< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

95/08/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نيابت در عبادت/ أخذ أجرت بر واجبات/ نوع پنجم از مکاسب محرّمه/ مکاسب محرّمه

کلام آية الله تبريزی در تصحيح نيابت در عبادات:

سخن در ذکر راه هایی که برای تصحیح نیابت در اعمال قربی بود، کلام مرحوم آية الله تبریزی در جلسه قبل مطرح شد، خلاصه کلام ایشان را امروز مرور می کنیم:[1]

نکته اوّل:

دلیلی بر لزوم قصد نیابت در تفریغ ذمّه منوب عنه نیست؛ یعنی اگر کسی مدیون است و ما بخواهیم دینش را ادا کنیم هیچ دلیلی نداریم که باید در هنگام پرداخت، قصدِ نیابت در اداء دینش را بکنیم، پس در امور مالی، قصدِ نیابت در تفریغ ذمّه منوب عنه لازم نیست. بلکه همین که شخص دینِ منوب عنه را ادا کند کافی است ولازم نیست که قصد کند که به نیابت از مدیون، دین منوب عنه را ادا کند.

در امور عبادی نیز، دلیلی نداریم که بر مسلمان واجب باشد که به نیابت از شخص مدیون به اعمال عبادیِ عبادات فائته دیگران را قضا کنند. البتّه این تفریغ ذمّه کار پسندیده و نیکو است، چنان که در زمان امام صادق  سه نفر از أصحاب حضرتش تبانی کردند هر کدام مردند، بقیه برای او تا آخر عمر نماز بخوانند و همین کار را کردند[2] . پس در امور عبادی هم قصد نیابت لازم نیست و تنها چیزی که مهم است، انجام عمل که بر ذمّه طرف بوده کافی است. بنابراین، در امور عبادی و امور مالی، قصد نیابت در افراغ ذمّه شرط نیست.

نکته دوّم:

این که فقها مباحث فلسفی عمیقی برای جدا سازی مورد اجاره از مورد قصد تقرّب انجام داده اند که به عمل واحد، دو عنوان بدهند که یکی متعلّق اجاره و یکی متعلّق امر لله باشد و. به نظر ما چنین تلاش هایی لازم نیست؛ زیرا عمل بالاخره واحد است ولو عناوین را با تمحّلاتی مثل آن که معتقد شویم که انتسابات و اعتبارات متعدّد است متعدد بدانیم. در هر صورت، تعدّد عناوین سبب آن نمی شود که عمل متعدّد بشود.

نکته سوّم:

شخصی که برای خواندن نماز میت یا گرفتن روزه میت اجیر شده، می داند اگر عمل را بدون قصد قربت انجام دهد مستحقّ أجرت نیست؛ پس اجیر برای آن که مستحقّ أجرت بشود، ناگزیر است عمل را به قصد قربت انجام می دهد. لذا این که داعیش برای انجام عمل، أخذ أجرت باشد، منافاتی ندارد که عملش را با قصد قربت انجام بدهد.

نکته چهارم:

دلیلی نداریم که در عبادیت عمل، قصدِ امر لازم باشد، که همین مطلب علّت برای ایجاد محذور و مشکل عدم امکان اجتماع قصد قربت با أخذ أجرت شده بود، بلکه در عبادیت همین مقدار کافی است که: عمل به اضافه به خداوند متعال انجام بشود، وهمین مقدار کافی است، ولو آن که شخص، قصد امتثال امر «اوفوا بالعقود» یا «المومنون عند شروطهم» داشته باشد. ولازم نیست که اجیر حتماً قصد امتثال امر «اقیموا الصلاه» را داشته باشد.

در نتیجه، همین که اجیر برای افراغ ذمّه میّت، برای امتثال امرِ وفاء به عقود در شریعت، عمل را به جای بیاورد، عملش قربی می شود، ولذا أخذ أجرت بر آن جائز می باشد.

کلام مرحوم شهيدی در هداية الطالب:

میرزا فتاح شهیدی در «هدایة الطالب»[3] از أستادش که ظاهراً آخوند خراسانی باشد گرفته است، می فرمایند: عبادت به معنای خضوع است. کسی که عبد کسی است، یعنی تسلیمِ امر اوست. تفسیر عبادت، به قصد امر صحیح نیست. در لغت نیز، کسی عبادت را به قصد امر تفسیر نکرده است؛ پس قصد امر کردن علّت و سبب برای عبادی شدن عمل نمی شود. و روشن است که عبادت به معنای خضوع و خشوع در برابر خدای متعال، هیچگونه تنافی با قصد أجرت ندارد.

با توجه به معنای عبادت می توان شبهه مطرح شده در مسئله «عبادات مکروهه» را پاسخ داد. إشکال آن است که: عبادت به معنای تقرّب ومطلوبیت است و کراهت به معنای مبغوضیت است، وجمع این دو نشاید از این شبهه پاسخهایی داده اند مثل آن که برخی عبادات مکروهه را به اقلّ ثواباً تفسیر کرده اند وهکذا ولی با توجه به نکته ای که در تفسیر «عبادت» گفتیم می توانیم بگوئیم: خضوع و خشوع مراتبی دارد، گاهی بسیار مطلوب است، گاهی مطلوبیتش کمتر است، وگاهی ناپسند است؛ این، مطلوبیت خضوع و خشوع در عبادات مکروهه کمتر است، و نیاز به توجیهات مختلف ندارد.

همچنین در بحث جامع بین صحیح و فاسد، اصولیین در تفسیر جامع بحث کرده اند، ولی می توانیم با توجه به این نکته

بگوئیم: عبادت یعنی خضوع و خشوع کردن، واین جامع بین تمام مصادیق است، حال این عبادت گاهی در تحقّق آن برخی قیود و شرائط معتبر است و گاهی برخی از قیود معتبر نیست. و اوامری که در عبادات وارد شده است، در حقیقت بیان آلت و روش و کیفیّت خضوع و خشوع را خدای متعال مشخّص می کند، نه آن که در معنای عبادیت که همان خضوع و خشوع است دخالت داشته باشد، لذا در تفسیر وارد شده که شیطان به خداوند عرض کرد که مرا از سجده بر آدم معاف بدار، در مقابل تو را چنان عبادت کنم که احدی چنین عبادت نکرده باشد، خطاب آمد که: «عبادتي من حیث أرید لا من حیث ترید»؛ بنابراین، در اصل عبادیت، وجود امر دخیل نیست، بلکه امر مبیّن طریق انجام خضوع و خشوع و عبادت است.

 


[1] ارشاد الطالب، تبریزی، ج1، ص285-288.
[2] تعاقد صفوان بن يحيى و عبد اللّٰه بن جندب و عليّ بن نعمان، على أنّ من مات منهم يصلّي من بقي صلاته و يصوم عنه و يحجّ عنه، فبقي صفوان يصلّي كلّ يوم و ليلة مائة و خمسين ركعة» (الاختصاص: 88).
[3] هدایه الطالب، شهیدی، ج1، ص118 به بعد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo