< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

96/08/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حفظ كتب الضلال/ ما معنی الحفظ و الکُتُب و الضلال فی محل البحث /‌ الأدلّه علی الحرمه.

مقدّمه: مسأله حرمت حفظ کُتُب ضلال از زمان شیخ مفید ره و دیگر فقهاء از متقدمین و متأخرین مطرح بوده است که البتّه در بعضی از کُتُب فقهاء همچون مرحوم صاحب جواهر ره و صاحب مستند ره به عنوان «وجوب اتلاف کُتُب ضلال» تعبیر شده و در اکثر از کُتُب فقهاء به عنوان «حرمت حفظ کُتُب ضلال» تعبیر شده است و از طرفی هیچ روایتی به هیچ یک از این دو عنوان در مجامع حدیثی ذکر نشده است تا این که بر طبق روایت بررسی کنیم که محدوده موضوع کدام است؟ آری در روایت عبد الملک بن اعین که قبلاً در بحث تنجیم گذشت حضرت صادق  به وی فرمودند: أَحْرِقْ كُتُبَكَ، ولی این أمر عقیب اعتماد و قضاءعبد الملک به عمل به أحکام نجوم بوده ونمی توان از آن به طور جزم حرمت کُتُب ضلال راازخصوص این روایت استنباط نمود.

و این در حالی است که فقهاء بزرگوار در استنباط أحکام شرعیه متعبّد به کتاب و سنت بوده اند، بر خلاف أهل سنّت که در استنباط أحکام شرعیه به جهت این که دستشان از روایات معصومین  کوتاه بوده است متوسل به استحسانات و قیاسات و أمور ظنیه شده اند، حال سؤال این است که چطور فقهای إمامیّه با این که نص خاصی در خصوص عنوان حفظ کُتُب ضالّه در آیات شریفه و روایات نرسیده است به ضِرس قاطع حکم به حرمت نموده اند و فروع این مسأله را که در نظر آن ها أمر مسلّمی بوده مورد بررسی قرار داده اند؟

بیان أستاد أشرفی دامت برکاته:

به نظر اینجانب فقهاءِ عظام، با توجّه به مناسبت حکم و موضوع و برداشت از مذاق شارع و شمّ الفقاهه خود از مجموع أدلّه حکم به حرمت قطعی حفظ کُتُب ضاله نموده اند، از آن جا که واضح و مسلّم است که گمراه نمودن مردم از حقّ و حقیقت در أصول و فروع عملی و مخالفت با خداوند در أمر هدایت، أمری بسیار مذموم و ناپسند است و قبح عقلی دارد و از نظر شرع مقدس نیز مسلّماً حرام است، و از طرفی حفظ دین از اهم واجبات است و علماء حافظ دین هستند در نتیجه آنچه در راستای تقویت دین است باید تقویت نمود و آن چه موجب اضمحلال و گمراهی از دین است باید جلوگیری شود و همچنان که هر حکومتی بوسیله سربازان محافظت می شود ، دین مقدس إسلام نیز به منزله مجموعه محصوری است که باید به وسیله حصار محفوظ و مصون بماند.

از این رو گفته اند که نگهداری کُتُب ضالّه موجب رخنه در حصار و سرانجام انحراف از حقّ و حقیقت و گمراهی از طریق الهی است و آنچه موجب ابطال دین و شریعت است باید جلوگیری شود و حفظ آن حرام است و اگر از سایت ها و سیدی ها و کُتُب و داستان هایی که موجب منحرف شدن مردم است جلوگیری نشود ، مردم یا در ضلالت باقی خواهند ماند و یا گمراه شده و از مسیر هدایت فأصله خواهند گرفت در نتیجه عقل حکم می کند و از مذاق شارع نیز با نظر در مجموع أدلّه ای که فقهاء ذکر نموده اند إستفاده می کنیم که قطعاً باید جلوی اینچنین نوشتارهای گمراه کننده گرفته شود و بلکه از بین مردم محو و نابود شود، ومی توان گفت که روایت عبد الملک بن اعین نیز بر این أمر گواه است.

تبصره: «البتّه اگر فرض شود که نوشتاری جزء کُتُب ضاله است ولی موجب گمراهی کسی نیست مثلاً فرضاً در خانه شخصی کسی است و مطمئن هستیم که موجب گمراهی کسی نمی شود و یا مثلاً در إختیار اهل علم است و در مقام رد نمودن آن نگهداری شده است «و یا مثلاً در موزه بعنوان عتیقه نگهداری می شود» در اینچنین مواردی که خطر مزبور وجود ندارد وجهی برای منع از نگهداری و یا وجوب امحاء آن نوشتار نیست، چنان که مرحوم سید یزدی ره در حاشیه بر مکاسب آورده است: هر نوشتار لهوی به صِرف این که مطالب لهو و لغو در آن است حفظ آن حرام نیست مثل اشعار و کُتُب داستانی ولو این که مشتمل بر کذب باشد مخصوصاً اگر مشتمل بر نصایح باشد هیچ یک از این کُتُب حرمت حفظ ندارد مگر این که موجب گمراهی مردم شود».

و الحقّ أنّ المراد ما من شأنه الإضلال لا مجرّد كونه مشتملا على المطالب الباطلة فمثل كتب الأشعار الغزليّة و نحوها ليست منها و كذا الكتب المشتملة على القصص المجعولة الكاذبة إذا لم يترتّب عليهإضلال خصوصاإذا كانت موضوعة للنّصيحة مثل كتاب أنوار السّهيلي ونحوه وكذا إذا كانت نافعة في الأدبيّة ككتاب مقامات الحريزي والبديعي و نحوهما. [1]

حال این که مرحوم شیخ انصاری ره در مقام إستدلال بر حرمت حفظ کُتُب ضاله، آیات و روایات را ذکر نموده است در واقع نمی خواهد از خصوص تک تک دلیل هاحکم مسأله ما نحن فیه را إثبات نماید بلکه اشاره به شم الفقاهه و برداشت از مذاق شارع دارد و می خواهد بگوید مستفاد از مجموع آیات و روایات حرمت حفظ این کُتُب است یعنی اگر بنا باشد دین و معتقدات حقه محفوظ و باقی باشد و عامّه مردم خصوصا جوانان از گمراهی و انحراف محفوظ بوده و جامعه در مسیر هدایت باشد، باید کُتُب ضاله را از بین مردم محو نماییم.[2]

نتیجه: این که بعضی از بزرگان در تک تک از آیات و روایات و أدلّه در محل بحث گاهاً مناقشه نموده اند و یا متوقّف شده اند همچون صاحب حدائق ره، به نظر ما این مناقشات در این أمر مسلّم صحیح نیست و شیخ انصاری ره ظاهراً با ذکر أدلّه در صدد بوده که روح مکُتُب را بیان نماید که روح مکُتُب إسلام و مذاق شارع بر این پایه است که ضعفاء شیعه از گمراهی و انحراف محفوظ بمانند و بوسیله نوشتارهای باطل إیمان آن ها متزلزل نشود در نتیجه باید جلوی این کُتُب ضاله گرفته شود که این کار به عهده علماء است که مرابطین دین هستند و باید جلوی گرایشهای منفی و نوشتارهای گمراه کننده بإیستند تا مردم در راه حقّ قدم بردارند و هر آنچه موجب گمراهی است و مشتمل بر ضلالت است باید جلوی آن گرفته شود.

البتّه این که بعضی «مثل شیخ بزرگوار انصاری ره» لهو الحدیث در آیه شریفه ﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّخِذَهَا هُزُواً اوّلٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ﴾[3] را به باطل معنی نموده اند و خواسته اند از این آیه قائل به حرمت حفظ کُتُب ضلال شوند این کلام نیز پذیرفته نیست چنان که مرحوم ایروانی ره و سیدنا الأستاد مناقشه نموده اند و از طرفی مناقشه در تک تک أدلّه ای که برای حرمت حفظ کُتُب ضاله اقامه شده است صحیح نیست زیرا حرمت این عنوان از مجموع آیات شریفه و روایات مثل روایات أمر به معروف و نهی از منکر و با اندکی أعمال شّم الفقاهه إستفاده و برداشت می شود که نباید إجازه داد با رواج کُتُب ضلال و ایجاد شبهات به دین خداوند متعال أصولاً و فروعاً صدمه ای وارد شود.[4]

بیان مرحوم علّامة طباطبائي ره در تفسير آیه شریفه : ﴿وَ مِنَ النّٰاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللّٰهِ ...﴾

قال: «لَهْوَ الْحَدِيثِ» قال العلّامه طباطبائي ره: الحديث الذي يلهي عن الحقّ بنفسه كالحكايات الخرافية و القصص الداعية إلى

الفساد و الفجور، أو بما يقاربه كالتغنّي بالشعر أو بالملاهي و المزامير و المعازف فكل ذلك يشمله لهو الحديث و المراد بسبیل الله القرآن بما فیه من القصص المعارف و کان مراد من کان یشتری لهو الهدیث ان یضل الناس بصرفهم عن القرآن و ان یتخذ القرآن هزواًبانه حدیث مثله و أساطیره کأساطیره.

این بزرگوار لهو الحدیث را تفسیر نموده به هر کلامی که انسان را از حقّ بازدارد مثل نقل حکایات خرافی و قصه هایی که موجب ترغیب مردم به فسق و فجور...می شود حال این کلام چه ارتباطی به حرمت حفظ کُتُب دارد، بنابراین این آیه ارتباطی به حرمت حفظ کُتُب ضلال ندارد بلکه می گوید هرکسی که مردم را بازدارد از توجّه به قرآن بوسیله اشتغال به کُتُب لهو فعل او حرام است، ولی به نظر ما میتوان از این آیه و تفسیر آن إستفاده کرد که نباید کُتُب مشتمل بر لهوالحدیث در جامعه إسلامی رواج داشته باشد، باز مرحوم شیخ انصاری ره در مقام استدلالبر حرمت حفظ کُتُب ضلال تمسّک به حکم عقل بر وجوب قطع ماده فسا نموده است و مرحوم أستاد خویی ره به ایشان اشکال نموده است:

اگر هر عامل فسادی را باید به حکم عقل از بین ببریم با این توسعه و عقل مستقلاً حکم به حُسن محو نمودن این کُتُب و قبح حفظ این کُتُب می نماید، قبل از هر چیزی العیاذ بالله اشکال متوجّه خداوند متعال می شود که چرا خداوند متعال تکویناً این مواد فساد را محو و نابود ننمود ،چرا کافر و شیطان که وسیله گمراهی است را آفرید، چرا خداوند اسباب و منشأ فساد را آفریده است مثلاً چرا زن را آفرید که رفت و آمد او در خیابان ها موجب انحراف مردم می شود و هکذا خلقت انگور که بوسیله آن شراب درست می شود و یا حتی تمامی چیزهای که مشترک بوده و إستفاده حلال و حرام از آن ها می شود و اگر قلع و قمع ماده فساد به حکم عقل واجب است چرا این مواد فساد را خداوند متعال آفریده است؟ و اگر مراد شیخ ره حکم شارع به قطع ماده فساد است که عقل مستقل به وجوب اطاعت مولی و قبح معصیت او است.

جواب أستاد أشرفی :

این که مرحوم أستاد در بخش اوّل کلام خود فرمودند: اگر قطع ماده فساد به حکم عقل در همه جا واجب باشد پس لازم بود بر خداوند متعال دفع ماده فساد تکویناً، جواب این است که خداوند متعال به جهت آزمایشِ بندگان با دادن قدرت إختیار به آنان اسباب حلال و حرام را خلق نموده و از طرفی خود خداوند از رفتن به راه ضلالت نهی و انزجار نموده است و بنا نیست که خداوند از روی جبر تکویناً انسان را از فساد حفظ کند زیرا دار امتحان است و به جهت امتحان و مصالحی خداوند شیطان را آفرید و به او مهلت داد تا انسان را امتحان نماید «و در این آزمایش با داشتن إختیار او را به کمال برساند» و از طرفی راه هدایت

را بوسیله أنبیاء الهی برای مردم تبیین نمود: ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً﴾.[5]

در نتیجه خداوند برای هدایت و أصلاح مردم دینی بواسطه أنبیاء خود آورده است تا بوسیله حجّت باطنی عقل و حجّت ظاهری که أنبیاء الهی باشند انسان را به کمال و هدایت برساند و با اراده تشریعی مردم را هدایت نموده است و این اقتضا دارد که مردم با إختیار خود بواسطه أحکام تشریعی از منشأ فساد جلو گیری نمایند و دستوررات خداوند را انجام دهند نه به اراده تکوینی الهی که در این صورت إختیار و آزمایش معنی ندارد، و با این بیان می توان از بخش دوّم کلام مرحوم أستاد خویی ره نیز جواب داد که اضمحلال بت ها و صلیب ها و هیاکل عبادات نمونه هایی از جلوگیری از فساد است و می توان از روایت عبد الملک نیز استظهار نمود.

اشکال مطرح در درس: اگر حرمت مسلّم است چرا حتی یک روایت هم بر حرمت حفظ کُتُب ضاله درروایات أئمّه  به دست ما نرسیده است؟

جواب أستاد أشرفی :

فرضی کنید اگر در مشهد کتابخوانه ای باشد که نوشتار باطل و انحرافی را در بین مردم ترویج می دهد، با توجّه به شّم الفقاهه شما از مجموع أدلّه، چه حکم نموده و به عنوان یک پدر دلسوز چه می کنید؟ مسلّم است که جلوگیری از انحراف می کنید و این یک أمر طبیعی است و مناقشه در أدلّه مذکور و مناقشه سندی ... با توجّه به این شم الفقاهه از مذاقِ شارع، معنی ندارد و در راستای همین حکم عقل حکم به حرمت حفظ کُتُب ضاله می نماییم و مراد از ضلال، گفته اند إضلال است یعنی نوشتارها و مراکزی که گمراه کننده است باید بر چیده شود،و البتّه بطور کلّی هر نوشتار گمراه کننده ای واجب نیست محو شود مثلاً کتابی که برای عدّه ای مضل باشد و برای دیگری مضل نباشد اگر در مواردی غیر ضال است لازم نیست این کتاب را سوزانده و محو نماییم و چه بسا برای جلوگیری و نوشتن جواب از آن، حفظ نمودن آن لازم باشد، و للکلام تتمه سیاتی ان شاء الله.

متن نوشتار أستاد أشرفی در تکمیل درس تاریخ 10/8/96

در بیان معنای ضلال،کلمات لغویین و فقهاء به طوری که جامع افراد و مانع اغیار باشد ظاهراً وجود ندارد زیرا گاه در قبال هدایت و گاه در قبال رشاد و گاه به معنای مخفی و مخلوط شدن و گاه به معنای انحراف و یا به معنای مخالف حقّ و نظائر این معانی تفسیر شده است و به نظر می رسد قدر جامع همه آن معانی گم کردن حقّ و گمراه شدن از حقیقت است و إضلال گمراه کردن

دیگری از حقّ و حقیقت است.

﴿قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحقّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَ مَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ﴾.[6] ﴿ِإنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ مَنْ يَضِلُّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ﴾.[7]

قال امیر المؤمنین علی : أَلَا وَ إِنَّهُ مَنْ لَا يَنْفَعُهُ الْحقّ يَضُرُّهُ الْبَاطِلُ وَ مَنْ لَا يَسْتَقِيمُ بِهِ الْهُدَى يَجُرُّ بِهِ الضَّلَالُ إِلَى الرَّدَى.[8]

بنابراین حقّ آن چیزی است که مطابق واقع باشد و باطل خلاف واقع است و ضلال گم کردن حقیقت و گمراه شدن است وممکن است از روی عمد و قصد هم نباشد ولی در إضلال که به معنی گمراه کردن دیگری است قصد عمد در مفهوم آن دخیل است.

بنابراین کتاب ضلال کتابی است که مفهوم آن مخالف حقّ باشد که خواننده را از حقیقت دور می کند گر چه نویسنده قصد گمراه کردن دیگران را نداشته باشد و موجبی برای تخصیص حرمت به کُتُبی که به منظور إضلال دیگران نوشته شده ندارد.

بنابراین کُتُبی که نویسندگان آن بدون قصد إضلال دیگران بلکه به خیال حقیقت بودن مطالب آن نوشته اند ولی موجب گمراه شدن خواننده شود«چنانچه نسبت به بعضی از کُتُب فلاسفه و عرفاء گفته شده است» این کُتُب نیز جزء کُتُب ضلال خواهد بود و اما کُتُبی که به صورت قصه و افسانه است خواه محتوای آن دروغ باشد خواه حقیقت داشته باشد در صورتی که نتایج خوبی از ذکر قصه ها و داستان ها درنظر باشد چنان که در کُتُب بعض روانشناسان به منظور صحیح و بهره گیری از داستان های ساختگی نوشته شده است «مثل کُتُب دیل کارنگی» جزء کُتُب ضلال نیست و محو آن ها لازم نخواهد بود،

ولی اگر مقصود سرگرمی باشد بدون آن که موجب گمراهی افراد باشد، اگر چه ممکن است جزء اباطیل به حساب آید ولی جزء کُتُب ضلال نیست زیرا به مناسبت حکم و موضوع کُتُبی ممنوع الحفظ و واجب الاتلاف است که موجب انحراف از حقّ و حقیقت باشد و آن گونه کُتُب قصص و داستان گر چه ِجزء سرگرمی بوده و هدف زیبایی در آن دیده نشود و صرفاً وقت انسان را گرفته و از مطالعه و بررسی حقائق باز می دارد ،این کُتُب را می توان داخل در مکروهات قرار داد و مضمون روایات در ترک «ما لا یعنیک الی ما ینفعک» بر آن ها منطبق باشد.

بر این اساس کُتُبی که با حقایق قرآن و مسلّمات شریعت إسلام در تضادّ باشد خواه کُتُب لائیک یا کُتُب مضاد با توحید یا نبوت یا معارف إسلامی در اقتصاد و أمور خانوادگی ...که خواننده را نسبت به معارف دینی گمراه می کند و در تضادّ با آن است جزء کُتُب ضلال محسوب خواهد شد چه آن که به مقتضای «ماذا بعد الحقّ الا الضلال» به خوبی روشن است که مسلّمات معارف إسلامی عین حقّ و حقیقت است و آن چه بر خلاف آن ها باشد ضلال و باطل است گرچه نویسنده آن کُتُب قاصد إضلال نباشد ضمناً از مطالب بالا به خوبی روشن شد که لفظ کتاب یا کُتُب ابداً موضوعیّت نداشته بلکه هر گونه رسانه ای که مشتمل بر مطالب گمراه کننده باشد خواه به صورت کتاب یا روزنامه یا مجله یا رادیو و تلوزیون یا هر وسیله ای که رساننده مطالب خلاف حقّ و حقیقت است حتی فضاهای مجازیِ روز، همه آن ها حرام و داخل در کُتُب ضلالند و این أمر حتّی در قوانین کشورها ملحوظ شده است چنان که به موجب أصلاحیه سال 1388 در قانون مطبوعات فرانسه مشهود و مذکور است.

آزادی مطبوعات به معنای عبور از خط قرمز توحید، رسالت، امامت، معارف مسلّم دینی به هر صورت که انجام پذیرد ابداً نیست. در خاتمه چنان که در درس روز چهارشنبه به عرض رسید گر چه دلیل لفظی بر تحریم حفظ کُتُب ضلال نرسیده باشد ولی قلع ماده فساد یا جلو گیری از فساد مسلمین و جوانان و ضعفاء از مسلمین به حکم عقل و شرع لازم است که یکی از آن طرق جلوگیری از انتشار مسائل مخالف با دین مقدس إسلام است.

 


[2] -الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ شُعْبَةَ فِي تُحَفِ الْعُقُولِ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ مَعَايِشِ الْعِبَادِ فَقَالَ جَمِيعُ الْمَعَايِشِ كُلِّهَا مِنْ وُجُوهِ الْمُعَامَلَاتِ فِيمَا بَيْنَهُمْ مِمَّا يَكُونُ لَهُمْ فِيهِ الْمَكَاسِبُ أَرْبَعُ جِهَات و كذلك كلّ بيع ملهوّ به و كلّ منهىّ عنه ممّا يتقرّب به لغير اللّٰه أو يقوى به الكفر و الشرك من جميع وجوه المعاصى أو باب من الأبواب يقوى به باب من أبواب الضلالة أو باب من أبواب الباطل أو باب يوهن به الحقّ فهوحرام محرّم حرام بيعه و شراؤه و إمساكه و ملكه وهبته و عاريته و جميع التقلّب فيه إلّا في حال تدعو الضرورة فيه إلى ذلك. وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج‌17، ص: 84 بَابُ جَوَازِ التَّكَسُّبِ بِالْمُبَاحَاتِ... ‌.
[4] - قال المحقّق الخویی ره: «اللهو» في اللغة هو ما يشغلك عما يهمك، و لهو الحديث هو ما يلهي عن الحق، كالتغني بالشعر و الملاهي و المزامير و كالحكايات الخرافية و القصص الداعية إلى الفسق و الفجور، كل ذلك يشمله لهو الحديث و المراد بسبيل اللّٰه هو القرآن الكريم بما فيه من المعارف الحقة و يوهنها في أنظار الناس، فإذا كان الإنسان مشتغلا باستماع الأغاني و الموسيقى و الحكايات الخرافية، فإنه سوف لا يعتني بالقرآن الكريم و لا يهتم بتعلم مفاهيم الإسلام، بل يصل الى مرحلة لا يحب أن يستمع الى القرآن الكريم، و هذا ما نراه ماثلا امام أعيننا هذه‌ الأيام، صراط النجاة «المحشى للخوئي»، ج‌2، ص: 292‌ الامام الخوئی ج22ص11 .
[8] - نهج البلاغة، سيد رضى، محمد بن حسين موسوى‌ ص: 72‌خطبه 26.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo