< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

95/02/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کبیره بودن کذب/ حرمت کذب /نوع چهارم از مکاسب محرّمة/ مکاسب محرّمه

عود إلی بدء[1] : استدراک و تکمیلی برای مباحث گذشته داشته باشیم.

شکی نیست که «کذب» حرام می باشد، آنچه که فعلاً در صدد آن هستیم بحث از آن است که آیا کذب از گناهان کبیره می باشد یا خیر؟

همچنان که روشن است مراد از قبح کذب آن نیست که عقل مستقل به قبح آن باشد، بلکه از قضایای مشهوره که مقتضی قبح لا محاله است و مانند ظلم که تعدی به حقّ غیر است، نیست.

فعلاً به بررسی آیاتی که دلالت بر کبیره بودن کذب می کند می پردازیم.

آيه اول: «انما يفتری الکذب اللذين لايؤمنون بآيات الله»

به آیه شریفه «إِنَّمَا يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَ أُولٰئِكَ هُمُ الْكَاذِبُونَ»[2] إستدلال شده است که اهل کذب و دروغ به منزله کفّار و غیر ایمان آورندگان به خدای متعال می باشند.

برای بررسی بهتر مفاد آیه شریفه، مناسب است آیات قبل از آیه محل بحث را مرور کنیم.

﴿وَإِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَكَانَ آيَةٍ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ * قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هُدًى وَ بُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ * وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهٰذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ * إِنَّ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ لاَ يَهْدِيهِمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ * إِنَّمَا يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَ أُولٰئِكَ هُمُ الْكَاذِبُونَ.﴾[3]

آیه اوّل می فرماید: به پیغبمبر خاتم  نسبت افتراء می دهند که در کتاب تغییر و تبدیل داده ایددر آیه بعد می فرماید که پیامبر اکرم بگو اینها آیات وحیانی است که بر قلب به وسیله روح القدس من نازل شده است. سپس می فرماید: به تو نسبت می دهند که این آیات را شخصی به تو تعلیم می دهد ولی به آنها بگو که آن فردی که ادّعا می کنید که أستاد و معلم من است عجمی است در حالی که این کتاب به لسان عربی آشکار می باشد. سپس در آیه بعد به مذمت کسانی که ایمان به خدای متعال ندارند پرداخته و می فرماید: افتراء به کذب از جانب کسانی است که ایمان به خداوند و آیات او ندارند کافر می باشند.

مرحوم شیخ انصاری به این آیه إستدلال کرده اند که کسانی که اهل افتراء و دروغ هستند کافر به آیات الله هستند، و لذا گفته اند که مستفاد از آیه شریفه آن است که «کذب» از معاصی کبیره می باشد.[4]

مناقشات در استدلال: در إستدلال به آیه شریفه مناقشاتی شده است.

إشکال اوّل:

مرحوم آقای ایروانی فرموده اند:

آیه درصدد بیان آن است که کسانی که ایمان ندارند کاذب هستند، نه آن که درصدد بیان آن باشد که کسانی که دروغ می گویند ایمان ندارند، و دروغ گفتن مساوی با کفر است. و به تعبیر دیگر: کذب، برخواسته از عدم ایمان است، نه آن که کذب مساوی با کفر باشد.[5]

إشکال دوّم:

مرحوم أستاد خوئی می فرمایند:

ظاهر آیه شریفه هر چند دال بر آن است که کذب گناه کبیره است ولی با ملاحظه سیاق آیه شریفه روشن می شود که مراد از کاذبین در آیه شریفه، یهود و مشرکین و کسانی هستند که به خدای متعال افتراء می بستند و مدعی بودند قرآن از سوی خدا نیست، بلکه از مفتریات خود پیامبر اکرم است، که خدای متعال ادعای آنها را باطل کرده و آنان را مفتری و کاذب دانسته است. بنابراین مراد از «کاذبون» در آیه شریفه کسانی هستند که از اول به خداوند ایمان حقیقی نیاورده اند، نه آن که مراد آن باشد که کذب و دروغ سبب خروج کافرین از ایمان و اتصاف آنان به کفر می باشد.[6]

إشکال سوّم:

مرحوم آقای تبریزی در إرشاد الطالب[7] می فرمایند:

موضوع آیه شریفه «افتراء» می باشد نه خصوص «کذب»، و افتراء اخصّ از مطلق کذب است.

ايشان به آقای خوئی إشکال می کنند که مورد مخصص نیست و این که آیات قبل درباره یهود و نصاری و مشرکین وارد شده دلیل بر اختصاص آیه شریفه به امور اعتقادی نیست.

کلام مرحوم إمام:

مرحوم إمام در آیه شریفه سه إحتمال مطرح کرده اند.

إحتمال اول: اگرچه آیات قبل درباره اعداء رسول وارد شده است، ولی در عین حال آیه شریفه به صدد بیان کبرای کلی است و این که دروغ گفتن و ایجاد کذب ـ نه خصوص کذب به خدا و رسول ـ مختصّ به کسانی است که ایمان به خدای متعال نمی آورند، شاهد بر این تعميم قول خدای متعال: «واولئک هم الکاذبون» می باشد، که محصّلش آن است که کاذب منحصر است در غیر مومن، و غیر مومن منحصر در کاذبین می باشد.

بنابراین، هر نوع کذبی از خواص غیر مومن است، و با توجّه به آن که آیه شریفه درصدد بیان بزرگی گناه کذب می باشد، فهمیده می شود که دروغ از گناهان کبیره می باشد.

إحتمال دوّم: آیه شریفه در مقام انشاء و بیان ذمّ افرادی هستند که نسبت ناروا به پیامبر داده اند، و در صدد اخبار از امر واقعی نمی باشد. بنابراین جمله در مقام انشاء مذمّت می باشد، مثل کلام حضرت زینب علیها السلام در جواب عبید الله بن زیاد لعنه الله: «انّما یفتضح الفاجر وهو غیرنا»[8] که در مقام انشاء ذمّ و این که ابن زیاد فاجر است و مفتضح شده است. یا مثل تعبیر: «إنّ البخیل من یأکل مال الناس» در پاسخ کسی که به شخص بگوید: «انت بخیل»، که این تعبیر در صدد انشاء مذمت شخص است نه مجرّد اخبار از این که بخیل، خورنده مال مردم است.

بنابراین، آیه در مقام مذّمت و انشاء ذمّ و در عین حال ردّ قول مشرکین و افتراء زنندگان به رسول خدا است.

إحتمال سوم: آیه شریفه در صدد ردّ کفّار به صورت جمله خبریه می باشد، و این که کسانی که چنین کلماتی را به تو نسبت می دهند کاذب و دروغگو هستند؛ بنابراین، بر حکم مطلق کذب دلالتی ندارد.

سپس می فرمایند: بعید نیست که آیه شریفه ظاهر در إحتمال دوّم باشد.

البتّه با ملاحظه برخی روایات، آیه ظاهر در إحتمال اوّل است، ولی خود آیه کریمه با قصر و انحصار کذب و دروغ به غیر مومن و نفی اتصاف مومنین به کذب و دروغ درصدد بیان آن می باشد که کذب صفت خبیث و ناپسندی است که مناسب افراد رذیل و فرومایه می باشد و دروغ مناسب شأن شخص مومن که انسانی شریف وکامل می باشد، نمی باشد، لذا آیه شریفه حکم اخلاقی می باشد و از قبیل «المؤمن لایخلف وعده» می باشد.

به نظر ما إشکال محقّق ایروانی متّجه است، سپس می فرمایند این إحتمال که مراد عدم اتصاف مومن به عمل رذیل است، در روایاتیکه شبیه مضمون این آیه است جریان دارد.

إستدلال به آيه «واجتنبوا قول الزور»:

به آیه اجتناب از قول زور «اجتنبوا الرجس من الاوثان و اجتنبوا قول الزور * حنفاء لله غیر مشرکین به»[9] إستدلال

بر کبیره بودن کذب شده است. قول زور به معنای باطل است. باطل به غنا و دروغ تفسیر شده است. گفته شده که آیه شریفه دلالت می کند که کذب همانند میسر و شرب خمر است و لذا از معاصی کبیره است. در اینجا دروغ مقارن با عبادت اوثان شده است، همانطور که در آیه میسر و شرب خمر، قرین عبادت اوثان قرار گرفته است.

آقای تبریزی[10] به آیه شریفه إستدلال می کنند به این که ظاهر آیه شریفه آن است که کذب همچون شرب خمر و قمار، عِدلِ عبادت اوثان کبیره می باشد و در قرآن از آن نهی شده است، وبر اساس صحیحه عبدالعظیم هر منهی فی الکتاب در ردیف عبادت اوثان و از کبائر است.

مرحوم إمام[11] إشکال می کنند که فعل «اجتنوا» در آیه تکرار شده و این تکرار شاهد بر تفاوت معنا در دو مورد است. ایشان می فرمایند حمل «زور» بر هرگونه باطل خلاف ضرورت است، چه آن که مطلق باطل حرام نیست، چنان که حمل آن به خصوص «کذب» بدون شاهد است، و لذا إحتمال دارد که مراد از «اجتنابوا قول الزور» خصوص شهادت به باطل باشد تتمه کلام در درس بعد خواهد آمد.

 


[1] مرحوم آقای سبزواری در درس کفایه می فرمود گاهی مرحوم آقای نائینی در درس می فرمود: «عود إلی بدء» و استدراک مباحث گذشته می کرد.
[5] حاشية المکاسب، ایروانی، ج1، ص39.
[7] ارشاد الطالب، تبریزی، ج1، ص228.
[10] ارشاد الطالب، تبریزی، ج1، ص228.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo