< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

97/01/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حکم الذبیحه من أهل الکتاب/ ما هو المراد من لفظ الطعام فی الآیه الشریفه؟

مقدّمه: سخن در این است که طعام أهل کتاب که طبق آیه شریفه «طَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ» حلال شمرده شده آیا شامل ذبایح آنان نیز می شود یا خیر؟ به عبارت دیگر آیا طعام در آیه شریفه اختصاص به حبوبات و أشباه آن دارد چنان که در برخی روایات تفسیر به آن شده یا این که شامل ذبایح أهل کتاب نیز می شود تا در نتیجه به مقتضای این آیه در ذابح إسلام شرط نبوده و اگر أهل کتاب شرائط ذبح را که از جمله آن تمسیه است رعایت کنند ذبیحه آنان نیز حلال خواهد بود.

برداشت أهل سنّت از آیه شریفه: أهل سنّت گفته اند طبق إطلاق آیه شریفه «طَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ» ذبایح أهل کتاب برای مسلمانان حلال است و این که إمامیّه طعام در آیه شریفه را به جهت این که غالب موارد إستعمال آن در قرآن در غیر ذبیحه است، اختصاص به حبوبات داده اند صحیح نیست صاحب تفسیر المنار می گوید: به عکس آنچه إمامیّه معتقد است که اکثر موارد إستعمال طعام در غیر ذبیحه است، اکثر موارد إستعمال طعام و مشتقات آن در قرآن در همه گونه از مطموعات است.

قال فی تفسیر المنار: و فسر الجمهور الطعام هنا بالذبائح او اللحوم لان غيرها حلال بقاعدة أصل الحل و لم تحرم من المشركين و الا فالظاهر انه عام يشملها... و مذهب الشيعة ان المراد بالطعام الحبوب أو البرّ لانه الغالب فيه ... فقلت ليس هذا هو الغالب في لغة القرآن فقد قال اللّه تعالى في هذه السورة أي المائدة «أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ وَ طَعامُهُ مَتاعاً لَكُمْ وَ لِلسَّيَّارَةِ» و لا يقول أحد ان الطعام من صيد البحر هو البر أو الحبوب... [1]

صاحب تفسیر المنار می گوید: چنان که از آیه شریفه «أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ وَ طَعامُهُ مَتاعاً لَكُمْ وَ لِلسَّيَّارَةِ» إستفاده می شود طعام در صید إستعمال شده است و هیچ کس نگفته که مراد از طعام در این آیه شریفه حبوبات است در نتیجه چون غالب موارد إستعمال طعام در صید و ذبیحه و یا لا اقل أعمّ از حبوبات و ذبیحه است، از این مطلب إستفاده می شود که مراد از طعام در آیه محل بحث اگر اختصاص به ذبیحه أهل کتاب نداشته باشد لااقل به إطلاق شامل ذبیحه آنان نیز می شود از جمله این آیات:

أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ وَ طَعَامُهُ مَتَاعاً لَكُمْ وَ لِلسَّيَّارَةِ وَ حُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُماً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ.[2] كُلُّ الطَّعَامِ كَانَ حِلاًّ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ إِلاَّ مَا حَرَّمَ إِسْرَائِيلُ عَلَى نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ.[3] فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ..[4] يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَتَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلاَّ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلٰكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا ..[5]

جواب علّامه طباطبائی ره: علّامه ره ابتداءاً از برخی أهل لغت مثل نهایه ابن کثیر، لسان العرب، نقل می کند که طعام عند الإطلاق بر حبوبات حمل شده و شامل ذبایح نمی شود و این معنی را مطابق با روایات ذکر می کند و در نهایت نتیجه می گیرد که حلیّت طعام در آیه شریفه همچنان که شامل حیوانات حرام گوشت و غیر قابل تذکیه نمی شود، شامل ذبیحه ای که بدون ذبح شرعی توسّط أهل کتاب ذبح شده نیز نمی شود چرا که خداوند متعال در آیات قبل از این آیه برای حلیّت حیوان تسمیه را شرط نموده است و هیچ کس نگفته که این آیه شریفه «طَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ» آیه تسمیه را نسخ نموده است بلکه شرطیت تسمیه در حلیّت حیوان به حال خود باقیست و این آیه با صرف نظر از شرائط ذبیحه، طعام أهل کتاب را حلال شمرده است.

ایشان در بخشی از کلام خود آورده که درست است مشتقات طعام در ذبایح نیز إستعمال می شود ولی خصوص لفظ طعام در قرآن در غیر ذبایح إستعمال شده است «در نتیجه آیه مذکور شامل ذبایح نمی شود» و برای این مدّعی تمسّک به آیات متعدّدی نموده است از جمله این آیات:[6]

أَيَّاماً مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَ عَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَ أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ.[7]

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّداً فَجَزَاءٌ مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يَحْكُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ هَدْياً بَالِغَ الْكَعْبَةِ أَوْ كَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاكِينَ أَوْ عَدْلُ ذٰلِكَ صِيَاماً لِيَذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ وَ مَنْ عَادَ فَيَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ.[8] وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً.[9]

به خوبی مشاهده می شود که در آیات مذکور طعام در غیر ذبایح إستعمال شده است.اشکال صاحب تفسیر المنار:

ان قلت: مراد از طعام در آیه شریفه قطعاً خصوص حبوبات نیست چرا که حلیّت حبوبات أهل کتاب در نزد مسلمین امری واضح و مسلم بوده است و نیازی نبوده که خداوند حبوبات أهل کتاب را تحلیل نماید حتّی در حبوبات مشرکین که أشدُّ حالاً از أهل کتاب هستند نیز شبهه ای نزد مسلمین نبوده است بلکه منشأ شبهه ذبایح أهل کتاب بوده است که آیا ذبیحه آنان که شرائط ذبح در آن رعایت نمی شود حلال است یا خیر؟ خداوند متعال در مقام بیان از این شبهه فرموده است: «طَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ» در نتیجه از این مطلب إستفاده می شود که مراد از حلیّت طعام در آیه شریفه خصوص ذبایح یا أعمّ از مطموعات بوده است.

جواب أستاد علّامه طباطبایی ره: و اما این که گفتید حلیّت حبوبات أهل کتاب و بلکه مشرکین امری مسلم نزد مسلمین بوده و شبهه ای در آن نبوده است این کلام نسبت به مسلمانان عصر ما که أحکام الهی برای آنان کاملاً تبیین شده صحیح است ولی در صدر إسلام این توهّم و شبهه بوده که ممکن است هر ارتباطی بین مسلمانان و کفّار که از جمله آنان أهل کتابند ممنوع باشد ولو در اکل طعام آنان مثل گندم و جو، شاهد بر این مطلب این است که مسلمین اوائل عصر پیامبر اکرم گاه سؤالات پیش پا افتاده ای می نمودند که در نزد ما امری واضح بوده است مثل این که سؤال می کردند چه چیزی انفاق کنیم: «وَيَسَلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَ‌ قُلِ‌ الْعَفْوَ كَذٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ.[10] ». و گاه می گفتند که چون دین ما غیر از ادیان دیگران است پس نمی توانیم آنچه سایر ملل حلال می دانند ما هم حلال بدانیم ، علّامه ره در تفسیر خود به عنوان شاهد روایتی را نقل می کند:قد روى عبد بن حميد عن قتادة قال: ذكر لنا أن رجالا قالوا: كيف‌ نتزوج‌ نساءهم و هم على دين و نحن على دين فأنزل الله: «وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ»[11]

و اما این که گفتید با توجّه به این که حلیّت حبوبات امری مسلم بوده است در نتیجه مراد از طعام در آیه شریفه قطعاً ذبایح أهل کتاب است نه حبوبات این امر پذیرفته نیست بلکه قضیه به عکس است یعنی إحتمال دارد بگوییم همچنان که أهل کتاب در عصر پیامبر اکرم ذبایح ما را حلال نمی دانستند مسلمانان نیز ذبایح آنان را حلال نمی دانستند و عدم حلیّت ذبیحه آنان نزد مسلمانان مثل حرمت ذبایح ما نزد آنان امر مسلمی بوده است و آنچه مورد برای شبهه بوده غیر ذبایح بوده است چنان که از بعضی روایات چنین إستفاده می شود.

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ  عَنْ ذَبِيحَةِ أهل الْكِتَابِ قَالَ فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا يَأْكُلُونَ ذَبَائِحَكُمْ فَكَيْفَ تَسْتَحِلُّونَ أَنْ تَأْكُلُوا ذَبَائِحَهُمْ إِنَّمَا هُوَ الِاسْمُ وَ لَا يُؤْمَنُ عَلَيْهَا إِلَّا مُسْلِمٌ.[12]

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحُسَيْنِ الْأَحْمَسِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  قَالَ: قَالَ لَهُ رَجُلٌ أصلحَكَ اللَّهُ إِنَّ لَنَا جَاراً قَصَّاباً فَيَجِي‌ءُ بِيَهُودِيٍّ فَيَذْبَحُ لَهُ حَتَّى يَشْتَرِيَ مِنْهُ الْيَهُودُ فَقَالَ لَا تَأْكُلْ مِنْ ذَبِيحَتِهِ وَ لَا تَشْتَرِ مِنْهُ. [13]

بیان أستاد أشرفی دامت برکاته در اشکال به فرمایش مرحوم علّامه طباطبایی ره:

ممکن است آیه شریفه در مقام انشاء حکم باشد نه اخبار یعنی خداوند حلیّت طعام أهل کتاب را انشاء می کند نه این که اخبار از حلیّت طعام ما برای آنان و بالعکس بدهد که در این صورت إستدلال علّامه و اشکال ایشان به صاحب تفسیر المنار صحیح نخواهد بود.

و اما این که علّامه طباطبایی ره به صاحب تفسیر المنار اشکال نموده که غالب استعمالات طعام در قرآن حبوبات است ظاهراً ایشان استقصاء کامل ننموده است چرا که لفظ طعام اگر چه در خصوص حبوبات یعنی غیر ذبیحه نیز إستعمال شده ولی در بسیاری از آیات در مطلق مطموعات إستعمال شده است از جمله آن:

وَ مَا جَعَلْنَاهُمْ جَسَداً لاَ يَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَ مَا كَانُوا خَالِدِينَ.[14] وَ مَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلاَّإِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَ يَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُون وَ كَانَ رَبُّكَ بَصِيراً.[15] ، يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلاَّ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَ لٰكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا...[16] قَالَ لاَ يَأْتِيكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَنْ يَأْتِيَكُمَا ذٰلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ.[17] وَ لاَ يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ.[18] وَ لاَ تَحَاضُّونَ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ.[19] أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ وَ طَعَامُهُ مَتَاعاً لَكُمْ وَ لِلسَّيَّارَةِ وَ حُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُماً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ.[20] وَ قَالُوا مَا لِهٰذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَ يَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ لَوْ لاَ أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيراً.[21]

نظر أستاد أشرفی در مراد از لفظ طعام در آیه شریفه:

سؤال: آیا می توان گفت آیه حلیّت طعام أهل کتاب «طَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ» آیه اشتراط تسمیه در ذبیحه را «وَ لاَ تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ.»[22] نسخ نموده است؟

عامّه از أهل تسنّن قائلند که ذبیحه أهل کتاب حلال است هر چند ذبح بدون تسمیه باشد و این در حالی است که هیچ کس قائل به نسخ آیه تسمیه نشده است و از طرفی می دانیم أهل کتاب بدون تسمیه ذبح می کنند چرا که إعتقاد به آن نداشته و جزء قانون شرع آنان نیست و اگر هم نام خدا را بر زبان جاری کنند به عنوان حلیّت ذبح نیست تا این که ذبیحه آنان حلال باشد.

از این بیانی که نمودیم إستفاده می شود که کلام أستاد خویی ره نیز مخدوش است و نمی توانیم تمسّک به إطلاق آیه شریفه نماییم و تسمیه أهل کتاب حتّی مشرکین را موجب حلیّت حیوان بدانیم چرا که اگر نام خداوند به قصد ذبح باشد ذبیحه حلال خواهد بود و أصلا أهل کتاب و مشرکین إعتقاد به اشتراط تسمیه در حلیّت ذبیحه ندارند تا قاصد این امر باشد و به نظر ما از لسان أدلّه إستفاده می شود که نام خداوند هنگام ذبح باید از روی قصد و به جهت حصول حلیّت ذبیحه برده شود و به مقتضای کلمه «عَلَيْهِ» إستفاده می شود که تسمیه باید هنگام ذبح و به جهت حلیّت ذبیحه برده شود در غیر این صورت ذبیحه او حلال نخواهد.

آری انصاف این است که لفظ طعام اختصاص به حبوبات ندارد کما این که اختصاص به ذبایح نیز ندارد بلکه اگر چه در خصوص هر یک از این دو معنی در برخی آیات إستعمال شده ولی در بسیاری از آیات شریفه در أعمّ از حبوبات و ذبایح نیز إستعمال شده است و اختصاص طعام به یکی از دو معنی کم لطفی است و مهم این است به مقتضای آیه تسمیه و توضیحی که در این رابطه ذکر نمودیم ذبیحه أهل کتاب حلال نخواهد بود و علاوه بر این، روایات متعدّد داریم که طعام در آیه شریفه تفسیر به غیر ذبایح یعنی حبوبات و أشباه آن شده است و اجتهاد در مقابل نص معنی ندارد.

وَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ قُتَيْبَةَ الْأَعْشَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  فِي حَدِيثٍ أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى وَ طَعٰامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتٰابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعٰامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ قَالَ كَانَ أَبِي يَقُولُ إِنَّمَا هِيَ الْحُبُوبُ وَ أَشْبَاهُهَا.[23]

عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ  عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ طَعٰامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتٰابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعٰامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ قَالَ الْحُبُوبُ وَ الْبُقُولُ.[24] باقی سخن در دروس آینده ان شاء الله خواهد آمد، و الحمدللّه.

 


[1] . قال‌ «كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلًّا لِبَنِي إِسْرائِيلَ إِلَّا ما حَرَّمَ إِسْرائِيلُ عَلى‌ نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ» و لم يقل أحد ان المراد بالطعام هنا البر أو الحب مطلقا اذ لم يحرم شي‌ء منه على بني اسرائيل لا قبل التوراة و لا بعدها. فالطعام في الأصل كل ما يطعم أي يذاق أو يؤكل، قال تعالى في ماء النهر حكاية عن طالوت‌ «فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي» و قال‌ «فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا» أي أكلتم. و ليس الحب مظنة التحليل و التحريم و انما اللحم هو الذي يعرض له ذلك لوصف حسي كموت الحيوان حتف انفه و ما في معناه، أو معنوي كالتقرب به الى غير اللّه عليه، و لذلك قال تعالى‌ «6: 145 قُلْ لا أَجِدُ فِي ما أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّماً عَلى‌ طاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً» الآية، و كله يتعلق بالحيوان، و هو نص فى حصر التحريم فيما ذكر فتحريم ما عداه يحتاج الى نص. تفسير المنار، ج‌6، ص: 177.
[6] . قال العلامه الطباطبائی: ثم إن‌ الطعام‌ بحسب أصل اللغة كل ما يقتات به و يطعم لكن قيل: إن المراد به البر و سائر الحبوب ففي لسان العرب: و أهل الحجاز إذا أطلقوا اللفظ بالطعام عنوا به البر خاصة. قال: و قال الخليل: العالي في كلام العرب أن الطعام هو البر خاصة.و هو الذي يظهر من كلام ابن الأثير في النهاية، و لهذاورد في أكثر الروايات المروية عن أئمة أهل البيت أن المراد بالطعام في الآية هو البر و سائر الحبوب إلا ما في بعض الروايات مما يظهر به معنى آخر و سيجي‌ء الكلام فيه في البحث الروائي الآتي.و على أي حال لا يشمل هذا الحل ما لا يقبل التذكية من طعامهم كلحم الخنزير، أو يقبلها من ذبائحهم لكنهم لم يذكوها كالذي لم يهل به لله، و لم يذك تذكية إسلامية فإن الله سبحانه عد هذه المحرمات المذكورة في آيات التحريم و هي الآي الأربع التي في سور البقرة و المائدة و الأنعام و النحل رجسا و فسقا و إثما كما بيناه فيما مر، و حاشاه سبحانه أن يحل ما سماه رجسا أو فسقا أو إثما امتنانا بمثل قوله‌ «الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ».على أن هذه المحرمات بعينها واقعة قبيل هذه الآية في نفس السورة، و ليس لأحد أن يقول في مثل المورد بالنسخ و هو ظاهر، و خاصة في مثل سورة المائدة التي ورد فيها أنها ناسخة غير منسوخة.قوله تعالى: «وَالْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ»، الإتيان في متعلق الحكم بالوصف أعني ما في قوله: «الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ» من غير أن يقال: من اليهود و النصارى مثلا أو يقال: من أهل الكتاب، لا يخلو من إشعار بالعلية. .الميزان في تفسير القرآن، ج‌5، ص: 204
[11] . الميزان في تفسير القرآن، ج‌5، ص: 213.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo