< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

96/10/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:حکم التسلیم و المصافحه و الإطعام للکفّار.

به مناسبت این که در هنگام تقیّه و إضطرار ارتکاب بعضی از محرّمات جائز می شود بزرگان در برخی محرّمات که احیاناً موارد تقیّه است بحث نموده اند که از جمله آن ها سلام و مصافحه با کفّار است أعمّ از مجوس و یهود و نصاری و مشرکین در این خصوص روایات ناهیه متعدّد وارد شده است که اکثر بزرگان آن روایات را حمل بر کراهت نموده اند و همچنین در بعضی روایات اطعام به کفّار و دخول کفّار در مساجد مؤمنین به شدّت نهی شده است و در عصر حاضر گاه دیده می شود کفّار به عنوان دیدن آثار باستانی داخل در مساجد مسلمان ها می شوند.

اما بررسی روایات در حکم تکلیفی سلام نمودن و مصافحه با کفّار:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ غِيَاثِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ 

قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ  لَا تَبْدَءُوا أَهْلَ الْكِتَابِ بِالتَّسْلِيمِ وَ إِذَا سَلَّمُوا عَلَيْكُمْ فَقُولُوا وَ عَلَيْكُمْ.[1]

عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنِ السِّنْدِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي الْبَخْتَرِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ أَنَّ رَسُولُ اللَّهِ  قَالَ: لَا تَبْدَءُوا الْيَهُودَ وَ النَّصَارَى بِالسَّلَامِ وَ إِنْ سَلَّمُوا عَلَيْكُمْ فَقُولُوا عَلَيْكُمْ وَ لَا تُصَافِحُوهُمْ وَ لَا تُكَنُّوهُمْ إِلَّا أَنْ تُضْطَرُّوا إِلَى ذَلِكَ.[2]

سلام کردن و مصافحه با کفّار در این روایات نهی شده است و از طرفی ظهور اوّلیه نهی در تحریم است مگر این که قرینه ای بر خلاف در بین باشد که در این صورت حمل به کراهت می شود و در محل بحث برخی از بزرگان چند روایت به عنوان قرینه برای حمل به کراهت ذکر نموده اند:

كِتَابُ مُحَمَّدِ بْنِ مَثْنَى الْحَضْرَمِيِّ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ شُرَيْحٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ ذَرِيحٍ الْمُحَارِبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ التَّسْلِيمِ عَلَى الْيَهُودِيِّ وَ النَّصْرَانِيِّ وَ الرَّدِّ عَلَيْهِمْ فِي الْكُتُبِ؟ فَكَرِهَ ع ذَلِكَ كُلَّهُ‌.[3]

عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عَنْ عَلِيٍّ  فِي حَدِيثٍ قَالَ: سِتَّةٌ لَا يَنْبَغِي أَنْ يُسَلَّمَ عَلَيْهِمْ: الْيَهُودُ وَ النَّصَارَى وَ أصحاب النَّرْدِ وَ الشِّطْرَنْجِ وَ أصحاب الْخَمْرِ وَ الْبَرْبَطِ وَ الطُّنْبُورِ وَ الْمُتَفَكِّهُونَ بِسَبِّ الْأُمَّهَاتِ وَ الشُّعَرَاءُ.[4]

تقریب استدلال: در این روایت سلام نمودن به شش دسته از مردم نهی شده است که از جمله آن ها شعراء است حال چون سلام

نمودن به شعراء قطعاً حرام نیست و نهایتاً کراهت دارد در نتیجه به قرینه وحدت سیاق سلام به یهود و نصاری نیز باید کراهت داشته باشد زیرا در کنار سلام نمودن به شعراء ذکر شده است و نمی توان در یک جمله بعضی از موارد را حمل بر کراهت و بعض دیگر را حمل به حرمت نماییم زیرا مستلزم إستعمال لفظ در اکثر ازمعنی است علاوه بر این که کلمه لا ینبغی ظهور در کراهت دارد.

جواب: در علم أصول بحث شده که وحدت سیاق نمی تواند قرینه بر وحدت معنی در همه جا باشد و مانعی ندارد که در یک عبارت برخی از موارد کراهت و برخی دیگر حرمت داشته باشد خصوصا اگر لفظ تکرار شود مثلاً گفته شود: «لَا يَنْبَغِي أَنْ يُسَلَّمَ عَلَي الْيَهُودُ وَ النَّصَارَى وَ لَا يَنْبَغِي أَنْ يُسَلَّمَ عَلَي أصحاب النَّرْدِ وَ الشِّطْرَنْجِ وَ لَا يَنْبَغِي أَنْ يُسَلَّمَ عَلَي أصحاب الْخَمْرِ»[5] و همچنین اگر لفظ «نهی یا امر» تکرار هم نشود چنان که در همین روایت عبارت لا ینبغی تکرار نشده، باز هم دلالت بر وحدت معنی ندارد ولکن چون إستعمال لفظ در اکثر از معنی غلط است بنابراین یا باید تمام موارد بر نهی تنزیهی حمل شود و یا مراد از نهی قدر جامع باشد که صحیح هم همین است «و نمی توان گفت: راه منحصر به حمل بر نهی تنزیهی در تمام موارد است» زیرا در علم أصول خوانده ایم نه امر برای خصوص وجوب وضع شده و نه نهی برای خصوص حرمت وضع شده است بلکه امر وضع شده برای طلب فعل همانطور که نهی وضع شده تنها برای طلب ترک فعل و وجوب و حرمت از معنای موضوع له امر و نهی خارج است و از حکم عقل به مقتضای حقّ الطاعه إستفاده می شود حال اگر چه ظهور اوّلیه نهی در حرمت است ولی اگر در یک مورد به واسطه قرینه در کراهت إستعمال شد این موجب نمی شود که بقیه موارد را نیز حمل به کراهت کنیم.

ظهور کلمه لا ینبغی در حرمت یا کراهت؟

کلمه لا ینبغی اگر چه در إصطلاح عرفی فقهاء در کراهت إستعمال می شود ولی در لسان روایات اینچنین نیست بلکه گاهی در روایات در حرمت نیز إستعمال شده است شاهد بر این مطلب آیه شریفه است: لاَ الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَهَا أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لاَ اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ. [6]

چنانکه مشاهده می شود در آیه شریفه کلمه ینبغی در لزوم تکوینی إستعمال شده است چرا که خداوند اراده فرموده بر اساس تکوین هر یک از خورشید و ماه ، شب و روز در آنچه معيّن شده اند پیوسته در جریان باشند و همچنان که در این آیه کلمه ینبغی در لزوم تکوینی إستعمال شده در لزوم تشریعی نیز إستعمال می شود چنان که نمونه آن در روایات نیز موجود است:

عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  قَالَ: لَا يَنْبَغِي الشُّرْبُ فِي آنِيَةِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ. البتّه یک روایت دیگر داریم که از آن إستفاده جواز می شود:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ مُوسَى  أَرَأَيْتَ إِنِ احْتَجْتُ إِلَى الطَّبِيبِ وَ هُوَ نَصْرَانِيٌّ أُسَلِّمُ عَلَيْهِ وَ أَدْعُو لَهُ قَالَ نَعَمْ إِنَّهُ لَا يَنْفَعُهُ دُعَاؤُكَ.[7]

گفته اند با توجّه به این که مراد از دعا همان سلام نمودن است زیرا سلام نیز خود نوعی دعا است از تعلیلی که امام  در جواب فرمودند: «إِنَّهُ لَا يَنْفَعُهُ دُعَاؤُكَ» إستفاده می شود که سلام نمودن به کفّار جائز است البتّه چون مورد سؤال در مورد نیاز و احتیاج است نمی توانیم بگوییم در همه جا به طور مطلق سلام نمودن به کفّار جائز است بلکه مورد جواز به مقتضای این روایت فقط در مورد نیاز و احتیاج است ،درنهایت یک روایت دیگر نیز ذکر شده که از آن کراهت سلام به کفّار را إستفاده نموده اند:

عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْكُوفِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَمِّهِ يَعْقُوبَ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ  عَنِ الرَّجُلِ تَكُونُ لَهُ الْحَاجَةُ إِلَى الْمَجُوسِيِّ أَوْ إِلَى‌الْيَهُودِيِّ أَوْ إِلَى النَّصْرَانِيِّ أَوْ أَنْ يَكُونَ عَامِلًا أَوْ دِهْقَاناً مِنْ عُظَمَاءِ أَهْلِ أَرْضِهِ فَيَكْتُبُ إِلَيْهِ الرَّجُلُ فِي الْحَاجَةِ الْعَظِيمَةِ أَيَبْدَأُ بِالْعِلْجِ وَ يُسَلِّمُ عَلَيْهِ فِي كِتَابِهِ وَ إِنَّمَا يَصْنَعُ ذَلِكَ لِكَيْ تُقْضَى حَاجَتُهُ فَقَالَ أَمَّا أَنْ تَبْدَأَ بِهِ فَلَا وَ لَكِنْ تُسَلِّمُ عَلَيْهِ فِي كِتَابِكَ فَإِنَّ رَسُولُ اللَّهِ  كَانَ يَكْتُبُ إِلَى كِسْرَى وَ قَيْصَرَ. [8]

در این روایت سلام کردن به کفّار در خصوص نامه تجویز شده است که آن هم در مورد حاجت است در نتیجه نمی توان حکم به جواز سلام به کافر به طور مطلق از این روایت إستفاده نمود زیرا اوّلا مورد روایت کتابت سلام به کافر است ثانیاً در مورد نیاز است در نهایت می توانیم بگوییم سلام در نامه و در مورد حاجت بلا اشکال است ولی دلیلی بر جواز سلام ابتدائی به کفّار و در غیر مورد حاجت نداریم اگر چه مشهور از فقهاء حکم به کراهت سلام نمودن به کفّار نموده اند.

در هر صورت چه سلام کراهت داشته باشد و چه حرمت، منافاتی ندارد که در دل نسبت به کفّار نباید محبت داشته باشیم.

حکم اطعام دادن به کفّار:

و اما در مورد اطعام دادن به کفّار از طرفی روایات مطلقه بر فضیلت اطعام داریم که شامل اطعام به کفّار نیز می شود چنان که در دعا نیز وارد شده :« اشبع کل جائع» ثانیاً در تفسیر آیه شریفه « يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً» آمده است که خمسه آل عبا غذای إفطار خود را در روز سوّم به اسیر غیر مسلمان داده اند در نتیجه بعید نیست به قرینه این موارد حکم به حرمت اطعام به کافر نشود.

و اما روایات مانعه:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي يَحْيَى الْوَاسِطِيِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  قَالَ: مَنْ أَشْبَعَ مُؤْمِناً وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ أَشْبَعَ كَافِراً كَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يَمْلَأَ جَوْفَهُ مِنَ الزَّقُّومِ مُؤْمِناً كَانَ أَوْ كَافِراً.[9]

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنِ النَّهِيكِيِّ بِإِسْنَادِهِ رَفَعَهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  أَنَّهُ قَالَ مَنْ مَثَّلَ مِثَالًا أَوِ اقْتَنَى كَلْباً فَقَدْ خَرَجَ مِنَ الْإسلام فَقِيلَ لَهُ هَلَكَ إِذاً كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ فَقَالَ لَيْسَ حَيْثُ ذَهَبْتُمْ إِنَّمَا عَنَيْتُ بِقَوْلِي مَنْ مَثَّلَ مِثَالًا مَنْ نَصَبَ دِيناً غَيْرَ دِينِ اللَّهِ وَ دَعَا النَّاسَ إِلَيْهِ وَ بِقَوْلِي مَنِ اقْتَنَى كَلْباً عَنَيْتُ مُبْغِضاً لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ اقْتَنَاهُ فَأَطْعَمَهُ وَ سَقَاهُ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ فَقَدْ خَرَجَ مِنَ الْإسلام.[10]

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي عَمِّي مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ  يَقُولُ لَيْسَ النَّاصِبُ مَنْ نَصَبَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لِأَنَّكَ لَا تَجِدُ أَحَداً يَقُولُ أَنَا أُبْغِضُ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّدٍ وَلَكِنَّ النَّاصِبَ مَنْ نَصَبَ لَكُمْ وَهُوَ يَعْلَمُ أَنَّكُمْ تَتَوَلَّوْنَا أَوْ تَتَبَرَّءُونَ مِنْ أَعْدَائِنَاوَقَالَ ع مَنْ أَشْبَعَ عَدُوّاً لَنَا فَقَدْ قَتَلَ وَلِيّاً لَنَا‌.[11]

آیا از این روایات إستفاده می شود که اگر کسی احیاناً یک بار به یک کافر غذا بدهد این مذمت ها شامل او شود؟

بعضی گفته اند اشباع کافر به وسیله اطعام حرام است ولی اگر اطعام در حدّی باشد که کافر سیر نشود اشکالی ندارد که البتّه این توجیه بعید به نظر می رسد و به نظر ما نفس اطعام اشکالی ندارد مگر این که عناوین ثانویه بر آن صادق باشد مثلاً اگر فرض شود کافری اشباع شود و این امر موجب شود در معرض خطر قرار بگیریم که ممکن است در چنین موردی نهی شده باشد و فرق است بین اطعام و بین برطرف نمودن نیاز کافر از این روی ممکن است اشباع در روایات ناهیه کنایه باشد از این که نباید آن قدر امکانات در إختیار فرد کافر قرار داد تا این که بی نیاز شود علاوه بر این که کفّاری که با ما در حال جنگ نیستند در آیه شریفه امر به رعایت قسط با آنان شده است:

لاَ يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ.[12] و اما در مورد عدم جواز دخول کفّار به مساجد إستدلال شده به آیه ذیل که شرح آن در جلسه بعد خواهد آمد.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلاَ يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هٰذَا وَ إِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ

شَاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ.[13]

 


[3] - مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‌8، ص: 374‌.
[10] - معاني الأخبار، ص:182.
[11] - معاني الأخبار، ص:366.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo