< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

94/01/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بول ابل جلاله/ بول حیوانات حلال گوشت

سخن در مورد بول حرام گوشتان گذشت و سه دلیل شیخ مبنی بر نجاست و حرمت و عدم منفعت،مورد نقد و إشکال واقع شد در إدامه شیخ بول ابل جلاله را إستثنا میکند. بول ابل جلاله یا موطوئه نجس است ولی چون بول شتر بطور کلّی خاصیتی برای تداوی دارد روایات آن خواهد آمد ممکن است که منفعت حلال تداوی در مورد آن متصور بوده و موجب جواز بیع آن باشد. در جواب با توجّه به نجس بودن این منفعت و با اخذ به عموم روایت تحف العقول در منع بیع نجاسات، برخی علیرغم فایده تداوی، قائل به حرمت آن شده اند. سؤال: آیا این خاصیت نادر تداوی که نزد عقلا مقصود نیست می تواند منشا حلیت شود یا خیر؟ «در بحث بعدی خواهد آمد.»

نظریه أستاد در روزهای گذشته گفته شد. إبتدا أستاد تمام عمومات وارده را از نظر سندی مورد خدشه قرار دادند و سپس صحت بیع را در صورت غرض عقلائی متابعین بدان، جائز دانستند و سفاهت معامله را مانعی از جواز بیع ندانسته و عموم تجارة عن تراض را در مقام جاری دانستند. بر این مبنا جواز خرید و فروش ابوال حیوانات حرام گوشت و بطور کلّی جواز بیع هرگونه نجاستی را نتیجه گرفتند. گفته شد نجاست و حرمت اشیا موجب سقوط مالیت نیست و در مقام نیز حکم تعبّدی بر حرمت آن از روایات، وجود ندارد به خاطر ضعف سند روایات و عدم انجبار آن گرچه بسیاری و لعل منهم شیخنا الانصاری قائل به جبر ضعف شده اند و شکی نیست که جمعی از فقهای عظام به آن روایات إستناد کرده اند و شاهد آن اجماعات و شهراتی است که در مطالب و مسائل بعد خواهد آمد که در ظاهر دلیلی جز همین روایات عامه پیدا نشده است.

ابوال حیوانات حلال گوشت: بسیاری از فقها فتوا به جواز تکلیفی و وضعی بیع آن داده‌اند زیرا شرب آن را جایز می دانند مثل آب مشروب، بعلاوه میدانید که ابوال برخی حیوانات حلال گوشت مثل شتر و گوسفند، دارای خواص درمانی می باشد که موجب شده فقها با إستناد به این منافع محلله، حکم جواز بیع آن را به اثبات رسانند. در مقابل فقهایی چون مرحوم شیخ انصاری و مرحوم مامقانی و أستاد خوئی، با أدلّه ای چند حرمت آن را به اثبات رسانده اند:

دلیل أوّل از مرحوم شیخ انصاری و مرحوم مامقانی: آیه شریفه:﴿الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلاَلَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أوّلئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[1]

در آیه فوق، حکم به تحریم خبائث شده است أسناد حکم تحریم به ذات خبائث، یعنی همه منافع آن ذات از نظر شریعت حرام می باشد و در صورت انتفای منافع از نظر شرع و تحریم همه منافع، لا‌محاله بیع آن نیز به جهت فقدان منفعت محلله و لو از نظر شرع باطل بوده و حرمت تکلیفی نیز در پی خواهد داشت. با اثبات کبرای فوق به سراغ مسأله بول حلال گوشت آمده و بعد از پذیرش نفرت آلود بودن و پلیدی آن، إستدلال فوق در حرمت وضعی و تکلیفی بیع آن تطبیق می شود .

إشکال استاد: دو آیه در قرآن کریم از خبائث نام برده است: یکی آیه فوق و دیگری آیه ذیل:﴿ وَ لُوطاً آتَيْنَاهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ نَجَّيْنَاهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ تَعْمَلُ الْخَبَائِثَ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَاسِقِينَ [2]

آیه فوق در مورد قوم لوط است که از عمل زشت لواط به خبائث تعبیر کرده است و لذا نمی توان، خبائث در آیه أوّل را به معنای شیئ خبیث در نظر گرفته و تحریم آن را مستلزم حکم به تحریم اشیای خبیثه دانست.

جواب إشکال استاد: در آیه أوّل، خبائث در مقابل طیبات آمده است و با مراجعه به قرآن کریم در آیات فراوانی، طیبات بر خوراکی ها و غذاهای حلال، إطلاق شده است از جمله در آیه ذیل: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَ اشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تعبّدونَ﴾[3] همچنین در روایات فراوانی، طیبات را بر غذاها و پوشیدنی های خوب و پاکیزه تطبیق کرده است.«از جمله در روایت سائلی که از إمام صادق  علت پوشش لباسهای فاخر را پرسیده بود به آیات حاوی طیبات استشهاد شده بود.» با این بیان روشن شد که طیبات، إختصاص به افعال خبیثه و زشت ندارد و شامل ماکولات و ملبوسات و اشیای خبیثه نیز می شود و به این ترتیب می توان با إستدلال به آیه شریفه صرف نظر از روایات حرمت بول حلال گوشت را به اثبات رساند مگر آن که در صدق خبیث بودن بول حلال گوشت تشکیک شود که انصافا مشکل است.

دلیل دوّم از روایات: دو دسته روایت در مورد شرب بول حلال گوشتان وارد شده است:

دسته أوّل، روایات دالّ بر جواز بیع در صورت تداوی:

«وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي حَدِيثٍ قَالَ: سُئِلَ عَنْ بَوْلِ الْبَقَرِ يَشْرَبُهُ الرَّجُلُ قَالَ إِنْ كَانَ مُحْتَاجاً إِلَيْهِ يَتَدَاوَى بِهِ «يَشْرَبُهُ» وَ كَذَلِكَ بَوْلُ الْإِبِلِ وَ الْغَنَمِ.» [4]

«عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ مُوسَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ قَالَ سَمِعْتُ أَشْيَاخَنَا يَقُولُونَ أَلْبَانُ اللِّقَاحِ شِفَاءٌ مِنْ كُلِّ دَاءٍ وَ عَاهَةٍ وَ لِصَاحِبِ الرَّبْوِ أَبْوَالُهَا[5] مقصود از لقاح، شتر می باشد.

عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ  عَنْ شُرْبِ الرَّجُلِ أَبْوَالَ الْإِبِلِ وَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ تُنْعَتُ لَهُ مِنَ الْوَجَعِ هَلْ يَجُوزُ لَهُ أَنْ يَشْرَبَ قَالَ نَعَمْ لَا بَأْسَ بِهِ[6]

«عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَنَّهُ شَكَا إِلَيْهِ الرَّبْوَ الشَّدِيدَ«تنگی نفس، آسم» فَقَالَ اشْرَبْ لَهُ أَبْوَالَ اللِّقَاحِ فَشَرِبْتُ ذَلِكَ فَمَسَحَ اللَّهُ دَائِي[7]

روایت دعائم: «عنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قَدِمَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ  قَوْمٌ مِنْ بَنِي ضَبَّةَ مَرْضَى فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ  أَقِيمُوا عِنْدِي فَإِذَا بَرَأْتُمْ بَعَثْتُكُمْ فِي سَرِيَّةٍ فَقَالُوا أَخْرِجْنَا مِنَ الْمَدِينَةِ فَبَعَثَ بِهِمْ إِلَى إِبِلِ الصَّدَقَةِ يَشْرَبُونَ مِنْ أَبْوَالِهَا وَ يَأْكُلُونَ مِنْ أَلْبَانِهَا فَلَمَّا بَرَءُوا وَ اشْتَدُّوا قَتَلُوا ثَلَاثَةً مِمَّنْ كَانَ فِي الْإِبِلِ فَبَلَغَ رَسُولَ اللَّهِ  الْخَبَرُ فَبَعَثَ إِلَيْهِمْ عَلِيّاً ع وَ هُمْ فِي وَادٍ قَدْ تَحَيَّرُوا لَيْسَ يَقْدِرُونَ أَنْ يَخْرُجُوا مِنْهُ قَرِيباً مِنْ أَرْضِ الْيَمَنِ فَأَسَرَهُمْ وَ جَاءَ بِهِمْ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ  فَنَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ إِنَّما جَزاءُ الَّذِينَ يُحارِبُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ فَاخْتَارَ رَسُولُ اللَّهِ  الْقَطْعَ فَقَطَعَ أَيْدِيَهُمْ وَ أَرْجُلَهُمْ مِنْ خِلَافٍ.» [8]

مجموع روایات فوق دلالت دارد که بیع بول شتر، فقط در صورت تداوی جایزست و از مفهوم آن برمیآید که در صورت عدم تداوی بیع آن جایز نیست.

آری دو روایت البتّه با أسناد ضعیف وجود دارد که بیع بول شتر بلکه هر حیوان ماکول اللحم را به صورت مطلق مباح کرده است:

قرب الأسناد در طریق ابو البختری، وهب بن وهب است که موجب ضعف سند می شود :« قُرْبِ الْأسناد عَنِ السِّنْدِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي الْبَخْتَرِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ أَنَّ النَّبِيَّ قَالَ: لَا بَأْسَ بِبَوْلِ مَا أُكِلَ لَحْمُهُ[9]

روایت جعفری که وجود بکر بن صالح در سند آن موجب ضعف سند آن شده است:« عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الْجَعْفَرِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى يَقُولُ أَبْوَالُ الْإِبِلِ خَيْرٌ مِنْ أَلْبَانِهَا وَ يَجْعَلُ اللَّهُ الشِّفَاءَ فِي أَلْبَانِهَا[10]

صرف نظر از ضعف سندی دو روایت فوق، راه علاج روشن است، حمل این دو روایت مطلق بر روایات فراوان مقید به تداوی که در نتیجه جواز بیع در صورت تداوی به اثبات میرسد. در تایید این برداشت می توان به همان آیات شریفه فوق إشاره کرد که خبیث را تحریم کرده است و خبیث از نظر عرف به اشیا و افعالی گویند که مورد نفرت و پلید باشند و بسیاری از فقها به تبع عرف، تصریح به حکم خبیث بودن بول حیوانات حلال گوشت کرده اند.

نتیجه نهایی: بیع ابوال حلال گوشت حرام است مگر در صورت ضرورت و به غرض تداوی که بایستی به مقدار ضرورت بسنده کرد.

مسأله بعدی: آیا پس از اثبات جواز انتفاع و شرب بول شتر یا سایر حیوانات حلال گوشت در صورت تداوی، می توان جواز وضعی بیع آن را نیز نتیجه گرفت؟ برخی گفته اند که مدار مالیت یافتن اشیا و به تبع جواز بیع آن وجود منفعت کثیره مقصوده عند العقلاست و تداوی به امثال بول شتر، منفعتی قلیله و غیر مقصود نزد عقلاست که موجب مالیت و جواز بیع آن نمی شود، شاهد آن که اگر این منافع قلیله را موجب مالیت بدانیم هیچ شیئی در عالم از پشه و مگس و سوسک نیست مگر این که می توان منفعتی در درمان یا آزمایش و... برایش در نظر گرفت در حالی که هیچیک از عقلا این منافع نادره را موجب مالیت آن اشیا نمی دانند. عده ای دیگر از فقها تفصیل بین داروجات با موارد دیگر داده و گویند که وضع أوّلی و ذاتی دواجات و گیاهان دارویی برای تداوی است و منفعت آن محصور در درمان بیماران است لذا بیع آن جائزست، ندرت منافع و إختصاص منفعت به بیمار هم در نظر آندسته از فقها موجب بطلان بیع نیست بلکه همان منفعت نادره را در مورد بیماران، منفعت مقصوده نزد عقلا و مجوز بیع می‌شمارند ولی در موارد دیگر ندرت منفعت، موجهی برای جواز بیع نیست.

باری سؤال در مورد صغرایی به نام بول حلال گوشت وجود دارد که آیا منفعت در صورت ضرورت و تداوی، موجب صحت بیع آن می شود یا خیر؟ به مبنای أستاد که معامله سفهی و معامله بر اشیای کم ارزش و غیر مالی را در صورت تعلّق غرض بایع و مشتری صحیح می دانند مشکلی در جواز بیع بول غنم و شتر نیست اما در صورت انکار این مبنا و رای مشهور که مدار جواز معامله را منحصر در منفعت مقصوده عند العقلا میبیند باید به برّرسی حکم مسأله پرداخت.

امروزه عطاری ها سرگین ماچه الاغ را با نام عجیب عنبر نسارا به فروش میرسانند و خاصیت ضد عفونی کننده ویژه ای برای آن نقل میکنند پس همانطور که فروش سرگین را برای خواص آن می توان جائز دانست باید گفت که ابوال حلال گوشت هم جهت تداوی، منفعت داشته و بیع آن جایزست. البتّه برخی در عین قبول منفعت، در جواز بیع آن إشکال دارند در مقابل هم بسیاری از بزرگان گفته اند بیع ابوال شتر و... برای تداوی جایزست و تداوی منفعت مقصوده بشمار میرود، دست کم در زمانه قدیم این منافع عقلائیت داشت لذا می توان حلیت بیع آن را اثبات کرد، به خصوص مثل أستاد که بول حرام گوشت را در صورت منفعت جائز می دانست ند در این مسأله به طریق أوّلی و با توجّه به منافع آن باید قائل به حلیت شوند. به این ترتیب هم حلیت تکلیفی و هم حلیت وضعی آن بیع بول حلال گوشت به اثبات میرسد.

 


[1] . سوره اعراف، سوره7، آیه157.
[2] . سوره انبیا، سوره21، آیه 74.
[3] . سوره بقره، سوره2، آیه172.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo