< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

94/10/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حرمت نقاشی و مجسّمه سازی/نوع چهارم از مکاسب محرّمه/مکاسب محرّمه

إستدلال به روايت «تزويق البيوت»إستدلال مرحوم شيخ:

مرحوم شیخ انصاری به روایت «وَيَنْهَى عَنْ تَزْوِيقِ الْبُيُوتِ» إستدلال کرده بودند، به این تقریب که ظاهر این روایات نهی از تزیین بیت به هر نوع تصویری است مطلقاً، چه مجسّمه و چه نقاشی، چه ذات الارواح و چه غیر ذوات الارواح. البتّه با توجّه به آن که إطلاق حدیث قطعاً مراد نیست، دو صورت از این چهار صورت را حرام دانسته اند، و قائل به حرمت نقاشی و مجسّمه سازی ذوات الارواح کرده اند.[1]

اشکالات مرحوم إمام:

مرحوم إمام خمینی[2] و برخی از معاصرین[3] در این إستدلال اشکالاتی کرده اند، که برخی از آنها قابل مناقشه است.

إشکال اوّل: با توجّه به إطلاق أدلّه ای که اقامه شده اگر حرمت تصویر اختصاص به مجسّمه سازی ذوات الارواح نداشته باشد و دلیلی بر اختصاص حرمت به مجسّمه سازی نیافتیم، بهتر است نهی در روایت را حمل بر خصوص مجسّمه بکنیم، زیرا إطلاق روایت شامل هرگونه صورتی حتّی صورت شجر و احجار و شمس و قمر هم می شود، یا آن که در حدیث تخصیص مرتکب نشویم و معتقد شویم که نهی در روایت حمل بر کراهت می شود، ولذا تزیین بیوت مطلقاً مکروه است.

إشکال دوّم: إحتمال دارد این روایات را مربوط به حفظ و نگه داشتن و اقتناء مجسّمه ها بدانیم، و مربوط به ایجاد تصویر و مجسّمه ندانیم، و با توجّه به آن که در جای خود خواهد آمد که نگه داشتن مجسّمه ها مکروه است، لذا نهی را حمل بر کراهت می کنند.

بیان أستاد اشرفی : «تزویق» مصدر است و مصدر دلالت بر احداث می کند، بنابراین معنای روایت آن است که پیامبر  از احداث تصاویر ذی الروح که متیقّن از حدیث است نهی کرده اند، پس روایت به معنای ابقاء تصویر و نگاه داشتن تصویر در منزل ـکه مرحوم أستاد خمینی چنین فرموده اند نمی باشد.

إشکال سوّم: إحتمال دارد که بین تزویق تصاویر در بیوت و خانه ها و بین تصاویر در غیر خانه ها تفاوت وجود دارد، چرا که وجود این مجسّمه ها شاید موجب سلب توجّه از پروردگار متعال بشود، یا آن که وجود آنها در خانه نوعی احترام گذاشتن به آثار شرک و کفر و احیاء یاد آنها دارد.

بیان أستاد اشرفی : این که این إحتمال موجب تفاوت در اخذ به إطلاق دلیل بشود، و حرمت را به خصوص تزویق در خانه اختصاص بدهیم، چندان روشن به نظر نمی رسد، و با چنین إحتمالاتی نمی توان حکم به جواز نقاشی ذوات الارواح نمود.

إستدلال به روايت تحف العقول: مرحوم شیخ انصاری برای إثبات حرمت نقاشی ذوات الارواح به روایت تحف العقول و فقه الرضا تمسّک کرده اند.

روایت تحف العقول: «وَأَمَّا تَفْسِيرُ الصِّنَاعَاتِ فَكُلُّ مَا يَتَعَلَّمُ الْعِبَادُ أَوْ يُعَلِّمُونَ غَيْرَهُمْ مِنْ أَصْنَافِ الصِّنَاعَاتِ مِثْلِ الْكِتَابَةِ وَ الْحِسَابِ وَ التِّجَارَةِ وَ الصِّيَاغَةِ وَ السِّرَاجَةِ وَ الْبِنَاءِ وَالْحِيَاكَةِ وَ الْقِصَارَةِ وَ الْخِيَاطَةِ وَصَنْعَةِ صُنُوفِ التَّصَاوِير مَا لَمْ يَكُنْ مُثُلَ الرُّوحَانِيِّ وَأَنْوَاعِ صُنُوفِ الْآلَاتِ الَّتِي يَحْتَاجُ إِلَيْهَا الْعِبَادُ مِنْهَا مَنَافِعُهُمْ وَ بِهَا قِوَامُهُمْ، وَفِيهَا بُلْغَةُ جَمِيعِ حَوَائِجِهِمْ فَحَلَالٌ فِعْلُهُ وَ تَعْلِيمُهُ وَ الْعَمَلُ بِهِ وَ فِيهِ لِنَفْسِهِ أَوْ لِغَيْرِهِ».[4]

روایت فقه الرضا: «اعلم يرحمك الله أن كل ما يتعلمه العباد من أصناف الصنائع مثل الكتاب و الحساب والتجارة والنجوم والطب وسائر الصناعات و الأبنية و الهندسة والتصاوير ما ليس فيه مثال الروحانيين وأبواب صنوف الآلات

التي يحتاج إليها مما فيه منافع و قوام المعايش و طلب الكسب فحلال كله تعليمه والعمل به و أخذ الأجرة عليه».[5]

در تقریب کلام مرحوم شیخ انصاری می گوئیم: ایشان معتقدند که إطلاق «ما لم یکن مثال الروحانی» دلالت می کند بر حرمت نقاشی و تصویر ذوات الارواح می کند.

اشکالات مرحوم إمام: مرحوم إمام خمینی[6] و برخی ازمعاصرین[7] در این إستدلال مناقشه کرده اند.

توضیح ذلک: إستدلال مرحوم شیخ مبتنی بر چند امر است:

امر اول: إمام  در صدد بیان عموم و إطلاق مستثنی «وَصَنْعَةِ صُنُوفِ التَّصَاوِير مَا لَمْ يَكُنْ مُثُلَ الرُّوحَانِيِّ»[8] بوده اند، در حالی که این مطلب صحیح نیست، چرا که اخذ به إطلاق در صورتی صحیح است که متکلّم در مقام بیان باشد، و احراز نشده که إمام  در صدد بیان حکم مستثنی بوده اند، و معمولاً در باب استثناء غرض عمده ذکر مستثنی منه است، و مستثنی به صورت مهمل و مجمل به کار می رود، و همین که برخی از افراد مستثنی «مجسّمه ذوات الارواح مثلا» حرام باشند کافی است. به عبارت دیگر: حضرت در بیان حکم تصویر اشیاء هستند، و می فرمایند: این که تصویر حرام نیست مگر در صورتی که مثال روحانی باشد، امّا حضرتش در صدد بیان مستثنی «حرمت برای ذوات الارواح به صورت مطلق اعمّ از مجسّمه و غیر مجسّمه نبوده اند«.

امر دوم: کلمه «مثال» در لغت شامل مجسّمه وغیر مجسّمه «نقاشی» هم بشود، در حالی که این ادّعا صحیح نیست؛ چرا که «مثال» فقط به مجسّمه ها صادق است، «مثال» به چیزی گفته می شود که در تمام جهات شبیه ممثّل باشد، یعنی: دارای ابعاد ثلاثه و جهات شش گانه باشد، لذا شامل نقاشی نمی شود و فقط اختصاص به

مجسّمات دارد.[9]

امر سوم: آن که مراد از «الروحانی» اشیاء ذات الروح باشد، در حالی که این ادّعا صحیح نیست، توضیح آن که: کلمه «الروحانی» در برابر «الجسمانی» بر چیزی إطلاق می شود که جنبه «روح» در آن غلبه داشته باشد و بر ملائکه که دارای روح لطیف هستند و مجرّدات که مربوط به عالم اجسام نیستنند، إطلاق می شود؛ چرا که کلمه «روحانیین» یا از «رُوح» مشتق است یا «رَوح» «راحتی»؛ و بنا بر هیچ کدام بر «مجسّمات» انسان و حیوان إطلاق می شود.

در صحاح اللغة می فرمایند: «ويسمّى القرآن روحا وكذلك جبرئيل و عيسى . وزعم ‌ أبو الخطاب: أنّه سمع من العرب من يقول في النسبة إلى الملائكة و الجنّ: روحاني بضمّ الراء، و الجمع روحانيون. وزعم أبو عبيدة: أنّ العرب تقوله لكلّ شي‌ء فيه روح».[10]

علامه مجلسی می فرمایند: «يطلق الروحاني على الأجسام اللطيفة و على الجواهر المجردة إن قيل بها قال في النهاية: في الحديث: «الملائكة الروحانيّون» يروى بضمّ الراء و فتحها كأنّه نسب إلى الروح و الروح، و هو نسيم الريح، و الألف و النون من زيادات النسب و يريد به أنهم أجسام لطيفة لا يدركها البصر».[11]

بنابراین مراد از این روایت، نهی از نقاشی جن و ملک و موجودات غیبی که به صورت خیالی نقاشی می شده بوده، «که شاید در آن زمانها به قصد تقدیس و تبرک می کشیدند«.

اشکالات أستاد دام ظلّه: به نظر می رسد مناقشات فوق قابل تامّل می باشند:

    1. با تتبع در کلمات لغویین و قرون اولی ـ همچنان که در کتاب «پیکر تراشی و نگار کاری» آمده ـ روشن می شود که «مثال» همانطور که بر «مجسمه» إطلاق می شود، بر «نقاشی» هم إطلاق می شود، لذا این ادعایی که مرحوم إمام فرموده اند که «مثال» فقط بر مجسّمه ها إطلاق می شود، صحیح نیست.

    2. این ادّعا که از روایت نهی از نقاشی ملائکه و الطاف لطیفه و حکم به جواز نقاشی اشیاء جسمانی می کند، صحیح به نظر نمی رسد؛ چرا که آنچه که در ازمنه سابقه متعارف بوده نقاشی ملائکه نبوده، بلکه متداول نقاشی افراد زنان یا مردان بوده.. مضافاً به آن که اختصاص حرمت نقاشی مجسّمه سازی به ملائکه و اجنه وجه خاصّی ندارد.

روايات امر به نفخ روح:

مرحوم شیخ انصاری برای إثبات حرمت نقاشی ذوات الارواح به روایاتی که امر به نفخ روح می کند[12] إستدلال کرده اند، به این تقریب که نقاشی نیز مضاده با خدای متعال در خلقت و تصویر کرده است؛ چرا که نقاشی همانند مجسّمه سازی در جهت مضادّه با پروردگار مشترک است؛ چرا که نقاشی زیبا که به خوبی منظره ای را به تصویر دربیاورد، همانند تندیس و مجسّمه سبب مضادّه با کار پروردگار در ایجاد تصویر می شود. [13]

 


[8] وسائل الشيعة / ج‌17 / 85 / 2 باب جواز التكسب بالمباحات و ذكر جملة منها و من المحرمات ...ص : 83.
[9] یک شیخ محترم منبری در نجف بود که به مناسبت فوت یکی از علماء می گفت: هر مکتبی برای بقاء خود سه امر لازم دارد. 1. عقلانیت مکتب. 2. مثال والگو آن مکتب. 3. دعوت کنندگان به مکتب. ومی گفت روحانیون پارسا الگو و همچنین دعوت کننده به اسلام هستند. «أستاد».
[12] روایات فراوانی بر این مطلب دلالت می کنند، رجوع کنید: دراسات في المکاسب المحرمة، منتظری، ج2، ص575-577.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo