< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

96/09/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: أحکام السّحر: تعلیم السحر، دفع السّحر بالسّحر،تسخیر الحیوانات، إحضار الأجنه ، الشیاطین، الملائکه و أرواح المؤمنین:

تعلیم السحر:

در أصل حرمت سحر فی الجمله بحثی نیست چنان که مرحوم شیخ ره فرموده است: «السّحر‌حرام في الجملة بلا خلاف، بل هو ضروري كما سيجي‌ء و الأخبار به مستفيضة» و آیاتی که در مورد سحر وارد شده در حرمت آن کفایت است و اما تعلّم سحر به حسب روایت امام صادق  که از امیر المؤمنین علی  نقل فرمودند حرام است و مستند آن روایت ابو البحتری است که عرض شد ایشان نه تنها هیچ توثیقی نشده بلکه تضعیف شده و مرحوم کشی ره در مورد او فرموده است:«كان كذابا و له أحاديث مع الرشيد في الكذب» روى الكشي عن الفضل بن شاذان أنّه قال: «كان أبو البختري من أكذب البريّة»[1] ولی مرحوم تبریزی ره این روایت را معتبر دانسته و بعد که مراجعه نمودیم متوجّه شدیم که دو روایت موثّق دیگر صاحب وسائل ره در ابواب بقیه الحدود و التعذیرات «بَابُ ثُبُوتِ السِّحْرِ بِشَهَادَةِ شَاهِدَيْنِ عَدْلَيْنِ وَ تَحْرِيمِ تَعَلُّمِهِ» ذکر نموده که یکی از آن دو به عین الفاظ روایت ابی البختری است که مفادش حرمت تعلّم سحر است و ظاهراً مرحوم تبریزی ره در حکم به حرمت به این دو روایات نظر داشته است:

1- موثّقه زید بن علی: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَبِي الْجَوْزَاءِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ قَالَ: سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ  عَنِ السَّاحِرِ فَقَالَ إِذَا جَاءَ رَجُلَانِ عَدْلَانِ فَشَهِدَا بِذَلِكَ فَقَدْ حَلَّ دَمُهُ.[2]

2- موثّقه اسحاق بن عمار: عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ غِيَاثِ بْنِ كَلُّوبِ بْنِ قَيْسٍ الْبَجَلِيِّ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ أَنَّ عَلِيّاً  كَانَ يَقُولُ مَنْ تَعَلَّمَ شَيْئاً مِنَ السِّحْرِ كَانَ آخِرَ عَهْدِهِ بِرَبِّهِ وَحَدُّهُ الْقَتْلُ إِلَّا أَنْ يَتُوبَ.[3]

3-عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنِ السِّنْدِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي الْبَخْتَرِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ أَنَّ عَلِيّاً  قَالَ: مَنْ

تَعَلَّمَ شَيْئاً مِنَ السِّحْرِ قَلِيلًا أَوْ كَثِيراً فَقَدْ كَفَرَ وَ كَانَ آخِرَ عَهْدِهِ بِرَبِّهِ وَ حَدُّهُ أَنْ يُقْتَلَ إِلَّا أَنْ يَتُوبَ. [4]

بلکه در روایت زید شحام حکم به قتل ساحر به ضربت واحد بر رأس او شده است:

4- عن حَبِيبِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ الْعَطَّارِ عَنْ بَشَّارٍ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  قَالَ: السَّاحِرُ يُضْرَبُ بِالسَّيْفِ ضَرْبَةً وَاحِدَةً عَلَى رَأْسِهِ.[5] حبیب بنِ الحسَن تغلبی مجهول بوده و توثیق نشده است و روایت از نظر سند ضعیف است.

کفر السّاحر:

1- برخی بزرگان از فقهاء به راحتی حکم به کفر در مورد ساحر ننموده بلکه ثبوت کفر در مورد ساحر را از جهت انکار خداوند و یا إعتقاد به تفویض و یا انکار تدبیر و تأثیر قدرت خداوند در عالم هستی دانسته اند و قبلاً گفتیم چون در بین منجّمین و ساحران کسانی هستند که معتقد به خداوند و صحّت نبوت خاتم أنبیاء  هستند و معتقد به تفویض هم نیستند این گروه کافر محسوب نمی شوند و یا ممکن است علت إطلاق کافر به ساحر از جهت این است که مستحل سحر بوده و حرمت سحر را که از ضروریات دین است قبول نداشته و از جهت انکار ضروری دین بر او کافر إطلاق شده است که در همین صورت نیز أستاد خویی ره معتقد بودند در صورتی انکار ضروری دین منجر به کفر می شود که بازگشتش به انکار صدق نبی اکرم  باشد که حقّ هم به نظر ما همین است اگر چه مشهور مطلقا حکم به کفر منکر ضروری دین نموده اند اگرچه بازگشتش به انکار نبوّت نباشد و همچنین در صورتی حکم به قتل وی می شود که توبه نکند شاهد بر این که مطلقا حکم به قتل نمی شود روایت سکونی است که عرض کرد: «ولکنی تبت ثم قال رسول الله  حل و لا تعقد» و در روایت عیسی بن ثقفی و یا در موثّقه عمار فرمودند: «الا ان یتوب».

بعضی برای جمع بین روایاتی که حکم به قتل و کفر ساحر نموده و روایت عیس بن ثقفی که فرمود حل و لا تعقد، به این صورت جمع نموده اند که مراد از حلّ در کلام امام علیه لسلام حل به وسیله تعویذات و دعا است نه حل به وسیله سحر .

ولی مرحوم شیخ ره می گوید: حمل بر این معنی بعید است و ظاهر روایت مزبور حل به وسیله سحر می باشد زیرا «تعقد» یقیناً معنایش گره زدن به وسیله سحر است و به قرینه مقابله حل نیز به معنای ابطال سحر بوسیله سحر است در نتیجه حکم قتل در مورد ساحر اگر چه در روایات مطلق ذکر شده است ولی به یکی از موارد سه گانه حمل می شود و آن هم در صورتی که

ساحر توبه ننموده باشد.

سؤال: هل یشترط فی حقیقه السّحر ان یکون فیه اضرار بالغیر ام لا؟

برخی بزرگان همچون مرحوم علّامه حلی ره و شهیدین رحمه الله علیهما گفته اند سحری حرام است که موجب اضرار به غیر شود مثل گره زدن بخت فرد، از بین بردن مردانگی فرد و یا هر ضرر دیگری را به فرد وارد شود یعنی در حقیقت معنای سحر اضرار به غیر را لازم دانسته اند که اگر اضرار نباشد إطلاق سحر حقیقتاً صحیح نیست و روایت «حل و لا تعقد» را شاهد بر همین مطلب ذکر نموده اند که از این روایت فهمیده می شود که اگر در سحر ضرر به دیگری نباشد و یا موجب ایجاد جدایی و گره زدن بخت دیگران... نباشد سحر بلا اشکال است.

جواب: اکثر فقهاء و از جمله آن ها مرحوم أستاد خویی ره گفته اند درست است که در سحر گاهی اضرار به غیر است ولی اضرار به غیر، جزء حقیقت معنای سحر نیست و سحر اختصاص به این مورد ندارد بلکه سحر گاهی مواردی که موجب اضرار به غیر نیست را شامل می شود در نتیجه در صدق معنای عرفی سحر عنوان ضرر نهفته نیست زیرا سحر ایجاد تخییل است و ملازمه ندارد که حتما باید در فرد ایجاد ضرر نماید، به خصوص که در روایت موثّقه عمار و ابی البختری أصل تعلم آن را شدیداً مورد نهی قرار داده است.

تفصیل مرحوم کاشف الغطاء ره در حرمت سحر:

مرحوم کاشف الغطاء ره که گفته اند حقیقتا فهم عرفی خوبی از روایات داشته و مرحوم أستاد حلی ره در نجف اشرف نقل می کرد که خود مرحوم کاشف الفقهاء ره فرموده اند: أنا أفق ه الفقهاء، ایشان نیز همین تفصیل را إختیار نموده اند که سحر اگر موجب اضرار به غیر شود حرام است، بنابر این مبنی شعبده هم اگر چه أستاد خویی ره داخل در سحر ندانستند و به نظر ما داخل در مفهوم سحر ولی کار برای ما آسان می شود و شعبده اگر چه داخل در معنای سحر است ولی اگر موجب هیچ ضرری به دیگران نبوده و برای مجرّد سرگرمی است چون مستلزم اضرار به غیر نبوده حرام نیست

نظریه أستاد آیت الله أشرفی

ما به ذوق عرفی همین معنی را می پسندیم، و بعید نیست که حرمت تعلّم سحر را نیز حمل بر همین معنی کنیم یعنی تعلّم سحر اگر برای ایجاد اضرار به غیر باشد حرام است ولی اگر برای دفع سحر باشد و جنبه اضرار به غیر در آن نباشد حرمتی ندارد چنان که آیه شریفه قرآن که قضیه تعلیم سحر توسّط هاروت و ماروت را بیان می کند نیز موید همین مطلب است.

مسأله سوّم: حکم دفع السّحر بالسّحر:

مقتضای روایت حل و لا تعقد ...جواز دفع سحر به وسیله سحر است و گفتیم مراد از حل در روایت به مقتضای ظاهر روایت حل به وسیله سحر است نه حل به وسیله دعا و آیات شریفه قرآن و تعویذات و قرآن کریم که قضیه تعلیم سحر توسّط هاروت و ماروت را بیان می کند ظاهر امر این بود که ملکین برای حل سحر آمده بودند و اگر کسی بگوید جواز تعلیم سحر توسّط ملکین اختصاص به امت های قبل داشته است و معلوم نیست که برای ما نیز ثابت باشد جواب می دهیم در صورت شک در إثبات حکم برای امت های بعدی استصحاب جاری می کنیم در نتیجه همچنان که تعلیم سحر برای ابطال سحر در امت های گذشته به تصریح قرآن توسّط ملکین امر جائزی بوده الآن نیز جائز است.

حکم تسخیر حیوانات ، إحضار اجنه ، شیاطین، ملائکه و ارواح مؤمنین:

مرحوم مجلسی ره همه این موارد را داخل در سحر حرام دانسته است ولکن لو خلی و طبعه همه این موارد را نمی توانیم حکم به حرمت نماییم مثلاً در مورد حیوانات، وقتی زدن حیوانات برای حرکت نمودن آن ها جائز است تسخیر آن ها چه اشکالی دارد و همچنین تسخیر اجنه از کفّار به درک که اذیت شوند بله تسخیر مؤمنین مثل بزرگان از علماء اگر فرض شود که موجب ایذاء آنان شود از این جهت حرام باشد سابقا برخی از افراد به جهت فقر شدید متوسل به تسخیر اجنه می شدند تا این که بوسیله مراجعه مردم ، رفع مشکلات و گرفتاری خود را نموده و از این طریق برای خود درآمدی به دست آورند و گفته اند اگر کسی تا چهل روز چله نشینی نموده و اذکار خاصی را مداوم بگوید بعد از این مدّت اجنه مسخر او می شود که البتّه در این مدّت ممکن است توسّط اجنه اذیت و آزار زیادی را نیز متحمل شود.

و در همین صورت اگر منجر به ضرر شدید بر فرد مسخِر شود که مثلاً اعصابش به هم بریزد و یا منتهی به جنون شود از این جهت حرام است و الا لو خلی و طبعه حرام نیست چنان که أستاد خویی ره حرمتش را نمی پذیرد.

حکم شعبده بازی:

قال الشیخ فی المکاسب: الشعْبَذَة حرام‌ بلا خلاف.و هي الحركة السريعة بحيث يوجب على الحس الانتقال من الشي‌ء إلى شبهه، كما ترى النار المتحركة على الاستدارة دائرة متصلة؛ لعدم إدراك السكونات المتخلّلة بين الحركات.و يدلّ على الحرمة بعد الإجماع، مضافاً إلى أنّه من الباطل و اللّهو، دخوله في السّحر في الرواية المتقدمة عن الاحتجاج المنجبر و هنها بالإجماع المحكي[6]

مرحوم شیخ ره قائل به حرمت شعبده شده و حکم حرمت را إجماعی دانسته است و به أدلّه ای تمسّک نموده دلیل اوّل دلیل إجماع است، دلیل دوّم این که داخل در فعل باطل و لهو است و دلیل سوّم روایت احتجاج است از عیسی شفقی.

جواب أستاد خویی ره از أدلّه مذکور: اوّلاً که معظّم له شعبده را در حقیقت سحر داخل ندانسته اند و إجماع محکی که معمولاً مدرکی بوده و مستند مجمعيّن أدلّه مطرح در مسأله بوده را حجت نمی دانند و اما این که داخل در عنوان لهو است نیز صحیح نیست زیرا بنا نیست که هر امر لهو و باطلی حرام باشد که در این صورت کسانی هم که با محاسن و یا تسبیح خود بازی می کنند فعل آن ها لهو بوده و باید حرام باشد و اما روایت احتجاج که شعبده را داخل در سحر دانسته است ضعیف السند است:

قال الطبرسی فی الاحتجاج: وَ رُوِيَ أَيْضاً أَنَّ ابْنَ أَبِي الْعَوْجَاءِ سَأَلَ الصَّادِقَ عَنْ حَدَثِ الْعَالَمِ فَقَالَ مَا وَجَدْتُ صَغِيراً وَ لَا كَبِيراً إِلَّا إِذَا ضُمَّ إِلَيْهِ مِثْلُهُ صَارَ أَكْبَرَفَأَخْبِرْنِي عَنِ السِّحْرِ مَا أصلهُ وَ كَيْفَ يَقْدِرُ السَّاحِرُ عَلَى مَا يُوصَفُ مِنْ عَجَائِبِهِ وَ مَا يَفْعَلُ قَالَ إِنَّ السِّحْرَ عَلَى وُجُوهٍ شَتَّى وَجْهٌ مِنْهَا بِمَنْزِلَةِ الطِّبِّ كَمَا أَنَّ الْأَطِبَّاءَ وَضَعُوا لِكُلِّ دَاءٍ دَوَاءً فَكَذَلِكَ عِلْمُ السِّحْرِ احْتَالُوا لِكُلِّ صِحَّةٍ آفَةً وَ لِكُلِّ عَافِيَةٍ عَاهَةً وَ لِكُلِّ مَعْنًى حِيلَةً وَ نَوْعٌ آخَرُ مِنْهُ خَطْفَةٌ وَ سُرْعَةٌ وَ مَخَارِيقُ وَ خِفَّةٌ وَ نَوْعٌ آخَرُ مَا يَأْخُذُ اوّليَاءُ الشَّيَاطِينِ عَنْهُمْ قَالَ فَمِنْ أَيْنَ عَلِمَ الشَّيَاطِينُ السِّحْرَ؟ قَالَ مِنْ حَيْثُ عَرَفَ الْأَطِبَّاءُ الطِّبَّ بَعْضُهُ تَجْرِبَةٌ وَ بَعْضُهُ عِلَاجٌ قَالَ فَمَا تَقُولُ فِي الْمَلَكَيْنِ هَارُوتَ وَ مَارُوتَ وَ مَا يَقُولُ النَّاسُ بِأَنَّهُمَا يُعَلِّمَانِ النَّاسَ السِّحْرَ؟

قَالَ إِنَّهُمَا مَوْضِعُ ابْتِلَاءٍ وَ مَوْقِعُ فِتْنَةٍ تَسْبِيحُهُمَا الْيَوْمَ لَوْ فَعَلَ الْإِنْسَانُ كَذَا وَ كَذَا لَكَانَ كَذَا وَ كَذَا وَ لَوْ يُعَالِجُ بِكَذَا وَ كَذَا لَكَانَ كَذَا أَصْنَافَ السِّحْرِ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يَخْرُجُ عَنْهُمَا فَيَقُولَانِ لَهُمْ إِنَّمٰا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَأْخُذُوا عَنَّا مَا يَضُرُّكُمْ وَ لَا يَنْفَعُكُمْ قَالَ أَ فَيَقْدِرُ السَّاحِرُ أَنْ يَجْعَلَ الْإِنْسَانَ بِسِحْرِهِ فِي صُورَةِ الْكَلْبِ أَوِ الْحِمَارِ أَوْ غَيْرِ ذَلِكَ قَالَ هُوَ أَعْجَزُ مِنْ ذَلِكَ وَ أَضْعَفُ مِنْ أَنْ يُغَيِّرَ خَلْقَ اللَّهِ إِنَّ مَنْ أَبْطَلَ مَا رَكَّبَهُ اللَّهُ وَ صَوَّرَهُ وَ غَيَّرَهُ فَهُوَ شَرِيكُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ تَعَالَى اللَّهُ عَنْ ذَلِكَ عُلُوّاً كَبِيراً لَوْ قَدَرَ السَّاحِرُ عَلَى مَا وَصَفْتَ لَدَفَعَ عَنْ نَفْسِهِ الْهَرَمَ وَ الْآفَةَ وَالْأَمْرَاضَ وَ لَنَفَى الْبَيَاضَ عَنْ رَأْسِهِ وَ الْفَقْرَ عَنْ سَاحَتِهِ.[7]

نظر أستاد آیة الله أشرفی

اگر چه أستاد خویی ره شعبده را داخل در حقیقت ندانسته اند ولی به نظر ما شعبده یکی از اقسام سحر است و اگر حکم به حرمت مطلق سحر نمودیم ولو این که مستلزم ضرر نباشد شعبده نیز داخل در سحر بوده و حرام است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo