< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

95/02/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: استماع غیبت/ غیبت/ نوع چهارم از مکاسب محرّمة/ مکاسب محرّمه

استماع غيبت:

بحث بعدی که مرحوم شیخ انصاری متعرض آن می شوند حکم استماع غیبت است.

مرحوم شیخ انصاری می فرمایند: شکی نیست که شنیدن غیبت حرام می باشد، روایات فراوانی دلالت بر حرمت می کند، باری، أدلّه ای که دلالت بر کبیره بودن آن می کند ضعیف السند است.

مرحوم صاحب جواهر نیز ادعای نفی خلاف در مسئله کرده اند، چنان که مرحوم أستاد خوئی[1] مدعی إجماع در بین شیعه و اهل سنت هستند، در مفتاح الکرامة می فرمایند: اصحاب از باب وضوح فراوان مسئله متعرض حکم مسئله نشده اند.

اینک به بررسی أدلّه حرمت استماع غیبت می پردازیم.

روايت اوّل: الشَّيْخُ أَبُو الْفُتُوحِ الرَّازِيُّ فِي تَفْسِيرِهِ، عَنْ رَسُولِ اللَّهِ  أَنَّهُ قَالَ: «السَّامِعُ لِلْغِيبَةِ أَحَدُ الْمُغْتَابَيْنِ‌».[2]

این روایات را غزالی در احیاء العلوم آورده. مرحوم شهید ثانی در کشف الریبة روایت را از پیامبر  به تعبیر «المستمع» و از امیرالمومنین  به تعبیر «والسامع» آورده است.

روايت دوّم:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ شُعَيْبِ بْنِ وَاقِدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدٍ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ  فِي حَدِيثِ الْمَنَاهِي أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ «نَهَى عَنِ الْغِيبَةِ وَ الِاسْتِمَاعِ إِلَيْهَا».[3]

روايت سوّم:

وَقَالَ «مَا عُمِرَ مَجْلِسٌ بِالْغِيبَةِ إِلَّا خَرِبَ مِنَ الدِّينِ فَنَزِّهُوا أَسْمَاعَكُمْ مِنِ اسْتِمَاعِ الْغِيبَةِ فَإِنَّ الْقَائِلَ وَالْمُسْتَمِعَ لَهَا شَرِيكَانِ فِي الْإثم‌».[4]

مرحوم إمام خمینی إحتمال داده اند که این روایت، روایت شیخ صدوق از پیامبر  باشد که به واسطه سعید بن جبیر نقل شده است.

روایت چهارم:

وَ فِي كِتَابِ الرَّوْضَةِ، عَلَى مَا فِي مَجْمُوعَةِ الشَّهِيدِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: «الْغِيبَةُ كُفْرٌ وَالْمُسْتَمِعُ لَهَا وَالرَّاضِي بِهَا مُشْرِكٌ قُلْتُ فَإِنْ قَالَ مَا لَيْسَ فِيهِ فَقَالَ ذَاكَ بُهْتَانٌ‌».[5]

روایت پنجم:

وَ فِي الْإِخْتِصَاصِ، قَالَ: نَظَرَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع إِلَى رَجُلٍ يَغْتَابُ رَجُلًا عِنْدَ الْحَسَنِ ابْنِهِ علیه السلام، فَقَالَ: «يَا بُنَيَّ نَزِّهْ سَمْعَكَ عَنْ مِثْلِ هَذَا فَإِنَّهُ نَظَرَ إِلَى أَخْبَثِ مَا فِي وِعَائِهِ فَأَفْرَغَهُ فِي وِعَائِكَ‌».[6]

امّا این که مولا حسن بن علی مستمع غیبت بوده اند و این با مقام عصمن و آیه تطهیر ناسازگار است، این مطلب از نظر برخی مثل أستاد خمینی مردود است و از نظر بعضی منافاتی با أصل حکم مورد نظر ـ یعنی: حرمت استماع غیبت ـ ندارد.

برخی روایت را معتبر دانسته اند چه آن که مرحوم شیخ مفید روایت را به صورت ارسال قطعی ونه به صیغه «رُوِي» و همانند آن به مولا امیرالمومنین  نسبت داده است.

روايت ششم:

وَلَمَّا رَجَمَ رَسُولُ اللَّهِ  الرَّجُلَ فِي الزِّنَا قَالَ رَجُلٌ لِصَاحِبِهِ هَذَا قُعِصَ كَمَا يُقْعَصُ الْكَلْبُ فَمَرَّ النَّبِيُّ  مَعَهُمَا بِجِيفَةٍ فَقَالَ «انْهَشَا مِنْهَا قَالا يَا رَسُولَ اللَّهِ نَنْهَشُ جِيفَةً قَالَ مَا أَصَبْتُمَا مِنْ أَخِيكُمَا أَنْتَنُ مِنْ هَذِهِ»[7] .

وَ رَوَاهُ الشَّيْخُ أَبُو الْفُتُوحِ فِي تَفْسِيرِهِ، عَنِ ابْنِ عَمِّ أَبِي هُرَيْرَةَ بِأَبْسَطَ مِنْ هَذَا: وَذَكَرَ أَنَّ الْمَرْجُومَ هُوَ مَاعِزٌ الَّذِي جَاءَ إِلَيْهِ ص وَ قَالَ زَنَيْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَطَهِّرْنِي وَ ذَكَرَ فِي آخِرِهِ أَنَّهُ  قَالَ لَهُمَا: «وَ قَدْ أَكَلْتُمْ لَحْمَ مَاعِزٍ وَ هُوَ أَنْتَنُ مِنْ هَذِهِ أَ مَا عَلِمْتُمَا أَنَّهُ يَسْبَحُ فِي أَنْهَارِ الْجَنَّةِ‌».[8]

کلام أستاد خمينی:

أستاد خمینی[9] می فرمایند: این روایات متعدّده و به خصوص با توجّه به معروفیت حکم آن و ادعای مشایخ و فقها به عدم وجود خلاف و آشکاری حکم آن کافی است برای إثبات حرمت.. و به نظر ما نیز کلام ایشان صحیح به نظر می رسد سپس ایشان می فرمایند:

می توان هر چند از باب مناسبات حکم و موضوع به روایاتی که دلالت می کند که هتک ستر مومن و کشف عورت وعیوب مومن و آشکار کردن اسرارش حرام است، إستدلال کرد و إستفاده کرد که نهی از غیبت به خاطر آن است که حال مومن رعایت شود و احترامش حفظ شود و به جنبه صدور تکلیف از مکلّف نظر نشده است، لذا این مسئله همانند حال دم مومن است، و چون شنیدن غیبت ملازم با کشف سرّ و اذاعه اوست؛ و کشف سرّ متوقف بر استماع و گوش سپردن به سخنان غیبت کننده است، لذا اگر برای شخص ممکن باشد که به صورتی غیبت را دفع کند، دفع غیبت و گوش نکردن واجب است، تا حرام و مبغوض تحقّق پیدا نکند، مسئله غیبت به مثابه دم مومن است، که حفظ آن واجب است.به همین جهت مرحوم إمام معتقد شده اند که منع مومن از افشا اسرار خودش و منع از هتک عرض خودش واجب است، بلکه واجب است که کودک نابالغ را از هتک سرّ مومن باز داشته شود.

ایشان معتقد شده اند که ظاهر صحیحه ابن ابی عمیر « وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ قَالَ فِي مُؤْمِنٍ مَا رَأَتْهُ عَيْنَاهُ وَ سَمِعَتْهُ أُذُنَاهُ فَهُوَ مِنَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفٰاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذٰابٌ أَلِيمٌ»[10] آن است که استماع غیبت از گناهان کبیره است.

ایشان از حاشیه مکاسب مرحوم شیخ محمّد تقی شیرازی نقل می کنند که از فحوی اخبار بسیاری که دلالت بر حرمت رضایت به وقوع در حرام می کند و این که گنه کار دو عقاب دارد یکی به خاطر إرتکاب گناه و یکی به خاطر رضایتش به عمل حرمت استماع غیبت به نحوی که کشف ازرضایت او به فعل مغتاب بکندإستفاده میشود.ایشان در تعلیق به این کلام می فرمایند: اگر این مطلب تمام باشد، می توان کبیره بودن استماع غیبت را إستفاده کرد، چرا که ظاهر برخی از روایات کبیره بودن غیبت می باشد.

صحیحه ابی صلت هروی از إمام رضا علیه السلام: «وَ فِي عُيُونِ الْأَخْبَارِ وَ فِي الْعِلَلِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَذَانِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا‌  يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِي حَدِيثٍ رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ قَالَ إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ قَتَلَ ذَرَارِيَّ قَتَلَةِ الْحُسَيْنِ ع بِفِعَالِ آبَائِهَا فَقَالَ هُوَ كَذَلِكَ فَقُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لٰا تَزِرُ وٰازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرىٰ مَا مَعْنَاهُ قَالَ: «صَدَقَ اللَّهُ فِي جَمِيعِ أَقْوَالِهِ وَ لَكِنْ ذَرَارِيُّ قَتَلَةِ الْحُسَيْنِ ع يَرْضَوْنَ بِفِعَالِ آبَائِهِمْ وَ يَفْتَخِرُونَ بِهَا وَ مَنْ رَضِيَ شَيْئاً كَانَ كَمَنْ أَتَاهُ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا قُتِلَ بِالْمَشْرِقِ فَرَضِيَ بِقَتْلِهِ رَجُلٌ بِالْمَغْرِبِ لَكَانَ الرَّاضِي عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شَرِيكَ الْقَاتِلِ وَ إِنَّمَا يَقْتُلُهُمُ الْقَائِمُ ع إِذَا خَرَجَ لِرِضَاهُمْ بِفِعْلِ آبَائِهِمْ الْحَدِيثَ».[11]

روایت نهج البلاغة: وَقَالَ علیه السلام: «الرَّاضِي بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدَّاخِلِ مَعَهُمْ فِيهِ وَ عَلَى كُلِّ دَاخِلٍ فِي بَاطِلٍ إثمانِ إثم

الْعَمَلِ بِهِ وَ إثم الرِّضَا بِهِ».[12]

امّا نکته مهم آن است که بین «رضایت» و «استماع» تفاوت است، و حرمت رضایت به فعل حرام دلالت بر حرمت استماع نمی کند.

کلام أستاد خوئی:

مرحوم أستاد خوئی[13] در سند این روایات مناقشه می کنند بلکه ایشان در دلالت برخی از روایات مناقشه می کنند، ایشان نسبت به حدیث مناهی می فرمایند: در روایت مناهی آمده که غیبت موجب بطلان وضوء و صوم می شود، ولذا این شاهد می شود که نهی را حتی در فقره مورد بحث تنزیهی و اخلاقی بدانیم. البتّه ایشان در ادامه می فرمایند: نواهی در روایات مناهی را حمل بر حرمت می کنیم مگر در مواردی که دلیلی بر کراهت آن وجود داشته باشد.

مرحوم أستاد خوئی در ادامه می فرمایند:با توجّه به روایات فراوانی که استماع غیبت را در صورتی که شخص ردّ غیبت بکند، جائز دانسته، می توان أدلّه ناهیه از غیبت را حمل بر صورتی کرد که شخص اقدام به ردّ غیبت نکند. و این که حمل روایت مانعه بر خصوص سماع قهری خلاف ظاهر می باشد؛ چه آن که این گونه سماع نادر است، و حمل روایات حرمت غیبت بر فرد نادر «سماع به صورت غیر اختیاری» کاملاً بعید به نظر می رسد.

 


[7] مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل / ج‌9 / 120 / 132 - باب تحريم اغتياب المؤمن صدقا ..... ص : 113.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo