< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

96/10/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: التقیّه/ هل یجوز التقیّه فی البرائه عن امیر المؤمنین علی  و عن الأئمّه المعصومین  .

بحث در حکم تکلیفی و جواز تقیّه در خصوص برائت از پیامبر اکرم  ، امیر المؤمنین علی  و از امامان معصوم  بود که عرض شد در این زمینه سه طائفه از روایات داریم یک طائفه ظهور در وجوب تقیّه و وجوب اظهار برائت دارد، طائفه دیگر دلالت بر عدم جواز برائت و لزوم مد العنق و إختیار کشته شدن، دارد و در نهایت دسته سوّم بر جواز هر یک از قتل یا برائت از ولایت امیر المؤمنین علی  ...دلالت دارد که رویات در این زمینه در جلسه قبل ذکر شد و به جهت آماده شدن أذهان یک روایت از هر سه طائفه ذکر می شود:

اما نمونه روایاتی که دلالت بر وجوب تقیّه دارند:

موثّقه مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ  إِنَّ النَّاسَ يَرْوُونَ أَنَّ عَلِياً  قَالَ عَلَى مِنْبَرِ الْكُوفَةِ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّكُمْ سَتُدْعَوْنَ إِلَى سَبِّي فَسُبُّونِي ثُمَّ تُدْعَوْنَ إِلَى الْبَرَاءَةِ مِنِّي فَلَا تَبْرَءُوا مِنِّی فَقَالَ مَا أَكْثَرَ مَا يَكْذِبُ النَّاسُ عَلَى عَلِيٍّ ع ثُمَّ قَالَ إِنَّمَا قَالَ إِنَّكُمْ سَتُدْعَوْنَ إِلَى سَبِّي فَسُبُّونِي ثُمَّ تُدْعَوْنَ إِلَى الْبَرَاءَةِ مِنِّي وَ إِنِّي لَعَلَى دِينِ مُحَمَّدٍ ص وَ لَمْ يَقُلْ وَ لَا تَبْرَءُوا مِنِّي فَقَالَ لَهُ السَّائِلُ‌ أَرَأَيْتَ إِنِ اخْتَارَ الْقَتْلَ دُونَ الْبَرَاءَةِ فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا ذَلِكَ عَلَيْهِ وَ مَا لَهُ إِلَّا مَا مَضَى عَلَيْهِ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ حَيْثُ أَكْرَهَهُ أَهْلُ مَكَّةَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمٰانِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ إِلّٰا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمٰانِ َقَالَ لَهُ النَّبِيُّ ص عِنْدَهَا يَا عَمَّارُ إِنْ عَادُوا فَعُدْ فَقَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ عُذْرَكَ وَ أَمَرَكَ أَنْ تَعُودَ إِنْ عَادُوا.[1]

اما نمونه روایاتی که نهی از برائت و بلکه امر به إختیار قتل شده است:

الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الطُّوسِيُّ فِي مَجَالِسِهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ‌مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ الْجِعَابِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا بْنِ شَيْبَانَ عَنْ بَكْرِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَيْمُونٍ «فهو مجهول و هکذا قبله »عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ع قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ  سَتُدْعَوْنَ إِلَى سَبِّي فَسُبُّونِي وَ تُدْعَوْنَ إِلَى الْبَرَاءَةِ مِنِّي فَمُدُّوا الرِّقَابَ فَإِنِّي عَلَى الْفِطْرَةِ.[2]

ترجمه: امیر المؤمنین علی  فرمودند به زودی به سب و دشنام به من ِعلی دعوت و مجبور می شوید در این هنگام سب کنید ولی اگر کار به جایی رسید که تقاضای برائت از من نمودند گردن جلو بیاورید و کشته شوید ولی از من علی برائت نجویید چرا که ولایت من بر فطرت سلیم انسانی است.

اما نمونه روایاتی که دلالت بر جواز و تخییر هر یک از برائت یا إختیار قتل دارد:

وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ زَكَرِيَّا الْمُؤْمِنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَسَدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَطَاءٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع رَجُلَانِ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ أُخِذَا فَقِيلَ لَهُمَا ابْرَأَ مِنْ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ  فَبَرِئَ وَاحِدٌ مِنْهُمَا وَ أَبَى الْآخَرُ فَخُلِّيَ سَبِيلُ الَّذِي بَرِئَ وَ قُتِلَ الْآخَرُ فَقَالَ أَمَّا الَّذِي بَرِئَ فَرَجُلٌ فَقِيهٌ فِي دِينِهِ وَ أَمَّا الَّذِي لَمْ يَبْرَأْ فَرَجُلٌ تَعَجَّلَ إِلَى الْجَنَّةِ. [3]

در این روایت از عمل هر دو نفر یعنی کسی که تقیّه را إختیار نموده و کسی که ترک تقیّه نموده است تمجید شده است و این خود دلالت دارد بر این که هر دو عمل فی نفسه جائز است.

جمع بین سه طائفه از روایات:

برخی از بزرگان گفته اند تمام روایاتی که بر عدم جواز برائت دلالت دارد از نظر سند ضعیف هستند حال بعض راویان آن یا توثیق نشده و یا این که تضعیف شده اند در نتیجه وظیفه تنها تقیّه است ولکن قبلاً گفتیم یک روایت حداقل از این دسته روایات را مرحوم سید رضی ره در نهج البلاغه ذکر نموده و به نظر ما این روایت سنداً قابل قبول است در نتیجه همه روایات را نمی توان ضعیف السند دانست.

فی نهج البلاغه سید الرضی و من كلام فقال  لأصحابه:‌أَمَّا إِنَّهُ سَيَظْهَرُ عَلَيْكُمْ بَعْدِي رَجُلٌ رَحْبُ الْبُلْعُومِ مُنْدَحقّ الْبَطْنِ يَأْكُلُ مَا يَجِدُ وَ يَطْلُبُ مَا لَا يَجِدُ فَاقْتُلُوهُ وَ لَنْ تَقْتُلُوهُ أَلَا وَ إِنَّهُ سَيَأْمُرُكُمْ بِسَبِّي وَ الْبَرَاءَةِ مِنِّي فَأَمَّا السَّبُّ فَسُبُّونِي فَإِنَّهُ لِي زَكَاةٌ وَ لَكُمْ نَجَاةٌ وَ أَمَّا الْبَرَاءَةُ فَلَا تَتَبَرَّءُوا مِنِّي فَإِنِّي وُلِدْتُ عَلَى الْفِطْرَةِ وَ سَبَقْتُ إِلَى الْإِيمَانِ وَ الْهِجْرَةِ‌ .[4]

ثانیاً شکی نیست که مرحله بالاتر از صِرف برائت برای عمار اتّفاق افتاد که برائت از رسول الله  و اظهار شرک بود در نتیجه با توجّه به این که عمل عمار تحسین و بلکه تأیید شده است از این أمور و امثال آن می توان إستفاده جواز برائت نمود و می توان گفت که وظیفه منحصر در تقیّه نیست.

اشکال مطرح شده به أستاد خویی ره: شما که روایات عدم جواز برائت را «مثل روایت مد الرقاب » از جهت سندی تضعیف نموده اید چطور این روایات را در مقابل روایات جواز برائت ذکر نموده و در جمع بین روایات قائل به تخییر شده اید؟

جواب أستاد أشرفی : حقّ با أستاد خویی ره است زیرا بزرگانی همچون حجر بن عدی، قمبر غلام امیر المؤمنین علی  ، میثم تمار، رشید هجر، چنین افرادی با تمام جلالت و عظمتی که داشتند وقتی تن به کشته شدن دادند و برائت نجستند نمی توان گفت آنان بر خلاف دستور شرع عمل نموده اند خصوصا در روایات ما وارد شده: زمانی که مولی امیر المؤمنین علی  در بستر شهادت بودند به برخی از أصحاب فرمودند: چه حالی خواهید داشت هنگامی که به برائت از من دعوت شوید و در صورت عدم برائت کشته شوید؟ در آنجا حضرت از إختیار کشته شدن توسّط برخی از صحابه نهی ننمودند و بلکه در مورد میثم که حاضر به برائت نشد وعده نیکو داده و فرمودند در بهشت با ما خواهی بود.

فلذا بعید نیست که فرق بگذاریم که برائت اگر چنانچه از زبان و قلب و با نیّت صادقه باشد چنین کاری در حقیقت برائت از دین است و پر واضح است که در دوران امر بین برائت قلبی و إختیار قتل وظیفه مد الرقاب است و اگر برائت لفظی باشد نه برائت قلبی در این صورت وظیفه برائت جستن و تقیّه است و اما روایاتی که تأیید و تحسین نموده إختیار قتل را از کسانی همچون میثم ، از این جهت بوده که هدف مخالفان از اظهار برائت امثال میثم این بوده که با اظهار برائت از ولایت امیر المؤمنین علی  توسّط خلصّین از أصحاب حضرت، موجب شود تا دیگران گمان کنند حضرت علی  بر باطل بوده است و بلکه موجب بطلان حکومت و حقانیّت امیر المؤمنین علی  و در مقابل موجب تأیید حکومت بنی امیه شود، از این روی میثم إختیار قتل نمود تا این هدف حاصل نشود.

از این روی تن دادن به قتل توسّط افرادی همچون میثم تمّار، اوّلی از برائت است چرا که این برائت موجب سوء إستفاده بنی امیه در انحراف ضعفاء از مردم می شده است لذا اگر دقت شود هر دو دسته روایات درست است هم روایاتی که دلالت بر جواز برائت دارد و هم روایاتی که دلالت بر عدم جواز برائت دارد حال کسی که در دل إیمان دارد و برای حفظ نفس خود در زبان برائت می جوید چنان که از أشخاص عادی است که برائت وی موجب گمراهی افراد سست إیمان نمی شود در این صورت برائت جائز بلکه احسن است مثل قضیه عمار که قرآن نیز تأیید می کند ولی نمی توان گفت کسانی که قتل را إختیار کردند اشتباه نمودند زیرا برائت چنین افراد سرشناسی موجب انحراف مردم می شده است و چون آنان در مقام حفظ شریعت بوده اند عملشان صحیح بلکه احسن بوده است و امثال این گونه أعذار بوده که مصحّح انتخاب برائت می شده است در نتیجه هر دو عمل صحیح است و حکم به مقتضای شخصیت اجتماعی افراد مختلف است گاهی رجحان با إختیار قتل است و گاهی رجحان با تقیّه است با این امر جمع بین روایات واضح می شود.

ما الفرق بین السبّ و البرائه؟

فرق بین سبّ و برائت چیست که در مورد سب وظیفه متعیّن در وجوب سبّ و إختیار تقیّه است ولی در مورد برائت وظیفه تخییر است که در این صورت گاهی رجحان با برائت و گاهی رجحان با إختیار کشته شدن است؟

سبّ یعنی تنقیص شخصیت افراد بوسیله فحش به لفظ یا به نوشتن که چنین عملی دخلی به عقیده دینی ندارد یعنی سب موجب انکار دین نمی شود و بسیار دیده می شود که بعضی از مردم به همدیگر فحش می دهند همچنان که غیبت یکدیگر را می کنند ولی برائت چنین نیست بلکه بازگشت برائت به عقیده دینی است قرآن هم می گوید: «بَرَاءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ»[5] حال برائت اگر اضافه به شیء خاص شود معنایش انقطاع از همان چیز خاص است و اگر برائت از فرد به صورت مطلق ذکر شود انقطاع بالمره و عن کل شیء است و معنای برائت از امیر المؤمنین علی  انقطاع از هر جهت است «از محبت، ولایت، تبعیت حضرت و برائه عن ولایه الله...» در نتیجه مانعی نیست که بین این دو فرق باشد، در یکی که سب باشد وظیفه منحصر در تقیّه و در دیگری که اظهار برائت باشد جائز الامرین باشد و در همین صورت در بعضی موارد رجحان با قتل و در بعض موارد دیگر رجحان با تقیّه باشد.

آیا حرمت برائت اختصاص به امیر المؤمنین علی  دارد و یا فرقی بین حضرت و بقیه أئمّه معصومین  نیست؟

با توجّه به تعلیلی که در روایات ذکر شده: «انی ولدت علی الفطره» فرقی نمی کند که برائت نسبت به امیر المؤمنین علی  باشد یا بقیه أئمّه معصومین  چرا که برائت از همگی موجب کفر و مخالف فطرت سلیم انسانی است بلکه هر برائتی که موجب انقطاع از ذات اقدس الهی باشد بازگشتش به کفر است حتّی برائت و بیزاری از مؤمنین نیز بما هو ملتزم و معتقد بالإسلام در واقع برائت از دین مقدس إسلام بوده و موجب کفر است.

در نتیجه در جایی که جان انسان در خطر باشد برائت از امامان معصوم  به جهت تقیّه جائز است حال در بعضی موارد ترجیح با إختیار قتل است خصوصاً در صورتى كه آن فرد شخصی سرشناس و الگو و مورد إقتدا بوده باشد و عمل يعقوب بن سكيّت، معلّم اطفال متوكّل در جايى كه با شهامت ابراز نمود فرزندان متوکل بر حسنين  برترى ندارند، از اين باب مى‌باشد. چون برترى دادن فرد فاسقى مانند متوكّل بر پيامبر اکرم  و اوّلاد او در حكم برائت ، بلكه تكذيب پيامبر اکرم  است، جايى كه مى‌فرمايد: «الحسن و الحسين سيّدا شباب أهل الجنّة »؛و در بعضی موارد ترجیح با تقیّه است و روایت احتجاج طبرسی تأیید بر نظریه ما است در جمعی که إختیار کردیم:

أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ الطَّبْرِسِيُّ فِي الْإِحْتِجَاجِ‌ عَنْ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ  فِي احْتِجَاجِهِ عَلَى بَعْضِ الْيُونَانِ قَالَ وَ آمُرُكَ أَنْ تَصُونَ دِينَكَ- وَ عِلْمَنَا الَّذِي أَوْدَعْنَاكَ... فَإِنَّ تَفْضِيلَكَ أَعْدَاءَنَا عِنْدَ خَوْفِكَ لَا يَنْفَعُهُمْ وَ لَا يَضُرُّنَا وَ إِنَّ إِظْهَارَكَ بَرَاءَتَكَ مِنَّا عِنْدَ تَقِيَّتِكَ لَا يَقْدَحُ فِينَا وَ لَا يَنْقُصُنَا وَ لَئِنْ تَبْرَأْ مِنَّا سَاعَةً بِلِسَانِكَ وَ أَنْتَ مُوَالٍ لَنَا بِجَنَانِكَ لِتُبْقِيَ عَلَى نَفْسِكَ رُوحَهَا الَّتِي بِهَا قِوَامُهَا وَ مَالَهَا الَّذِي بِهِ قِيَامُهَا وَ جَاهَهَا الَّذِي بِهِ تَمَسُّكُهَا وَ تَصُونَ مَنْ عُرِفَ بِذَلِكَ اوّليَاءَنَا وَ إِخْوَانَنَا فَإِنَّ ذَلِكَ أَفْضَلُ مِنْ أَنْ تَتَعَرَّضَ لِلْهَلَاكِ وَ تَنْقَطِعَ بِهِ عَنْ عَمَلٍ فِي الدِّينِ وَ صَلَاحِ إِخْوَانِكَ الْمُؤْمِنِينَ.[6] ، [7] و الحمدلله.


[4] - نهج البلاغة، سید رضی ره ص: 58‌.
[7] - الاحتجاج، طبرسی ج‌1، ص: 239‌.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo