< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

94/10/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حرمت نقاشی و مجسّمه سازی/نوع چهارم از مکاسب محرّمه/مکاسب محرّمه

تکميل و استدراک مباحث گذشته:

بحث در حرمت و عدم حرمت نقاشی ذوات الارواح بود.

از سویی شیخ انصاری[1] ، مرحوم أستاد خوئی[2] قائل به حرمت نقاشی ذوات الارواح بوده اند، واز سوی دیگر مرحوم صاحب جواهر[3] ، میرزای محمّد تقی شیرازی در حاشیه مکاسب، مرحوم إمام[4] ، قائل به عدم حرمت نقاشی ذوات الارواح هستند.

مختار أستاد در مسئله: ما عرض کردیم که مستفاد از صحیحه محمّد بن مسلم «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ  عَنْ تَمَاثِيلِ الشَّجَرِ وَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ، فَقَالَ: «لَا بَأْسَ مَا لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مِنَ الْحَيَوَانِ»»[5] و صحیحه ابو العباس بقباق «عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ  فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ {يَعْمَلُونَ لَهُ مٰا يَشٰاءُ مِنْ مَحٰارِيبَ وَ تَمٰاثِيلَ}، فَقَالَ: «وَاللَّهِ مَا هِيَ تَمَاثِيلَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ، وَلَكِنَّهَا الشَّجَرُ وَ شِبْهُهُ»»[6] و روایت روایت خصال: «قَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ علیه السلام: إِيَّاكُمْ وَعَمَلَ الصُّوَرِ فَإِنَّكُمْ تُسْأَلُونَ عَنْهَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ الْخَبَر»»[7] و ده ها روایت مانعه از تصویر و تمثیل ـ پس از رعایت تخصیص مستفاد از دو حدیث فوق ـ قول به حرمت نقاشی ذوات الارواح و مجسّمه است.

توضیح: فرمایش أستاد خمینی که فرموده اند عقد مستثنی إطلاق ندارد و شامل نقاشی نمی شود، تمام نیست، چرا که معمولا تمثیل شمس و قمر به صورت نقاشی می باشد نه به صورت مجسمه، پس مستثنی منه ـ که به صورت استثناء در جمله واحده هست ـ شامل مجسّمه و نقاشی غیر ذوات الارواح می شود؛ به قرینه مستثنی منه حکم به إطلاق در مستثنی نیز می شود، یعنی: «إذا کان من الحیوان سواء کان المنقوش أو المجسّمة ففیه بأس» بنابراین نقاشی ذوات الارواح نیز محکوم به عدم جواز است، بلکه می توان گفت که چون مجسّمه سازی شمس و قمر متعارف نیست،

پس آنچه مورد سئوال بوده فقط نقاشی اشیاء بوده است، که إمام در ما سوای حیوان حکم به عدم بأس «جواز» کرده اند، و حیوان را از حکم به جواز نقاشی استثناء کرده اند، و بر اساس همین إطلاق نیز می توان گفت که سئوال اگر اختصاص به تصویر تماثیل نداشته و به صورت مطلق از جهات مختلف تماثیل مانند تصویر، نگه داری، بیع و شراء، وغیره شده بود، و در جواب پس از حکم به جواز مطلق جهات تماثیل، حیوان را مستثنی کرد؛ بنابراین، استثناء حیوان نیز از همه جهات مورد سئوال نیز خواهد بود می کنیم.

همچنان که از روایت ابوالعباس با قسم إمام  إستفاده می شود که عمل تمثال مرد و زن جائز نبوده، و با ضمیمه این که «تمثال» با توجّه به موارد استعمالش شامل نقاشی هم می شود، لذا أدلّه «آیه» ناهیه شامل نقاشی هم می شود؛ یعنی: إمام عمل تمثال زن و مرد و نقاشی آن را شدیداً مورد منع قرار داد.

دليلی ديگر بر عدم حرمت نقاشی ذوات الارواح: یکی دیگر از أدلّه ای که أستاد خمینی[8] از آن عدم حرمت نقاشی ذوات الارواح را إستفاده می کنند محذور تخصیص اکثر است.

توضیح مطلب: اگر قائل شویم که أدلّه ناهیه شامل نقاشی هم می شود، با توجّه به حذف متعلّق آنها در نتیجه باید قائل شویم که عمومات حکم به حرمت، شامل تمامی أقسام نقاشی، مثل نقاشی اشیاء بدون روح، نقاشی حیوانات دارای روح، نقاشی برخی از اعضاء مثل سر یا دست، نبادات و جمادات و... می شود، و سپس موارد فوق را به غیر از نقاشی تمام اجزاء ذوات الارواح را تخصیص بزنیم، وما بقی صور را تحت دلیل عام حرمت باقی بگذاریم، و روشن است که این نوع تخصیص، تخصیص اکثر مستهجن می باشد؛ لذا کشف می کنیم که اساساً أدلّه ناهیه عامه محمول بر کراهت نیست، و دلالت بر حرمت ندارد تا خروج نقاشی ذوات الارواح مشکل باشد، و می توان از این دلیل جواب داد که خروج غیر ذوات الارواح اوّلاً بأدلّه معتبره مانند صحیحه محمّد بن مسلم و موثقه ابی العباس ثابت شده. و ثانیاً: خروج موارد تحت عنوان کلی غیر ذوات الارواح است که در البتّه این از قبیل تخصیص مستهجن نیست.[9]

دليلی ديگر بر حرمت مجسّمه و نقاشی ذوات الارواح:

برخی از معاصرین[10] برای إثبات حرمت مجسّمه سازی ذوات الارواح به روایت ابن قدّاح «قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِين : «بَعَثَنِي رَسُولُ اللَّهِ فِي هَدْمِ الْقُبُورِ وَكَسْرِ الصُّوَرِ»»[11] و روایت سکونی «قَالَأَمِيرُ الْمُؤْمِنِين : «بَعَثَنِي رَسُولُ اللَّهِ  إِلَى الْمَدِينَةِ فَقَالَ: لَا تَدَعْ صُورَةً إِلَّا مَحَوْتَهَا، وَلا قَبْراً إِلَّا سَوَّيْتَهُ وَلاكَلْباً إِلَّا قَتَلْتَهُ»»[12] از باب ملازمه بین حرمت ابقاء با حرمت ایجاد إستدلال کرده اند. فرضاً اگر روایت اوّلی ـ به قرینه کسر الصور ـ ظاهر در مجسّمه باشد، ولی در روایت سکونی «ولاتدع صورة إلّا محوتها» وارد شده، که ظهور در نقاشی دارد.

توضیح ذلک: حرمت ابقاء دلیل بر حرمت ایجاد است، و با توجّه به این که این دو روایت امر به انهدام مجسّمه ها ذوات الارواح می کند، لازمه اش آن است که ایجاد تصویر نیز در نزد شارع مقدس مبغوض و محرّم می باشد، همانطور که در اصنام وآلات لهو نیز چنین است.

در نقد این إستدلال گفته شده : همچنان که مرحوم إمام بر این نکته تصریح داشتند ـ إحتمال دارد امر به هدم صور

به خاطر آن بوده که مجسّمات در آن زمان عبادت می شده اند ومقدّس شمرده می شدند، و شامل سایر موارد که جنبه تقدّس نداشته باشد، نمی شود.

بررسی دلالت روایات آمره به نفخ روح:

یکی از روایاتی که در نصوص زیادی از شیعه و اهل سنت وارد شده، روایاتی است که دلالت می کند مصوّر در روز قیامت امر به نفخ روح در تصویرش می کند، از جمله حدیث مناهی «َقَالَ مَنْ صَوَّرَ صُورَةً كَلَّفَهُ اللَّهُ تَعَالَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَنْ يَنْفُخَ فِيهَا وَلَيْسَ بِنَافِخٍ».[13]

مرحوم إمام ره[14] این روایات را مختص به «مجسّمه سازی ذوات الارواح» می دانند، وشامل نقاشی ذوات الارواح نمی دانند؛ چرا که زنده شدن به نفخ روح فقط در مجسمات وجود دارد، و در نقاشی نمی توان روح دمید.

در برابر مرحوم آقای خوئی و شیخ انصاری معتقد شده اند که روایت شامل نقاشی ذوات الارواح هم می شود، و از إشکال فوق پاسخهایی داده اند.

پاسخ اوّل: این روایات در صدد تعجیز است، و این که عبد نمی تواند در قیامت در تصویرش نفخ روح بکند، چرا که احیاء و زنده کردن فعل پروردگار متعال است، همچنان که خدای متعال می فرماید: «أَ فَرَأَيْتُمْ مَا تُمْنُونَ* أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ»[15] وهمچنین قول خدای متعال: «أَ فَرَأَيْتُمْ مَا تَحْرُثُونَ * أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ * لَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَاهُ حُطَاماً فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ»[16] ، و مسلّم است که مصوّر قادر به نفخ روح و احیاء تصویرش حتّی در مجسّمه ها نیز نمی باشد.

و در این جهت «عجز عبد بر احیاء و نفخ روح در تصویر» تفاوتی نیست که متعلق آن اصلاً قابلیت امر نداشته باشد «مثل نفخ روح در نقاشی» یا آن که متعلق قابلیت داشته ولی فاعل قدرت به نفخ روح ندارد «مثل نفخ روح در مجسمه». آری، در اوامر حقیقی «بعث حقیقی» لازم است که متعلق آن مقدور باشد، ولی در اوامر تعجیزی لازم نیست؛ بنابراین این روایات حرمت هم نقاشی و هم مجسّمه سازی را إثبات می کنند.

پاسخ دوّم: قابلیت را می توان نسبت به اعتبار محل تصویر نه خود تصویر فرض نمود.

پاسخ سوّم: قابلیت را می توان نسبت به اجزاء لطیفه رنگ فرض نمود.[17]

فروع مسئله:

فرع اوّل: حکم نگه داشتن صور.

نگه داری صور و مجسّمه ها به قصد عبادت جائز نیست، چرا که این عمل احیاء سنت جاهلیت و زنده نگاه داشتن بت پرستی و مبغوض پروردگار است، و از بین بردن آن لازم است، همانطور که پیامبر  امیرالمومنین  را برای از بین بردن مجسّمه ها و سایر آثار جاهلیت حتّی نقاشی امور مورد تعظیم و تقدیس امر نمود.

البتّه نگاه داشتن مجسّمه ها به عنوان حفظ آثار گذشتگان و حفظ میراث آنان جائز است؛ چرا که حکم به اعتبار حیثیات مختلف می شود، لذا حفظ آثار عتیقه به عنوان جمع آوری جائز است، ولی به عنوان حفظ آثار جاهلیت و حفظ کفر حرام می باشد. بلکه اگر هر دو جنبه در آن باشد، بازهم به خاطر أهمیّت از بین بردن آثار کفر، باید از بین برود.

فرع دوّم: تصویر جن و ملک.

مرحوم إمام خمینی کلام مفصّلی در مسئله دارند، از جمله به روایت تحف العقول: «وَصَنْعَةِ صُنُوفِ التَّصَاوِير مَا لَمْ يَكُنْ مُثُلَ الرُّوحَانِيِّ»[18] بر حرمت تصویر جنّ وملک إستدلال کرده اند، به این ادّعا که روایت حکم به حرمت اموری که از روح به وجود می آیند و جنبه روحانیت ـ در برابر جسمانیت ـ در آنها غلبه داشته باشد، نموده، و لذا این روایت بر حرمت مجسّمه سازی ملائکه و جن که جسمانی نیستند، دلالت می کند.[19] البتّه از برخی از روایات إستفاده می شوند که جنیان جسم هستند، نه آن که مجرّد باشند، و اساساً تعبیر مجرّدات از آنها نا صحیح است؛ چنان که مرحوم مجلسی اعتقاد به تجرّد ما سوی الله را در حدّ کفر می داند.

همچنان که برخی از روایت ابو العباس بقباق «عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ  فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ {يَعْمَلُونَ لَهُ مٰا يَشٰاءُ مِنْ مَحٰارِيبَ وَ تَمٰاثِيلَ}، فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا هِيَ تَمَاثِيلَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ، وَلَكِنَّهَا الشَّجَرُ وَ شِبْهُهُ»»[20] إستفاده کرده اند ظاهر روایت مقابله بین ذوات الارواح و غیر ذوات الارواح است، و ذکر رجل و نساء از باب نمونه و مثال برای ذوات الارواح است.

بیان أستاد اشرفی : آنچه که از روایت إستفاده می شود حرمت نقاشی ملک و جن می باشد، و ادعای انصراف أدلّه ناهیه از این روایات صحیح نمی باشد.

 


[8] در نقد این ادّعا گفته شده است: «و لعلّ وجه المناقشة فيه: أنّ التخصيص العنواني لا يوجب الاستهجان، هذا مضافاً إلى أنّ بعض الأخبار- كأخبار النفخ- مختصّ بالمجسّمات من ذوات الأرواح بقرينة النفخ؛ لظهوره في تكميل الصورة بما يناسبها من نفخ الروح، و عليه فلا يشمل غير ذوات الأرواح، فلا تغفل» «مجلة فقه أهل البیت ، عدد7، ص90».

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo