< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

94/11/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حرمت غيبت /نوع چهارم از مکاسب محرّمة/ مکاسب محرّمه

غیبت از گناهان کبیره یا صغیره؟

بحث در آن است که آیا غیبت از معاصی کبیره است یا از معاصی صغیره؟

ابتدا باید به بیان تعریف گناه کبیره و صغیره و فارق بین آن دو پرداخت، سپس بحث کرد که آیا غیبت گناه کبیره است یا گناه صغیره است.

مقام اوّل: ضابط گناه کبيره و صغيره:

مشهور فقهاء، فارق صغیره و کبیره را از نظر حکمی در آن دانسته اند که به مجرد انجام گناه کبیره فرد از عدالت ساقط می شود به خلاف گناه صغیره که درصورتی که شخص اصرار بر إرتکاب آن بورزد ازعدالت خارج میشود.

در تعریف موضوعی گناه کبیره و گناه صغیره اقوالی ذکر شده است، و به خاطر آن که عدالت موضوع بسیاری از أحکام است مناسب است به بررسی اقوال و ضابط و تعیین حدود آن موضوعاً و حکماً بپردازیم.

برخی گناه کبیره را هر گناهی که در قرآن وعده عذاب به آن داده شده دانسته اند، بلکه این قول را به مشهور نسبت داده اند.

برخی گناه کبیره را هر گناهی دانسته اند که شارع مقدس بر انجام آن حدّی مشخص کرده باشد یا بر آن وعده مجازات مهم داده باشد. برخی گناه کبیره را هر گناهی دانسته اند که گواه آن باشد که انجام دهنده آن اعتنائی به دین ندارد. برخی گناه کبیره را هر گناهی دانسته اند که با دلیل قاطعی ثابت شده باشد.

برخی مثل أستاد خوئی معتقدند که تقسیم گناهان به صغیره و کبیره نا صحیح است، بلکه تمام گناهان کبیره است، و تقسیم مزبور باعتبار سنجش یک گناه به گناه دیگر در جهت باب شدت عذاب و معصیت است، مثل آن که شرک به خدا گناه و معصیت آن از شرب خمر بیشتر است، یا مثلاً نگاه کردن به اجنبیه گناهش کمتر از گناه قتل نفس محترمه است، بنابراین هیچ گناه صغیره وجود ندارد، و صغر و کوچکی گناه از باب مقایسه یک گناه با

دیگری می باشد. این قول را مرحوم ابن ادریس حلی به مشهور نسبت داده اند.[1]

أستاد خوئی ره می فرمایند: روایاتی که به بیان و شمارش گناهان کبیره می پردازد، در صدد بیان بزرگی آن گناهان نسبت به سایر گناهان می باشد، نه به صدد إثبات این که آنها گناه کبیره و گناهان دیگر گناه صغیره باشد.

همچنین می فرمایند: این که گفته شده که إرتکاب صغائر مضرّ به عدالت نیست، مگر در صورت اصرار بر آن، کلامی نا صحیح است، چه آن که عدالت اعتدال و استقامت در جاده شریعت می باشد، و إرتکاب هر گناهی هر چند صغیره مضرّ به عدالت و موجب خروج از جاده شریعت می باشد.

مناقشه أستاد شرفی در کلام آية الله خوئی:

این که مرحوم أستاد خوئی منکر تقسیم گناهان به کبیره و صغیره شده اند نا تمام است، چه آن که از روایات فراوانی این تقسیم إستفاده می شود، و این که برخی از گناهان کبیره و برخی صغیره هستند، از آیه شریفه ﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبٰائِرَ مٰا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئٰاتِكُمْ﴾[2] إستفاده می شود.

از برخی از روایات إستفاده می شود که این نکته «برخی از گناهان کبیره و برخی صغیره هستند» در ذهن روات مغروس بوده، لذا سئوال از دو نوع گناه می کرده اند، بلکه در برخی از روایات إمام  بعد از ذکر هر گناه کبیره به آیه ای از آیات کتاب تمسّک و استشهاد می کنند.در اینجا مناسب است روایت عبدالعظیم حسنی را مورد دقت و بررسی قرار بدهیم.

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا[3] ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللّٰهِ الْحَسَنِيِّ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُو جَعْفَرٍ الثَّانِي صَلَوَاتُ اللّٰهِ عَلَيْهِ، قَالَ: «سَمِعْتُ أَبِي  يَقُولُ: سَمِعْتُ أَبِي مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ  يَقُولُ: دَخَلَ عَمْرُو بْنُ عُبَيْدٍ عَلىٰ أَبِي عَبْدِ اللّٰهِ  فَلَمَّا سَلَّمَ وَ جَلَسَ تَلَا هٰذِهِ الْآيَةَ: «الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبٰائِرَ الْإثم وَالْفَوٰاحِشَ» ثُمَّ أَمْسَكَ، فَقَالَ لَهُ أَبُوعَبْدِ اللّٰهِ : مَا أَسْكَتَكَ؟ قَالَ: أُحِبُّ أَنْ أَعْرِفَ الْكَبَائِرَ مِنْ كِتَابِ اللّٰهِ عَزَّ وَ جَلَّ. فَقَالَ:

«نَعَمْ يَا عَمْرُو، أَكْبَرُ الْكَبَائِرِ الْإِشْرَاكُ بِاللّٰهِ؛ يَقُولُ اللّٰهُ: «مَنْ يُشْرِكْ بِاللّٰهِ فَقَدْ‌ حَرَّمَ اللّٰهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ». وَبَعْدَهُ الْإِيَاسُ مِنْ رَوْحِ اللّٰهِ؛ لِأَنَّ اللّٰهَ عَزَّوَجَلَّ يَقُولُ: «إِنَّهُ لٰا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللّٰهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكٰافِرُونَثُمَّ الْأَمْنُ لِمَكْرِ اللّٰهِ؛ لِأَنَّ اللّٰهَ عَزَّوَجَلَّ يَقُولُ: «فَلٰا يَأْمَنُ مَكْرَ اللّٰهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخٰاسِرُونَ».وَمِنْهَا عُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ؛ لِأَنَّ اللّٰهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ الْعَاقَّ «جَبّٰاراً شَقِيًّا».وَقَتْلُ النَّفْسِ الَّتِي حَرَّمَ اللّٰهُ إِلَّا بِالْحَقِّ؛ لِأَنَّ اللّٰه عَزَّوَجَلَّ يَقُولُ: «فَجَزٰاؤُهُ جَهَنَّمُ خٰالِداً فِيهٰا» إِلىٰ آخِرِ الْآيَةِ.وَقَذْفُ الْمُحْصَنَةِ، لِأَنَّ اللّٰهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ: «لُعِنُوا فِي الدُّنْيٰا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذٰابٌ عَظِيمٌ».وَأَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ؛ لِأَنَّ اللّٰهَ عَزَّوَجَلَّ يَقُولُ: «إِنَّمٰا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نٰاراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً».وَالْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ؛ لِأَنَّ اللّٰهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ: «وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلّٰا مُتَحَرِّفاً لِقِتٰالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلىٰ فِئَةٍ فَقَدْ بٰاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللّٰهِ وَ مَأْوٰاهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ».وَأَكْلُ الرِّبَا؛ لِأَنَّ اللّٰهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ: «الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبٰا لٰا يَقُومُونَ إِلّٰا كَمٰا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطٰانُ مِنَ الْمَسِّ».وَالسِّحْرُ؛ لِأَنَّ اللّٰهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ: «وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرٰاهُ مٰا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلٰاقٍ».وَالزِّنىٰ؛ لِأَنَّ اللّٰهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ: «وَ مَنْ يَفْعَلْ ذٰلِكَ يَلْقَ أَثٰاماً يُضٰاعَفْ لَهُ الْعَذٰابُ يَوْمَ الْقِيٰامَةِ وَ يَخْلُدْ فِيهِ مُهٰاناً».

وَالْيَمِينُ الْغَمُوسُ[4] الْفَاجِرَةُ؛ لِأَنَّ اللّٰهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ:«إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّٰهِ وَأَيْمٰانِهِمْ ثَمَناً قَلِيلًا أُولٰئِكَ لٰا خَلٰاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ».

وَ الْغُلُولُ[5] ؛ لِأَنَّ اللّٰهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ: «وَ مَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِمٰا غَلَّ يَوْمَ الْقِيٰامَةِ».

وَمَنْعُ الزَّكَاةِ الْمَفْرُوضَةِ؛ لِأَنَّ اللّٰهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ: «فَتُكْوىٰ بِهٰا جِبٰاهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ».وَشَهَادَةُ الزُّورِ، وَ كِتْمَانُ الشَّهَادَةِ؛ لِأَنَّ اللّٰهَ عَزَّوَجَلَّ يَقُولُ: «وَ مَنْ يَكْتُمْهٰا فَإِنَّهُ إثم قَلْبُهُ».وَشُرْبُ الْخَمْرِ؛ لِأَنَّ اللّٰهَ عَزَّ وَ جَلَّ نَهىٰ عَنْهَا، كَمَا نَهىٰ عَنْ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ.

وَتَرْكُ الصَّلَاةِ مُتَعَمِّداً، أَوْ شَيْئاً مِمَّا فَرَضَ اللّٰهُ؛ لِأَنَّ رَسُولَ اللّٰهِ  قَالَ: مَنْ تَرَكَ الصَّلَاةَ مُتَعَمِّداً، فَقَدْ بَرِئَ مِنْ ذِمَّةِ اللّٰهِ وَ ذِمَّةِ رَسُولِ اللّٰهِ و َنَقْضُ الْعَهْدِوَ قَطِيعَةُ الرَّحِمِ؛ لِأَنَّ اللّٰهَ عَزَّوَجَلَّ يَقُولُ: «أُولٰئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدّٰارِ».

قَالَ: «فَخَرَجَ عَمْرٌو وَلَهُ صُرَاخٌ مِنْ بُكَائِهِ وَهُوَ يَقُولُ: هَلَكَ مَنْ قَالَ بِرَأْيِهِ، وَ نَازَعَكُمْ فِي الْفَضْلِ وَ الْعِلْمِ».[6]

و ذکر کبائر به عنوان معاصی کبیره در قبال غیر کبیره در روایات زیاد است[7] ، و در برخی از آنها ضابطه ای هم برای کبیره بودن گناه ذکر کرده، مثل صحیحه علی بن جعفر[8] و روایت عباد بن کثیر النواء[9] و نیز می توان از روایت خصال مسنداً إلی احمد بن عمر حلبی[10] نیز إستفاده کرد که کبائر عبارتند از معاصی که خدای متعال بر آنها وعده عذاب داده باشد.

مقام دوّم: غيبت از گناهان کبيره يا صغيره

مرحوم شیخ انصاری می فرمایند: «ثمّ ظاهر هذه الأخبار كون الغيبة من الكبائر كما ذكره جماعة بل أشد من بعضها. وعُدّ في غير واحد من الأخبار من الكبائر الخيانة، ويمكن إرجاع الغيبة إليها، فأيّ خيانة أعظم من التفكّه بلحم الأخ على غفلة منه و عدم شعور؟ وكيف كان، فما سمعناه من بعض من عاصرناه من الوسوسة في عدّها من الكبائر أظنها في غير المحل».[11]

مرحوم أستاد خمینی نیز تصریح می کنند که غیبت از گناهان کبیره است، ایشان می فرمایند: می توان ادعای تواتر اجمالی کرد که بر إرتکاب غیبت وعده به عذاب و آتش داده شده است، وبنا بر این که وعده عذاب از پیامبر  یا ائمه هدی  نیز کاشف از کبیره بودن است، می توان ادّعا کرد که غیبت از گناهان کبیره می باشد.

و این که از برخی از روایات إستفاده می شود که غیبت از گناهان کبیره نیست، از جمله در روایت جابر آمده: «كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ فِي مَسِيرٍ فَأَتَى عَلَى قَبْرَيْنِ يُعَذَّبُ صَاحِبُهُمَا، فَقَالَ: إِنَّهُمَا لَا يُعَذَّبَانِ فِي كَبِيرَةٍ، أَمَّا أَحَدُهُمَا فَكَانَ يَغْتَابُ النَّاسَ، الْخَبَرَ‌»[12] مردود است، زیرا این روایت با توجّه به ضعیف بودن آن، توان مقاوت با سائر أدلّه را ندارد.

آنچه که عجیب به نظر می رسد اشکالی است که مرحوم آية الله تبریزی مطرح کرده اند، ایشان در کلام مرحوم شیخ که غیبت را مصداق خیانت دانسته اند مناقشه کرده، ومی فرمایند: «إنّ كون الغيبة من الخيانة ممنوع، كيف؟ ولو لم يكن في البين دليل على حرمتها بعنوان الغيبة، فباعتبار دخولها في الخبر الصدق كانت جائزة، بل على تقدير كونها خيانة، لما أمكن الحكم بكونها من الكبائر حيث لا دليل على كون الخيانة بمعناها العام من الكبائر».[13]

کلام ایشان عجیب به نظر می رسد، چه خیانتی بالاتر از این که کسی آبروی دیگری را از بین ببرد. آیا خیانت به دیگری اختصاص به مال دیگری دارد، و خیانت در آبروی مسلمان، خیانت به شمار نمی آید؟ همچنان که در روایت نبوی  افشاء سر خیانت به بردار مومن است «يا أبا ذر المجالس بالأمانة و إفشاء سر أخيك خيانة فاجتنب ذلك و اجتنب مجلس العشرة»[14] ، و یکی از مصادیق افشاء سر، غیبت کردن برادر مومن است.

برخی برای إثبات این که غیبت گناه کبیره است به روایت «الغیبة أشدّ من الزنا»[15] إستدلال کرده اند، که در جلسه «21/11/94» نقد آن مطرح شد.

نتیجه بحث در مقام اوّل آن شد که بین گناهان کبیره و صغیره تفاوت است، و کلام مرحوم أستاد خوئی به تبع مرحوم ابن ادریس در این که تمام گناهان کبیره هست، و گناه صغیره نداریم نا تمام است.. همچنان که در مقام دوّم ثابت شد که غیبت از گناهان کبیره می باشد.

 


[2] سوره نساء، آیه 31.
[3] مراد از «عدة من اصحابنا» همچنان که علامه حلی در خلاصة الاقوال، ص430 فرموده اند: «علي بن إبراهيم و علي بن محمد بن عبد الله بن أذينة و أحمد بن عبد الله بن أمية و علي بن الحسن» می باشد.
[4] اليمين الغموس: هي اليمين الكاذية الفاجرة. سمّيت غموساً؛ لأنّها تَغْمِس صاحبها في الإثم ثمّ في النار.
[5] غلّ غُلُولًا: خانَ، كأغلّ، أو خاصّ بالفي‌ء.
[13] ارشاد الطالب، تبریزی، ج1، ص188.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo