< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

95/01/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مستثنیات غیبت/ غیبت/ نوع چهارم از مکاسب محرّمة/ مکاسب محرّمه

غيبت متجاهر به فسق:در نهایت بحث غیبت متجاهر به فسق مناسب است کلام مرحوم طریحی را مطرح کنیم.

مرحوم در طریحی می فرمایند: «ظاهر جملة من الأخبار اختصاص التحريم بمن يعتقد الحق و يتصف بصفات مخصوصة، كالستر والعفاف وكف البطن و الفرج و اليد و اللسان و اجتناب الكبائر و نحو ذلك من الصفات المخصوصة المذكورة في محالها، التي إذا حصلت في المكلف حرم على المسلمين ما وراء ذلك من عثراته و عيوبه، و يجب عليهم تزكيته و إظهار عدالته في الناس، فأما من لم يتصف بذلك فلم يقم دليل على تحريم غيبته، و يؤيد ما ذكرناه ما‌ رُوِيَ فِي الْكَافِي عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: مَنْ عَامَلَ النَّاسَ فَلَمْ يَظْلِمْهُمْ وَحَدَّثَهُمْ فَلَمْ يَكْذِبْهُمْ وَ وَعَدَهُمْ فَلَمْ يُخْلِفْهُمْ كَانَ مِمَّنْ حَرُمَتْ غِيبَتُهُ وَ كَمَلَتْ مرؤته وَ ظَهَرَتْ عَدَالَتُهُ وَ وَجَبَتْ أُخُوَّتُهُ. وبما ذكرناه يظهر أن المنع من غيبة الفاسق المصر- كما يميل إليه كلام بعض من تأخر- ليس بالوجه، لأنّ دلالة الأدلة على اختصاص الحكم بغيره أظهر من أن يبين. وما ورد من تحريم الغيبة على العموم كلها من طرق أهل‌ الخلاف لمن تدبر ذلك».[1]

محصّل کلام مرحوم طریحی آن است که ایشان پس از آنکه در عمومات حرمت غیبت ـ حتّی نسبت به غیر متجاهر ـ مناقشه می کنند می فرمایند: مستفاد از روایات حرمت غیبت کسی است که متّصف به ستر و عفاف و اجتناب از کبائر باشد، امّا غیبت کسی که متصف به این صفات نباشد جائز است؛ لذا ایشان غیبت غیر متجاهر به فسق را اگر مصرّ بر عیبش باشد با توجه به عدم وجود دلیل معتبری بر حرمت اصل غیبت، جائز می دانند.

اشکال استاد خمینی:

استاد خمینی[2] به ایشان اشکال می کنند که اطلاقات و عمومات معتبری بر حرمت غیبت وجود دارد...مضافا به آنکه دلیلی بر جواز غیبت شخص مصرّ بر معصیت خفیه وجود ندارد، و مقتضای ادله حرمت غیبت، عدم جواز می باشد.

امّا روایات منقوله از پیامبر صلی الله علیه وآله مثل «لاغیبة لفاسق أو في فاسق»[3] یا «قولوا في الفاسق ما فيه کي تحذره الناس»[4] که دلالت بر جواز غیبت فاسق هرچند متجاهر به فسق نباشد صحیح السند نمی باشد.

البته در روایات وارد شده که خدای ستّار العیوب ممکن است صفت ستر عیوب را از فرد مصرّ بر گناه بردارد.استثناء دوّم: تظلم مظلومیکی دیگر از مستثنیات غیبت، «تظلم مظلوم» است. برای مظلوم جائز است که غیبت شخص ظالم را بکند.

مرحوم امام خمینی[5] در بیان مطلب می فرمایند: فلسفه تشکیل حکومت، دادرسی به حق مظلومین است، چنانکه در قضیه سمره بن جندب و انصاری در حدیث «لاضرر ولاضرار» انصاری بیان ظلم و تهتّکی که از جانب سمره شده را در نزد پیامبر واگو کرد. بلکه می توان ادله داله بر وجوب شهادت و حرمت کتمان شهادت را شاهدی بر این مدعی قرار داد.

برای جواز غیببت مظلوم به ادلّه ای استدلال شده:

آیه اول: «لٰا يُحِبُّ اللّٰهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلّٰا مَنْ ظُلِمَ وَ كٰانَ اللّٰهُ سَمِيعاً عَلِيماً»[6]

آيه دوّم: «وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولٰئِكَ مٰا عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النّٰاسَ وَ يَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ».[7]

ظاهر آیه اوّل آن است که مظلوم حق دارد جهر به سوء و عیب و بدی بکند. بنابراین، مظلوم حقّ دارد که در ظاهر اظهار تظلّم کند هرچند ظالم در خفاء به او ظلم کرده باشد.تفاوت «غیبت» با «سبّ و شتم» در آن است که در «غیبت» بنا بر مشهور و استظهاریکه از اطلاقات داشتیم، شامل می شود شخصی در مقام تنقیص مغتاب نیست، ولی در «سب و شتم» شخص در صدد تنقیص شخص است، پس نسبت بین این دو عموم من وجه است.سئوالی که مطرح است آیا تظلم فقط نزد حاکم و قاضی که می خواهد حق او را بگیرد جائز است یا در نزد همگان جائز است؟

استاد خوئی[8] قائل به اطلاق آیه شریفه هستند، ایشان معتقدند که اگرچه در آیه دوّم سخن از انتصار بعد از ظلم آمده (ولمن انتصر بعد ظلمه) ولی در آیه اوّل چنین قیدی نیامده، اگر این قید آمده بود ممکن بود که ادعا شود که غیبت فقط در نزد کسی که قدرت بر انتصار مظلوم داشته باشد، جائز است.

آری، مناسبات حکم و موضوع اقتضاء می کند که جهر به سوء تنها در جائی جائز باشد که شنونده قادر به اخذ ذی حق از ظالم باشد، نه مطلقاً.. گرچه گاهی اظهار تظلم به غیر حاکم، موجب نوعی تسلّی دادن و تشفی قلب مظلوم است.شاهد بر این ادعا آن است که در ذیل آیه شریفه وارد شده که اگر ضیفی وارد منزل شود، و شخص به خوبی او را احترام نگذارد و در خور شأن او تکریمش نکند، مصداق آیه شریفه دانسته شده است.

الْعَيَّاشِيُّ فِي تَفْسِيرِهِ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ أَبِي قُرَّةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ لٰا يُحِبُّ اللّٰهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ- إِلّٰا مَنْ ظُلِمَ قَالَ: «مَنْ أَضَافَ قَوْماً فَأَسَاءَ ضِيَافَتَهُمْ- فَهُوَ مِمَّنْ ظَلَمَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمْ فِيمَا قَالُوا فِيهِ».[9]

الْفَضْلُ بْنُ الْحَسَنِ الطَّبْرِسِيُّ فِي مَجْمَعِ الْبَيَانِ فِي قَوْلِهِ لٰا يُحِبُّ اللّٰهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلّٰا مَنْ ظُلِم- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: «إِنَّ الضَّيْفَ يَنْزِلُ بِالرَّجُلِ- فَلَا يُحْسِنُ ضِيَافَتَهُ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَذْكُرَ سُوءَ مَا فَعَلَهُ».[10]

توضیح بیشتر در جلسات آتي، إنشاء الله.

[1] مجمع البحرین، طریحی، ج2، ص136.
[2] المکاسب المحرمة، امام خمینی، ج1، ص423، ط. موسسه نشر و آثار.
[4] تفسیر القرطبی، ج16، ص339.
[5] المکاسب المحرمة، امام خمینی، ج1، ص426، ط. موسسه نشر آثار.
[8] مصباح الفقاهة، خوئی، ج1، ص342، چاپ 7 جلدی.
[9] وسائل الشیعة، حر عاملی، ج12، ص289، ابواب احکام العشرة، باب154، ح6.
[10] وسائل الشیعة، حر عاملی، ج12، ص290، ابواب احکام العشرة، باب154، ح7.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo