< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

97/01/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: التقیّه/ حکم التزویج للعامه / أدلّه المجوزین و المانعین/ حکم التزویج للنّاصبی و النّاصبّیه.

آیا تزویج زن مؤمنه یعنی شیعه اثنی عشری با مرد مخالف سنّی غیر ناصبی جائز است یا خیر؟

حکم تزویج مرد مؤمن با زن مخالف سنّی با عنوان مقام اوّل در جلسات قبل بیان شد و بحث فعلی در مقام دوّم یعنی تزویج زن شیعی با مرد سنّی است که برای این قول هفت دلیل اقامه شده است، شش دلیل آن در جلسه قبل نقد و بررسی شد و بحث به دلیل هفتم رسید یعنی روایاتی که از ازدواج زن مؤمنه با مرد سنّی بالخصوص منع نموده است برخی روایات در جلسه قبل ذکر شد و اما تتمه روایات در مسأله:

صحیحه زُرَارَة بْن أَعْين: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  قَالَ: تَزَوَّجُوا فِي الشُّكَّاكِ وَ لَا تُزَوِّجُوهُمْ فَإِنَّ الْمَرْأَةَ تَأْخُذُ مِنْ أَدَبِ زَوْجِهَا وَ يَقْهَرُهَا عَلَى دِينِهِ.[1]

ترجمه: امام صادق  فرمودند: از شکاک یعنی كسانى كه با شما هم عقيده نيستند«معاند نبوده و انعطاف پذيرند» همسر بگيريد ولى به آنان زن ندهيد زيرا زن آداب را از شوهر خود كسب مي كند و شوهر خواهى نخواهى زن خود را به دين خود مى‌كشاند.

علّت ممنوعیّت ازدواج زن شیعیّه با مرد سنّی طبق روایت مذکور این است: «فَإِنَّ الْمَرْأَةَ تَأْخُذُ مِنْ أَدَبِ زَوْجِهَا وَ يَقْهَرُهَا عَلَى دِينِهِ» یعنی چون زنان غالباً تحت تأثیر اعتقادات مرد واقع می شوند به جهت این که مغلوب و مقهور شوهران خود هستند به مقتضای «الرّجال قوامون علی النساء» و این امر موجب گمراهی زنان در اعتقادات می شود از این جهت از ازدواج زنان با مخالفین نهی شده است حال این تعلیل به مقتضای «العله تعمم و تخصص» در همه جا جاری است حتّی اگر فرض شود طرف مقابل، زن سنّی فاضله ای بوده که در دین باطل خود راسخ است و به إحتمال قوی مرد شیعی تحت تأثیر اعتقادات این زن واقع شده و منحرف می شود در این صورت ممنوعیت طبق این تعلیل شامل این مرد شیعی نیز خواهد شد.

همچنان که اگر فرض شود زن شیعی دارای ایمانی قوی و راسخ است به طوری که هیچ گونه تزلزلی در اعتقادات او صورت

نمی گیرد چنین زنی به مقتضای تعلیل مذکور می تواند با مرد سنّی ازدواج کند چنان که اگر طبیب به مریض خود بگوید: لا تاکل الرمان لانه حامض به مقتضای این تعلیل اکل رمان غیر حامض بلا اشکال است همچنان که به مقتضای این تعلیل اکل هر چیز حامض ولو غیر رمان ممنوع است، در مسأله محل بحث نیز قضیه از همین قرار است که به مقتضای تعلیل هر جا إحتمال انحراف از مذهب تشیع باشد تزویج جائز نیست فرقی نمی کند إحتمال این انحراف برای مرد باشد یا برای زن و هر کجا إحتمال انحراف از مذهب تشیع نباشد تزویج جائز است هم برای مرد شیعی و هم برای زن شیعی، در نتیجه خصوص زن موضوعیّت ندارد و روایت در مقام بیان حکم تعبّدی نیست بلکه حکم مسأله دائر مدار تعلیل مذکور در روایت است.

مرحوم مجلسی ره در توضیح کلمه «شکّاک» سه إحتمال را ذکر نموده است: 1- و الظاهر أن المراد بهم غالب الناس منهم ممن ليس له عداوة فإنه يقبل التشكيك و الرجوع إلى الحق.2- أو المستضعف الذي ليس له عداوة مع الأئمة و لا مع شيعتهم و لكن لا يلعنون الصحابة فإنهم يرجعون إلى الحقّ بالنصيحة.3- أومن لا عقل له و لا عداوة، فإنهم أيضا يمكن رجوعهم، و الحاصل أن رجاء رجوعه يجوز التزوج فيه بأن تكون الزوجة أوأهلها كذلك «ولا تزوجوهم» بإعطائهم الزوجة لو كان الرجل و أهله كذلك. [2]

نظر أستاد أشرفی در جمع بین روایات مانعه و مجوزه:

این تعلیل که در این روایت ذکر شده می تواند یکی از وجوه جمع بین روایات مانعه و مجوزه باشد و مخصّص و مبیّن روایات مانعه باشد به این بیان که ممنوعیت در روایات مانعه امر تعبّدی نبوده بلکه به این جهت بوده که چون غالب زنان تحت تأثیر اعتقادات شوهران خود واقع شده و ممکن است از ولایت و محبت أهل بیت  فأصله گرفته و گمراه شوند، چرا که زنان مغلوب و مقهور شوهران خود هستند از این جهت از ازدواج زنان با مخالفین نهی شده است.

این تعلیل می تواند مقید و مخصّص اطلاقات مانعه باشد در نتیجه تنها در صورتی که إحتمال انحراف زن وجود داشته باشد ازدواج او با سنّی جائز نیست ولی اگر زن دارای إیمان قوی و استوار بوده به طوری که إحتمال در انحراف او نباشد برای او ازدواج با مرد سنّی جائز خواهد بود و بالعکس اگر إحتمال گمراهی در مرد شیعی باشد ازدواج او با زن سنّی به مقتضای تعلیل مذکور جائز نخواهد بود و اما این که این تعلیل برای زن مؤمنه در روایت ذکر شده به جهت این بوده است که غالباً زنان تحت تأثیر مردان واقع می شوند ولی در حقیقت این حکم اختصاص به زن ها ندارد و اگر فرض شود خصوصیّات فردی یک مرد به طوری است که تحث تأثیر واقع شده و گمراه می شود این ممنوعیت شامل او نیز می شود.

حکم التزویج للنّاصبی و النّاصبّیه:

مرحوم صاحب جواهر ره برای عدم جواز تزویج مرد و زن شیعی با ناصبی إدّعای إجماع منقول و محصّل نموده است علاوه بر این که نصوص عامه دلالت بر کفر ناصبی دارد و عدم جواز تزویج با کافر نیز مجمع علیه است و اما روایات خاصه بر منع تزویج با ناصبی:

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ  عَنِ

النَّاصِبِ الَّذِي قَدْ عُرِفَ نَصْبُهُ وَ عَدَاوَتُهُ هَلْ يُزَوِّجُهُ الْمُؤْمِنُ وَ هُوَ قَادِرٌ عَلَى رَدِّهِ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ بِرَدِّهِ قَالَ لَا يَتَزَوَّجُ الْمُؤْمِنُ النَّاصِبَةَ وَ لَا يَتَزَوَّجُ النَّاصِبُ الْمُؤْمِنَةَ وَ لَا يَتَزَوَّجُ الْمُسْتَضْعَفُ مُؤْمِنَةً.[3]

مفاد روایت: در این روایت رسماً از تزویج با مرد و زن ناصبی و ازدواج با مرد مستضعف نهی شده است که مورد اخیر یعنی تزویج با مستضعف حمل بر مورد تعلیل می شود یعنی در صورتی ممنوع است که إحتمال انحراف داده شود.

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  قَالَ: لَا يَتَزَوَّجُ الْمُؤْمِنُ النَّاصِبَةَ الْمَعْرُوفَةَ بِذَلِكَ.[4]

مفاد روایت: در این روایت از خصوص تزویج با ناصبی که معروف به نصب است نهی شده است.

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي‌ عُمَيْرٍ عَنْ رِبْعِيٍّ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِقَالَ: قَالَ لَهُ الْفُضَيْلُ أُزَوِّجُ النَّاصِبَ؟ قَالَ لَا وَ لَا كَرَامَةَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَقُولُ لَكَ هَذَا وَ لَوْ جَاءَنِي بِبَيْتٍ مَلْآنَ دَرَاهِمَ مَا فَعَلْتُ.[5]

عَنْ حُمَيْدِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ‌ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ  عَنْ نِكَاحِ النَّاصِبِ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا يَحِلُّ قَالَ فُضَيْلٌ ثُمَّ سَأَلْتُهُ مَرَّةً أُخْرَى فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا تَقُولُ فِي نِكَاحِهِمْ قَالَ وَ الْمَرْأَةُ عَارِفَةٌ قُلْتُ عَارِفَةٌ قَالَ إِنَّ الْعَارِفَةَ لَا تُوضَعُ إِلَّا عِنْدَ عَارِفٍ.[6] ، [7]

عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ رِبَاطٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: ذَكَرَ النُّصَّابَ فَقَالَ لَا تُنَاكِحْهُمْ وَ لَا تَأْكُلْ ذَبِيحَتَهُمْ وَ لَا تَسْكُنْ مَعَهُمْ.[8]

این روایات إطلاق دارد در عدم جواز تزویج زن یا مرد شیعی با سنّی ناصبی در نتیجه تزویج با سنّی غیر ناصبی به جهت تعلیل در روایت زراره مطلقا جائز است ولی تزویج با ناصبی طبق این دسته روایات مطلقا جائز نیست خواه تزویج زن شیعی با ناصبی باشد یا تزویج مرد شیعی با زن ناصبی.

مسالةٌ: آیا تزویج با ناصبی مطلقا جائز نیست ولو این که فرد معروف به نصب نباشد یا این که منع از تزویج در صورتی است که فرد معروف به نصب باشد و از ازدواج با چنین فردی تنها منع شده است یعنی کسی که در بین مردم معروف شده و علناً به امامان معصوم  دشنام می دهد ولی اگر فرد ناصبی معروف به نصب نباشد تزویج با او جائز است؟

مرحوم صاحب شرایع ره قائل است که تزویج با ناصبی تنها در خصوص ناصبی معروف به نصب جائز نیست ولی اگر ناصبی معروف به نصب نباشد تزویج با او جائز است بر خلاف مرحوم صاحب جواهر ره که می فرماید تزویج با ناصبی مطلقا جائز نیست ولو این که معروف به نصب نباشد قبل از بررسی این دو قول دو روایت صحیحه در مسأله تزویج ناصبی ذکر شده که باید بررسی شود، این دو روایت که صحیحه نیز بوده ظهور در جواز ازدواج با ناصبی دارد و شاید این دو روایت منشأ تفصیل صاحب شرایع ره شده است:

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: كَانَتْ تَحْتَهُ امْرَأَةٌ مِنْ ثَقِيفٍ وَ لَهُ مِنْهَا وَلَدٌ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ فَدَخَلَتْ عَلَيْهَا مَوْلَاةٌ لِثَقِيفٍ فَقَالَتْ لَهَا مَنْ زَوْجُكِ هَذَا قَالَتْ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَتْ فَإِنَّ لِذَلِكِ أَصْحَاباً بِالْكُوفَةِ قَوْماً يَشْتِمُونَ السَّلَفَ «وَ يَقُولُونَ وَ يَقُولُونَ» قَالَ فَخَلَّى سَبِيلَهَا قَالَ فَرَأَيْتُهُ بَعْدَ ذَلِكَ قَدِ اسْتَبَانَ عَلَيْهِ وَ تَضَعْضَعَ مِنْ جِسْمِهِ شَيْ‌ءٌ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ قَدِ اسْتَبَانَ عَلَيْكَ فِرَاقُهَا قَالَ وَ قَدْ رَأَيْتَ ذَلِكَ قَالَ قُلْتُ: نَعَمْ.[9]

ترجمه: زراره می گوید امام باقر زنی از قبیله ثقیف داشتند و از این زن دارای فرزندی به نام ابراهیم شدند روزی زنی از قبیله ثقف بر این زن وارد شده و از او سؤال کرد همسر تو کیست؟ او در جواب گفت محمد بن علی زن گفت شوهر تو در کوفه اصحابی دارد که بعض گذشتگان أصحاب رسول خدا  را شماتت می کنند «از خلفا بد مى‌گويند» و يقولون و يقولون‌ فخلّى سبيلها‌، «كأن جمله‌اى در تقدير است، يعنى زن ثقفى بعد از شنيدن اين قضيّه ناراحت شد و نشان دهندۀ اين است كه ناصبيّه بوده و وقتى كه امام احساس كرد كه زن ثقفى از اين كه اصحابش به خلفاء بد مى‌گويند ناراحت شده است» او را رها كرد «فَرَأَيْتُهُ بَعْدَ ذَلِكَ قَدِ اسْتَبَانَ عَلَيْهِ وَ تَضَعْضَعَ مِنْ جِسْمِهِ شَيْ‌ءٌ...» «شايد زن صفات خوب زيادى داشته است ولى به جهت اين نقطه ضعف» اماماو را رها كرده و آثار ناراحتى در وجود حضرت ظاهر شد به طوری که اثر آن را زراره نیز مشاهده نمود.

عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: دَخَلَ رَجُلٌ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ  فَقَالَ إِنَّ امْرَأَتَكَ الشَّيْبَانِيَّةَ خَارِجِيَّةٌ تَشْتِمُ عَلِيّاً  فَإِنْ سَرَّكَ أَنْ أُسْمِعَكَ ذَلِكَ مِنْهَا أَسْمَعْتُكَ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَإِذَا كَانَ حِينَ تُرِيدُ أَنْ تَخْرُجُ كَمَا كُنْتَ تَخْرُجُ فَعُدْ فَاكْمُنْ فِي جَانِبِ الدَّارِ قَالَ فَلَمَّا كَانَ مِنَ الْغَدِ كَمَنَ فِي جَانِبِ الدَّارِ وَ جَاءَ الرَّجُلُ فَكَلَّمَهَا فَتَبَيَّنَ مِنْهَا ذَلِكَ فَخَلَّى سَبِيلَهَا وَ كَانَتْ تُعْجِبُهُ.[10]

ترجمه: زراره از امام باقر نقل مى‌كند: مردى بر على بن الحسين وارد شده عرض کرد: زن شيبانى شما خارجى است و به امیر المؤمنین على ناسزا مى‌گويد. چنانچه خواسته باشید مى‌توانم زمينۀ إثبات این امر را برای شما فراهم سازم حضرت پاسخ مثبت دادند. آن مرد عرض کرد: هر گاه خواستيد از منزل خارج شويد در همان وقتی که همیشه خارج می شوید به خانه برگشته و خود را در خانه مخفى كنيد تا امر بر شما واضح شود، امام باقر در ادامه مى‌فرمايد: فرداى آن روز امام سجاد در آن سوى منزل پنهان شد. آن مرد آمد و باب گفتگو را با زن آن حضرت گشود؛ و معلوم شد که آن زن به امیر المؤمنین دشنام می دهد. پس از اين ماجرا، على بن الحسين آن زن را رها کرده و از او كناره گرفتتند اگر چه آن زن به حسب ظاهر چهره ای زیبا و تعجب بر انگیزی داشت.‌

مفاد دو روایت مذکور این است که این دو امام بزرگوار در برهه ای از زمان زن ناصبی داشته اند که بعد از اطّلاع نصب از آنان کناره گرفتند.

جمع بین روایات مانعه و مجوزه ازدواج با ناصبی:

برخی از بزرگان در مقام جواب گفته اند چون این دو زن معروف به نصب نبوده اند در نتیجه ازدواج با آنان بلا اشکال بوده است همچنان که در برخی روایات از ازدواج با ناصبی که معروف به نصب باشد نهی شده است لَا يَتَزَوَّجُ الْمُؤْمِنُ النَّاصِبَةَ الْمَعْرُوفَةَ بِذَلِكَ در نتیجه با قبول قول به تفصیل جواب از این دو روایت نیز واضح می شود.

برخی دیگر گفته اند چون امام ولایت بر کفّار و نصّاب دارد و بلکه صاحب إختیار آنان است از این جهت ازدواج با آنان نیز جائز است و شاید سرّش این بوده که به جهت ولایتی که دارند کفّار و نصاب ممالیک آنان بوده اند نه این که به عنوان همسر آنان باشند بلکه در خانه آن ها بعنوان مملوک بوده اند از این جهت منعی نداشته است کما این که تمتّع با کنیز ناصبی جائز است همچنان که در روایات هنگامی که راوی از ازدواج با کفّار سؤال می کند امام در مقام جواب می فرمایند: این کفّار ممالیک ما هستند و ما به شما إجازه داده که با آنان ازدواج کنید و یا ممکن است از این جهت باشد که همه نصّاب کافرند و ازدواج با کفّار برای شیعیان تجویز شده است در نتیجه برای خود امام نیز جائز بوده است.

نظریه أستاد أشرفی در جمع بین روایات:

با تامل در روایات وارده از مجموع روایات این امر استیناس می شود که أئمّه در صدد بوده اند که به شیعیان خود بیاموزند ازدواج با افرادی همچون کافر و ناصبی که شدیدا از جاده حقّ منحرف هستند زمینه زیادی در انحراف انسان دارد از این رو از ازدواج با آنان نهی نموده اند و این نهی حکم تعبّدی صِرف نیست چنان که این مطلب از برخی روایات مشهود است مثلاً توصیه شده: مرد مسلمان نباید در بلاد کفر زن بگیرد تا نکند بچه اش در آن جا بزرگ شده و به تبع أهل بلد، کافر شود و یا نطفه ای که در رحم زن پاک پرورش یافته نباید از فرد کافر باشد تا این که بچه اش به تبع او به جهت قاهر و غالب بودن مرد بر خانواده خود کافر شود لذا در زیارات این امر یعنی پرورش در دامان پاک به عنوان یک فضیلت برای امام شمرده شده است که: يَا مَوْلَايَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِي الْأصلابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَةِ.

در نتیجه ازدواج با ناصبی برای تمتّع موقّت فی نفسه منعی ندارد بله اگر ازدواج با ناصبی به صورت دائم باشد به طوری که از او فرزندی متولّد شود و زمینه گمراهی فرزند و یا خود فرد باشد و یا حتّی ازدواج منقطع هم اگر چنین زمینه ای را داشته باشد در این صورت تزویج با ناصبی ممنوع است.

و در روایات بالصراحه ازدواج منقطع با کفّار تجویز شده و توصیه شده که مع الوصفی که بر کفر خود باقی هستند او را از شرب خمر و لحم خنزیر منع کنید ، در نتیجه ازدواج موقت با کفّار و اطفاء شهوت بوسیله آنان بلا اشکال است البتّه در صورتی که بحث توالد در بین نباشد و همچنین نکاح منقطع با مجوسی و ناصبی، چنان که در بعض روایات رسماً تصریح به جواز تزویج با زن مجوسیه و ناصبیّه شده است. و به مقتضای تعلیلی که در بعض روایات ذکر شده اگر موجب و زمینه گمراهی فرد شیعی و یا فرزند وی نشود ازدواج جائز است: لَا يَحِلُّ لِلْأَسِيرِ أَنْ يَتَزَوَّجَ مَا دَامَ فِي أَيْدِي الْمُشْرِكِينَ مَخَافَةَ أَنْ يُولَدَ لَهُ فَيَبْقَى وَلَدُهُ كَافِراً فِي أَيْدِيهِمْ.

ناگفته نماند که در قرآن ازدواج با زنان یهود و نصاری ابتداءاً در آیه 5 سوره مائده جائز شمرده شده که البتّه بوسیله آیه 10 از سوره ممتحنه این جواز نسخ شده است:

الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَ طَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ[11] وَ لاَ تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ...[12]

و اما روایات وارده در مسأله ازدواج با کفّار:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ وَ غَيْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  فِي الرَّجُلِ الْمُؤْمِنِ يَتَزَوَّجُ الْيَهُودِيَّةَ وَ النَّصْرَانِيَّةَ قَالَ إِذَا أَصَابَ الْمُسْلِمَةَ فَمَا يَصْنَعُ بِالْيَهُودِيَّةِ وَ النَّصْرَانِيَّةِ؟ فَقُلْتُ لَهُ يَكُونُ لَهُ فِيهَا الْهَوَى فَقَالَ إِنْ فَعَلَ فَلْيَمْنَعْهَا مِنْ شُرْبِ الْخَمْرِ وَ أَكْلِ لَحْمِ الْخِنْزِيرِ وَ اعْلَمْ أَنَّ عَلَيْهِ فِي دِينِهِ غَضَاضَةً. [13]

ترجمه: معاوية بن وهب مى‌گويد: از امام صادق درباره مرد مؤمنى كه با زن يهودى يا نصرانى ازدواج كرده، پرسيدم. حضرت در پاسخ فرمودند: وقتى امکان ازدواج با زن مسلمان است چرا می خواهد با زن يهودى و نصرانى ازدواج کند؟ گفتم: زیرا به او علاقه مند است حضرت فرمودند: اشکالی ندارد ولی بايد آن زن را از نوشيدن شراب و خوردن گوشت خوك باز دارد. بدان كه در دين آن مرد نقصانى است.

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي الْعِلَلِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ عَنْ عِيسَى بْنِ يُونُسَ عَنِ الْأَوْزَاعِيِّ

عَنِ الزُّهْرِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ: لَا يَحِلُّ لِلْأَسِيرِ أَنْ يَتَزَوَّجَ مَا دَامَ فِي أَيْدِي الْمُشْرِكِينَ مَخَافَةَ أَنْ يُولَدَ لَهُ فَيَبْقَى وَلَدُهُ كَافِراً فِي أَيْدِيهِمْ.[14]

در این روایت علّت منع از ازدواج با مشرک را تولّد فرزندی از او ذکر نموده که زمینه گمراهی آن فرزند وجود دارد.

مُحَمَّدُ بْنِ يَعْقُوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ‌ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ  عَنْ نِكَاحِ الْيَهُودِيَّةِ وَ النَّصْرَانِيَّةِ فَقَالَ لَا يَصْلُحُ لِلْمُسْلِمِ أَنْ يَنْكِحَ يَهُودِيَّةً وَ لَا نَصْرَانِيَّةً إِنَّمَا يَحِلُّ مِنْهُنَّ نِكَاحُ الْبُلْهِ.[15]

وَعَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ: كَانَ بَعْضُ أَهْلِهِ يُرِيدُ التَّزْوِيجَ فَلَمْ يَجِدِ امْرَأَةً مُسْلِمَةً مُوَأفق ةً فَذَكَرْتُ ذَلِكَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ  فَقَالَ أَيْنَ أَنْتَ مِنَ الْبُلْهِ الَّذِينَ لَا يَعْرِفُونَ شَيْئاً.[16]

در این دو روایت اخیر نیز ازدواج با بلهه از کفّار یهود و نصاری تجویز شده است و بلهه کسی است که عقل و فهم چندانی ندارد در نتیجه زمینه گمراهی فرد و فرزند او توسّط چنین کسی معمولاً وجود ندارد.

نظریه أستاد أشرفی دامت برکاته در حکم تزویج با کفّار:

از إطلاق اين روايات و تعلیلی که در برخی از این روایات ذکر شده جواز تزويج کفّار از كتابيّه مطلقاً إستفاده مى‌شود أعمّ از دائم یا منقطع و مقصود و غاية از نهی ازدواج مسلمين با أهل كتاب در برخی از روایات مانعه تأثير إعتقاد و منش آن ها بر اعتقادات فرد شیعی ذکر است که نکند معاشرت با آنان موجب تغییر و انحراف از مذهب تشیع بشود لذا توصیه شده که با بلهاء از کفّار که زمینه تأثیر در گمراهی فرد شیعی در ازدواج با آنان نوعاً وجود ندارد، ازدواج کنید و در مورد بُلْه‌ از آنان حكم به جواز شده است.چنان که در روایت مذکور آمده است: فَقَالَ أَيْنَ أَنْتَ مِنَ الْبُلْهِ الَّذِينَ لَا يَعْرِفُونَ شَيْئاً ، و الّا صِرف ازدواج با آن ها برای اطفاء شهوت و تمتع به زن ممنوع نیست و چنان که بحث انحراف فرد و یا فرزند او نباشد هيچ مشكلى بوجود نیاورده و منعی ندارد و در روایات دیگر نیز در مورد ازدواج موقت با آنان که نوعاً زمینه انحراف در چنین ازدواجی مهیّا نیست، تجویز شده است.

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُهُ  يَقُولُ لَا بَأْسَ أَنْ يَتَزَوَّجَ الْيَهُودِيَّةَ وَ النَّصْرَانِيَّةَ مُتْعَةً وَ عِنْدَهُ امْرَأَةٌ.[17]

نتیجه: از روایات إستفاده می شود که أئمّه دین  نسبت به دو چیز برای شیعیان خود احساس خطر می نمودند یکی این که خود زن و یا مرد شیعی توسّط فرد سنّی یا ناصبی و یا کافر منحرف نشود دوّم فرزندی که از مرد شیعی بدنیا می یاید و یا در رحم پاک زن شیعی پرورش می یابد گمراه و منحرف نشود در نتیجه با صرف نظر از این دو خطر تزویج با زن یهودی و نصاری و حتّی مجوسی و ناصبی فی نفسه هیچ گونه منعی ندارد این است آنچه بنظر اینجانب از بررسی مجموع روایات إستفاده می شود و الله العالم.

 


[7] . نکته.: با توجه به لحن امام  در نهی: «لَا وَ اللَّهِ مَا يَحِلُّ »و نیز تکرار در سوال و جواب «فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا تَقُولُ فِي نِكَاحِهِمْ قَالَ وَ الْمَرْأَةُ عَارِفَةٌ قُلْتُ عَارِفَةٌ قَالَ إِنَّ الْعَارِفَةَ لَا تُوضَعُ إِلَّا عِنْدَ عَارِفٍ» این روایت قابل حمل به کراهت نبوده و آبی از تخصیص است و اللّه اعلم

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo