج داشته و به ارض سواد، معروف بوده است اگر در زمان حال از رونق افتد و به زمین موات تبدیل شود چه حکمی دارد؟ آیا به زمین انفال تبدیل می‌شود یا خیر؟ صاحب جواهر در ج16 ص117 به بعد به تبع محقق صاحب شرایع قائلست که خیر این زمینها تبدیل به انفال نمی‌شود و در همه دورانها اعم از زمان آبادی و زمان خرابی بر ملک مسلمانان باقی می‌باشد. استاد خوئی در مقابل این قول، قول شاذی دارند که زمین مفتوحه عنوة نیز در صورت خرابی تبدیل به انفال می‌شود. دلیل عمده ایشان روایاتی چون موثقه اسحاق بن عمار(روایت20 از باب اول انفال) و همچنین صحیحه ابی بصیر(روایت 28 از همین باب) است که انفال را هرگونه زمین خراب شده(أرض خربة) یا بدون مالک (لا ربّ لها) می‌داند و تفاوتی بین ملکیت شخص خاص یا ملکیت عموم مسلمانان در تملک امام نسبت بدان از باب انفال وارد نشده است.
ان قلت: در صورت شک در تبدیل به انفال و خروج از ملکیت همه مسلمانان، استصحاب جاری شده و بقای ملکیت همه مسلمانان بر آن زمینها اثبات می‌شود.
قلت: با توجه به عموم صحیح حفص:« وَ كُلُّ أَرْضٍ خَرِبَةٍ وَ بُطُونُ الْأَوْدِيَةِ فَهُوَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص- وَ هُوَ لِلْإِمَامِ مِنْ بَعْدِهِ يَضَعُهُ حَيْثُ يَشَاءُ.» [6] میتوان مدعی شد که زمینهای مفتوحة عنوة نیز مثل زمینهای شخصی است و در صورت خرابی، به ملکیت امام معصوم از باب انفال وارد می‌شود لذا شکی وجود ندارد تا نیاز و مجال برای جریان استصحاب وجود داشته باشد.
ثمره نهایی بحث: اگر زمینهای مفتوحه عنوة را بعد از خرابی باز بر ملک همه مسلمانان باقی بدانیم خرید و فروش آن ممنوع می‌باشد و استفاده از آن منوط به پرداخت خراج به همه مسلمانان می‌باشد. اما اگر این زمینها بعد از خرابی به انفال تبدیل شود و به ملکیت امام معصوم درآید باید گفت که این زمینها با توجه به صحیحه ابی خالد کابلی- که در سطور فوق اشاره شد- و دیگر روایات باب برای شیعیان در صورت احیای آن زمین، حلال بوده و به ملکیت محیی درخواهد آمد. و الحمد لله.
نکته: زمینهای کربلا که توسط سید الشهدا س خریداری شده است با توجه به اینکه مفتوحه عنوة می‌باشد از نظر فقهی برای عامه مکلفان مسلمان، قابلیت تملک نداشته و خرید آن زمینها توسط حضرت شاید به معنای خرید حق سکنا یا امری شبیه به سرقفلی آن بوده باشد. و الله العالم!

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo