< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

96/09/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حرمه السب/ هل یجوز السب و اللعن علی المستضعفین من المخالفین ام لا؟

صاحب حدائق ره اصرار دارند که سنّی ها و مخالفین به طور کلّی اعداء دین و اعداء أئمّه هدی  هستند و حتّی کفّار به تمام معنی الکلمه محسوب می شوند و اگر احیاناً در شریعت إسلام بعضی از أحکام ظاهری در مورد آنان ثابت شده به جهت تسهیل در امر شیعیان و یا به جهت تقیّه بوده است مثل طهارت لباس و بدن ، حرمت قتل، جواز تزویج، احترام مال، حلیّت ذبیحه آنان، در مقابل برخی دیگر از فقهاء همچون مرحوم شهید ثانی ره در مسالک اصرار دارند که آنان مسلمان محسوب شده و أحکام إسلام بر آن ها جاری است حتّی تزویج شیعه به مستضعفین و شکّاک از آنان جائز است در صورتی که ناصبی نباشند.

و ناصبی ها کسانی هستند که نصب عداوت و تبرّی نسبت به أئمّه معصومین  دارند مثل خوارج که تبرّی و تنازع در امر دین با امیر المؤمنین علی  داشته و نسبت به ساحت مقدس حضرت جسارت نموده اند و اکثر فقهاء ناصبی را اینچنین افرادی می دانند ولی صاحب حدائق ره همه کسانی را که جبت و طاغوت را مقدم بر امیر المؤمنین علی  داشته و یا دشمنی با شیعیان داشته اند جزء ناصبی ها دانسته است و مستند ایشان دو روایت است که بعض روات آن تضعیف شده و از جهت سند ضعیف است.

نظر أستاد أشرفی در جواز نکاح با أهل تسنّن:

تحّرز و اجتناب از نکاح با سنّی ها اوّلی است اگر چه اکثر بزرگان به طور کلّی نکاح با مخالفین را «مستضعف و یا شکاک از آنان» در صورتی که ناصبی نباشند تجویز نموده اند ولی نظر ما این است که تزویج زنان شیعه به مردان سنّی جائز نیست چرا که زن معمولاً به جهت این که تحت ولایت مرد است تحت تأثیر مرد و عقائد او واقع می شود و خطر انحراف زن و یا فرزندان او که از رحم پاکِ زن مؤمن به دنیا آمده اند بسیار قوی است مگر کسانی از سنّی ها که صاحب رأی نباشد و هیچ کدام از مذهب سنّی و شیعه برای او ثابت نشده باشد و به تبع خانواده خود اظهار تسنّن می کنند.

جواز سب و لعن کبراء از مخالفین: از أدلّه و روایات إستفاده می شود جواز سب و شتم و تبری و بلکه لعن نسبت به کبراء از غاصین و منکرین خلافت و وصایت أئمّه أطهار  مثل طوطئه گران در دسیسه سقیفه و کبراء از پیروان آنان که سبب أصلی در غصب خلافت امیر المؤمنین علی  و اوّلاد طاهرینش و یا سبب برای کشت و کشتار مسلمان ها شدند همچون عمرو عاص، خلفاء غاصب و روایات متعدّدی در لعن و ذمّ اوّلی و دوّمی داریم تا جایی که فرمودند گناه اوّلین و أخرین از کسانی که منحرف شدند بر عهده آن دو نفر است چرا که آنان سبب أصلی در انحراف و گمراهی مردم و تابعین خود شده اند وخود أئمّه اطهار  نیز اینان را لعن می نمودند و ادعیه و زیارات در این خصوص الی ما شاء الله فراوان است.

و همچنین بزرگان از کسانی که حقانیّت خلافت و امامت امامان اثنی عشر را می دانستند ولی به جهت منافع دنیوی از روی عناد و لجاجت منکر شده و کتمان نمودند تمام این افراد سب و لعن آنان جائز است و اینان کسانی بودند که با هتک حرمت و رفتار فجیع نسبت به أهل بیت پیامبر اکرم ، موجب خجالت و شرمندگی بشریت تا ابد شده اند و اینان از کفّار اگر بدتر نباشند بهتر نیستند و همچنان که در مورد کفّار در بسیاری از آیات ،خداوند سب و لعن نموده است: «إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً»[1] در مورد ناصبی ها نیز وارد شده: «إِنَّ النَّاصِبَ لَنَا أهل الْبَيْتِ لَأَنْجَسُ مِنْهُ «الکلب» و در روایات دیگر وارد شده تزویج با یهود و نصاری «بر فرضی که جائز باشد» بهتر است از تزویج با ناصبی.

عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  قَالَ: سَأَلَهُ أَبِي وَ أَنَا أَسْمَعُ عَنْ نِكَاحِ الْيَهُودِيَّةِ وَ النَّصْرَانِيَّةِ فَقَالَ نِكَاحُهُمَا أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ نِكَاحِ النَّاصِبِيَّةِ.[2]

آیا لعن و سب مخالفین عوام از أهل تسنّن که منکر امامت أئمّه إثنی عشر  هستند جائز است؟ بزرگان همه اتّفاق دارند که غیبت از سنّی ها جائز است مرحوم صاحب جواهر ره هجو « مذمت و ذکر معایب» و غیبت آنان را جائز دانسته بلکه هجو آنان را از افضل عبادات می داند مشروط به این که مخالف تقیّه نباشد و می فرماید سیره شیعیان در تمام زمان ها و شهر ها أعمّ از علماء و عوام مردم بر جواز غیبت مخالفین بوده است و فقط مرحوم مقدّس اردبیلی ره و به تبع ایشان مرحوم صاحب ذخیره ره درجواز غیبت آنان تشکیک نموده و برای حکمِ عدم جواز تمسّک به إطلاق أدلّه حرمت غیبت نموده اند.

قال ره فی الجواهر: و على كل حال فالظاهر إلحاق المخالفين بالمشركين في ذلك لاتّحاد الكفر الإسلامي و الإيماني فيه، بل لعل هجاؤهم على رؤس الاشهاد من أفضل عبادة العباد ما لم تمنع التقية، و اوّلى من ذلك غيبتهم التي جرت سيرة الشيعة عليها في جميع الأعصار و الأمصار علمائهم و أعوامهم، حتى ملأوا القراطيس منها بل هي عندهم من أفضل الطاعات، و أكمل القربات فلا غرابة في دعوى تحصيل الإجماع، كما عن بعضهم بل يمكن دعوى كون ذلك من الضروريات، فضلا عن القطعيات...فمن الغريب ما عن المقدس الأردبيلي من أن الظاهر عموم أدلة التحريم الغيبة من الكتاب و السنة للمؤمنين و غيرهم، و لعل صدور ذلك منه لشدة تقدسه و ورعه، لكن لا يخفى على الخبير الماهر الواقف على ما تظافرت به النصوص، بل تواترت من لعنهم و سبهم و شتمهم و كفرهم و انهم مجوس هذه الأمة، و اشر من النصارى و أنجس من الكلاب، أن مقتضى التقدس و الورع خلاف ذلك.[3]

اکثر فقهاء عظام همچون مرحوم امام ره و أستاد محقّق خویی ره مستضعفین از مخالفین عامّه را که تحقیق نکرده اند و تبعاً للآباء و الامهات سنّی شده اند و عداوتی نسبت به أئمّه إثنی عشر ندارند آنان را نازل منزله کفّار دانسته و به تبع آن سب و لعن و غیبت آنان را جائز دانسته اند، اما در مقام چند مطلب است که به عرض می رسد:

1- دین مبین إسلام دین اخلاق: دین مبین إسلام دین اخلاق، ادب ، رأفت و رحمت، است نه دین شدّت و تندی ، و از طرفی بی ادبی و بد رفتاری با آموزه های دینی إسلام و سیره و روش پیامبر اکرم که بر حسن خلق ، تواضع ، امانت داری و ادب و احترام با تمام مردم بوده است، سازگار نیست بر این اساس روح إسلام با سب و فحش و بد دهنی، و حرف های زشت و رکیک سازگار نیست ولو این که نسبت به کفّار باشد و یکی از محرّمات قطعی لعن و سبی است که خلاف تقیّه باشد و موجب عکس العمل شدید و مقابله به مثل در لعن و سب به ساحت مقدس ربوبی خداوند و امیر المؤمنین علی  و یا أئمّه دین  باشد و کسی که سب و لعن کند در جایی «مورد تقیّه»که نباید سب و لعن نماید در برخی روایات مورد لعن امام معصوم  واقع شده است چرا که لعن رهبران آنان موجب لعن و سب به خود أئمّه  می شود امام صادق فرمودند: «يَا مُعَلَّى إِنَّ التَّقِيَّةَ دِينِي وَ دِينُ آبَائِي وَ لَا دِينَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ»[4]

2- در حرمت سب و لعن مخالفین تمسّک شده به کلام امیر المؤمنین علی  در جنگ صفین وقتی که بعضی از لشگریان امیرالمؤمنین علی  به معاویه و اطرافیان وی جسارت نمودند حضرت خطبه ای ایراد نمودند در این خطبه آمده است: «إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ» و همچنین در روایت ابی حمزه وارد شده است که ترک جسارت به عامّه اجمل است «الْكَفُّ عَنْهُمْ أَجْمَلُ»که البتّه این دو عبارت در کلام امام  «الْكَفُّ عَنْهُمْ أَجْمَلُ، إِنِّي أَكْرَهُ» دلیل بر حرمت نیست.

زیرا این کلام صریح در حرمت نیست و بلکه جمله «اجمل» دلیل بر عدم حرمت است چرا که ترک لعن را بهتر می داند که خود دلالت بر جواز دارد و شاهد دیگر بر این مطلب کلامی است که حضرت امیرالمؤمنین  در ادامه می فرمایند که اگر بجای لعن، آنان را متذکّر نمایید و از خداوند طلب هدایت آنان را بخواهید تا این که خون مؤمنین ریخته نشود به صواب نزدیک تر است و این کلام نیز دلالت دارد که نهی تحریمی نبوده است: إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ وَ لَكِنَّكُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أعمالهُمْ وَ ذَكَرْتُمْ حَالَهُمْ كَانَ أَصْوَبَ فِي الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِي الْعُذْرِ وَ قُلْتُمْ مَكَانَ سَبِّكُمْ إِيَّاهُمْ‌: اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أصلحْ ذَاتَ بَيْنِنَا وَ بَيْنِهِمْ وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلَالَتِهِمْ حَتَّى يَعْرِفَ الْحقّ مَنْ جَهِلَهُ وَ يَرْعَوِيَ عَنِ الْغَيِّ وَ الْعُدْوَانِ مَنْ لَهِجَ بِهِ‌.[5]

از قرائن موجود در صدر و ذیل روایت مذکور إستفاده می شود که نهی تحریمی نیست بلکه برای إثبات حقانیّت علی  بوده و ارشاد است به کاری که بهتر است چرا که معمولاً سب و فحش دادن موجب عکس العمل شدید و جبهه گیری طرف مقابل به جهت تعصب در گرایشات فرد می شود چنان که اگر کسی به عکس عمل نموده و در عوض بدی خوبی نماید موجب تحوّل و عکس العمل نیک در مواجهه با فرد خواهد شد «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ».[6]

در هر صورت نظر شریف امام  در این بیان این بوده که إثبات حقانیّت خود را نموده و با عکس العمل أحسن موجب

هدایت مردم شود و از همین جهت در یکی از جنگ ها که جنگ به درازا کشیده شد وقتی أصحاب از علت آن سؤال نمودند حضرت فرمودند امید دارم به واسطه همین طولانی شدن جنگ، عدّه ای از موضع خود برگشته و هدایت شوند و اینچنین نیز شد و می توان گفت که این روایات دلالت برتحریم سب ندارد بلکه جنبه اخلاقی دارد. امیر المؤمنین علی  در قضیه صفین هنگامی که أصحاب حضرب لعن نمودند به همین مضمون بیانی را ایراد نمودند:

نَصْرُ بْنُ مُزَاحِمٍ فِي كِتَابِ صِفِّينَ، عَنْ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ حَصِيرَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَرِيكٍ قَالَ: خَرَجَ حِجْرُ بْنُ عَدِيٍّ وَ عَمْرُو بْنُ الْحَمِقِ يُظْهِرَانِ الْبَرَاءَةَ وَ اللَّعْنَ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ فَأَرْسَلَ إِلَيْهِمَا عَلِيٌّ ع أَنْ كُفَّا عَمَّا يَبْلُغُنِي عَنْكُمَا فَأَتَيَاهُ فَقَالا يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَ لَسْنَا مُحِقِّينَ قَالَ بَلَى قَالا أَ وَ لَيْسُوا مُبْطِلِينَ قَالَ بَلَى قَالا فَلِمَ مَنَعْتَنَا عَنْ شَتْمِهِمْ قَالَ كَرِهْتُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا لَعَّانِينَ شَتَّامِينَ يَشْهَدُونَ وَ يَتَبَرَّءُونَ وَ لَكِنْ لَوْ وَصَفْتُمْ مَسَاوِئَ أعمالهِمْ فَقُلْتُمْ مِنْ سِيرَتِهِمْ كَذَا وَ كَذَا وَ مِنْ عَمَلِهِمْ كَذَا وَ كَذَا كَانَ أَصْوَبَ فِي الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِي الْعُذْرِ‌ ‌وَ قُلْتُمْ مَكَانَ لَعْنِكُمْ إِيَّاهُمْ وَ بَرَاءَتِكُمْ مِنْهُمْ اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أصلحْ ذَاتَ بَيْنِنَا وَ بَيْنِهِمْ وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلَالَتِهِمْ حَتَّى يَعْرِفَ الْحقّ مِنْهُمْ مَنْ جَهِلَهُ وَ يَرْعَوِيَ عَنِ الْغَيِّ وَ الْعُدْوَانِ مَنْ لَهِجَ بِهِ كَانَ هَذَا أَحَبَّ إِلَيَّ وَ خَيْراً لَكُمْ فَقَالا يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ نَقْبَلُ عِظَتَكَ وَ نَتَأَدَّبُ بِأَدَبِكَ.[7]

نتیجه و جمع بندی أستاد أشرفی :

ظابطه جواز سب و لعن مخالفین: طبع اوّلیه سازگار با ترک لعن و سب مخالفین از عامّه است ولی مقتضیات مختلف است که در بعضی موارد مستحسن و در بعضی موارد به جهت تقیّه قبیح بوده و جائز نیست مثلاً سب و لعن مخالفین اگر در جایی است که موجب می شود طرف مقابل ما در صدد بر آید که تحقیق و بررسی کند و موجب هدایت و ارشاد فرد یا افرادی شود که بی طرف و یا شکاک هستند به طوری که فرد مثلاً با خود بگوید: این فرد متدیّن که مراعات غیبت و حلال و حرام را در صحبت خود می کند چطور شده که به بعضی افراد فحش می دهد و این موجب تحقیق بیشتر وی شود در مورد کسی که به او لعن شده است و از این جهت موجب هدایت و شناخت حقّ برای او شود و مانع از گرایش به افراد گمراه شود مثل این که فرد در منزل خود أهل بدعت را لعن کند و موجب انزجار أهل بیت خود و تحقیق بیشتر نسبت به فرد لعن شده شود در این صورت لعن و سب ممدوح است.

در نتیجه فعلی که ذاتا مذموم است به حسب موارد و عوارض مستحسن یا قبیح می شود که اگر موجب هدایت و ارشاد و شناخت أهل حقّ و أهل باطل شود ممدوح است و اما اگر اینطور نباشد بلکه موجب عکس العمل شدید و جبهه گیری و جهد و انکار طرف مقابل شود و یا مخالف با تقیّه باشد در این موارد مذموم است.

حکم فحش دادن أستاد نسبت به شاگرد و یا پدر نسبت به فرزند:

با توجّه به این که در حقیقت معنای سب هتک و تنقیص نهفته شده است اگر پدر نسبت به فرزند خود ناسزا بگوید سب محسوب نمی شود زیرا پدر در مقام تنقیص و هتک فرزند خود نیست بلکه در مقام تادیب اوست و در مورد أستاد و شاگرد نیز اگر تلقی تنقیص و هتک حرمت نسبت به شاگرد نباشد سب محسوب نمی شود و موضوعا خارج از معنای سب است و نتیجتاً حرمتی هم ندارد ولی اگر صدق هتک و تنقیص شود دلیلی بر جواز نداریم و صرف این که پدر ولایت دارد و یا أستاد احترام دارد و... مجوّز سبّ به هیچ عنوان نمی شود چرا که أدلّه سبّ إطلاق دارد و شامل پدر و فرزند و أستاد و شاگرد...نیز می شود. در نهایت لازم است بزرگان در عباراتی که در مقام رد أدلّه دیگران إستفاده می کنند کمال احتیاط را بنمایند که در بعضی عبارات إحتمال صدق سبِّ حرام قوی است مثل این که در مقام اشکال به قول بعضی از بزرگان گفته می شود هذا مما یضحک به الثکلی ، لا یخفی علی أصاغر الطلاب که کنایه از کم فهمی فرد است.

 


[3] - جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‌22، ص: 62‌.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo