< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

96/10/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: التقیّه/ هل یجری التقیّه فی أصول الدین و فی سب النَّبِيِّ  او الوصی و فی البرائه منهم  .

چند مطلب به عنوان أصل موضوعی مسلّم در شریعت مقدس إسلام مقدمه برای بحث امروز ذکر می شود:

1-القاء نفس در هلاکت به تصریح قرآن حرام است «لاَ تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ» و جائز نیست کسی خودکشی نموده و یا خودش را در معرض کشته شدن توسّط دیگری قرار دهد بلکه حفظ نفس واجب است.

2-اگر جان انسان در خطر است ارتکاب حرام و یا ترک واجب به جهت تقیّه فی الجمله جائز است یعنی اگر کسی بواسطه تقیّه واجبی را ترک نماید و یا حرامی را مرتکب شود این امر بر او جائز است «حال یا به جهت أدلّه تقیّه و یا به جهت أدلّه نفی ضررو نفی عسر و حرج».

3-تقیّه به مقتضای أدلّه کثیره واجب بوده و از مسلّمات و ضروریات دین مقدس إسلام است چنان که فرمودند: لا دین لمن لا تقیّه له یا در روایت دیگر فرمودند: لا إیمان لمن لا تقیّه له و در بعض روایات ترک تقیّه به منزله ترک نماز شمرده شده است. «لو قلت إن تارك التقيّة كتارك الصلاة لكنت صادقاً»[1] همان نمازی که فأصله بین کفر و إیمان است که دلالت این أدلّه بر وجوب تقیّه واضح و مسلّم است، پایان مقدّمه.

فصل اوّل: بررسی تقیّه : 1- فی أصول الدین ،2-فی سب النبی او الوصی 3- فی البرائه منهم.

1- تقیّه ای که مقتضی مخالفت با أصول دین باشد مثل این که تقیّه مقتضی تلفظ به شرک، انکار پیامبر اکرم و یا آنچه بازگشتش به انکار توحید و نبوت باشد.

2- تقیّه ای که نعوذ بالله مقتضی سب و فحش به پیامبر اکرم و یا یکی از امامان معصوم  باشد.

3- تقیّه ای که نعوذ بالله مقتضی برائت از پیامبر اکرم و یا یکی از امامان معصوم  باشد.

آیا در این موارد سه گانه أدلّه جواز تقیّه مقدّم است یا أدلّه حرمت شرک به خداوند و حرمت سب و برائت از پیامبر اکرم  و حرمت سب و برائت از امامان معصوم  ؟

اما مورد اوّل: از بعضی از آیات و روایات جواز تلفظ به شرک یا کفر در مورد تقیّه إستفاده می شود و نمونه بارز آن قضیه

عمار است که در قرآن آیه ای در این زمینه وارد شده است «مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ»[2]

شان نزول آیه شریفه در روایات داستان عمار ذکر شده است که پدر و مادر او در زیر شکنجه کشته شدند ولی عمار بوسیله تقیّه و اظهار کفر نجات پیدا کرد ، این آیه دلالت بر وجوب تقیّه نمی کند بلکه تنها می گوید عمار در اظهار کفر به جهت تقیّه ای که نموده و قلباً مؤمن بالله بوده معذور است و به خوبی از آیه شریفه إستفاده می شود که اظهار کفر به خداوند در صورت تقیّه جائز است و قطعاً شال نزول آیه که داستان عمار باشد خصوصیّت ندارد و هر مسلمانی اگر برای نجات جان خود چنین کند معذور است و همچنین دوستی با کفّار هم حرام است که در صورت تقیّه جائز شمرده شده است:

لاَ يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ اوّليَاءَ مِنْ دونِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذٰلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْ‌ءٍ إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ . [3]

ترجمه: «نبايد أهل ايمان مؤمنان را واگذاشته و از كافران دوست گيرند و هركه چنين كند ارتباط او با خدا مقطوع است مگر براى «حذر بودن از شرّ آنان تقيّه كند» و خدا شما را از عذاب خود مى‌ترساند و بدانيد كه بازگشت همه به سوى خداى خواهد بود».

در أصل جواز تقیّه بالمعنی الأعمّ شکی نیست یعنی اظهار کفر منع و حرمتی ندارد ولی سؤال این است که آیا تقیّه در موردی که جان انسان در خطر است مثل قضیه عمار واجب است یا جائز؟ و اگر کسی تقیّه در اظهار کفر نکند و زیر شکنجه از دنیا برود چنان که پدر و مادر عمار کشته شدند آیا وی فعل جائزی مرتکب شده یا واجبی را ترک نموده است؟

ان قلت: بعضی روایات ظهور در وجوب تقیّه دارند و مصداق بارزش قضیه عمار است چرا که پیامبر اکرم  بعد از این که قضیه عمار را در تقیّه و اظهار به کفر شنید به او امر فرمودند در صورتی که مجدداً به سراغ تو آمدند اظهار کفر کن : يَا عَمَّارُ إِنْ عَادُوا فَعُدْ فَقَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ عُذْرَكَ وَ أَمَرَكَ أَنْ تَعُودَ إِنْ عَادُوا[4] . و آیه شریفه «مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ»[5] که شان نزول آن عمار است ثابت می کند که تقیّه در مورد اظهار شرک به خداوند لازم است.

قلت: از آیه شریفه إثبات وجوب تقیّه نمی شود بلکه تنها دلالت بر معذوریت عمار در اظهار شرک به خداوند و جسارت به پیامبر اکرم  دارد البتّه آن هم در صورتی که به لفظ اظهار کفر نماید و در قلب معتقد به خداوند باشد و نهایت چیزی که از آیه إستفاده می شود این است که اگر جان انسان در خطر باشد اظهار به شرک لفظاً جائز است و هیچ دلالتی بر وجوب اظهار کفر و شرک ندارد در نتیجه اگر در خصوص شرک و کفر به خداوند کسی تقیّه را ترک کند و کشتن را إختیار کند در این صورت واجبی را ترک ننموده است بلکه مخیر بوده بین تقیّه و نجات نفس و بین اظهار إیمان و کشته شدن،

دلیل این مطلب این است که پدر و مادر عمار در زیر بار شکنجه کشته شدند و نه تنها کار آن ها در لسان شارع مقدس مذمت نشد بلکه مورد تقدیر و تقریر رسول خدا  نیز واقع شد که این خود دلالت بر مشروعیت عمل آنان دارد و همچنین آسیه زن فرعون که جزء چهار زن برتر در عالم است ترک تقیّه نمود و در زیر بار شکنجه های فرعون کشته شد و مورد تحسین خداوند واقع شد و خداوند در قرآن مجید وعده بهشت به او داده او به عنوان قانون إسلام کار آسیه که اظهار إیمان بود مورد تمجید واقع شده است، بعضی از بزرگان دو دلیل برای وجوب تقیّه در این مورد ذکر کرده اند:

1-أدلّه عامّه: أدلّه ای که دلالت بر لزوم تقیّه دارند مثلِ لا دین لمن لا تقیّه له. التقیّه دینی و دین آبائی...

جواب: این دسته از روایات دلالت ندارد بر این که اگر کسی در یک مورد تقیّه را ترک نمود فعل حرامی مرتکب شده و یا مثلاً إیمان به خداوند ندارد بلکه در مقام تعریض و رد کسانی است که أصل تشریع تقیّه را منکر هستند مثل این که کسی بگوید من تقیّه را قبول ندارم اینچنین کسی که تقیّه را جزء دین نمی داند لا دین له، چرا که تقیّه از مسلّمات دین مبین إسلام است، و اما أدلّه ای که تصریح به إطلاق یا عموم دارد ان التقیّه فی کل ضروره، این روایات نیز تخصیص می خوردبه تقیّه ای که در خصوص کفر و شرک به خداوند باشد با توجّه به روایاتی که عمل پدر و مادر عمار و یا عمل آسیه زن فرعون را تحسین نموده است.

2- قول پیامبر اکرم  که به عمار امر نمود : اگر دوباره این اتّفاق افتاد تقیّه کن و معذور هستی: «يَا عَمَّارُ إِنْ عَادُوا فَعُدْ فَقَدْ فَقَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ عُذْرَكَ وَأَمَرَكَ أَنْ تَعُودَ إِنْ عَادُوا»[6] .

جواب: این که پیامبر اکرم  به عمار فرمودند:«يَا عَمَّارُ إِنْ عَادُوا فَعُدْ فَقَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ عُذْرَكَ وَ أَمَرَكَ أَنْ تَعُودَ إِنْ عَادُوا» الزامی در بین نبوده است و امر در این جا دلالت بر وجوب ندارد زیرا امر در مقابل توهّم حظر بوده است چرا که عمار گمان می کرده که اظهار کفر منهی عنه است پیامبر اکرم  فرمودند اگر دوباره تکرار شد تو نیز تقیّه کن در نتیجه تلفظ به شرک به جهت تقیّه در جایی که جان انسان در خطر است جائز است و از این أدلّه وجوب تقیّه إستفاده نمی شود و نهایتا تقیّه و اظهار کفر حسن است به مقتضای تفسیر آیه شریفه: «یدرون الحسنه بالسیئه» «الحسنة التقية، و السيئة الإذاعة». اما در مورد دوّم که سب باشد: آیا سب به امامان معصوم  و پیامبر اکرم  هنگام تقیّه واجب است یا جائز؟

اوّلاً أدلّه تقیّه إطلاق دارد و شامل این مورد نیز می شوند ثانیاً خود أئمّه  در این مورد امر به سب و امر به حفظ جان از هلاکت بخاطر تقیّه فرموده اند علاوه بر این که آیه شریفه «لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه»[7] دلالت بر وجوب حفظ جان دارد و از طرفی دلیلی بر ترک تقیّه در این خصوص نداریم بلکه دلیل خاص بر جواز داریم:

موثّقه مَسْعَدَةَ: عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ  إِنَّ النَّاسَ يَرْوُونَ أَنَّ عَلِياً  قَالَ عَلَى مِنْبَرِ الْكُوفَةِ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّكُمْ سَتُدْعَوْنَ إِلَى سَبِّي فَسُبُّونِي ثُمَّ تُدْعَوْنَ إِلَى الْبَرَاءَةِ مِنِّي فَلَا تَبْرَءُوا مِنِّی فَقَالَ مَا أَكْثَرَ مَا يَكْذِبُ النَّاسُ عَلَى عَلِيٍّ ع ثُمَّ قَالَ إِنَّمَا قَالَ إِنَّكُمْ سَتُدْعَوْنَ إِلَى سَبِّي فَسُبُّونِي ثُمَّ تُدْعَوْنَ إِلَى الْبَرَاءَةِ مِنِّي وَ إِنِّي لَعَلَى دِينِ مُحَمَّدٍ ص وَ لَمْ يَقُلْ وَ لَا تَبْرَءُوا مِنِّي فَقَالَ لَهُ السَّائِلُ‌ أَرَأَيْتَ إِنِ اخْتَارَ الْقَتْلَ دُونَ الْبَرَاءَةِ فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا ذَلِكَ عَلَيْهِ وَ مَا لَهُ إِلَّا مَا مَضَى عَلَيْهِ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ حَيْثُ أَكْرَهَهُ أهل مَكَّةَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمٰانِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ إِلّٰا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمٰانِ فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ ص عِنْدَهَا يَا عَمَّارُ إِنْ عَادُوا فَعُدْ فَقَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ عُذْرَكَ وَ أَمَرَكَ أَنْ تَعُودَ إِنْ عَادُوا. [8]

مَسْعَدَة بْنِ صَدقة «اگر چه گفته اند از عامّه است ولی داخل در توثیقات عامّه تفسیر علی بن ابراهیم قمی و کامل الزیارات است» بنابراین دلیلی بر جواز ترک سب و انتخاب مرگ و قتل نیامده است و لذا بعید نیست که بگوییم در مورد سب به مقتضای أدلّه تقیّه و روایات مذکور سب واجب باشد عمده کلام در مورد سوّم یعنی برائت عن الرسول  و عن امیرالمؤمنین او عن احد المعصومین  است آیا در این صورت تقیّه جائز است؟ روایات سه دسته هستند در بعض روایات فرموده نباید برائت بجویید، و در بعض دیگر امر به تقیّه شده است و از بعض دیگر روایات تخییر إستفاده می شود:

اما روایاتی که نهی از برائت و تقیّه شده است:

الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الطُّوسِيُّ فِي مَجَالِسِهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ‌مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ الْجِعَابِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا بْنِ شَيْبَانَ عَنْ بَكْرِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ  سَتُدْعَوْنَ إِلَى سَبِّي فَسُبُّونِي وَ تُدْعَوْنَ إِلَى الْبَرَاءَةِ مِنِّي فَمُدُّوا الرِّقَابَ فَإِنِّي عَلَى الْفِطْرَةِ. [9]

ترجمه: امیر المؤمنین علی  فرمودند به زودی دعوت می شوید به سب و دشنام به من ِعلی که در صورتی که مجبور بر این کار شدید سب کنید ولی اگر کار به جایی رسید که تقاضای برائت از من نمودند گردن جلو بیاورید و کشته شوید ولی از من علی برائت نجویید.

وَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ هِلَالِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَفَّارِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَلِيٍّ الدِّعْبِلِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَلِيٍّ أَخِي دِعْبِلِ بْنِ عَلِيٍّ الْخُزَاعِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ  أَنَّهُ قَالَ: إِنَّكُمْ سَتُعْرَضُونَ عَلَى سَبِّي فَإِنْ خِفْتُمْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ فَسُبُّونِي أَلَا وَ إِنَّكُمْ سَتُعْرَضُونَ عَلَى الْبَرَاءَةِ مِنِّي فَلَا تَفْعَلُوا فَإِنِّي عَلَى الْفِطْرَةِ.[10]

مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمُفِيدُ فِي الْإِرْشَادِ قَالَ اسْتَفَاضَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ أَنَّهُ قَالَ: سَتُعْرَضُونَ مِنْ بَعْدِي عَلَى سَبِّي فَسُبُّونِي فَمَنْ عُرِضَ عَلَيْهِ الْبَرَاءَةُ مِنِّي فَلْيَمْدُدْ عُنُقَهُ فَإِنْ بَرِئَ مِنِّي فَلَا دُنْيَا لَهُ وَ لَا آخِرَةَ. [11]

فی نهج البلاغه سید الرضی و من كلام فقال  لأصحابه:‌أَمَّا إِنَّهُ سَيَظْهَرُ عَلَيْكُمْ بَعْدِي رَجُلٌ رَحْبُ الْبُلْعُومِ مُنْدَحقّ الْبَطْنِ يَأْكُلُ مَا يَجِدُ وَ يَطْلُبُ مَا لَا يَجِدُ فَاقْتُلُوهُ وَ لَنْ تَقْتُلُوهُ أَلَا وَ إِنَّهُ سَيَأْمُرُكُمْ بِسَبِّي وَ الْبَرَاءَةِ مِنِّي فَأَمَّا السَّبُّ فَسُبُّونِي فَإِنَّهُ لِي زَكَاةٌ وَ لَكُمْ نَجَاةٌ وَ أَمَّا الْبَرَاءَةُ فَلَا تَتَبَرَّءُوا مِنِّي فَإِنِّي وُلِدْتُ عَلَى الْفِطْرَةِ وَ سَبَقْتُ إِلَى الْإِيمَانِ وَ الْهِجْرَةِ‌. [12]

در مقابل این روایات یک دسته روایات دیگر دلالت بر جواز برائت دارد:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  قَالَ: إِنَّ مَثَلَ أَبِي

طَالِبٍ مَثَلُ أصحاب الْكَهْفِ أَسَرُّوا الْإِيمَانَ وَ أَظْهَرُوا الشِّرْكَ فَآتَاهُمُ اللَّهُ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ.[13] بنابراین اظهار برائت مثل اظهار شرک به خدا جائز است.

عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ  إِنَّ النَّاسَ يَرْوُونَ أَنَّ عَلِياً  قَالَ عَلَى مِنْبَرِ الْكُوفَةِ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّكُمْ سَتُدْعَوْنَ إِلَى سَبِّي فَسُبُّونِي ثُمَّ تُدْعَوْنَ إِلَى الْبَرَاءَةِ مِنِّي فَلَا تَبْرَءُوا مِنِّي فَقَالَ مَا أَكْثَرَ مَا يَكْذِبُ النَّاسُ عَلَى عَلِيٍّ ع ثُمَّ قَالَ إِنَّمَا قَالَ إِنَّكُمْ سَتُدْعَوْنَ إِلَى سَبِّي فَسُبُّونِي ثُمَّ تُدْعَوْنَ إِلَى الْبَرَاءَةِ مِنِّي وَ إِنِّي لَعَلَى دِينِ مُحَمَّدٍ ص وَ لَمْ يَقُلْ: وَ لَا تَبْرَءُوا مِنِّي فَقَالَ لَهُ السَّائِلُ ‌أَرَأَيْتَ إِنِ اخْتَارَ الْقَتْلَ دُونَ الْبَرَاءَةِ فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا ذَلِكَ عَلَيْهِ وَ مَا لَهُ إِلَّا مَا مَضَى عَلَيْهِ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ حَيْثُ أَكْرَهَهُ أَهْلُ مَكَّةَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمٰانِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ إِلّٰا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمٰانِ فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ ص عِنْدَهَا يَا عَمَّارُ إِنْ عَادُوا فَعُدْ فَقَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ عُذْرَكَ وَ أَمَرَكَ أَنْ تَعُودَ إِنْ عَادُوا. [14]

و اما روایاتی که دلالت بر جواز تقیّه دارد:

از جمله آن ها جریان میثم تمار است که امیر المؤمنین علی  خبر از کیفیّت شهادت او دادند و مع ذلک در روایت وارد شده که میثم تمار می توانست تقیّه إختیار نماید و جان خود را حفظ کند:

وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ  مَا مُنِعَ مِيثَمٌ رَحِمَهُ اللَّهُ مِنَ التَّقِيَّةِ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ عَلِمَ أَنَّ هَذِهِ الْآيَةَ نَزَلَتْ فِي عَمَّارٍ وَ أَصْحَابِهِ إِلّٰا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمٰانِ. [15]

وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ زَكَرِيَّا الْمُؤْمِنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَسَدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَطَاءٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع رَجُلَانِ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ أُخِذَا فَقِيلَ لَهُمَا ابْرَأَا مِنْ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ  فَبَرِئَ وَاحِدٌ مِنْهُمَا وَ أَبَى الْآخَرُ فَخُلِّيَ سَبِيلُ الَّذِي بَرِئَ وَ قُتِلَ الْآخَرُ فَقَالَ أَمَّا الَّذِي بَرِئَ فَرَجُلٌ فَقِيهٌ فِي دِينِهِ وَ أَمَّا الَّذِي لَمْ يَبْرَأْ فَرَجُلٌ تَعَجَّلَ إِلَى الْجَنَّةِ. [16]

جمع بین این سه دسته روایات در جلسه بعد خواهد آمد ان شاء الله.

 


[1] وسائل الشيعة / ج‌10 / 131 / 57 - باب جواز الإفطار للتقية و الخوف من القتل و نحوه و يجب القضاء .....ص : 131.
[2] البرهان في تفسير القرآن / ج‌3 / 456 / [سورة النحل(16): الآيات 106 الى 110] ..... ص : 456.
[4] وسائل الشيعة / ج‌16 / 226 / 29 - باب جواز التقية في إظهار كلمة الكفر كسب الأنبياء و الأئمة ع و البراءة منهم و عدم وجوب التقية في ذلك و إن تيقن القتل ..... ص : 225.
[5] النحل : 106.
[6] وسائل الشيعة / ج‌16 / 226 / 29 - باب جواز التقية في إظهار كلمة الكفر كسب الأنبياء و الأئمة ع و البراءة منهم و عدم وجوب التقية في ذلك و إن تيقن القتل ..... ص : 225.
[7] البقرة : 195.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo