< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

96/09/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حرمه سبِّ المؤمن/ ما معنی السبّ / موارد الاستثناء من السبّ.

چند کلمه وجود دارد که متقارب با معنای سبّ در استعمالات عرفی است مثل کلمه فحش، شتم،که از همه این الفاظ تقریباً یک معنی اراده می شود و سب در لغت به معنای قطع است و در إصطلاح به هر لفظی که موجب منقصت «قطع نمودن و پایین آوردن شأن و جایگاه فرد» و توهین به فرد شود سب و فحش إطلاق می شود خواه منقصت مرتبط با امر دینی باشد مثل این که به کسی گفته شود ای زنا کار و ای حرام خور، خواه مرتبط با امر دنیوی باشد مثل این که گفته شود ای بخیل و یا در بدن فرد باشد مثل این که گفته شود ای کور و شل و لال ... شکی نیست در این که سب و شتم دیگران از أظهر مصادیق إیذاء «چرا که موجب می شود روح فرد متألم شود» و ظلم بوده و به أدلّه اربعه حرام است و اما لعن در لغت به معنای بعد و دوری است و لعنت نمودن فرد نسبت به دیگری که خود نوعی نفرین است یعنی از رحمت خداوند به دور باد، و اما کلمه فاحشه ،کثیراً مّا در زنا إستعمال می شود ولی در قرآن به صورت مطلقِ فعل منکر نیز إستعمال شده است:

﴿إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ.﴾ [1]

مرحوم میرزا حبیب الله خویی ره در کتاب منهاج خود روایات داله برحرمت سب و لعن را ذکر نموده که تبرکاً چند روایت ذکرمیشود:

1-عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ نَابَذَنِي مَنْ أَذَلَّ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنَ.[2]

2-مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ  يَقُولُ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ مَنْ أَهَانَ لِي وَلِيّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحَارَبَتِي وَ أَنَا أَسْرَعُ شَيْ‌ءٍ إِلَى نُصْرَةِ اوّليَائِي.

موارد جواز سب:

1-اوّلین موردی که اتّفاق است بر جواز سب و فحش نسبت به او، کافر است چرا که بالاتر از هر عیبی کفر است یعنی انکار خدا و پیامبر که این منقصت را کافر داراست به همین جهت کافر در إسلام حرمت و احترامی نداشته و غیبت و سب و فحش او جائز است به استثناء سبی که در آن تهمت زنا باشد.

و اما در خصوص سب به زنا حتّی در مورد کافر هم منع شده است اگر چه کافر حرمت ندارد ولی این نوع از سب که نسبت

زنا باشد مطلقا حرام است و استثناء از جواز سب نسبت به کافر شده است زیرا به مقتضای کلام امام  «أَنَّ لِكُلِّ أُمَّةٍ نِكَاحاً» هر قومی از هر مذهبی که باشد إسلام نکاح آنان را معتبر دانسته و نمی توان به جهت این که صیغه عقد را به روش ما جاری نمی کنند آنان را زناکار دانست و هنگامی که امام صادق  مواجه شدند با فردی که نسبت زنا به غلام خود داد «یابن الفاعله» به بهانه این که چون مادر او کافر بوده و ازدواج وی صحیح نیست در نتیجه مادرش زناکار است حضرت از این نسبت ناروا ناراحت شدند و وی را توبیخ نموده و فرمودند «أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ لِكُلِّ أُمَّةٍ نِكَاحاً» و سپس با او قطع رابطه نمودند، علاوه بر این که نسبت زنا یک امر عظیمی در نزد همه مردم و مذاهب است و آن را امر بسیار قبیحی می دانند و أصلا دروغ هم محسوب می شود زیرا نکاح هر قومی اگر طبق شرائط آن قوم باشد صحیح است «أَنَّ لِكُلِّ أُمَّةٍ نِكَاحاً».

أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ نَضْرٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ نُعْمَانَ الْجُعْفِيِّ قَالَ: كَانَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ  صَدِيقٌ لَا يَكَادُ يُفَارِقُهُ إِذَا ذَهَبَ مَكَاناً فَبَيْنَمَا هُوَ يَمْشِي مَعَهُ فِي الْحَذَّاءِينَ وَ مَعَهُ غُلَامٌ لَهُ سِنْدِيٌّ يَمْشِي خَلْفَهُمَا إِذَا الْتَفَتَ الرَّجُلُ يُرِيدُ غُلَامَهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَلَمْ يَرَهُ فَلَمَّا نَظَرَ فِي الرَّابِعَةِ قَالَ يَا ابْنَ الْفَاعِلَةِ أَيْنَ كُنْتَ قَالَ فَرَفَعَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ  يَدَهُ فَصَكَّ بِهَا جَبْهَةَ نَفْسِهِ ثُمَّ قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ تَقْذِفُ أُمَّهُ قَدْ كُنْتُ أَرَى أَنَّ لَكَ وَرَعاً فَإِذَا لَيْسَ لَكَ وَرَعٌ فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ أُمَّهُ سِنْدِيَّةٌ مُشْرِكَةٌ فَقَالَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ لِكُلِّ أُمَّةٍ نِكَاحاً تَنَحَّ عَنِّي قَالَ فَمَا رَأَيْتُهُ يَمْشِي مَعَهُ حَتَّى فَرَّقَ الْمَوْتُ بَيْنَهُمَا.[3]

اما این که در قرآن کریم آمده است که به خدایان مشرکین دشنام ندهید تا این که بهانه به دست آمده و آنان نیز به خدای شما دشنام دهند «وَ لاَ تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ[4] » اوّلاً: در روایات متعدّد معنای این آیه را توسعه داده اند که حتّی به رهبران آنان نیز دشنام ندهید تا این که بهانه شده و آنان نیز بیت دشنام دهند.

ثانیاً: دشنامی که نهی شده در آیه شریفه به قرینه «فَيَسُبُّوا» مراد دشنامی است که به استماع آن ها نیز برسد و سبب عکس العمل شدید شود و آنان نیز دشنام دهند و الا لو خلی و طبعه دشنام دادن خدایان آنان «بت ها» بلا اشکال است در نتیجه فحش دادن کفّار فی نفسه اشکالی ندارد و در آیه شریفه تعلیل شده که علت عدم جواز شتم ، عکس العمل آنان در مقابله با شتم است «فَيَسُبُّوا، فاء تعلیلیه» در نتیجه اگر در خفاء باشد که آنان عکس العمل نشان ندهند اشکالی ندارد و در زمان حاضر که عصر ارتباطات و فضاهای مجازی همچون اینترنت ...است اگر فرض شود دشنام دادن ما به گوش آنان می رسد و سبب عکس العمل آنان می شود که آنان نیز به خداوند متعال و رهبران ما دشنام دهند در این صورت شامل آیه شریفه شده و دشنام آنان و رهبران آنان مذموم است.

2- متجاهر به فسق یعنی کسی که علنی گناه می کند در خصوص همان گناهی که تجاهر به آن نموده سب و دشنام وی جائز است «مَنْ أَلْقَى جِلْبَابَ الْحَيَاءِ «وهو كناية عن التجاهر و الإعلان» فَلَاغِيبَةَ لَهُ» ولو این که فردمؤمن باشد و ناراحت هم بشود. فحش دادن او در مورد گناهی که متجاهر است جائز است چنان که غیبت متجاهر بالاثم نیز در خصوص همان گناه جائز است.

3- مُبدِع: یعنی بدعت گذار در دین، جواز سب در مورد او مستفاد از روایات است که نه تنها جائز بلکه مستحسن است: مُحَمَّدُبْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ دَاوُدَبْنِ سِرْحَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  قَالَ:قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  إِذَا رَأَيْتُمْ أَهْلَ الرَّيْبِ وَ الْبِدَعِ مِنْ بَعْدِي فَأَظْهِرُوا الْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَ أَكْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَ الْقَوْلِ فِيهِمْ وَ الْوَقِيعَةِ وَ بَاهِتُوهُمْ كَيْلَا يَطْمَعُوا فِي الْفَسَادِ فِي الْإسلام وَ يَحْذَرَهُمُ النَّاسُ وَ لَا يَتَعَلَّمُونَ مِنْ بِدَعِهِمْ يَكْتُبِ اللَّهُ لَكُمْ بِذَلِكَ الْحَسَنَاتِ وَ يَرْفَعْ لَكُمْ بِهِ الدَّرَجَاتِ فِي الْآخِرَةِ.[5]

ترجمه: هر گاه پس از من فريبكاران و بدعت گزاران را ديديد صراحتاً از آن ها بيزارى بجوييد و فراوان دشنامشان دهيد و در بارۀ آنان سخن گوييد و به آنها بهتان بزنيد تا به طمع فساد در دين نيفتند و مردم از آنها بر حذر باشند و بدعتهايشان را فرا نگيرند كه در اين صورت خداوند براى شما حسنه خواهد نوشت و درجه شما را بالا خواهد برد.

4- از أدلّه و روایات إستفاده می شود جواز سب و بلکه لعن، کبراء از غاصین و منکرین خلافت و وصایت أئمّه  و به تعبیر دیگر دانه درشت ها از غاصبین خلافت و کبراء از پیروان آنان که سبب أصلی در غصب خلافت امیر المؤمنین علی  و اوّلاد طاهرین وی شدند و کسانی که حقانیّت خلافت و امامت آنان را می دانستند ولی به جهت منافع دنیوی کتمان نمودند تمام این افراد سب و لعن آنان جائز است که در این خصوص شواهد زیادی در جلسات قبل ذکر گردید.

و اما مخالفین عوام از أهل تسنّن که منکر امامت أئمّه إثنی عشر هستند آیا لعن و سب آنان نیز جائز است؟ بزرگان همه اتّفاق دارند که غیبت از سنّی ها جائز است و فقط مرحوم مقدّس اردبیلی ره و به تبع ایشان مرحوم صاحب ذخیره ره در جواز غیبت آنان تشکیک نموده و برای حکم به عدم جواز تمسّک به إطلاق أدلّه حرمت غیبت نموده اند. دلیل أستاد خویی ره بر جواز غیبت:

اما جواز غیبت نسبت به آنان از این جهت است که أدلّه حرمت غیبت اختصاص به مؤمن دارد و نفرمودند غیبت مطلق مسلمان حرام است و از طرفی بین شیعه و سنّی برادری وجود ندارد.

بیان علّامه امینی ره:

ایشان می فرمودند هر موقع صحبت از وحدت شیعه و سنّی شد شیعه متضرّر گردید و در مقابل آنان سوء إستفاده نمودند. وحدت به این معنی نیست که خود را ذلیل نموده و دست مخالفان را ببوسیم و به جهت رعایت وحدت از أحکام مسلم و قطعی إسلام دست برداریم و شهادت ثالثه را بدعت بدانیم و یا صیغه و ازدواج موقت را زنا و حرام بدانیم ، چقدر سنّی ها در طول تاریخ به شیعیان علناً ظلم نمودند در جلوی چشم مرحوم شیخ طوسی ره کتابخانه وی را آتش زدند و همچنین کتاب خانه سید مرتضی ره که گفته اند چهار صد هزار کتاب داشته از بین بردند علاوه بر قتل عام هایی که نسبت به شیعیان نمودند که آن ها در جای خود باقی است.

مرحوم امام ره در بهبوهه جنگ تحمیلی می فرمودند در حال حاضر وقت صحبت از إختلاف شیعه و سنّی و بحث امامت نیست چرا که بعضی از مرزهای ما در إختیار أهل تسنّن بوده و هست و بالا گرفتن إختلاف ممکن است موجب همکاری آنان با دشمنان ما شود در هر صورت رعایت اتّحاد و تقیّه حدّی دارد نه این که از مسلّمات خود دست بر داریم و تا جایی به آنان در مملکت شیعه بهاء دهیم که کسی همچون گرگیج امام جمعه آزاد شهر توقّعش به حدّی زیاد شود که در ایام هفته وحدت امسال «96» بگوید اگر واقعاً اتّحاد است چرا رئیس جمهور سنّی نیست و چرا نصف افراد وزراء کشور و نمایندگان مجلس شورای إسلامی سنّی نیستند و برای تحقّق وحدت شروط پنج گانه را به صورت علنی مطرح نماید:

1-نباید شیعیان به خلفاء ثلاثه، غاصب و ظالم و کافر بگویند. 2- حرفی از غصب فدک حضرت زهرا نزنند. 3-أهل سنّت را به عنوان دشمنان أهل بیت معرفی نکنند. 4-شیعیان نباید عمر را قاتل حضرت زهرا بدانند و در ضمن نباید بگویند حضرت زهرا شهید شده است «یعنی باید بگویند به مرگ طبیعی از دنیا رفته نه این که به قتل رسیده است و به تبع آن عزا داری در ایام فاطمیه را تعطیل کنند. 5- شیعیان نگویند «برخی از»صحابه بعد از پیامبر  مرتد شدند، و تا این پنج شرط محقّق نشود بین ما و شیعیان هیچ وحدتی نیست و این در حالی است که مسأله غصب فدک و شهادت حضرت زهرا و غصب خلافت بلا فصل امیر المؤمنین علی  به شهادت تاریخ، جزء أصول مسلّم شیعه ودلیل برحقانیّت ومظلومیت تشیّع است.

خاطره أستاد أشرفی :

زمانی که جناب آقای واعظ زاده رئیس دار التقریب بودند جلسه ای با أهل تسنّن تشکیل دادند که اینجانب نیز حضور داشته و شش سؤال در مورد « شفاعت، زیارت....» بر طبق مستندات أهل تسنّن مطرح نمودم و به آنان گفتم با توجّه به مستندات موجود در کُتُب خودتان این أمور مشروع است حال شما بر چه اساس این أمور را حرام و یا بدعت می دانید ، آن ها جواب قانع کننده ای را ذکر ننمودند و بعد از آقای واعظ زاده درخواست نمودیم این مصاحبه و سؤال و جواب ها چاپ و منتشر شود که ایشان راضی نشده و فرمودند این امر خلاف وحدت است باری در این اجتماع بزرگ که ایشان تشکیل داده بود عده زیادی از بزرگان أهل سنّت را از کشور های مختلف إسلامی دعوت نموده بودند، ولی بعد از جلسه که وقت نماز فرا رسید و جماعت تشکیل شد أحدی از آنان در جماعت ما شرکت ننمودند اینجانب به آقای واعظ زاده گفتم این ها در امام جماعت عدالت را که شرط نمی دانند حتماً به جهت این که ما را کافر می دانند به ما إقتداء ننمودند پس این چه وحدتی است که دائم ما به آنان بهاء می دهیم که آن ها در مقابل شیعیان را تحقیر نموده و سوء إستفاده می کنند.

مرحوم رجایی ره در زمان ریاست جمهوری که به گنبد رفته بودند در مقابل خواسته ها و توقعات بیجای آنان گفته بودند شما که در تحقّق انقلاب و در تشکیل نهضت إسلامی شرکت ننمودید همین که می گذاریم در این کشور نفس بکشید شما را بس است.

در هر حال مسولین ما که خداوند حفظشان کند أمور و مصالح دیگری را در نظر دارند چنان که وزیر اطّلاعات به اینجانب در مشهد می گفت اگر تقیّه را ترک نکنیم شیعیان در خارج از ایران مورد اذیت وآزار شدید آنان واقع می شوند حال أصل قضیه تقیّه صحیح است ولی این بدان معنی نیست که خود را در مقابل آنان ذلیل و کوچک نماییم و یا از مسلّمات قطعی خود دست برداریم تا جایی که بعد از گذشت چهارده قرن از قضیه غصب فدک و آتش زدن درب خانه فاطمه سلام الله علیها به صِرف رعایت تقیّه دست برداریم که این أمور خود دلیل بر مظلومیت آن بزرگواران و عدم مشروعیت خلافت خلفاء غاصب بوده است ، و این امر موجب می شود که أهل تسنّن بگویند حالا به حرف ما رسیدید که در مورد فدک و غصب خلافت و آتش زدن درب خانه فاطمه اشتباه کردید.

مرحوم کاشف الغطاء ره و صاحب جواهر ره و به تبع آن مرحوم أستاد خویی ره آنان را از رقبه إسلام خارج دانسته اند چرا که إسلام چهار رکن دارد: «إعتقاد به خداوند و نبوت و امامت و معاد» و إعتقاد و اعتراف به ولایت از ارکان أصلی إسلام است چنان که خداوند متعال اطاعت از اوّلو الامر را قرین اطاعت خود قرار داده است و کسی که معتقد به امامت امامان معصوم  نباشد اطاعت الهی را ننموده و مسلمان نیست و اگر هم أحکام إسلام ظاهری در مورد آنان جاری می شود به جهت تقیّه و یا تسهیل در امر شیعیان بوده است «مثل قاعده طهارت که تسهیلا للعباد جعل شده است» ولی به حسب واقع مسلمان نیستند.

حکم مستضعفین از أهل تسنّن:

و اما مستضعفین از أهل تسنّن حالشان مثل مستضعفین کفّار است و همچنان که کافر مستضعف عقاب ندارد و مخلد در دوزخ نیست و به جهت تقصیر عقاب دائم نمی شود آنان نیز اینچنین هستند ولی منافاتی ندارد به جهت انکار امامت که أصل و اساس دین است محکوم به کفر باشند.

سؤال این است که: أئمّه از چه کسانی در تقیّه بودند و بنی امیه را چه کسی تقویت نمودند و قضیه کربلا را چه کسانی به وجود آورد و چه کسانی اجتماع نمودند برای قتل امام حسن  آیا جز همین مستضعفین از مخالفین بودند؟

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ بُنْدَارَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: كَانَ لِي صَدِيقٌ مِنْ كُتَّابِ بَنِي أُمَيَّةَ فَقَالَ لِي اسْتَأْذِنْ لِي عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  فَاسْتَأْذَنْتُ لَهُ عَلَيْهِ فَأَذِنَ لَهُ فَلَمَّا أَنْ دَخَلَ سَلَّمَ وَ جَلَسَ ثُمَّ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي كُنْتُ فِي دِيوَانِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ فَأَصَبْتُ مِنْ دُنْيَاهُمْ مَالًا كَثِيراً وَ أَغْمَضْتُ فِي مَطَالِبِهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ  لَوْ لَا أَنَّ بَنِي أُمَيَّةَ وَجَدُوا مَنْ يَكْتُبُ لَهُمْ وَ يَجْبِي لَهُمُ الْفَيْ‌ءَ وَ يُقَاتِلُ عَنْهُمْ وَ يَشْهَدُ جَمَاعَتَهُمْ لَمَا سَلَبُونَا حَقَّنَا وَ لَوْ تَرَكَهُمُ النَّاسُ وَ مَا فِي أَيْدِيهِمْ مَا وَجَدُوا شَيْئاً إِلَّا مَا وَقَعَ فِي أَيْدِيهِمْ.[6]

ترجمه: على بن ابى حمزه مى‌گويد:«من دوستى از نويسندگان بنى اميه داشتم. وى به من گفت: از امام صادق  براى من اجازۀ ملاقات بگير! از امام  براى وى اجازۀ ملاقات گرفتم و امام  إجازه فرمود.وقتى بر امام  وارد شد، سلام كرد و نشست و سپس گفت: فدايت گردم! من در ديوان اين قوم نويسنده بودم و از دنياى آن‌ها مال فراوانى به چنگ آوردم و در جمع‌آورى آن رعايت حلال و حرام را نكردم. ‌امام  فرمود: اگر بنى اميه كسانى را نمى‌يافتند كه براى‌شان بنويسند و ماليات بگيرند و از سوى آنان بجنگند و در اجتماعات‌شان حضور يابند، حقّ ما را از ما نمى‌گرفتند. و اگر مردم آنان را به آنچه داشتند رها مى‌كردند،جز آنچه در اختيار داشتند،چيزى به دست نمى‌آوردند. [7]

 


[5] وسائل الشيعة / ج‌16 / 267 / 39 - باب وجوب البراءة من أهل البدع و سبهم و تحذير الناس منهم و ترك تعظيمهم مع عدم الخوف ..... ص : 267.
[7] . ترجمه: منابع فقه شيعه، ج‌22، ص: 553.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo