< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

96/12/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: التقیّه/ التقیّه مع العامّه فی العبادات.

خلاصه و جمع بندی مباحث گذشته:

مطلب اوّل: گاهی إضطرار و تقیّه در غیر دستورات با عامّه است یعنی فرد در مواجهه با فرد جائرِ قاهر ولو سلطان جائر شیعی مبتلی به تقیّه شده که او را مجبور به فعل حرام مثل شرب خمر یا ترک واجبی نموده است در این صورت ترک واجب و ارتکاب حرام جائز خواهد بود طبق قائده کلی: «الضرورات تبیح المحذورات» که مستفاد از آیات و روایات است و این در صورتی است که مندوحه وجود نداشته باشد زیرا با وجود مندوحه ضرورت و إضطرار صادق نیست در نتیجه به صِرف إضطرار در بخشی از زمان یا مکان، با وجود مندوحه فعل حرام یا ترک واجب برای فرد جائز نخواهد بود و نمی توان به آن إکتفا نمود.

مطلب دوّم: گاهی إضطرار و تقیّه در مواجهه با عامّه و در غیر عبادات است که در این مورد نیز بنابر یک نظریه شرط جواز عمل صدق عنوان إضطرار است و با وجود مندوحه در ترک واجب و یا ارتکاب حرام إضطرار صادق نبوده و مکلّف معذور نیست و بنابر نظریه دیگر با وجود مندوحه نیز ترک واجب و یا ارتکاب حرام به جهت تقیّه جائز است.

مطلب سوّم: گاهی إضطرار و تقیّه در مواجهه با عامّه و در أمور عبادی است حال سؤال این است که آیا عمل عبادی تقیّه ای که فاقد بعض از اجزاء و شرائط و یا واجد بعض از موانع است با وجود مندوحه مجزی است یا خیر؟

مرحوم أستاد خویی ره می فرماید عمل تقیّه در مقابل عامّه سه صورت تصوّر دارد:

تارة دلیل خاص نسبت به ترک جزء یا ترک شرط عمل عبادی، وارد شده و اذن در ترک جزء یا شرط داده است مثلاً در دلیل خاص امر شده که عند التقیّه بدون سوره که جزء است یا در حالت تکتّف که مانع است، نماز بخوانید، در این صورت با وجود مندوحه طولی یا عرضی عمل به قول مشهور قطعاً مجزی است و نیازی به اعاده و قضا ندارد دلیل این بخش استظهار از روایاتی است که در مقام وارد شده است مثل آنچه در مسح الخفین یا ترک قرائت سوره در نماز وارد شده است.

و أخری دلیل عام نسبت به عبادت خاص یا مطلق عبادات وارد شده است و شارع مقدس در آن دلیل، عمل تقیّه ای را بالعموم در فرض وسعت وقت اذن داده است «و إمّا بالعموم كأن يأذن بامتثاله أوامر الصّلاة، أو مطلق العبادات على وجه التقيّة»[1] در این صورت نیز از نظر مشهور علی القاعده عمل عبادی صحیح بوده و مجزی از واقع است و نیازی به اعاده و قضا ندارد و لو این که عذر مستوعب وقت نباشد زیرا شارع مقدس در این فرض به طور عام و در تمام اجزاء و شرائط ، اذن به إتیان عمل بدون جزء یا شرط عند التقیّه داده است و چون عمل مطابق دستور شارع مقدس انجام شده است طبق قاعده «التطبيق قهري و الاجزاء عقلي» وجهی برای قضاء یا اعاده ندارد.

و بازگشت امر شارع مقدّس به این است که این عمل یکی از مصادیق مأمور به است مثلاً غسل رجلین بدل مسح در وضو و یکی از مصادیق وضو است و اذن شارع به نماز بدون سوره هنگام تقیّه معنایش این است که این نماز یک مصداق از مصادیق مأمور به است یعنی إتیان به فردی که تنزیل شده، به منزله إتیان مأمور به واقعی بوده و علی القاعده مجزی است زیرا خاصیت تنزیل این است که حکم مُنزَل بر مُنزَلٌ عَلَیه جاری می شود فلذا اگر شارع امر به وضو و نماز تقیّه ای فاقد جزء یا شرط نمود معلوم می شود این مورد نیز یکی از مصادیق وضو و نماز بوده و مجزی از واقع است.

و ثالثةً دلیل عام و دلیل خاص نسبت به ترک جزء یا شرط وارد نشده است و شارع مقدّس به صِرف تحقّق تقیّه در بخشی از زمان یا مکان در فرض وسعت وقت اذن در امتثال واجب موسّعِ فاقد جزء یا شرط نداده است نه بالعموم و نه بالخصوص «أمّا لو لم يأذن في امتثال الواجب الموسّع في حال التقيّة خصوصا أو عموما» این فرض محل نزاع است که آیا به جهت تقیّه عمل بدون جزء یا شرط در وسعت وقت مجزی بوده و نیازی به اعاده و قضاء ندارد یا این که مجزی نیست؟

بیان أستاد أشرفی :

از مباحث گذشته معلوم شد که نماز با عامّه اگر چه فاقد بعض از اجزاء و شرائط باشد علی القاعده طبق روایاتی که رسماً حکم به اجزاء نموده است مجزی است و اشکالات مرحوم أستاد خویی ره و دیگران در این خصوص موجّه نیست و بعید نیست که این اشکالات ناشی از عدم توجّه به روایاتی است که تصریح به اجزاء نموده است لذا خود أستاد خویی ره در انتهای بحث، با توجّه به روایاتی که امر به نماز با عامّه نموده و حرفی از قضاء یا اعاده نزده است، قائل به اجزاء چنین نمازی شده اند.

توضیح ذلک: مرحوم أستاد خویی ره می فرماید: اگر عمل عبادی مبتلی به بوده و در مرئی و محضر امام  نیز انجام می شده است در این صورت با توجّه به این که أئمّه می دانستند که نماز با عامّه مستلزم ترک بعضی از اجزاء و شرائط است زیرا نماز با آنان قهراً ملازمه دارد با تکتّف یا گفتن آمین و ترک جلسه استراحت و با این حال امر به نماز با عامّه نموده اند از این امر إستفاده می شود که عمل مجزی است زیرا اگر عمل مجزی نمی بود حداقل در یک روایت از نماز با آنان ردع می نمودند و حال آن که نه تنها ردع ننموده بلکه امر و ترغیب به نماز با عامّه نموده اند و از عدم ردع و عدم امر به اعاده یا قضاء نسبت به چنین نمازی کشف می کنیم عمل مجزی بوده و نیازی به قضاء یا اعاده ندارد.

بیان صاحب حدائق ره و مرحوم محقّق اصفحانی ره: لازم نیست از این جهت «که مرحوم أستاد خویی ره ذکر نموده اند» قائل به

اجزاء عمل تقیّه ای فاقد جزء یا شرط شویم زیرا برخی روایات ظهور در اجزاء دارند و در برخی دیگر تصریح به اجزاء چنین نمازی شده است از جمله این روایات:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  أَنَّهُ قَالَ يَا زَيْدُ خَالِقُوا النَّاسَ بِأَخْلَاقِهِمْ صَلُّوا فِي مَسَاجِدِهِمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَكُونُوا الْأَئِمَّةَ وَ الْمُؤَذِّنِينَ فَافْعَلُوا فَإِنَّكُمْ إِذَا فَعَلْتُمْ ذَلِكَ قَالُوا هَؤُلَاءِ الْجَعْفَرِيَّةُ رَحِمَ اللَّهُ جَعْفَراً مَا كَانَ أَحْسَنَ مَا يُؤَدِّبُ أَصْحَابَهُ وَ إِذَا تَرَكْتُمْ ذَلِكَ قَالُوا هَؤُلَاءِ الْجَعْفَرِيَّةُ فَعَلَ اللَّهُ بِجَعْفَرٍ مَا كَانَ أَسْوَأَ مَا يُؤَدِّبُ أَصْحَابَهُ[2]

2. عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُصَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ فِي حَدِيثٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ  إِنِّي أَدْخُلُ الْمَسْجِدَ فَأَجِدُ الْإِمَامَ قَدْ رَكَعَ وَ قَدْ رَكَعَ الْقَوْمُ فَلَا يُمْكِنُنِي أَنْ أُؤَذِّنَ وَ أُقِيمَ أَوْ أُكَبِّرَ فَقَالَ لِي فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَادْخُلْ مَعَهُمْ فِي الرَّكْعَةِ فَاعْتَدَّ بِهَا فَإِنَّهَا مِنْ أَفْضَلِ رَكَعَاتِكَ قَالَ إِسْحَاقُ فَفَعَلْتُ ثُمَّ انْصَرَفْتُ فَإِذَا خَمْسَةٌ أَوْ سِتَّةٌ مِنْ جِيرَانِي قَدْ قَامُوا إِلَيَّ مِنَ الْمَخْزُومِيِّينَ وَ الْأُمَوِيِّينَ فَقَالُوا جَزَاكَ اللَّهُ عَنْ نَفْسِكَ خَيْراً فَقَدْ وَ اللَّهِ رَأَيْنَا خِلَافَ مَا ظَنَنَّا بِكَ وَ مَا قِيلَ فِيكَ فَقُلْتُ وَ أَيُّ شَيْ‌ءٍ ذَاكَ قَالُوا تَبِعْنَاكَ حِينَ قُمْتَ إِلَى الصَّلَاةِ وَ نَحْنُ نَرَى أَنَّكَ لَا تَقْتَدِي بِالصَّلَاةِ مَعَنَا فَقَدْ وَجَدْنَاكَ قَدِ اعْتَدَدْتَ بِالصَّلَاةِ مَعَنَا قَالَ فَعَلِمْتُ أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ  لَمْ يَأْمُرْنِي إِلَّا وَ هُوَ يَخَافُ عَلَيَّ هَذَا وَ شِبْهَهُ .[3]

3.عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَعَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  قَالَ يُجْزِيكَ مِنَ الْقِرَاءَةِ مَعَهُمْ مِثْلُ حَدِيثِ النَّفْسِ[4]

4. عَنْ مُوسَى بْنِ الْحَسَنِ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ  قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنِّي أَدْخُلُ مَعَ هَؤُلَاءِ فِي صَلَاةِ الْمَغْرِبِ فَيُعَجِّلُونِّي إِلَى مَا أَنْ أُؤَذِّنَ وَ أُقِيمَ وَ لَا أَقْرَأَ إِلَّا الْحَمْدَ حَتَّى يَرْكَعَ أَ يُجْزِينِي ذَلِكَ قَالَ نَعَمْ تُجْزِيكَ الْحَمْدُ وَحْدَهَا.[5]

مطلب چهارم: روایات در خصوص نماز با عامّه به سه دسته تقسیم می شود:

از یک دسته روایات إستفاده می شود که نماز با عامّه مأمور به واقعی بوده و مجزی است، و آن روایاتی است که برای چنین نمازی فضیلت قائل شده و امر شده که در نماز با آنان باید وضو بگیرید، از این روایات إستفاده می شود که رعایت تمام شرائط نماز واقعی مثل طهارت بدن و لباس، در آن لازم بوده و می توان به چنین نمازی إکتفا نموده و مجزی از مأمور به واقعی است.

دسته دیگر از روایات دلالت دارد بر این که نماز با عامّه به منزله نماز مستحبّی و دارای فضیلت است، در این روایات امر شده به إتیان مأمور به واقعی قبل یا بعد از نماز با آنان، از این دسته روایات إستفاده می شود که نماز با آنان به صورت نماز مستحبّی صحیح است در نتیجه رعایت شرائط متّفق علیه در نماز مثل طهارت بدن و لباس، لازم است.

و اما دسته سوّم روایات دلالت دارد بر این که نماز با آن ها تنها به صورتِ نماز است و در حقیقت ذکر شمرده می شود، مفاد این دسته روایات این است که چنین عملی در حقیقت نماز نیست و بالتبع شرائط نماز مثل طهارت بدن و لباس در آن معتبر نیست، و اما روایات وارده در این خصوص:

عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  قَالَ قُلْتُ إِنِّي أَدْخُلُ الْمَسْجِدَ وَ قَدْ صَلَّيْتُ فَأصلي مَعَهُمْ فَلَا أَحْتَسِبُ بِتِلْكَ الصَّلَاةِ قَالَ لَا بَأْسَ وَ أَمَّا أَنَا فَأصلي مَعَهُمْ وَ أُرِيهِمْ أَنِّي أَسْجُدُ وَ مَا أَسْجُدُ.[6]

عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ نَاصِحٍ الْمُؤَذِّنِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ  إِنِّي أصلي فِي الْبَيْتِ وَ أَخْرُجُ إِلَيْهِمْ قَالَ اجْعَلْهَا نَافِلَةً وَ لَا تُكَبِّرْ مَعَهُمْ فَتَدْخُلَ مَعَهُمْ فِي الصَّلَاةِ فَإِنَّ مِفْتَاحَ الصَّلَاةِ التَّكْبِيرُ.[7]

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدِ بْنِ عُقْدَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْحَازِمِيِّ عَنِ «الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ» عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَلِيٍّ الْمُرَأفق يِّ وَ عُمَرَ بْنِ الرَّبِيعِ عَنْ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ فِي حَدِيثٍ أَنَّهُ سَأَلَ عَنِ الْإِمَامِ إِنْ لَمْ أَكُنْ أَثِقُ بِهِ أصلي خَلْفَهُ وَ أَقْرَأُ قَالَ لَا صَلِّ قَبْلَهُ أَوْ بَعْدَهُ قِيلَ لَهُ أَ فَأصلي خَلْفَهُ وَ أَجْعَلُهَا تَطَوُّعاً قَالَ لَوْ قُبِلَ التَّطَوُّعُ لَقُبِلَتِ الْفَرِيضَةُ وَ لَكِنِ اجْعَلْهَا سُبْحَةً.[8]

عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ  عَنِ الصَّلَاةِ خَلْفَ الْمُخَالِفِينَ فَقَالَ مَا هُمْ عِنْدِي إِلَّا بِمَنْزِلَةِ الْجُدُر.[9]

عَنْ مَرْوَكِ بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ نَشِيطِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْاوّل  قَالَ قُلْتُ لَهُ الرَّجُلُ مِنَّا يُصَلِّي صَلَاتَهُ فِي جَوْفِ بَيْتِهِ مُغْلِقاً عَلَيْهِ بَابَهُ ثُمَّ يَخْرُجُ فَيُصَلِّي مَعَ جِيرَتِهِ تَكُونُ صَلَاتُهُ تِلْكَ وَحْدَهُ فِي بَيْتِهِ جَمَاعَةً فَقَالَ الَّذِي يُصَلِّي فِي بَيْتِهِ يُضَاعِفُهُ اللَّهُ لَهُ ضِعْفَيْ أَجْرِ الْجَمَاعَةِ تَكُونُ لَهُ خَمْسِينَ دَرَجَةً وَ الَّذِي يُصَلِّي مَعَ جِيرَتِهِ يَكْتُبُ لَهُ أَجْرَ مَنْ صَلَّى خَلْفَ رَسُولُ اللَّهِ  وَ يَدْخُلُ مَعَهُمْ فِي صَلَاتِهِمْ فَيُخَلِّفُ

عَلَيْهِمْ ذُنُوبَهُ وَ يَخْرُجُ بِحَسَنَاتِهِمْ.[10]

عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ نَاصِحٍ الْمُؤَذِّنِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ  إِنِّي أصلي فِي الْبَيْتِ وَ أَخْرُجُ إِلَيْهِمْ قَالَ اجْعَلْهَا نَافِلَةً وَ لَا تُكَبِّرْ مَعَهُمْ فَتَدْخُلَ مَعَهُمْ فِي الصَّلَاةِ فَإِنَّ مِفْتَاحَ الصَّلَاةِ التَّكْبِيرُ.[11]

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  أَنَّهُ قَالَ مَا مِنْ عَبْدٍ يُصَلِّي فِي الْوَقْتِ وَ يَفْرُغُ ثُمَّ يَأْتِيهِمْ وَ يُصَلِّي مَعَهُمْ وَ هُوَ عَلَى وُضُوءٍ إِلَّا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ خَمْساً وَ عِشْرِينَ دَرَجَةً.[12]

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  أَنَّهُ قَالَ مَا مِنْكُمْ أَحَدٌ يُصَلِّي صَلَاةً فَرِيضَةً فِي وَقْتِهَا ثُمَّ يُصَلِّي مَعَهُمْ صَلَاةً تَقِيَّةً وَ هُوَ مُتَوَضِّئٌ إِلَّا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِهَا خَمْساً وَ عِشْرِينَ دَرَجَةً فَارْغَبُوا فِي ذَلِكَ.[13]

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  أَنَّهُ قَالَ مَا مِنْ عَبْدٍ يُصَلِّي فِي الْوَقْتِ وَ يَفْرُغُ ثُمَّ يَأْتِيهِمْ وَ يُصَلِّي مَعَهُمْ وَ هُوَ عَلَى وُضُوءٍ إِلَّا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ خَمْساً وَ عِشْرِينَ دَرَجَةً.[14]

بیان أستاد أشرفی در جمع بین روایات ثلاثه:

از مجموع روایات چنین برداشت می شود:

1. فرد شیعی می تواند نمازش را ابتدا در منزل بخواند یا بعد از حضور در جماعت عامّه مجدّد نماز بخواند، حال در همین صورت در نماز جماعت آنان نیز به دو صورت شرکت کند:

الف: نماز با آن ها را تطوع قرار بدهد که در این حال رعایت شرائط دیگر نماز مثل طهارت عن الحدث و طهارت بدن و لباس لازم است،

ب: نماز با آنان را به عنوان ذکر قرار بدهد که در این حال چون نماز واقعی نیست رعایت شرائط نماز لازم نیست،

2. می تواند قبل یا بعد نماز با عامّه به صورت فرادی نماز نخواند بلکه نماز واجبش را همراه نماز جماعت عامّه خوانده و به همین نماز إکتفا کند و چنین نمازی مجزی بوده و نیازی به اعاده ندارد زیرا در برخی روایات با این که امام  می دانسته در جماعت آنان برخی از اجزاء و شرائط فوت می شود، امر به نماز با عامّه نموده و حرفی از اعاده نزده است علاوه بر این که در برخی دیگر از روایات أصلاً تصریح به اجزاء شده است و معلوم می شود نماز با عامّه مأمور به واقعی بوده و مجزی خواهد بود.

 


[1] . رسائل فقهية، للشيخ الأنصاري، ص: 77‌.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo